تاریخ انتشار: ۱۵:۱۰ ۱۳۹۶/۱/۱۶ | کد خبر: 131318 | منبع: | پرینت |
در ادبیات استخباراتی فرد یا جریان نفوذی وظیفه اش ایجاد تحریف در روایت همگانی و تشویش و وسوسه در مقاطع بحرانی است. افراد و جریان های نفوذی به اشاره و دستور افسران رابط در دستگاهی که استخدام شده اند مسایلی را مطرح می سازند که باورها را مغشوش سازند، فریکسون و گسست ایجاد نمایند و از این راه یکپارچگی مقاومت و یا موضع واحد را ضعیف و پارچه پارچه سازند.
جاسوسان نفوذی با مسایل تاکتیکی و روزمره کاری ندارند. آنها وظیفه دارند که شق ایجاد نمایند. از دید استخباراتی جامعه ای که دچار شق یا فریکسیون گردید قابل نفوذ گردیده و آسیب پذیر می شود. در تاریخ جنگ و صلح دولت های مقتدر با اتکا به این اصل به نفوذی ها اجازه ایجاد شگاف در جامعه و دولت را نمی دهند و قیوداتی وضع می نمایند که بحث های نفاق افگنی تعطیل گردند الی عادی شدن حالت.
متاسفانه اقتدار دولتی در کشور محدود است. در افغانستان اولویت های اساسی ما شکست دادن دشمن یعنی طالب، افراطیت مسلح و معرفی عقبه حمایوی دشمن که همان پاکستان است به مردم و جهانیان و تحکیم پایه های کثرت گرایی و دولت پاسخگو اند. ملیشه های سیاسی پاکستان که آگاهانه یا ناآگاهانه دارند نقش نفوذی خویش را بازی می کنند.
آسیب و صدمه ای را که به پیکر افغانستان می رسانند کمتر از پیش قراولان مسلح پاکستان نیست. من که لحظاتی پیکر در خون افتاده احمد شاه مسعود بزرگ را به دوش کشیده ام از ایستادگی ام در برابر پاکستان که استوار بر منافع بزرگ و تعریف شده است فخر می کنم و هر لحظه احساس می کنم که دارم نرم افزاری در جنگ علیه دشمن واقعی کشور خویش در داخل و خارج استم.
من سالهاست سفیر و سخنگوی رضا کار کشورم در مجامع بین المللی بوده ام. ایجاد آگاهی از موضع برحق ما در بیرون نیز رسالتی است بزرگ که انجام آن گذشته ای پاک و قلب مطمئن می خواهد. نفوذی ها آدم های با اعتقادی نیستند بلکه معمولا و یا در بسیاری موارد آدم های افسرده، شهرت طلب و با گذشته ای لرزان اند.
یعنی کسی استخدام می گردد که وجود و باورش دچار فریکسیون و گسسست شده باشد. چنگ زدن به دامن دشمن، ایجاد نفرت و تفرقه قومی، ایجاد خلل و سوراخ در روایت های ملی به هربهانه ای که باشد کار نفوذی هاست. شماری رفتار چند تا چهره از جناح دیگر را مبنای کردار خودشان قلمداد می کنند. ولی هیچ غلط را با انجام غلط دوم اصلاح نمیتوان کرد.
این بود یادداشتی کوتاه برای ناآشنایان با ادبیات استخباراتی خصوصا آنهایی که بخاطر کتمان ماموریت ننگین و خاکستری شان ایجاد تنفر قومی را سپر می سازند.
امرالله صالح
>>> تحسین به آقای صالح!
عبدالرووف لیوال
>>> اين شخص از خود ديدگاه مشخص ندارد ونظرخود را آشکار و با صراحت کلام بيان نمى کند.
اين جاسوس افغان است
براى غير افغان ها مردار است
و شرمندگى خود را زير خاک قومندان بزرگ پت مى کند
استخبارات نه ادب دارد و نه ادبیات يک زبان ادبيات دارد.
استخبارات علم و دانش ندارد و نه واژه هاى دانشورى امکان دارد که با ژورناليسم وخبرگذارى مشترکات داشته باشد و از فناورى نوين تخيکى استفاده کنند.
مخفى کارى و پتکارى اصليت استخبارات است .
امرالله صالح شما ديگر مثل پټه خزانه در پشت پناه استوره ملى نشويد
شما اگر آشنای با موضوعات استخباراتی و امنيتى ملى مى داشتيد بهترين هاى ما را دشمن قسم خوده غير پشتون ترور نمى کرد همو رييس ات نادان بود
شما بايد در کنجى شرمنده استاد شود مبالغه و غرور از يک چوب پوده مى برآيد !
>>> من ار بیگانگان هر گز ننالم
کهبا من هر چه کرد آن آشنا کرد
ما از دیورندیست های چون لایق و کرزی و یون و طاقت گله نیست چون از همین راه تغذیه میشوند و بزرگ شدند و نسل به نسل ادامه میدهند. ما را آرش های چرخه گیر و امثالهم کشته و چنان به دفاع از یون و طاقت می پردازند که یاد شان رفته از نظر یون و طاقت ....بیش نیستند.
>>> پادشاهی کردن سند ملکیت بر کشور را به کسی نمی بخشد. ورنه مغولان با چهارصدسال و انگلیسها با دو صد سال حاکمیت در هند، باید امروز صاحب هندوستان شناخته شده و مردمان هند "مهاجر" پنداشته می شدند!
>>> ما باید اولترازهمه از خودی ها شروع کنیم چون بزرگترین ضربه را از خودیها دیدیم که مثل مارآستین عمل کردند.
>>> يكي و خُلص
در اين ماتمكده نه عقل را مجال است وُ نه منطق آنتن میدهد؛ در اينجا همه چیز به خشونت منهتی وُ به انتحار ختم ميشود. قانون در اينجا قانونِ جنگل است وُ عده يي از بزرگان اش حيوان؛ حيوانِ كاملن درنده وُ خُون آشام...
بنابرين شايسته نيست منطق "پدرام" را با انتحار "اصولي" تول و ترازو نماييم.
>>> چه کسانی خطرناک اند؟
=============
از یون ها، اصولی ها، لالی ها و تمام آنهای که افکار و عقاید خود را بصورت علنی و روشن بیان می کنند، باید سپاس گزار بود… اینها تا زمانیکه در مقام های اجرائیوی قرار نگیرند، آدم های خطرناکی نیستند… چنین افرادی در همه جوامع وجود دارند و بر بنیاد اصل «آزادی بیان» هر کس حق دارد که نظریات خود را آزادانه ابراز کند؛ ولی مردم، نیرو های سیاسی، جوامع مدنی و مقام های دولتی با تمام قوا تلاش می کنند که چنین افرادی در مقام های رهبری یا اجرائیوی قرار نگیرند!
برعکس، از آن رهبران و مقام های دولتی - حکومتی بترسید که ظاهرا از دموکراسی، حقوق بشر، برابری، عدالت اجتماعی و وحدت ملی صحبت می کنند، ولی در عمل تطبیق کننده افکار یون ها، اصولی ها و لالی ها اند… چنین افرادی نهایت خطرناک اند؛ قرار داشتن چنین افرادی در مقام های رهبری یا اجرائیوی باعث تباهی جامعه و مردم می شود!
لذا بسیار مهم نیست که چه تعداد «افرادی» در یک جامعه دارای افکار فاشیستی، افراطی، ضد دموکراسی و یا غیر انسانی است؛ بلکه آنچه فوق العاده ارزش دارد، این است که چنین افرادی در رهبری جامعه و یا مقامات اجرائیوی قرار نگیرند (و یا به مجردی که شناخته می شوند، باید طرد و عزل گردند)، در غیر آن، فاتحه آن جامعه و آن مردم را باید خواند...
>>> مشکل اساسی در ارگ است و اینها همه به دهل ارگ می رقصند...
تا زمانیکه ارگ تصفیه نشود، از سرایت این امراض نمی توان جلوگیری کرد!
>>> وزیر اقوام قبایل هم گند زد!
او گفته که عبدالرحمان خان دست نشانده بوده است و خط دیورند تحمیلی است.
سوال:
کدامت در تقریبن سه صد سال از احمد شاه ملتانی تا غنی دست نشانده نبودید؟
>>> Haseeb Ammar heeft 8 nieuwe foto's toegevoegd.
اين هم متن سه معاهدهي ديگر در ارتباط به منطقهاي افتاده آن طرف خط ديورند كه پس از توافقنامهي ديورند، امضا شده اند.
اولي معاهدهاي است كه امير حبيب الله خان-سراج الملة والدين- با لويس وليام دان وزير خارجهي حكومت هند بريتانيايي و نماينده ي حكومت بريتانيا به تاريخ ٢١ مارچ ١٩٠٥ ميلادي امضا كردند. بموجب اين معاهده، اوتوافقنامهی پدراش اميرعبدالرحمن خان- ضياء الملة والدين- در مورد مرزهاي دو كشور را قبول كرده و با مهرِ شخصي اش به زبان فارسي برآن صحه مي گذارد. دراین معاهده، ازامیرحبيب الله خان به عنوان پادشاه مستقل دولت افغانستان ياد شده.
دومي معاهدهي صلح راولپندي است- ٨ اوگست ١٩١٩- كه بموجب آن جنگ موسوم به جنگِسوم افغان وانگليس، بين افغانستان و حكومت هند بريتانيايي پایان يافت. همزمان، براساس این معاهده، افغانستان ديگر نمي تواند كمك سالانهي يك ميليون وهشتصت هزار روپيهي هندي از بريتانيا دريافت كند. کمکی که امیرعبدالرحمن خان و پسراش امیرحبیب الله خان دریافت می کردند. در فقرهي پنجم اين معاهده افغانستان مرزهاي قبلا تعيين شده در توافق با حكومت هند بريتانيايي را مي پذيرد. اين توافقنامه را علي احمد خان وزير داخله و رئيس هيئت صلح افغانستان و ا.ج. گرانت وزير خارجهی هند بريتانيايي و رئيس هيئت صلح آن امضا كرده اند.
سومي معاهدهي ويژهي برقراري روابط دوستانه و تجاري بين افغانستان و هند بريتانيايي است كه محمود طرزي رئيس هيئت مذاکره کننده افغانستان وهنري ر. س. دابس نماينده فوق العاده بريتانيا در كابل، امضا کرده اند. اين معاهده، همه معاهدههاي قبلي را فسخ مي كند. با اين حال، بموجب فقرهي دوم اين معاهده افغانستان مرزهاي تعيين شده بين اين كشور وهند بريتانيايي - خط ديورند- را كه در فقرهي پنجم معاهدهي راولپندي آمده، مي پذيرد. تاريخ اين معاهده ٢٢ نوامبر ١٩٢١ است.
برگرفته از آرشيو حكومت هند بريتانيايي كه در اين مجموعه گردآوري شده:
A Collection of Treaties, Engagements And Sanads Relating to India and Neighboring Countries, Vol. xiii. Compiled By C.U. Aitchison. Containing: Treaties Relating to Persia and Afghanistan.
Calcutta, Government of India, Central Publication Branch, 1933.
>>> Abdul Lalzad
معاهده چهارمی به ارتباط مرز ها در زمان نادرشاه در سال ۱۹۳۰ توسط مارشال شاه ولیخان و نماینده برتانیه امضا شده است...
>>> يك افغان بودك ذليل و حقير
لقب داشتك آرش چرخه گيرصالح
گداييگر نام و رسم فغان
و از چاپلوسي بخورد آب و نان
>>> پدرام حالا دیگر رهبرکنگره بلکه رهبر ملتی هست که درآسیاه به کلتور بخصوص خود وجود داشته ووجوددار بدرود
>>> Bakhtari
اگر ما در برابر مهاجرین بی ....، بی دانشان دون و مهاجرین کوه سلیمان افغان ذلتی خاموش بمانیم . زنده بودن ما تلخ تر از مرگ است .
>>> شاه امان الله بزرگترین امتیاز استقلال افغانستان بود بدست آورد. امتیاز پول و اسلحه نیست که پدر و پدرکلان او بدست آوردند. شرط استقلال افغانستان توسط انگلیسها قبولی خط دیورند و عدم دعوای ارضی بر هندی بریتانوی بود.
>>> تاجيكان و به ويژه سرزمين و زادگاه مسعود بزرگ ، به غلام بچه هاى دربار نه گفته اند ، اينها به دامن شوونيزم قبيله پناه برده اند.
>>> به پاسخ جناب ستیز!
===========
جناب ستیز!
شما با نوشتن این مطلب که «تا هنوز هیچ گروه پژوهشی به صورت زنجیره یی حلقه های پیوستهء این تناب خونین را بر حلقوم مردم ما کالبد شگافی نکرده است»، آب به آسیاب کسانی می ریزید که این معاهده را به بهانه های مختلف تحمیلی بودن، صد ساله بودن، بدون امضا بودن، بدون توافق مردم، جدایی قبایل، سرزمین های آبایی وغیره قبول ندارند... بدون اینکه حتی یک سند و مدرک نشان دهند!
در این مورد دهها مقاله و پژوهش صورت گرفته و در اختیار همگان قرار دارد... اصل معاهده هم همراه با نقشه های آن در موزیم برتانیه نگهداری می شود و بروی همگان باز است...
ادعا های حکومت های مختلف افغانستان پس از ایجاد پاکستان هم تا کنون صد ها گونه بوده است: آزادی قبایل، خود مختاری قبایل، پیوستن قبایل، ریفرندم قبایل وغیره...
خوب است که شما پیشقدم شوید و با دانش و تجربه ای که دارید، جنبه های مختلف حل این قضیه را رویدست گیرید... صرفنظر از اینکه همه جنبه های آن افشا شده و چیز دیگری برای تابو بودن آن نمانده است، به جز از برتری خواهی و الحاق طلبی...
>>> Dehate
عبدالرحمن خان خط دیورند را به رسمیت نشناخته است،ازنظریات کمال ناصراصولی،میترسیدم که پدرام رامتهم نسازد که قبل ازعبدالرحمان خان این مرزرا به رسمیت شناخته است
>>> پدرام صاحب شاخ قلدران را در مجلس شکست و پوزشان را یک یکی به خاک سیاه مالید.
>>> Partaw Naderi
اگر بحث در پیوند به مرز دیورند،خیانت ملی است،چرا نخست نمی رویم امیر عبدالرحمان را که پس از امضای قرارداد دیورند از انگلیس لقب شوالیه یافت، در دادگاه تاریخ به جرم خیانت ملی و وطن فروشی محاکمه نمی کنیم!
>>> عطا صفوی
مهر تایید برجعلی بودن تاریخ قریب به دوصده اخیر افغانستان...!
خاین و یا قهرمان؟ سیاه ویاسفید؟
-----------------------------------------------------------------
هموطنان پشتون مان تا دیروز امیرعبدالرحمن خان راقهرمان... قلم دادمینمودند ، ولی ناگهان در چند روز اخیربا دیدگاه همچون باد های موسمی به وی مهر خاین بودن وهم دست نشانده را زدند . بلاخره بااین سردرگمی تکلیف مردم ومشکل تاریخ چه خواهد شد؟ این دیگر غیرممکن وبدور ازمنطق انسانی است که یک شخص درعین زمان هم خاین وهم یک قهرمان بوده باشد...این شباهت به آن دارد که برای مردمان یک جامعه قبولانده شود که دروقت ضرورت رنگ سیاه را باید سفید بگویید ویاهم برعکس.. قطعآ دیگر نباید شکی داشت که تاریخ قریب به دوصده اخیر این سرزمین کاملا سراپا جعلی وسیاه است .
>>> Ariaie
هيچ احتياجى نيست هر بارى كه يك موجود ذليل ، بى سواد، وحشى يك ياوه يى را با همان نحوه منحصر به فرد خود شان تكرار كرد ما صد ها مقاله بنويسيم. اين مانند أفتاب با هزاران سند و مدرك درج تاريخ است ، هر گوشه وطن تاريخ و سند است كه اخرين قومى كه به خاك خراسان منحيث مهاجر وارد شدند كدام قوم اند. اين موجودات ذليل حرف شان حرف كدام محقق و دانشمند نيست كه ما ان را تلاش كنيم غلط ثابت سازيم حرف كسانى در پارلمان است كه اگر عقب ماندگى جامعه پشتون نبود انها خَر كارانى بيش نبودند . اينكه مردم پشتون چنين موجودات جالب و نادر را نماينده خود انتخاب ميكنند از يك سو جاى تاسف است، از يك سو مشكل خود شان است و چرنديات احساساتى و ناشيانه شان در عمل هيچ تأثيرى ندارد و چيزى را تغير نمى دهد جز اينكه براى لحظاتى عطش وحشت و تبعيض عده يى مريض و حامى خود شان را تسكين دهد و بگويند : د زمرى بچه يه
اما بر حال من تاجيك پر افتخار و متمدن، بر تاريخ من، به باور من، به عقيده و ارمان من هيچ تأثير نكرده و من همان حرف را تكرار ميكنم و از مواضع اقاى پدرام سياست مدار كه مردم تاجيكان به او افتخار ميكنند حمايت ميكنيم و مرز ديورند را مرز بين المللى بين دو كشور مى دانيم !
>>> آزاد منشان
بابا های افغانان=پشتونها ها یکایک خاک وطن را فروختند، به واپس گيرى اش، منى نسل امروز و فراد خون بديم؟؟؟؟
اين چه منطق است؟؟؟
>>> این روزها ، به یک حساب ، روزهای " پدرام " اند. پدرام ، گفتمان روز را تعیین کرده است. در همه جا، سخن از پدرام است. در میان مردم ما محبوبیت پدرام ، در همین چند روز به اوج رسیده است. دسته دسته مردم از چهار سوی افغانستان به دیدارش می آیند و حمایت خویش را از او اعلام میدارند. به ویژه جوانان با یک شور و شوق زیاد از پدرام یاد می کنند و میخواهند در کنارش باشند. آرزوی من این است که جناب پدرام بتواند از این موقعیت به سود همبستگی بیشتر و سازماندهی بهتر مردم بهره گیرد. در چنین حالت ها، میشود حرکت های بزرگی را بنیاد نهاد. اگر گپ تنها به چای نوشیدن و قصه کردن و " آمدی تشکر" ختم شود و دیگر هیچ دستآوردی از این همه جنبش، از این موقعیتی که ایجاد شده است، نداشته باشیم ، کار خوب نمی شود.
>>> يك نظر شخصي، اگر بر خورد يواشكي بگين حذف اش ميكنم .
چرا مجاهدين مخالف دولت هاي گذشته بودند؟
اغاز مخالفت هاي ما كه از زمان ظاهر شاه شروع شد و در حكومت داوود كمي داغ تر و در زمان خلق پرچم بيخي در گرفت و سوخت و تا بلاخره حكومت گرفتيم.
سوال اينجاست
چرا ما بر عليه حكومت ظاهر مخالفت كرديم و كله سگ را كل ميكرديم و در پيشانيش مينوشتيم "ظاهر كل"؟
دليل اش چي بود؟
دليل مخالفت ما با داوود بخاطر چي بود، دگه حكومت شاهي هم نبود جمهوري شده بود؟.
با خلق پرچم بر چي؟
خوب پاسخ سوال ها روشن است از شروع مبارزات ما مجاهدين هدف اين بود كه يك قوم قبيله قدرت تصاحب كرده و بدست گرفته، قوم و زبان و گروه هاي زيادي در اين كشور هستند و زندگي ميكنند براي انها هم حق بايد داده شود همه از حقوق مساوي برخوردار باشند. جهاد ما هم بخاطر خدا بود و ازادي كشور از اجنبي .
ايا به هدفي كه امر صاحب شهيد قدم برداشته بود شما هاي كه يار همسنگرش خود را ميدانيد براورده اش ساختين؟ امر صاحب شهيد به خاطر خدا و مردم اش مبارزه كرد، مبارزه امر صاحب بخاطر چوكي قدرت شما ها نبود كه به ارگاه و بارگاه برسيد.
حق حقوق مردم را مساويانه تقسيم كرديد؟
خيلي خوب حق هم از شما زهر جان تان امنيت نصفي زمان ظاهر شاه و داوود و خلق پرچم را به مردم أورده ميتوانيد؟ مردم كه بخاطر شما به اي سرنوشت نامعلوم سردرگم رسيدند حق زندگي ميتين به اي مردم بيچاره يا نه؟.
حق شان هم ندادين، امنيت شان هم گرفتين، جان شان هم گرفتين.
ميگذريم
>>> استاد اسد «حبيبى» مرد فرزانه و مبارز عدالتخواه روزگارى برايم گفته بود؛
"گاهى تاريخ را تصميم دو يا سه نفر مى سازد و تاريخ مثال هاى فراوان در اين باب دارد " بلى من هم به همين باورم ، تاريخ را مى تواند تصميم جمع كوچك مسير بخشد اما حماسه آن را بايد نسل هاى پويا به فرجام رسانند. ما در همين راستا بايد حركت كنيم .
>>> Zalmay Salehzadh
مه به پدرام صاحب قول داديم كه تا پيروز ات نسازيم در نيمه راه از قول ما بر نميگرديم.
بگذار مردم بدانند كه ما پنجشيري ها ولايت پرست نيستيم، هر كسي بخاطر خدا و مردم قدم مردانه بردارد ما با ايشان ايم.
براي ما ولايت و قوم مطرح نيست.
>>> کاملآ درست گفتی .
ح کانادا
>>> ساده جان خان همه علوم در استخبارات نهفته است
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است