تاریخ انتشار: ۱۹:۳۰ ۱۳۹۶/۷/۲۷ | کد خبر: 140265 | منبع: | پرینت |
شرکت برشنا یا برق افغانستان سه روز پیش، از بدهکاری دهها مقام دولتی از این نهاد به خاطر عدم پرداخت هزینه برق خبر داد.
این موضوع برای بسیاری از رسانهها و تحلیلگران به سوژه خبری تبدیل شد و از آن تعجب کردند. شاید رسانهای شدن بدهکاری مقامات دولتی از یک نهاد ملی، مایه تعجب باشد اما در کشوری مثل افغانستان یک امر عادی و معمولی تلقی میشود.
در کشوری که اعضای دولت، احزاب، نهادهای مدنی، گروهها و جریانات، منافع شخصی، حزبی و گروهی را بر منافع ملی ترجیح میدهند، بیش از این نمیشود توقع داشت. این مثال شاید کمی از ادب به دور باشد اما بیشتر آنانی که امروز به نحوی در سطوح مختلف افغانستان فعالیت میکنند، دیدگاه یک خرس بیمار را به این کشور پیدا کرده اند که کندن یک تار مو را از آن غنیمت میدانند. برای آنان امکانات دولتی، معادن، جنگلها و تاسیسات عامالمنفعه فرقی ندارد بلکه تا جایی که در توان شان باشد غارت میکنند. متاسفانه تنزل اخلاق بهجایی رسیده که برای بعضیها مال و منال مردم نیز همان حکم موی خرس را پیدا کرده است.
به نظر میرسد که در افغانستان دیگر قانون جواب نمیدهد؛ در جامعهای اگر قانون جواب نداد، باید در صدد اصلاح اخلاق برآمد و برای بیدار کردن وجدانها تلاش کرد.
بد نیست داستان مستندی را نیز در اینجا با خوانندگان عزیز، شریک کنم. شرکت برق افغانستان در تاریخ 94/7/29 نیز اسامی دزدان برق یا به عبارت محترمانهتر بدهکاران بزرگ این شرکت را اعلام کرد. در بین این بدهکاران، اسم «گلآقا شیرزی» والی سابق ننگرهار، «عبدالرووف ابراهیمی» رییس پارلمان و جمع دیگری از سران دولتی، جهادی و سایر زورمندان نیز دیده میشدند.
تابستان سال 1386 در یک محفل خصوصی در قندهار دعوت بودم. در کنارم تعدادی از محافظان و دوستان گلآقا شیرزی نیز نشسته و مشخص بود که قبل از ورود به مجلس، سگریتی کشیده بودند. در توضیح اصطلاح سگریتی باید عرض کنم که معتادان به حشیش یا چرس، این مواد را به اندازه دانه ماش، ریز کرده و داخل سگریت یا سیگاری که از تنباکو خالی شده است، میریزند و سپس میکَشند. هر کدام از این افراد در آن مجلس، فعالیتهای غیرقانونی خود را با آب و تاب شرح میدادند چون چرسیها وقتی حشیش کشیدند، چیزهای عجیب و غریبی میگویند. یکی از آنها گفت که امروز ماموران شرکت برق آمده بودند تا برق ما را به خاطر بدهی قطع کنند اما چنان لت و کوب شدند که اسم مادرشان را فراموش کردند. این شخص که در آن زمان پیمانکار ساخت و ساز یک جاده در ولایت ننگرهار بود، به من گفت که اگر دفتر شما هم مشکل برق دارد، من حلش میکنم تا نیازی به پرداخت «صرفیه/ قبض/ بل» برق نباشد. در آن لحظه، جز یک تشکری با اکراه، چیز دیگری نمیتوانستم به او بگویم.
این داستان، نمونه کوچکی از زورگویی زورمندان در برابر نهادهای دولتی بوده و هست. البته زورمندانی هم داریم که ارگ ریاست جمهوری افغانستان را نیز به خسی حساب نمیکنند، چه رسد به اداره برق افغانستان. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...
مرادی
>>> وقتی غنی به زور همین زورمندان ارک را غضب کرد در مقابلباید پرداخت میکرد و این زور گویی ها در حساب قرض همان قرضداری هاست.
>>> در زمان انتخابات هرکسی مخصول برقش را تصفیه نکرده بودباید کاندید شده نتواند
>>> Latif Pedram
آقای حکمتیار:
اگر بحث قومی مطرح گردد، رجزخوانی شود، ارث و میراث به رخ هموطنان و جهانیان کشیده شود، سنگ نبشته ها گواهی بدهند، ادبیات و متون منظوم و منثور شهادت بدهند، معماری وارد میدان شود، موسیقی سخن بگوید، خطاطی چیزی بنویسد و نگارگری جلوه ای کند، آن گاه، "من" صاحب افغانستان هستم.
آری "من" و "ما" فدرالیست هستیم و افغانستان را فدرالی خواهیم کرد
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است