تاریخ انتشار: ۱۵:۱۴ ۱۳۹۶/۸/۲۳ | کد خبر: 141548 | منبع: | پرینت |
در اذهان عامه غرب، افغانستان در حد یک مجبوریت نگهداشته شده است.
افغانستان در اذهان عامه، محافل دیپلماتیک و نظر بسیارى از دولتمردان در غرب، اکنون در حد یک مجبوریت بخاطر مهار تروریزم و معضل مواد مخدر باقی است. هر چند حلقات ذیدخل برنامه هایی در سطح منطقه دارند اما برای آینده افغانستان هیچ نوع نگاه استراتیژیک در غرب وجود ندارد و جايگاه مشخص و تعريف شده براى كشور ما متصور نيست. حکومت موجود چنانچه در داخل از محور اعتماد ملی فرو پاشيده است، از مدار اعتبار بین المللی نیز خارج گردیده است.
رهبری حکومت اخیرا تلاش های پوپولیستی خود را از سر گرفته است تا با تبليغ روابط بیرونی تنگاتنگ با غرب و تهدیدات تروریزم در داخل، روحيۀ مردم را با جنگ روانی درگير سازند. واقعيت اما اين است كه افغانستان حتی از تريبون رسانه ها و مطبوعات غرب کاملا به زمين افتاده است. رهبری موجود پیهم از بی بدیل بودن خود و وابستگى ساير نيروهـا اطلاع رسانی نموده، از اين رهـگذر در صدد حفظ قدرت، منافع گروهـى و شخصى خود مي باشند.
در یک ارزیابی فشرده، موضع رهـبرى حکومت موجود مبتنی است بر اتخاذ سیاست غیر صادقانه در قبال مردم در داخل و ارایه تصویر غیر واقعی به جهان بيرون.
احمدولی مسعود
>>> این بدنامی از تاثیر دزد های شمالی است
>>> اشرف غنی یک شخص بیمارجسمی روانی است در افغانستان کثرل اقلیت های قومی ادامه حکومت آن فاجعه بار است.
بخاطریکه :
بیماری های جسمی و روانی پیامد های اثرات متعددی دارد. هیچ عضو یا ارگانی از بدن از اثرات آن مصون نیست.
بیماری جسمی و روانی پیامدهای نظیر درگیری های لفظی ،عصبانیت ها ، پرخاشگری ها رفتار ناساز گارانه در جامعه ، اختلاف با همسایه یا همکار ان یا همسر ، کینه و نفرت به متنفذین یا صاحب نفوذ دیگر اقوام جامعه همگی ناشی از عدم ،رعایت موارد فوق است ؛ پیامد خطرناک بیماری جسمی و روانی دروغ گویی و گذاف گوی با صدای ناخوشایند چغزدن است که مشکلات بسیاری را برای افراد جامعه و دیگران فراهم می سازد.
سرشت انسان دروغ گویی بیمار روحی با ایمان ناسازگار است و ضعف و نابودی خود وخرابی جامعه را در پی دارد.
آگا هان قلم بدست می دانیم مهمترین سرمایه یک جامعه اعتماد متقابل و اطمینان عمومى است، و مهمترین چیزى که این سرمایه را به نابودى می کشاند دروغ و خیانت و تقلب عمل فتنه وشیطانی است، و یک دلیل عمده بر اهمیت فوق العاده راستگویى و ترک دروغ در تعلیمات اسلامى همین موضوع است.
انسان دروغ گوی گذافه گو بد ترین بیماری است که اشرف غنی مبتلا به آن است و دارای عمل فتنه آب زییر گاه است و غنی دروغ گو زشت ترین فرد بیمار در چامعه ما است که نفقا را در بین اقوام مسلمان جامعه فراهم ساخت است مانند فرمان تقنینی در مورد تعدیل ماده ششم قانون ثبت احوال نفس را پرخاشگیر ی و بد نامی جامعه 99 در صد مسلمان افغانستان را تو شیح کرد و از عمل تبهکارانه نفقا بین متنفذین اقوام و به همین سبب وضیعت افغانستان عزیز کشور یک پارچه اسلامی ما را به سوی آتش جهنم برده است . ولا در اسلام عزیز تضات و برتری وجود ندارد چون اسلام دین برادری برابری عدالت است.
آقاى اشرف غنى به یک نویسنده فقط به این خاطر لقب «بچه خر» مىدهد که با نظر علمى و فکرى او موافق نیست. این رفتار، نه تنها از روان فوقالعاده عصبى، نابردبار، پرخاشگر و ناآرام او پرده برمىدارد، بلکه دلیل روشنى بر بىاعتقادى او به حقوق دیگرى و همزیستى مسالمت آمیز نظرات متفاوت و متضاد نیز مىباشد. کسى که قاطعانه، دارندهى نظر متفاوت را «بچه خر» مىخواند، حتما خود را آگاهانه و یا ناآگاهانه صاحب تمامیت حق و درستى مىپندارد. چنین شخصیت و ذهنیت از دیرباز یکى از عواملِ خشونت سیاسى بوده و تمام دیکتاتورىها بر همین نوع ذهنیت و روان استوار است و شکل مىگیرد.
«بچه خر» فراتر از یک دشنام، زنگ خطرى است که از آن بوى خطر و تباهى مىآید. زنگ خطرى است که از قدرت گرفتن یک دیکتاتور خبر مىدهد. دشنام «بچه خر» از زبان اشرف غنى بوى حفیظ الله امین و ملا عمر مىدهد. به همین خاطر باید آن را جدى گرفت و از کنار این دشنام ظاهرا سبکسرانه نباید با خنده و شوخى گذشت.
غنی که مخالف فکریاش را «بچه خر» مىداند، نه یک انسان صاحب حق و حیثیت چون او، راى ندهیم.
افغانستان از این نوع دیکتاتورهاى خودپرست، خودراى و خودخواه بسیار دیده و از این جهت مردم بی دفاغ آن بسیار رنج کشیده.
دیگر بس است. آنانى را که عصبى، خشونتپیشه، بدزبان، بدکردار، پرازنفرت و کینهتوز هستند، بیشتر از این در مسند قدرت حا معه 99 در صد مسلمان جاى ندهیم. این آدمها در مسند قدرت فقط خلق جنایت و تکثیر وحشت و تباهى در جامعه مىکنند.
هموطنان قضاوت بدست شما آگا هان قلم گوای حقیقت حالت جسمی و روانی عکس ها محترم اشرف غنی ریس جمهوری کشور است.
>>> کاری به شمال ندارم که دزدی کرده یا نه اما نام قوم پشتون یا اوغان یا افغان یا همان سگ شکاری هرجا که حرف از انتحار و و فساد و... است میدرخشد
>>> افغانستان یک جامعه کاملآ سنتی است که هیچ چیز آن با معیار های بین المللی برابر نیست.
بنأ کار کردن جامعه بین المللی در این کشور، با مشکلات زیادی مواجه است.
>>> ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
این راه که تو میروی به ترکستان است
کلمه ای حکومت بالای سیستمی اطلاق میگردد که کشور ازاد ی افتصادی سیاسی وفرهنگی داشته باشد۴۶ مملکت درینجا حضور فزیکی دارند وامر ونهی مینمایند از ناحیه ای فرهنگی هم مقید ودربند همین تهاجم بزرگ فرهنگی قرار داریم ودر ارگ کشور یک خانم مسیحی مارونی حکم میراند وهر طوری که خواست بالای دین وایمان ما می تازد واقتصا ما هم وابسته به همین بیرونی هابوده یک روز معاش عسکر ومامور ومعلم راندهند قیامت برپا میگردد
حال سوال اینجاست که ایا این کشور ها برای خدا درینجا حضور دارند ویاهمانطوری که مدعی اند با تروریزم خود ساخته وخود بافته ای خود مبارزه دارند ویا عاشق کرزی وعبدالله وغنی اند؟اگر چنین نیست که طبعا نمیباشد هرکه اونان دهد فرمان دهد پس حکومتی هم در میان نیست وچند نفر ممثلین خارجی هادرینجا توظیف وتنصیب گردیده اند تا منافع انها را طبق دلخواه انها به پیش ببرد
عده ای تعداد طالب وداعش رابه بیست هزار تخمین مینمایند وبعضی ها کمتر وبیش تر فرض مینمایند بر فرض این دست پرورده های نازدانه یکصد هزار نفر باشدتمام کشور های دنیا هم مخالف انها قرار دارندممکن است هر روز در تزاید وگسترش بوده همه ای دنیا در برابر انها عاجز امده باشد؟وقتی تصمیم گرفتند داعش را در موصل وسایر مناطق عراق وسوریه سقوط بدهند ممکن شد ودولت نام نهاد داعش سر به نیست گردیداما این دو پدیده ای وارداتی در افغانستان هر روزدر پی تحکیم پایه های قدرت خویش اند
ما که مجبور هستیم اگر خارجی ها بگویند شیر سیاه است بگویم بلی شیر سیاه است ولی کشور های با نفوذ دنیاکه ظاهرا ایجاد اینها برای تنبیه انها قلمداد میگردد قبول نمایند که بلی طالب وداعش والقاعده وجود خارجی دارد وبرای جهان تهدید اندمگر این که همه به اتفاف تصمیم گرفته باشند که زیر نام بدنام طالب وداعش وحکمنیار والقاعده با اسلام ومسلمان وبرای نابودی این دین حنیف مبارزه نمایند وبه اتفاق هم روس وچین وامریکا واروپا همه روی این موضوع متفق باشند چنانچه در عراق وسوریه توانستند مسلمانهای ساده دل وخوش باور را گر داوری نموده درانجا همه را قلع وقمع نمایند
شیخ علی بلخابی سرپلی
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است