تاریخ انتشار: ۰۹:۴۹ ۱۳۹۶/۵/۲۹ | کد خبر: 137397 | منبع: | پرینت |
سالروز (به اصطلاح) استقلال افغانستان با تدابیر شدید امنیتی و از ترس ترور رییس جمهور و سایر مقامات ارشد در محوطه وزارت دفاع افغانستان که بیشتر به یک زندان شباهت دارد برگزار گردید.
در آن دوران تعصب بسیار بسیار کم بود منظقه گرایی و تعصب زبانی اندک بود ولی حالا به برکت حامد کرزی و اشرف غنی هر روزه نهال تعصب و قومگرایی آبیاری می شود و قدرت پیدا می کند.
جشن استقلال کشور در دهه ۳۰ و ۴۰ معمولا در برزگترین استادیوم کابل و با حضور ده ها هزار مردم کابل و سایر ولایات، دانشجویان و دانش اموزان، معلمان، کارمندان وزارت خانه ها و حضور پر رنگ بانوان برگزار می شد.
در قسمت لوژ مهمانان پادشاه وقت و اعضای کابینه، نمایندنگان سیاسی کشورهای دوست نشسته و گروپ های منظم دانشجویان، دانش آموزان، ورزشکاران از مقابل لوژ مهمانان با رسم و گذشت خاص عبور می کردند.
همچنین قوای نظامی کشور با تانک ها و راکت ها و سایر اسلحه های مدرن آن زمان به عنوان رسم و گذشت از مقابل مهمانان داخلی و خارجی می گذشتند و مردم با احساسات کف می زدند.
همه به خوشی می آمدند و هیچکس مجبورا به منطقه جشن آورده نمی شد. ولی حالا متاسفانه از خوشی جشن و احساسات بی آلایش مردم خبری نیست. رییس جمهور از ترس عقب دیوار های وزارت دفاع پنهانی جشن را تجلیل می کند و مردم به بهانه های مختلف به مراسم به اصطلاح جشن آورده می شوند.
محمود منجمزاده
>>> آخرین مراسم جشن بیست و شش سرطان ۱۳۵۶ که سالروز کودتای داود خان در آن تجلیل میشد قرار ذیل بود:
جاده میوند از اول تا آخرش توسط امیل های چراغهای رنگه که از یک طرف اپارتمان های جاده به طرف دیگر کشیده میشد، مزین میشد.
چمن حضوری و غازی ستدیوم نیز با چراغهای رنگه مزین میشد.
مردم دوازده بجه شب میرفتند در لب چمن حضوری ،روبروی مسجد عیدگاه جای میگرفتند و تا ساعت هشت صبح همانجا بیدار مینشستند و صبح ساعت هشت بجه رسم و گذشت عسکری با توپ ها و تانک ها و طیاره ها و مامورین و کارمندان و شاگردان مکتب و دهقانان و تمام اقشار دیگر جامعه برگزار میشد و تا ساعت دو بعد از ظهر دوام داشت.
در پشت سر چمن حضوری، هر وزارت خانه برای خود یک کلوپ و نمایشگاه جور میکرد که
در آن تولیدات خود را به نمایش میگذاشتند.
در هر کدام این کلوپ ها در ایام جشن که سه روز بود، از طرف شب آواز خوانان و هنرمندان
افغانی آواز میخواندند و هنر نمایی میکردند.
در کمپ وزارت مالیه که پولدار ترین وزارت خانه ها بود و عواید و مصارف دولت به دوش اوبود، هر سال احمد ظاهر هرسه شب جشن از ساعت هشت شب الی چهار بجه صبح کنسرت میداد و قیمت ترین تکت را نیز همین کمپ وزارت مالیه داشت.
کارمندان وزارت خانه های مربوطه کارت رایگان برای شان از طرف وزارت خانه داده میشد، اما باقیمانده مردم باید تکت میگرفتند.
از بخت خوب من، پسر خاله من که خیلی دوست نزدیک من بود، پدرش در وزارت مالیه کارمند بود و او خودش به کنسرت نمی رفت، بنأ دوقطعه کارت خویش را به پسرش میداد و او و من هردوی ما به کمپ وزارت مالیه میرفتیم و کنسرت احمد ظاهر را تماشا میکردیم.
در همان سال ۱۳۵۶ احمد ظاهر به قتل یک دختر که همراه رفقای خود به پغمان رفته بود و آن دختر را با ریسمان به قتل رسانده بودند، متهم شده بود و دوسیه وی در سارنوالی تمیز وزارت عدلیه بود و پدر من مسؤل بررسی قضیه آن قتل بود، غرض بررسی دوسیه، دوسیه را به خانه آورده بود و در آن دوسیه او محکوم به زندان شد.
احمد ظاهر هنوز خبر نداشت که او محکوم به زندان شده است. من به پسر خاله ام گفتم که من فکر میکنم که امسال آخرین کنسرت احمد ظاهر خواهد بود، زیرا او محکوم به زندان شده است.
در همان سال احمد ظاهر بندی شد. بعدأ انقلاب ثور شد و گل غوتی دختر حفیظ الله امین از پدرش خواست که در عروسی اش ، احمد ظاهر باید بخواند. بنأ او را با کالای زندان به عروسی آوردند و در عروسی آواز خواند و بعدأ به فرمان حفیظالله امین از زندان رها شد و در حادثه سالنگ کشته شد.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است