باز کردن بند تنبانش ما را ترساند..!
 
تاریخ انتشار:   ۱۰:۲۷    ۱۳۹۶/۱/۱۲ کد خبر: 131123 منبع: پرینت

آدینه صبح٬ بامیان را با صلصال و شهمامهٔ مخروبه از دست ستم و جهالت به قصد کابل ترک می‌کردیم. ما پنج نفر سوار بر موتر نوع تونس٬ بعد از هزاران دست و یخن بگیر راننده ها٬ از ایستگاه موتر های کابل بیرون شدیم و... مسیر لشم٬ قیر ریزی شده و سیاه رنگ سرگ را با شنیدن دمبورهٔ محلی نسبتآ خسته کننده می پیمودیم.

آمدیم و آمدیم تا به پای کوتل مشهور برفیگگ حاجیگگ رسیده کوه ها٬ خروارهای برف و یخبندی های شبیه یخبندی های قطب را نیز با هزاران خوف و خطر پشت تایر گذاشتیم. باز هم آمدیم و آمدیم تا به محل قتل و گروگان گیری مسافران٬ عابران٬ مریضان٬ نگهبانان وطن و دانشجویان رسیدیم٬ هر آنچه که از آیات قرآن مجید و احادیث راست و دروغی که ملای مسجد در دوران کودکی برایم یاد داده بود خواندم و به چهار اطراف خود کیفت و چیفت کردم تا از شر شرور و از دست آدم ربایان معاصر و حرفوی بخیر و بی خطر٬ جان را نجات داده و به حیات خویش درین ماتمکده ادامه بدهیم.

بدون شک که دعاها٬ کیفت و چیفت های ما ثمر داده و امیدی برای ادامهٔ حیات ما بوجود آمد و... بلاخره خسته و کوفته در میدان شهر رسیده بودیم که نا گهان یک مردی درشت اندام با سرو کلهٔ پر از موی٬ ریش و سیبیل بود به گفتهٔ اون بری مرزی ها «در مقابل ماشین» ایستاده شده و هدف کابل میروم خود را با اشاره به سوی راننده شلیک کرد. راننده در مقابل اشارهٔ آن مرد عجیب و غریب نیز رضایت خود را بصورت غیر کلامی بیان نمود.

فردی مذکر مشکوک مزکور٬ بدون سلام و کلام٬ با بوی از عطر گلاب و چرک٬ شامل مسافرین سوار بر موتر گردیده و سکوت ناگهانی میان چهار دیوار آهنی موتر حاکم شد و... القصه چند صد متر از محل نگذشته بودیم که مرد مذکر مزکور دامن خود با دستان سیاه رنگش بالا نموده و به باز کردن بند شلوار خود شروع کرد.

ما ازین عمل ترسیده بودیم٬ لرزیده بودیم و قریب شاشیده بودیم اما خوشبختانه گزینهٔ سوم جامهٔ عمل نپوشید. ما همه چشمان خود را به زیر دامنش دوخته بودیم و نگاه می کردیم که چه رمزی٬ حکمتی و فلسفهٔ در باز کردن بند شلوار این مرد نهفته است؟. همگی در حد خود برداشتی به سر پرورانده بودیم.

خودم فکر کردم حتما بمب و یا نارنجکی در زیر دامنش موجود است که در نزدیکی نیرو های پولیس پرتاب می کند. فردی کنار دست راستش فکر کرده بود که شاید توفنگچهٔ بیرون کند اقدام به کشتن سایرین نماید!!. گذشته از همه خیالبافی های بی مورد٬ نا گهان دیدم که این عملیات از تنبان گذشته به نیکر(شورت) رسیده و فکرم تغییر کرده و با خود گفتم:حتمن این مرد دیوانه و یا کم عقل است و... همگی با نوک چشم نگاهش می کردیم که مبادا دست به عملی غیر عقلانی نزند. مرد مزکور آهسته زنجیر نیکر خود را باز کرده و مبلغ 100 افغانی را از جیب زیر پوشش بیرون نموده و دوباره جیب نیکرش را بست و بند تنبان خود را نیز دهقانی گره زد. او با این کارش تمام ترس و هراس‌های ما را به خنده های قاه قاه مبدل کرد.

فولادی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
بامیان
نظرات بینندگان:

>>>   Salam
در كشور هاى چون افغانستان روزانه مردم با دلايل گوناگون بيشتر دروغ مى گويند تا راست ، كمتر كسى را مى يابيد كه روزانه دروغ نگويد، مردم در يك فضاى پر از دروغ زيست مى كنند، براى همين در مقابل سياست مداران دروغگو و فريب كار حساس نيستند.

>>>   میگن؛ دری که پست بود باید خمیده گذشت.

>>>   «بچه خوانده های دکترغنی» شب ها چه می کنند؟
توپچی فساد وتعصب به رهبری اکلیل «حکیمی» در وزارت مالیه، قدم به قدم منافع ملی را می کوبد.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است