تاریخ انتشار: ۱۴:۲۱ ۱۳۹۶/۳/۱۶ | کد خبر: 134189 | منبع: | پرینت |
ای آفریدگار همسرم! پنج روز میشود که توان از من میگریزد، وقتی نامِ او را در حضور من زمزمه میکنند، از کنارِ درختی خاکستر شدۀ میگذرم. بادی نرم و نابهنگام میوزد سبکسرانه با بویی از پاییز.
قلب من از آن خبرهای بد میشنود، خبرهایی که از حوالی یک چهارشنبۀ رستاخیز گون میآیند. او زنده است و نفس میکشد، اما غمی بهدل ندارد.
ای آفرینشگر همسرم! پنج روز میشود با درخت، با دیوار، با آب و خاک حرف میزنم، کاش یک عابر مثل او از این کوچه میگذشت و میگفت او زنده است، لبخند میزند، اما از سرکار بر نمیگردد، زنگ نمیزند، و دیگر هرگز گونههایم را بامدادان بهسان آفتاب نمیبوسد. همهزنانِ محلهمان آمدهاند که بگویند او رفتهاست، همسایهها میگویند او رفتهاست، رییس دفتر شان میگویید او رفت و رفت... اما من باور نمیکنم، او زنده است، دارد لبخند میزند. اما نمیدانم چرا گوشیام زنگ نمیخورد، شاید شمارهام را گم کردهاست.
ای خالقِ عالم و آدم! باتو حرف میزنم، اینک بدنم سرد شدهاست، گوشهایم همینطور، صدا را میشنوم، آدمها را میبینم، صدایی در گوشم طنین انداخته است، صدایی که میگویید برای دومینبار صغیره (یتیم) شدهای! وقتی کودک بودم در یکی از روزهای هفته، پدرم رفت و رفت... و هرگز بر نگشت. آنهنگام بهمعنای دقیق «صغیره» پی نمیبردم. حالا پنج روز میشود که احساس میکنم یتیمی یعنی چه؟! یتیمی یعنی در میان انبوهِ از آدمها تنهایی، بیکسی را نمیشود نوشت، سرود و تفهیم کرد. بیکسی انگار یک درکِ فرازبانی است. وقتی همهکس بتو زُل میزنند و حرف نمیزنند، وقتی به تابلویی تماشایی تبدیل میشوی و جهیدن میگیری بهصفِ مردگان.
ای خدای رحمتگر مهربان! مرا در این جهنمِ خاورزمین زن آفریدی، سکوت کردم و اعتراضی نکردم، پدرم را گرفتی، خود را بهبیخیالی زدم، بزرگ شدم، اما اینک همسرم را گرفتهای چهطور سکوت کنم؟ چهگونه به مهربانی و عدالتت اعتراض نکنم؟ من زنم، توش و توانم تمام شدهاست. در برابر پرسشهای این طفل سهساله به زانو در آمدهام، ذوب شدهام، وقتی میگویید چرا پدرم بر نمیگردد؟ میخکوب میشوم، آوار میشوم، در میان اشک و آه تمام میشوم. خدایا میتوانی از آن بالا کمی پایین بیایی و ببینی، وقتی طفل سهساله بعد از شش روز انتظار، دیگر غذا نمیخورد، حرف نمیزند، گونههایش را روی قابِ عکس پدرش میگذارد و بهخواب میرود. خدایا! این معاشقه کودک با عکس مرا تکهتکه میکند، از ارتفاع هزار متری پرتم میکند.
همسر عزیزم! اینک به ناچار باور میکنم که بهسفرِ بیبازگشت رفتهای. اینک واپسین بوسهات را قاب میکنم و میآویزم به سینۀ دیوار و زندگیام را بهسان سیب دو نصف میکنم، زندگی در آغوش تو و زندگی بیآغوش تو! لبانم را بخیه میزنم با آخرین صبح چهارشنبه و با رسن خاطراتت کمرم را محکم میبندم. بچهها را بهجای تو هم میبوسم. بهجای تو برایشان پند و موعظه میگوییم، همانطور که من بیپدر بزرگ شدم اینان نیز بزرگ میشوند. همسر خوبم! سلام مرا به پدرم برسان، دلم برایش تنگ شدهاست، همیشه جای بوسههایش روی گونههایم خالیست. همینطور که بعد از این جای بوسههای تو!
با محبت تمام همسر تو!
سعادت موسوی
>>> این همه بد بختی ها از ریس جمهور یهودی است زیرا وی در روز اول کار
خو د پیما ن امنیتی را با امریکا
به امضا رسا نید بی خبر از اینکه غرب در طول چهل سا ل پشت افغا نستا ن را گرفته وهمه روزه همو طنا ن ما به خا طر یک مشت پو ل با استغا ده از نیرو پا کستا ن به قتل می رساند
شما فکر کنید در هراق .سوریه و لبیا
چه گپ بو د که رزیم شا ن را سر نکو ن کرد و تا حا ل در انجا ها جنگ رو ان دارد
>>> افرین بر شیر زنان افغان ... باد بر اشرف غنی عبداله با رهبری ضعیفشان در این ماه مبارک رمضان من از خدا فقط یک خواهش دارم رهبران پست ما را نابود بگرداند خانواده اونها در خارج ما زیر ستم شکنجه بمب باران انتحار وانفجار زندگی می کنیم ولی اونها راحت هستند ای خداوند متعال قدرت داری چرا اینها را نابود نمی کنی
مهاجر از ایران شیراز مرودشت
>>> خدوندصبر بدهد
>>> خانم سعادت ای محترمه ای بزرگوار دلم راکفاندی، گلویم چنان بغض گرفت که درطول 30 سال عمرم بدون پدربامشکلات بزرگ شدم چنین نشده بود احساس میکنم که انفجارمیکنم اشکایم رابی اختیار جاری کردی کنترول خودم راازدست دادم خداوند برایت صبرجمیل عطاکند انشاالله.
احمدعلی(شیوا)
پنجشیری
>>> برایت صبر جمیل میخواهم!
انشأ الله تعالی همسرت شهید پاک است و به جنت میرود و حور های بهشتی نصیب اش میشود.
این دیگر به تصمیم خودت تعلق میگیرد که زندگی بی امباق را ترجیح میدهی و یا با امباق.
امید وارم سبب قهر و خفه گی ات نشود. چون از دست همین مزخرفات، حال این وطن بدینجا کشیده شده است.
امید وارم با جرأت تمام برآیی و با صدای بلند نعره و فریاد بزنی که هیچ دنیای دیگری نیست و هیچ خدایی نیست و شما تحت نام خدا و دین و دنیای دیگر و جنت و دوزخ، زندگی ما را در همین دنیا به دوزخ تبدیل کردید.
همانطوری که یک فرد نشه به شراب برای ما بگوید که: او مر.....دم، شرا......ب، نخو.....رید، که ..... نقص ....دارد.
همینطور خدایی که خودش شر را آفریده باشد، نمیتواند از ما تقاضای خیر کند.
ما باید با وجدن خود حاکم باشیم و بدون آن که به هیچ دینی باور و یا اعتقاد داشته باشیم، خود ما با یکدیگر دست به هم داده و جنت خویش را در همین دنیا آباد کنیم.
این به معنی دفاع از کمونیزم نیست، بلکه دفاع از یک بازار اقتصاد آزاد اجتماعی است که زمینه رشد سرمایه و سرمایه گذاری و رشد اقتصاد و علم و دانش و درعین حال وضع مالیات بر عایدات و توسط پول مالیه، دستگیری و کمک به غریبان و تأمین آب و نان و خانه و خدمات تعلیمی و صحی برای آنها و در عین حال تعلیم شغل و کار برای آنها، تا خود سر پای خویش ایستاد شوند و با کار خویش، زمینه معیشت خویش را فراهم کنند و سهم خویش را در آبادی کشور انجام دهند.
این آرزو البته از راه تعلیم و تربیه سرتاسری، اعم از مرد و زن و پیر وجوان و همچنان تنظیم امور خانواده امکان پذیر است.
شاید این راه به جامعه یی مثل افغانستان که از کاروان تمدن جهانی خیلی عقب مانده است، مشکل باشد. اما امکان پذیر است. صرف در صورتی که مردم از خرافات دست بکشند.
>>> یهودي!
هزاران وملیون مسلمان کلمه ګوی ومجاهد ما صدقه یک کافر چون بل ګیت شود!!!!!!!!!! بروید واسلام را از بل گیت بیاموزید!ای خدا مسلمانان!
بسیار خورد هستی! این کارها که تو با مسلمان وحشی وپوده خودخودمیکنی طفل هم نمیکند!
من خو مسلمان 10% را هم ندیده ام! اما کافران را 99% مسلمان دیده ام!
>>> نام این زن سعادت موسوی است؟
م مشتاق
>>> خواهر محترم خانم سعادت خداوند متعال برایت صبر بدهد منم برایت از صمیم قلب ابراز همدردی میکنم غلام محمودی از شهر هرات مهاجر درایران
>>> خواهر محترم خانم سعادت خداوند متعال برایت صبر بدهد منم برایت از صمیم قلب ابراز همدردی میکنم غلام محمودی از شهر هرات مهاجر درایران
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است