تاریخ انتشار: ۱۱:۱۵ ۱۳۹۶/۴/۲۸ | کد خبر: 136081 | منبع: | پرینت |
به دلیل بیاعتمادی عمیق قومی، هر رویدادی در این دیار، رنگ تباری به خود میگیرد. دو شب پیش به هر دلیلی ارگ اجازه نداد که هواپیمای حامل جنرال دوستم در فرودگاه ولایت بلخ بنشیند. این رویداد تفسیر قومی شد. رسانهای شدن رویداد برگشت خوردن هواپیمای حامل جنرال دوستم، سبب شد که عدهای به تفسیر قومی رویداد متوسل شوند.
شماری از افراد با توجه به رویدادهای تاریخی گذشتهی افغانستان، جنجالهای جنرال دوستم و ارگ را تفسیر قومی میکنند. این اولین بار نیست که جنرال دوستم با یک رییس جمهور متعلق به قبیلهی احمدزی در میافتد. جنرال دوستم با داکتر نجیب هم دچار اختلاف شد.
در زمستان سال 1370 جنرال دوستم بر عزل و نصبهای جنرالها در سمتهای امنیتی شمال اعتراض کرد و از داکتر نجیب رییس جمهور وقت خواست که به جای جنرال جمعه اسک رییس تنظیمهی زون شمال و یکی – 2 جنرال دیگر، چهرههای دیگر را بگمارد. اما داکتر نجیب این درخواست را نپذیرفت و دوستم را متهم به تمرد کرد. فاصلهی جنرال دوستم و داکتر نجیب بیشتر شد و این امر زمینه را برای سقوط حکومت داکتر نجیب فراهم کرد.
جنرال دوستم در ابتدا خواستهای خیلی اندک داشت. او میخواست داکتر نجیب جنرالهای شمال را بدل کند. اما موضع سخت داکتر نجیب سبب رادیکالشدن خواستهای جنرال دوستم شد. جنرال دوستم بعداً در ایتلاف با حزب وحدت و شورای نظار، زمینهی سقوط حکومت داکتر نجیب را فراهم کرد. کل داستان این نبود. جنرال دوستم، مانع خروج داکتر نجیب از کشور نیز شد. نیروهای جنرال دوستم و جنرالهای متحدش در اردو، اجازه ندادند که داکتر نجیب از کابل خارج شود.
در آن زمان بینین سیوان نمایندهی ویژهی سازمان ملل متحد در امور افغانستان بود. آقای سیوان در یکی از روزهای حمل سال 1370 با یک هواپیمای کوچک در باند فرودگاه کابل نشست. نیروهای جنرال دوستم که یک شب قبل، در فرودگاه جابهجا شده بودند، مانع از خروج آقای سیوان از هواپیما شدند.
همزمان با نشست هواپیما، بینین سیوان در فرودگاه کابل، موتر حامل داکتر نجیب هم به ورودی فرودگاه کابل رسیده بود. نیروهای لوای دوم گارد آن زمان که فرماندهاش جنرال رازق بود، موتر حامل داکتر نجیب را توقف دادند. افسری که موتر داکتر نجیب را توقف داده بود، عبدالوهاب نام داشت. عبدالوهاب از فرماندهاش جنرال رازق دستور گرفته بود که به احدی اجازهی ورود به فرودگاه را ندهد. داکتر نجیب وقتی میبیند که اجازه ندارد وارد فرودگاه شود، احساس خطر میکند، به شهر بر میگردد و به دفتر سازمان ملل متحد در کابل پناهنده میشود.
در واقع جنرال دوستم و جنرال رازق، اجازه ندادند که داکتر نجیب کشور را ترک کند. برخی از نزدیکان و همکاران داکتر نجیب این روایت را قبول ندارند، اما یکی از همکاران آقای سیوان با نشر کتاب خاطراتش چیزی شبیه به همین روایت را قصه کرده است.
داکتر نجیب در روزهای پس از پناهندهشدن به دفتر سازمان ملل متحد، خیلی تحقیر شد. در کتاب خاطرات همکار امریکایی آقای سیوان آمده است که سازمان ملل متحد در آغاز نمیخواست که نجیب را در نمایندهگی این سازمان در کابل نگهدارد. مقامهای سازمان ملل نگران امنیت کارمندانشان بودند و تصور میکردند که جنگجویان تنظیمی پس از ورودشان به کابل، برای کشتن داکتر نجیب حتماً به دفتر نمایندگی سازمان ملل متحد حمله میکنند. سازمان ملل متحد در آن زمان تصور میکرد که رهبران و فرماندهان تنظیمی روی افراد و سردستههای مسلحشان کنترول جدی ندارند.
یک روز بعد از پناهندهشدن داکتر نجیب به دفتر سازمان ملل متحد در کابل، بینین سیوان از سفیر وقت هند در کابل خواسته بود تا داکتر نجیب را در سفارت آن کشور در کابل پناه بدهد. اما دهلی نو معذرت خواسته بود. دهلی نو به سازمان ملل متحد گفته بود که اگر نجیب در سفارت این کشور پناهنده شود، امنیت سفارت و کارمندان آن با خطر روبهرو میشود و تفنگداران مخالف نجیب حتماً حریم آن سفارت را میشکنند. نگرانی سفارت هند زیاد بیمورد نبود. مدتی بعد از سقوط حکومت نجیب، سفارت هند در کابل تعطیل شد.
بعد کاردار وقت سفارت پاکستان در کابل، به سازمان ملل متحد اعلام میکند که سفارت پاکستان آماده است که به نجیب پناه بدهد. پاکستان گفته بود که تنظیمهای جهادی دوست اسلامآباد هستند و هرگز حریم سفارت پاکستان را نمیشکنند. روشن بود که نجیب به سفارت پاکستان پناه نمیبرد. دعوت پاکستان از نجیب برای پناهبردن به سفارت آن کشور، تحقیر آشکار نجیب بود. اگر نجیب از کشور خارج میشد، شاید این قدر تحقیر نمیشد. این روایت در کتاب خاطرات یکی از همکاران بینین سیوان به تفصیل ذکر شده است.
آنانیکه تمام قضایا را از دید قومی بررسی میکنند، با مقایسهی رویدادهای سال 1371 با رویدادهای امروز، نتیجه میگیرند که محمداشرف غنی انتقام داکتر نجیب را از جنرال دوستم گرفت و او را تحقیر کرد. از سر اتفاق داکتر نجیب هم به قبیلهی احمدزی تعلق داشت، قبیلهای که رییس جمهورغنی نیز به آن نسبت دارد.
سران حکومت باید به گونهای بحران را مدیریت کنند که افکاری از این دست زیاد خریدار پیدا نکند. افغانستان به تشدید اختلافات قومی نیاز ندارد. افغانستان به همبستگی بیشتر اجتماعی نیاز دارد.
جنرال دوستم هم باید اجازه ندهد که اختلافهای قومی عمیق شود. جنرال دوستم باید برای دفاع از خود در یک دادگاه رسمی، با صلاحیت، حرفهای و غیر جانبدار ظاهر شود. جنرال دوستم میتواند از جامعهی جهانی بخواهد که یک هیأت منصفهی حرفهای را برای نظارت بر دادگاه ایشان بگمارد. جنرال دوستم میتواند خواستار برگزاری علنی دادگاه شود. سیاستمداران بسیاری به دادگاه رفتهاند. این سیاستمداران یا حکم زندان دریافت کردهاند، یا با عزت رها شدهاند.
جنرال دوستم نمیتواند بدون حل قانونی و مشروع پروندهی جناییاش فعالیت سیاسی کند. جنرال دوستم شاکی خصوصی دارد و جامعهی جهانی هم بر بررسی قضایی این پرونده تأکید میکند. جنرال دوستم حتماً میداند که نادیده گرفتن خواست جامعه جهانی برای ارگ و مجموع دولت افغانستان، ناممکن است. جامعهی جهانی مصرف دستگاه حکومت و نیروهای امنیتی را میدهد و اگر اینجا نباشد، شهرهای افغانستان سقوط میکند.
اگر جنرال دوستم، به دادگاه حاضر شود، قوه قضایی افغانستان صاحب ابهت و اعتبار میشود. آرزوی قشر مکتبرفتهی افغانستان هم صاحب ابهتشدن دستگاه قضایی افغانستان است. تا دستگاه قضایی کشور صاحب ابهت و اعتبار نشود، فرهنگ زشت و ضد انسانی عدالت خیابانی، نابود نمیشود.
امید
>>> نه خیر غنی توانایی انتقام گرفتن را ندارد احتمالآ به به سر نوشت داکتر نجیب فاشیست و خونخوار خادیست گرفتار خواهد شد.
>>> بلی! نجیب برای بستن فاحشه خانه های ترکمن اباد جمعه اڅک را فرستاد دوستم لواطی و چند سک دیکر ازان ناراض و به امید بازکشایی فاحشه خانه های ترکمن اباد بهجهاد مقدس پرداختند و وطن را ګو در ګو کرد!!!!!! حال فهمیدید بی !!!!
>>> جاسوس سی آی ای نمیتواند در فکر "انتقام" یک قهرمان باشد!!!!
>>> دوستم همن نبود که مردم افغانستان رو به سه چهار میلون دلار فروخت غنی کچل هم نوکر آمریکاست
>>> ترکمن آباد نبود بلکه سخی آباد بود که درزمان دوستم ازبین برده شد.
>>> شما خوب دقیق در چهره ایشجی نگاه کنید شکل و قیافه شان به مفعول حرفه ئی میماند و آیا شما یعین میکنید که جنرال دوستم با این سن و سال صاحب زن وفرزندهای بزرگ آنهم در محضر بادی گارها و افراد خود بالای ایشجی فعل لواط را اجرا کرده باشد؟ دور از حقیقت است فقط توسط یک خبیث راه جوری کردن تا یک مرد میدان را ازبین ببرند. دوستم با همه جنایت که آنجام داد مردانه وار از اعمال خود ندامت کشید و از همه ملت علنی عذر خواهی و طلب بخشش شد مگر جنایتکاران دیگر که داد از اسلام میزدن و میزنند هیچ حاضر به عذر و بخشش نشدن بلکه بالعکس جنایات و قتل مردم بیگناه و غارت و ویرانی بیت المال و عامه را استشهادی خوانده و افتخار میکنند.
>>> غنی هیچ وقت انتقام نجیب را نخواهد گرفت راه هردوشان جدا بود شاید یک تاجک ویا هزاره که هم نظر شان باشد خواهد گرفت
>>> همی ره راست میگی. امسال هیچ همی بیست و شش سرطان که روز کودتا داود خان علیه ظاهر شاه بود، تجلیل نشد. همه خبر نگار ها امسال داود خان را فراموش کردند. چون داود خان هم فکر میکنم که یا ابدالی بود و یا غلزایی و یا هم محمد زایی و یا هم سدوزایی.
مقصد در آخرش یک زای داشت، مثل کرزی و احمد زی و بارکزی و غیره زی.
>>> یکی تو مرد میدان استی. یکی دوستم.دوستم کدام ادم تحصیل کرده است.یک بیسواد جاهل چرا این قدر دول را گرفتی .طرفداری دوست را میکنید. شیره اش به تو هم چکده.یکماه است دوستم می گوید. زن های بیچاره طفل های یتیم. زیر پل سوخته براید .مسلمان استید.این ها را نجات بدهید. ش رم است.والله.به داکتر نجیب ربط ندهیید.خدونند بند خود را امتحان می کند.از کون ناشته خود چی بودند.چی شدند.یک فامیل هزاره کی از ایران به افعانستان مهاجرت کرده.پدر شان در ایران وفات یافکه است.بیش ماما های خود زندگی مث سک دارند.ظلم ماما از دیگر طرف. دو نمره زمین در لوگر شهید داکتر نجیب برایشان داده بود. این یتیم ها قواله زمین خود و کاکای خود را گرفته.رفتند،لوگر تا زمین ها سودا کنند.ایران بروند.وفت انج می روند.بز و گوسفند کوچی می چرید.گفته این زمین ها را ره کنید.از ما است.امدیم.سودا می کنیم.کوچی ها گفتند. این دونمره زمین را ما از فلانی نفر خریدیم. در پهلوی این هشتاد هکتار زمین را هم سودا کردند. این فروشننده مامای همین یتیم ها است.پس کابل امدند.راستی همین هزارها سودا کردند. زمین های مردم دیکه را هم بفروش رساندن.این طفل ها کی پرسان کردند.هر سه ماما بشدت این طفل های یتیم را زند.شب از خانه بیرون کرده .همه شان را .در بیرون کوچه تا صبح.باز همین نمایند هزاره ها در تلویویزن می گویند. کوچی ها زمین های ما را به زور گرفتند...این واقعیت است .کی خودم شاهد است. عمه اش یکی از دوست های صمیمی من استی حال از دست گریه در بستر مریضی قرار گرفته. تو وکالت دوستم را می کنی.تو از این جاهل خبر داری. کی یک قاتل جانی است. من خودم تاجک استم.باید واقعت را گفت. ببنید.همین رهبر های جنبش روشنایی چطور از خون بچه های هزاره پول بدست اوردند،همه را کشتند.دادند،...
>>> آقای که بمن تاختی که دوستم را مرد میدان گفتم !
اولا باید متذکر شوم که نه دوستم را دیده ام و نه از او برایم چیزیکه رسیده و نه چیزیکه برایم چکیده و نه میچکد و همچنان نه تنها در حزب او نیستم . الحمدلله بلکه در هیچ گروه و تنظیم هائیکه بعناوین مختلف در افغانستاند قتل عام و غارت کردن و میکنند شامل نبوده و از همه نفرت دارم.
اما را جع به نوشته خودت فهمیده نشد که هدف تو چه است با این جفنگ خوانی که یکی از کوه و دیگر از شهر نوشتی هیج مفهوم گرفته نشد فکر میکنم که قل ضعیف و سواد زیر صفر داری شک وگمان میرود که خودت هم زمانی بسر نوشت ایشجی گفتار شده باشی .
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است