تاریخ انتشار: ۱۲:۱۱ ۱۳۹۶/۲/۲۷ | کد خبر: 133221 | منبع: | پرینت |
وزارت معارف افغانستان می گوید که مسوولان این وزارت نام مضمونی را در نصاب آموزشی مکاتب، «حب الوطن» گذاشته اند. طبعا این پرسش مطرح می شود که چرا این مضمون را «حب الوطن» نامیده اند، درحالیکه برابرهای فارسی چندگانه ای برای آن وجود دارد.
حقیقت آن است که دست اندرکاران ریاست تالیف و ترجمه وزارت معارف، صلاحیت علمی تالیف کتاب های درسی را ندارند. کارنامه این ریاست در طول 15-16 سال، کارنامه ای ناکام و ضعیف است. برای اثبات این ادعا کافی است نیم نگاهی به زبان و محتوای کتاب هایی که از سوی این ریاست برای مکاتب کشور تالیف شده بیاندازید. با آن که در طول سالیان گذشته، میلیون ها دالر در بخش تالیف و ترجمه وزارت معارف هزینه شده اما تاکنون، این ریاست نتوانسته کار قابل دفاع و درخور توجهی عرضه کند.
نکته دیگری هم وجود دارد که باید در این زمینه به آن توجه صورت گیرد. پاره ای از مسوولان بلند رتبه دولتی در افغانستان، هنوز هم زبان دری را از فارسی (زبان ایرانی ها) مجزا می شمارند و تصور می کنند که به هر اندازه ای که زبان دری، عربی مآب تر و قدمایی تر باشد به همان اندازه دری تر است و در امان از تهاجم فرهنگی ایران.
محمد اشرف غنی رییس جمهور کشور در دیدارش با برخی از نویسندگان و استادان دانشگاه ها که من هم در آن جمع حاضر بودم، به صراحت اظهار داشت که زبان ایرانی ها زبان ما نیست و ما باید به زبان دری خودمان دست به تالیفات بزنیم.
می توان مساله را از زاویه دیگری هم دید. وزیر معارف کنونی، حنیف بلخی، از آوان جوانی تا اکنون که کهن سال شده، به زبان عربی تحصیل کرده و درس خوانده و سخن گفته است. احتمال دارد که نام این مضمون به سلیقه جناب وزیر که عربی را از فارسی بیشتر می فهمد و از آن بالاتر، با زبان علمی فارسی یک سره نا آشنا است، حبالوطن نامگذاری شده باشد.
تاسف بار است که در این کشور، کارهای خیلی بزرگ، سلیقه ای و ذوقی انجام می شود و در سیاستگذاری ها در بسا موارد از رویکرد علمی خبری نیست.
مهران موحد
>>> بسیار بیسواد هستند.
چرا " وطن دوستی" نام نگذاشتند؟
>>> جاى تعجب است كه ميگويند ( هر كله و بر خيال)
>>> چه جالب ، وزارت معارف که تحت تسلط و پرداخت از عربستان چه چیزی رو باید توجیه کند ، الان که کشور از الف تا ی تحت کنترل و پرداخت هزینه معارف باید کلمات عربی باشد ، عربستانانی ها خیلی زرنگ اند ،مردم بیچاره که از نادانی ، جهالت رنج می برند ،باید کلمات عربی که خود عرب ها از ان استفاده نمی کند ، باید اعجم ها از او استفاده می کند مثل، حسن ، حیس تقی و نقی ، یک دانه عرب این اسم ها رو ندارند ، وای به حال اعجم ها .
>>> شاعر میفرماید:
ای زبان فارسی ای دُر دریای دری / ای تو میراث نیاکان ای زبان مادری
فارسی و دری در حقیقت یکی اند اما اگر قرار باشد دری و فارسی از هم جدا هم باشند این فارسی است که فرزند دری ست.
فارسی سخن گفتن خود ما ایرانی ها به خاطر اجداد همین شما تاجیک هاست من خودم ایرانی ام اما از این موضوع کاملا اطلاع دارم که وقتی اعراب حمله کردند این مردمان تاجیک بودند که فارسی را حفظ کردند.در مناطق گسترده ای از ایران اعراب مراکز حکومتی و دفتری را تصاحب کرده بودند و حتی دانشمندان هم به عربی کتاب می نوشتند به جز این اولین شاعر فارسی (رودکی) نیز یک تاجیک بود.و چه بسا که اگر اجداد همین مردمان نبودند زبانی به اسم فارسی وجود نمی داشت و نه خبری از حافظ بود و نه سعدی و نه فردوسی و نه دیگران.
دری و فارسی هر دو یکی هستند مانند یک اقیانوس عمیق و بی انتها. تصور این که هر کس چه در ایران چه در افغانستان یا امریکا یا هر جای دیگر بتواند با دیوار کشیدن یا قانون گذاری یک اقیانوس عمیق و بی انتها را دو قسمت کند شبیه خیال بافی های کودکان است.
سخن در این مورد بسیار است ...
>>> سوال اساسی اینجاست که نا بخردان چطور و چگونه زبان فارسی دری و یا فارسی تاجیکی را به دو زبان متفاوت تقسیم مکنند، حال که زبان پشتو چه در افغانستان و یا پاکستان را یکی تلقی میکنند.
درست است که افغانستان، تاجیکستان و ایران سه مملکت مختلف با دولت های گوناگون اند. اما زبان فارسی دری همانا زبانی است که در تمامی این سرزمین ها به آن سخن گفته میشود. کسانی که این زبان های را متفاوت میپیندارند یا از روی کینه و تعصب است و یا هم از روی نادانی و جهل که تعریف روشنی از زبان ندارند. زبان وسیله است برای افهام و تفهم، هر گاهی که دو شخص گفته های یکدیگر را بفهمند پس به یک زبان صحبت کرده اند. اگر اندک واژه های در بین این مردمان متغیر است این بدین معنا نیست که این زبان زبان متفاوت است. بل باید فهمید که گوینده و شنونه به لهجه متفاوت و یا به اصطلاحات متفاوتی را بکار برده اند نه زبان دیگر را. که این اصول در تمامی کشور های دنیا مانند انگلیس، امریکا، استرالیا و غیره کشور های انگلسی زبان.
>>> احمد شاه ابدالی غنی و امسالهوم از سه صد سال بدینسو برای از بین بردن زبان فارسی و تکه تکه کردن زبان فارسی کوشیداند اما این کوتاه فکرها نمیفهمند که یکصدو پینجا میلیون نفر بزبان فارسی حرف میزنند
حسین
>>> آقای موحد !
حملات جنگی و فتوحات که واژهءسیاسی اش استعمار است خصلت غیر قابل انکارش تحمیل کلتور ( زبان وغیره ) کشور و مردم فاتح است .
به یاد دارم یک زمانی بحث از غنا و هم فقر زبان فارسی در کل داشتیم به
جانب مقابل گفتیم یک مضمون یا نوشته در بیست سطر بنویسید که خالص فارسی
باشد . چون عنوان یا موضوع مقید نه بود او توانست با مشکل متن مختلط بنویسد و از واژه های ناب و مروج و حتی کوچه و بازار استفاده کند .
وقتی متن را خواندیم گفتیم باید اسم نویسنده را بنویسید که این نگارش ازکیست او اسم خود را نوشت عبدالکریم
پس ثابت شد که ما ناگزیر از بکار گیری الفاظ عربی در نگارش ، بیان خطابه
و تکلم استیم . اگر واژه های عربی را از فازسی بکشیم ( کم نماییم ) به زبان
فارسی ( که امروزه ما دری هم میگوییم که گویش است ) کمتر چیزی میماند . من زبان شناس مسلکی نیستم ولی در تجربه به این فقر در زبان فارسی وهر زبان دیگر که در مسافرت های خود برخورده ام پی برده ام
هرزبان اگر خواستگاه و جغرافیای تولد دارد به یک حوزه آی تاریخی و یا
تمدنی وابسته میباشد حتی اگر فرض کنیم هیچ جنگ و فتحی که استعمارش
خوانده ایم نه شده باشد.چون واژه ها مسافران بی سرحد و مرغان مهاجرند بازهم اشتراکات چه معرب و غیر معرب صورت گرفته شاید به
دریعه ای سیر و سفر ها ،مهاجرت های اجباری و یا غیر اجباری و خود خواسته
بنا بر دلایل گوناگون بازهم اشترکات واژه ای رخ داده است .
از جانب دیگر غنا و وسعت واژه و کلیمات هر زبان در یک کشور بسته به پیشرفت های ان کشور در کشف و اختراع صنعت و تکنالوژی ، فرهنگی و غیره
تعلق میگیرد اگر هرکشوری بخواهد واژه های نو را به نامی مانند ساختار زبان
خویش برگرداند به مشکل جدی بر میخورد و چه بسا که همه جزییات را نمیتواند.
فرض کنید امروز انسان های جهان غرب به کیهاندست یافته اند نام هایراکه انها
می گذارند کشور های دیگر چطور همزمان تعویض کرده میتوانند . اگر قرن و
یا قرون سپری شد توانستیم بایسکل را دو چرخه بنامیم یا چندین دیگر ازین
قبیل اما در مقابل واژه های جدیدهمه روزه عاجزیم .
قصه بسیار است در پایان میگویم که اگر بتوانیم از ترکیبات و جمله سازی
و عنوان پردازی عربی اجتناب کنیم بازهم به زبان وطنی خود کمک کرده ایم
چون در افغانستان زبان ملی واحد تا کنون نداریم ( هر قومی را و هرنژادی
را زبانیست و گویشی . مثلا به جای اینکه بگوییم حب الوطن چندین عنوان دیگر
دیگر داریم که به دو زبان رسمی کشور میتوانیم این یک کار ساده را ازازدواج عربی مآبی نجات داد و کفو را مراعات کرد .
م.ش. فروغ
>>> درین وطن هرکس بخود است جوان از هرکس به هرکس که برابرشد دیگه کدام معیار واستندرد وجود ندارد
مجاهد
>>> نامش را سمپوزیم وطن بگذارند تا فارسی ستیزان بیشتر خوش شوند.
>>> اشرف غنی حق اظهار نظر درباره زبان فارسی راندارد چون پشتون است زبان دری با زبان فارسی ایران فرقی ندارد فقط در لهجه متفاوت هست
>>> از عنوان گذاری حب الوطن سایه و یا ذایقه ای استعمار عرب می آید
نام این کتاب وطن دوستی گذاشته شود .
بس است شعرا و اهل ادب و قلم فارسی در قرون اوایل هجری قمری در عربی نویسی و عربی گویی مبالغه ها و کثرت گویی کردند .
امروز جنبش های خودی و استقلال طلبی که استقلال فرهنگی ریشه ء آزادی
است به این بیگانه پروری ها درک عاقلانه و معقول پیدا کرده اند .
م. زمین بوس
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است