تاریخ انتشار: ۱۲:۱۵ ۱۳۹۶/۲/۷ | کد خبر: 132313 | منبع: | پرینت |
دو شب و روز می شد که در زیر زمینی خانه ما پنهان بودیم. خیرخانه را که پیش ها «گل خانه» می گفتند، کم کم تبدیل به دوزخ می شد. تشله ها را در کف دستم فشار می دادم. دستم عرق کرده بود و تشله ها بل بل می کردند.
دوست داشتم یک ساعت، فقط یک ساعت گلبدین راکت نزند تا بروم بیرون و همبازی های خود را پیدا کنم و تشله بازی کنم.
اصرار داشتم که بیرون بروم. مادرم گفت: «صدای راکت ها را نمی شنوی؟ راکت هایی خوشه ای مردم ره قتل عام می کنه.بیرون رفتن اجازه نیس».
اما من به دامن فرید فکر می کردم. تشله ها را در دامن فرید بزنم، بعد تشله من اول شود، گنده و سراج... پراق تو پوچ... اینها را همه زیرلب زمزمه می کردم. یک ساعت اما صدای راکت نیامد.
مادر... بیرون بروم؟ مادر با دل ناخواسته گفت: برو!
از کنارش پریدم. حس کردم آیت الکرسی را می خواند. بدو بدو رفتم کوچه. همسایه هایی که در کوچه مانده بودند، یکی بعد از دیگری از خانه بیرون می شدند. فرید را دیدم. تا من را دید، چشم هایش برق انداخت. بدون مقدمه پرسید:
- چندتا تشله داری؟
+ شش تا. تو چند تا؟
تا جوابم را بدهد، صدای وحشتناکی در کوچه پیچید. یک لحظه بوی خون، بوی باروت و بوی خاک را حس کردم. یک لحظه همه چیز خاموش شد. خود را تا دهلیز خانه رساندم. مادرم تا دهلیز آمده بود و با دست سمت زیرزمینی را اشاره می کرد. نمی شنیدم که چه می گوید، تنها حرکت لب هایش را می دیدم.
تا دو روز از زیر زمینی تکان نخوردیم. راکت بدون وقفه می آمد. گاهی این خانه و گاهی آن خانه را هدف قرار می داد. اما من بی خیال راکت ها به فرید فکر می کردم؛ خدا می داند چند تا تشله داشت؟!
روز سوم وضعیت کمی آرام شد. شش تا راکت خوشه ای در کوچه ما اصابت کرده بود. فرید را ندیدم اما پدر فرید را با چشم های ورم کرده دیدم که پتنوس/پطنوس حلوا را در دست داشت و خانه همسایه ها را یکی پس از دیگر تک تک می کرد.
فرید مرده بود! جسد بدون سر او را دو روز پس از اصابت راکت ها در گورستان پنج صد فامیلی دفن کرده بودند. سه روز بعد سر فرید را از پس کوچه همسایه کناری شان پیدا کردند...
طارق عظيم
>>> حكمتيار در ٧ ثور از مرز جنوب ظهور كرد و اين روز سياه را سياه تر نمود.
>>> با آمدن راكيتي به كابل روح
70هزار شهداي كابل نا آرام خواهد شد.
>>> شما هم تانک هارا بین بلاک های مکروریان جابجا وبطرف مقابل فیر میکردید شما هم کم از گلبیدین نیستید
>>> یا رب العلمین! جای خکمتیار مسعود مزاری وسیاف را دزخ بګردانی! همن چهار برادر شیطان اند
>>> شما موتر شوی ها وپنچر مین ها فراموش کردین که سمت چهلستون وواصل اباد را تباح کردین یک راکت که به خرخانه اصابت کرده بود فغان دارید از حقیقت چشم پوشی نکنید اموال مردم چهلستون را چور کردین خانه ها را به اتش کشیدین ومردم را تباه کردین فکر میکنید که مردم چهاردی فراموش کرده که شما پنچر مین ها چی کردین همین حال تمام کوه های چهلستون را چور کردین از شما کرده خاینین هیچ پیدا نمیشود
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است