تاریخ انتشار: ۱۱:۲۸ ۱۳۹۶/۶/۱۹ | کد خبر: 138440 | منبع: | پرینت |
امروز فرصتی شد تا دولتمردان عزیز در خیمه مجلس بزرگان(لوی جرگه) به خاطره گویی، فکاهی و قصه بپردازند.
حامد کرزی چند خاطره قصه کرد و گفته که من همه مردم را دیدم و همه در زمان من خوشحال بودند و همه کره زمین را از شدت خوشی دندان می گرفتند. کریم خلیلی چون تازه از پیش خدا آمده بود... می بخشید از خانه خدا آمده بود، فقط وقت داشت تا حاضری امضا کند. محقق مطابق معمول اعصاب اش سر نفر خراب شده بود. سیاف حرف تازه ای نداشت فقط گفته بود تیکه دار مجاهدین ما هستیم و اگر مجاهدین نباشد شما را سگ و پشگ و مرغ و خروس های همسایه پرت پرت می کند.
داکتر عبدالله هم از اینکه اسم اش را در آخر صنف خواندند اول ناراحت شد بعد سرخ شد دوباره سفید شد. در ضمن به نصف مملکت سلام عرض نمود و با قهر به قانونی گفت: بیا به جای من سخنرانی کن. قصه و فکاهی را که شروع کرد، قانونی یادش رفت و شروع کرد به خاطره گویی و ادامه داد که من در مخابره اقبال بودم و آمرصاحب مسعود به نام خالد؛ اقبال...اقبال... خالد.. خالد؛ حالا دلم برای اقبال_خالد تنگ شده؛ حالا یادش بخیر همین خالد خالد و اقبال اقبال بود که اینجا هستم، جای من نرم است و هیچ مشکلی ندارم، تشکر آمر صاحب!
جنرال دوستم نیز در پیامی طولانی بعد از درود و سلام و گلایه و انتقاد و پیشنهاد و توصیه و پند و اندرز گفته بود ما ایتلاف نجات درست کردیم که اگر ما نباشیم پسر من و پسران محقق و عطا محمد نور و صلاح الدین ربانی افغانستان را نجات می دهد.
خدا قبول کند، مراسم روز شهید برای احمد شاه مسعود گذشت، همه رفتند، فردا نیز همه می روند به دنبال کاسبی و خرید و فروش شان.
مهدی ثاقب
>>> حکمتیار هم تمام این روز را پای تلویزیون نشستن
اما در اخیر هیچ چیزی در باره این روز نگفت اما اما
سخن گوی شان گفتن که اقای حکمتیار بعد از ۱۵ سال
در این بار نظرش را میگوید
n جاغوری
>>> سر داره بسماچی ها خود یک فکاهی بود که گذشت
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است