تاریخ انتشار: ۱۴:۰۸ ۱۳۹۶/۶/۲۰ | کد خبر: 138514 | منبع: | پرینت |
این گفته زنی است که بیشتر از هر افغان یا به اصطلاح امروزی ها افغانستانی برای تاریخ و فرهنگ افغانستان کار کرد. اکثر اثار تاریخی، راهنمای اماکن باستانی، مقالات پژوهشی تاریخی و ... نتایج کارکرد ها و زحمات نانسی دوپری است.
او صراحتا می گوید مردم افغانستان دوست دارند توریست وارد کشورشان شود ولی چگونه ممکن است وقتی خودشان هنوز تاریخ اماکن باستانی شان را مطالعه نکرده اند. این عدم علاقه به حفظ و ثبت تاریخ با شکوه افغانستان تا حدی است که زمانیکه دنبال منابع باستانی در حوزه هنر بودم اکثر کتب ارزشمند تاریخی مان را از سایت کتاب خانه ملی ایران یافتم نه هیچ سایت افغانی دیگری، زمانیکه دیدم کمترین اطلاعات پیشینه هنر را نمی توان در منابع افغانستان یافت و یافتن شان کار حضرت فیل است...
مردم افغانستان به تاریخ کشورشان تنها زمانی اهمیت می دهند که پای یک شیر، بابا، رهبر، رییس و کله گنده ادمکشی در میان باشد.
اکثر مردم افغاستان سایز کفش رهبرشان را می دانند اما هرگز نخواهند فهمید افغانستان امروز مهد قدیمی ترین تمدن ها و فرهنگ ها بود، جاییکه اولین نقاشی های رنگ روغن انجا کشف شد و هر وجب خاکش پیشینه ای چند هزار ساله دارد. حتی زمانیکه می بینم ادم باسوادی که در حال بحث هستیم می گوید افغانستان هیچی ندارد، پوست تنم مور مور می شود، می گویم یعنی چطور ممکن است این ادم با این همه ادعا یکبار حتی یک مقاله کوتاه هم در مورد پیشینه تمدن و فرهنگ در افغانستان نخوانده باشد؟
اما فاجعه اینجا است که به دنبال یافتن منابع باستان شناسی افغانستان، به مجموعه غنی و ارزشمندی رسیدم که باز هم یک تاریخ نویس استرالیایی زحمت اش را کشیده بود، مجموعه ای که به ندرت نمونه ان را در منطقه می توان یافت، مجموعه ای که گفته شده افغانستان بعد از مصر غنی ترین سرزمینی است که بیشمار گنجینه های تاریخی را در خود جای داده است.
بال در این کتاب می گوید از 1271 مجموعه عمده باستان شناسی که به انها اشاره شده تنها 10 درصد تمام اماکن و گنجینه های باستانی ما را تشکیل می دهد.
همین کتاب هم ترجمه نشده است به فارسی، مردم افغانستان حقیقتا به تاریخ شان دلچسبی ندارند. انها نه تنها تاریخ کشورشان را صحیح نمی شناسند بلکه حتی نیازی نمی بینند در این زمینه مطالعه کنند.
زمانیکه می خواستم پیشینه هنر در افغانستان را مطالعه کنم و مقاله بنویسم در موردش خیلی ها به من می گفتند کار تو نقاشی کشیدن است نه نوشتن، همانجا به همین نتیجه رسیدم که سال ها است مردم ما با همین ذهنیت هیچ کاری برای افغانستان نکردند و نخواستند دیگری هم بکند. ما حقیقتا در برابر مطالعه و یادگیری زره پوشیده ایم و سدی عظیم ساخته ایم تا در ندانستن تاریخی مان باقی بمانیم.
زنده باد یاد زنی که برای افغانستان نوشت و کار کرد و همه انها که در عرصه های علمی برای افغانستان کار کردند.
تهمینه
>>> حقیقتا جایی به نام افغانستان وجود نداشته.
اینجا جزیی از خراسان بوده و هست.تکه ایی از خراسان.و خوب خراسان هم مثل بقیه مناطق همچون فارس سیستان کردستان اذربایجان جزیی از ایران.
وقتی از تاریخ حرف میزنی باید از سرزمین مادر حرف بزنی
>>> دلیلش اینست که تاریخ افغانستان را درپنجهزار سالگی یخ زده نه پنجهزارو یک میشود نه چارهزارونه صدو نودو نه مانند سن ملاصاحب تنصرالدین ثابت است
ر
>>> افغان ها زیاد به تاریخ شان دلچسبی ندارندزیرا یک تعداد از وهم تزار نام ازادی را فراموش کرده و در راه ازدی خار اند!!!!!!!!!!!!
>>> حاکمان افغانپشتون در مقابل فرهنگ استقامت مى کند
با جنگ و جدال رفاقت مى کند
در آدم آزارى رقابت مى کند
جهل و نادانى را هميش واقعيت مى کند
از مهر و مهربانى و دانش و گاه اش شکايت مى کند
از کلمات ناآشنا و منحوس حکايت مى کند
پسوندان بيگانه "وال" و "وال استريت" را رسميت مى کند
زبان شرين پشتو را هر دم به حقارت مى کشد
صفت درى را جدا از فارسى با زور قدرت مى کند
هر چه مى کند رذالت مى کند
در بى خبرى خود هر گاه و بيگاه و پگاه جهالت مى کند
در چالبازى و تقلب و جعل حماقت مى کند
با فرياد و ناله و داد و فغان افغانيت مى کند
همه وقت افغانيت خود را ضد حقيقت مى کند
مردمان غير پشتون به آن سو هدايت مى کند
با فشار و زور هر چند فعاليت مى کند
تابيت دولتى را جدا از هويت مى کند
>>> چندان تاریخی هم ندارند درجهلان کشوری نباشد که برما حکومت نکرده باشدمثلا : هـون های مجارستان ، چنگیزی های مغولستان ، ازبک های ازبکستان تیمور لنگ ، سامانی های تاجکستان، عرب های حجاز ، مقدونی های یونان اسکندر وبقایا اش، هخامنشی ها وساسانی هاافشاری های پارس ، هندوشا هان هندوستان ، انگریز های بریتانیای کبیر ،لشکریان لنین کبیر، ترک های سلجوقی وتگین ها ، پنجابی ها در دوره سیاه طالبی ، حالا هم پول نان مارا براساس پیمان استراتزیک یا میثاق که چند روز پیش امضاشد از طرف چندین کشور اروپائی وامریکائی داده میشود
ر
>>> وقتی مورخ باستان شناس مسولین فرهنگی معلمبن تجار همه و همه مصروف سیاست باشند کار بدین جا میکشد که کشیده است.
>>> آخر این قوم الظالمین هر انچه قبل از پایین شدنشان از کوهها است را تاریخ نمی دانند و از این مملکت نمی دانند. از وقتی هم که اینها از پشت کوهها پیدا شدند غیر از کشتن و مرگ و خون و زجه و ناله و فغان دیگر چیزی از این مملکت بگوش نرسیده است.
بیا با هم خراسانی بسازیم/ دوباره از خود انسانی بسازیم
>>> Raheel
هویت من:
زبانم پارسی است و خودم پارس و پارسیوانم.
پارتیان=پارسیوان=پرسیوان=پرشین
>>> Najib Salam
افغان نام ديگر پشتون ها از نظر تاريخى است ، انگليس ها افغانسنان را نام نهادند و فلسفه شان ، حكومتى براى پشتون ها بود ، سر زمين كه نامش فعلن افغانسنان است قبلن خراسان شرقى بود حتا احمد شاه درانى هم در كتاب احمد شاهى اش خود را شاه خراسان خوانده است نه شاه افغانستان . اين درست نيست كه ما خود را افغان بنانيم ، اگر نام افغانستان را هم ناگزير فبول كنيم آنگاه ما باشنده گاه آن هستيم و نام درست مى شود افغانستانى مانند امريكاى ، هالندى ، فرانسوى و ..... ما تاجيكم ، ازبيكيم هزاره ايم نه افغان ، تنها پشتون ها افغان اند ، مشكل اين است كه مردم ما تاريخ نمى خوانند و تاريخ نمى دانند و خود را غلط نام گذارى مى كنند و يا نام گذارى هاى جعلى و تحميلى را فبول مى كنند .
>>> Raheel
بیماریِ فاشیزم را درمان کنید، نشانه هایش خود به خود نابود میشود!
تهاجم فرهنگی یی که فاشیزم عنوان می کند، بهانه ییست برای برچیدن زبان پارسی. دری خواندن زبان پارسی و چون قاطران لجوجانه روی این نکتۀ نادرست پافشاری کردن بخشی از کار آنهاییست که فکر می کنند هویت بزرگ پارسی مانع تحکیم و جای افتیدن قومی برسراسر کشور است. ازینروست که می خواهند با دری نامیدن زبان پارسی حضور پارسی را در این منطقه انکار و نابود کنند و هر از چند روز یک بار به بهانۀ خرده گرفتن بر این واژه و آن واژه مردم را مصروف می سازند. اصل دشمنی شان با پارسی و هویت پارسی در این سرزمین است.
فاشیستهای رنگارنگ که در غولگری شان هیچ شکی نیست، تصور می کنند که می توانند پشتو را در این کشور به جای فارسی بنشانند و حاکمیت تکقومی خود را در این کشور قایم کنند. بیخبر از این که فارسی زبان قومی نیست اما پشتو زبان یک قوم است. پشتو هرگز نمی تواند زبان بین الاقوامی شود. زبان پارسی به مثابۀ عنصر آماده و مناسب و موثر می تواند عنصر وحدت دهند باشد- چنانچه تاکنون بوده است. تعویض فارسی با پشتو ممکن نیست. پشتو هرگز نمی تواند جای فارسی را بگیرد. پشتو بد نیست. پشتو زبان مکمل است. پشتو هیچ چیزی از کدام زبان دیگر کم ندارد. اما پشتو زبان قومی است. زبان بی الاقوامی نیست. لااقل در أفغانستان که چنین است. اما تلاشهای جاهلانۀ فاشیزم افغانی برای زدودن فارسی و تعمیم پشتو از همان آغاز حکومت کرزی، یگانه مانع در برابر وفاق ملی و مایۀ همۀ تلخیهای قومی در این کشور است. سدوزاییها و بارکزاییهای درانی برای 250 سال توانستند در این کشور حکمرانی کنند. زبان رسمی شان فارسی بود. کسی هرگز حرفی بر زبان نیاورد که اینجا درانی حکومت می کند یا ترک یا تاجیک. پس فارسی زبان کشورداریست. تلاش برای پارسی زدایی درهم شکستن است، سبب تفرقه در این مملکت است. زبان فارسی زبان ملی است. زبان پشتو زبان قومیست. برای ثبوت این ادعا کافیست به تلویزیونهای کشور ببینید. دهها پشتون، ازبک و هزاره به زبان فارسی صحبت می کنند و نطاق و گردانده اند. اما شمار تاجیکان، هزاره ها و یا ازبکهایی نطاق و گرداننده پشتو باشند، به اندازۀ انگشتان یک دست هم نیست. اینست فرق میان زبان قومی و زبان ملی!
این که فاشیزم جنایت می کند و فاشیزم افغانی در خدمت مقاصد و اهداف خارجیها برای تفرقه سرگرم است، شکی نیست. اما باید آزادگان و نخبگان سالم اندیش به جای رفتن پشت این واژه یا آن واژه یی که فلان غول فاشیست آن را بیگانه می خواند، به دنبال شناخت و رویارویی با بنیادهای اصلی اهداف فاشیزم بروند. مشکل فاشیزم با این یا آن واژه نیست. مشکل فاشیزم با کلیت فرهنگ، تاریخ و هویت فارسی این منطقه و مردمش است. فاشیزم به کمتر از نابودی هویت فارسی تان راضی نمی شود. اصل ماجرا اینست و این فاشیزم است که زیر نام مبارزه با تهاجم فرهنگی، به تهاجم فرهنگی علیه مردم و سرزمین مان ادامه می دهند.
کشور ما مادر و منبع زبان فارسی دریست. آنچه در ایران صبحت می شود هزاران کتاب در این زبان نوشته اند نیز فارسی دری است. تمامی بزرگان ادب و فرهنگ پارسی در ایران این زبان را گاه به گاه فارسی دری خوانده اند. فارسی دری- زبان دفتر و دیوان و ادبیات. لهجه های فارسی از قریه تا قریۀ دیگر تفاوت میکند چه رسد به جغرافیای بزرگی که از ترکیه تا بنگال و از قزاقستان تان بحر هند گسترده است.
با فاشیزم هویت ستیز باید مقابله کرد و متوجه عملیات و حملات راهبردی شان بود. فاشیزم اصل بیماری و مرض است. مخالفت فاشیزم با راهبرد، پزشک، دانشگاه و شهروند... اعراض و نشانه های این بیماریست- تب است؛ هذیان است؛ عرق و لرزش است. اصل مکروب فاشیزم است. دوایی برای درمان و وقایۀ مکروب باید جستجو کرد. درمان تب و عرق و هذیان مرض را از بین نمی برد! قلب فاشیزم را باید نشانه گرفت!
>>> اماکن باستانی بیشتر از سلطنت مغولان در این کشور است .وگرنه پشتونها در مدت 300سال یک اثر تاریخی وفرهنگی از خود میراث نگذاشته اند.
>>> همین گنده مغز های بی سواد که فقط از شکمبه خود کمنتار می نویسند با نسل های پیشین خود بخاطر عقده مردار که داشتند مانع هر نوع رشد میشوند و همزمان شروع به پارس زنی از فرهنگ میکنند.
>>> راست میگوید:
در زمان های قدیم زمانی که هنوز سلاح وجود نداشت، مردم این منطقه با سنگ و چوب کله یکدیگر را ترقانده و جنگ میکردند.
زمانی که سیم و گادر و سیمان و آهن چادر نبود، مردم این منطقه خانه های خویش را گل ماله میکردند تا در بهار و زمستان چکک نکند و هر دوسال بعد تکرار میکردند.
زمانی که هنوز موتر و طیاره و ریل و کشتی وجود نداشت، مردم این منطقه شکر گذاری خدای خویش را میکردند و از وسایل نقلیه خداداد، یعنی خر و اسپ و قاطر و شتر و غیره استفاده میکردند.
و بالاخره زمانی که آب گرم و سرد بیست و چهار ساعته در نل های خانه هایشان وجود نداشت، این مردم آب را در روی دیگدان گرم میکردند و هر زمانی که غسل بالایشان فرض میشد و یا به عباره دیگر هنگامی که کار خیر میکردند و یا شیطان بازی شان میداد، با این آب گرم غسل میکردند و در عیر آنصورت وضؤ میکردند.
اما متاسفانه با پیشرفت تخنیک و تکنالوژی، همه این دست آورد های تاریخی این کشور به فراموشی سپرده شده است و باقیمانده آن نیز به فراموشی سپرده خواهد شد.
دیگر موضوعات اش بهرصورت، اما همین کلتور صحرا گشتی نباید به فراموشی سپرده شود و من از وزارت اطلاعات و فرهنگ جدآ تقاضا میکنم که یک انجمنی بنام انجمن صحرا گشتی را تاسیس کنند، تا این کلتور و عنعنه تاریخی کشور به باد فراموشی سپرده نشود.
>>> سلام خدمت تمام دوستان!
در این شکی نیست که افغانستان جایگاه و پرورش دهنده بزرگترین امپراتوری ها در جهان بود اما متاسفانه سقاوی ها و کسانی که اصلا بوی از تاریخ و فرهنگ نبرده اند به تاریخ به چشم قومی میبینند حال انکه تاریخ را کسانی نوشته اند که مربوط قوم و تبار انها است نه قوم و تباری که بیشترین نقش اش در ازادی افغانستان بود.
محمد حنیف رستم
>>> تاریخ سیاست وحکومت داری افغانستان این بوده است که حاکمان جبار پشتون از بز وگوسفندان اقلیت های قومی مانند هزاره ها مالیات سنگین میگرفت وبه بعض اقوام پشتون میداد که مفت بخورد وعسکری هم نکند، ونیز درحکومت پشتونها نسل کشی افتخارشان بود که حاکم بنام عبدالرحمان خان شصت فیصد مردم هزاره راقتل عام کردند.
پس بعض برادران چرا اظهارمیکنند که افغانستان تاریخ آنچنانه ی ندارد؟ هزاران مورد مانند نمونه مذکور تمام اقلیتهای افغانستان سرگذشت دارند که تاریخ این کشوررا تشکیل میدهد، فلسفه تاریخ عبرت است، برادرم گذشته ات را مرورکن تا بدانی ازسلسله پشنونها برشما چها رواداشته شده است؟ جوان
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است