تاریخ انتشار: ۱۴:۴۴ ۱۳۹۶/۲/۱۳ | کد خبر: 132629 | منبع: | پرینت |
اکثر تحولات سیاسی با پشت پرده های فربه تر از ظاهر شان قابل تعریف اند.
سیاست با نگفته های خویش در عمل با ما حرف می زند و بازیگران دنیای سیاست همیشه آنچه می نمایند نیستند. تحلیلگران موفق سیاسی نیز آنهایی اند که واقعیت مسایل را نگفته می دانند. پشت سر یک رخ داد سیاسی صدها و هزاران راز پنهان و ظاهرا خاموش خفته است. رعیت وقتی به این رمز و رازها پی می برند که تبعات آن دست و دامن شان را می گیرد.
یکی از راز آلود ترین رخدادهای سیاسی یک و نیم دهه اخیر به نظرم اجرایی شدن طرح صلح حکومت با حکمتیار است و بازگشت دوباره ایشان پس از بیست سال خفا و خاموشی! حکمتیار از سرشناس ترین چهره های جنجالی چهل سال پسین افغانستان است که جز ادعای زعامت کشور چیزی در مخیله سیاسی اش نمی گنجد و برای این خیال تاوان های بسیاری داده و قربانی های بسیاری گرفته است.
پس از فرو پاشی حکومت کمونیستی کابل در دهه هفتاد هجری بدشانسی های حکمتیار آغاز شد و تا امروز تداوم یافت و حالا در موجودیت فضای سیاسی کاملا متفاوت با آن روزگار، شرایط، فرصت جدیدی را برای او هموار کرده است.
حساسیت ها و خوشبینی های افراطی نسبت به حضور دوباره او در عرصه داخلی، در برابر هم ایستاده اند و موضع بیرونی ها هنوز چیزی واضح از خوشبینی و حمایت و یا بدبینی و حساسیت به دست نمی دهند اما با شناختی که از روانشناسی حکمتیار وجود دارد این نکته را می رساند که بدون دلگرمی از یک چراغ سبز خارجی پا به میدان نگذاشته باشد.
مولفه های درشت ایدیولوژیک، قومی و حمایت خارجی، همزمان در کنار و مقابل او صف بسته اند، با تفاوت اینکه از هیچ کدام این مولفه ها چهره درشت و سرشناس، در حد و مستوای حکمتیار نمایندگی نمی کند، رهبران نخستین رفته اند و متباقی در منجلاب بی برنامگی و افتراق دست و پا می زنند. طالبان همین گونه اند، احزاب سیاسی و جهادی رقیب همین گونه اند و تکنوکرات ها به اصطلاح، بدون حمایت غرب اصلا قابل مقایسه نیستند و حتی حکمتیار درصدد یارگیری از جمع این طیف ها نیز می باشد.
حکمتیار و حزب اسلامی متعلق به او هرچند روزگار سختی را پشت سرنهاده اند اما به خوبی از خلای رهبری و برنامه در سطح نیرو های رقیب و در سطح کل نظام آگاه اند و با درنظرداشت این فاکتور، عزم تجدید سازمان دارند و به تثبیت جایگاه خویش خواهند پرداخت.
مسایل مربوط به ارزش های جدید که گاها رسانه ها و گاها فعالین حقوق بشر در برابر رفتارها و گفتارهای حکمتیار قرار می دهند، به مرور یا حل خواهند شد و یا هم به واسطه خود قانون مهار خواهند گردید.
دید غربی ها به افغانستان پس از باز شدن صفحه جدید رقابت شان با روسیه و ایران، به افغانستان امنیتی است تا ارزشی. بنابرین احتمال می دهم که آمریکایی ها در تفاهم با پاکستان و عربستان سعودی، درصدد آزمایش حکمتیار در لابراتوار افغانستان به نفع منافع خویش باشند و اگر این حدس درست باشد، کار برای حکمتیار هم سخت سخت می شود و هم آسان آسان. بستگی به این دارد که او چگونه می تواند اجماع داخلی را به نفع خویش بسیج کند؟ آیا این توانایی در او با توجه به کش و قوس های رابطه اش با جناح های مختلف جهادی و غیر جهادی وجود دارد یا خیر؟
در صورت توافق سه کشور فوق به آنچه که گفتم، انشعاب کلانی در گروه طالبان به نفع حکمتیار رخ خواهد داد. حالا هرچه باشد، یک بازیگر با انگیزه و تازه نفس به جمع بازیگران دیگر افزوده شده است و درصورتی که قاعده بازی مراعات نشود، فضای سیاسی را دو قطبی و چند قطبی خواهد کرد و کشور را به سمت حتی تجزیه پیش خواهد برد و اگر به همین شکل و سیاق پیش برویم حداقل می توان گفت که بدیل غنی، حکمتیار باشد و یا حداقل بازیگران غیر جهادی به نفع جریان های جهادی در بازی های بعد، کم رنگ خواهند شد و یا کلا صحنه را خالی خواهند کرد.
برنا صالحی
>>> باید این شخص که مجرم مردم است در عمل صابت
کند که دیگر از خیانت دست کشیده وبرای آبادی
افغانستان تلاش میکند
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است