تاریخ انتشار: ۱۳:۵۳ ۱۳۹۶/۹/۱۹ | کد خبر: 142903 | منبع: | پرینت |
بادغیس مهد تمدن، فرهنگ و قهرمان پروری بوده است.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی افغانستان (afghanpaper)، محمد اشرف غنی، رییس جمهور کشور امروز یکشنبه 19 قوس 96 در مراسم افتتاح پروژه های بخش اول و دوم سرک قیصار-لامان در جمع باشندگان و مسوولان پروژه گفت: بادغیس یک ولایت باستانی است که در شاهراه ابریشم نقش کلیدی داشته و مهد تمدن بوده است.
غنی بیان کرد: در فرهنگ غنی بادغیسیان همین بس که حنظله بادغیسی، اساس شعر دری را از اینجا گذاشت و نباید فراموش کرد که دری از افغانستان به ایران رفت نه اینکه از ایران به افغانستان آمده باشد که شاهد این مورد اشعار ملک الشعرای بهار ایران نیز است.
رییس جمهور، درخصوص وعده تحول اقتصادی اش در بادغیس گفت: همراه این سرک تا دو سال آینده، خط آهن نیز از این ولایت خواهد گذشت و در سفر به ازبکستان در این خصوص بنا شد که مزار و هرات را از راه بادغیس به هم وصل کنیم و این مورد بصورت بنیادین زندگی بادغیسی ها را تغییر خواهد داد.
وی بیان کرد: برای تامین برق بادغیس با ترکمنستان هماهنگی ها صورت گرفته است و برق به مقدار اصولی و کافی به این ولایت خواهد آمد و همچنین برای مدیریت آب نیز هیاتی تشکیل می شود که تمام بندها را بررسی و طی چند ماه برنامه بندهای مهم حرکت داده شود و برنامه این است که 26 میلیارد متر مکعب آبی که بی صاحب می رود را صاحب شویم.
کد (26)
>>> همانند اینکه امروز مواد مخدر از افغانستان میرود نه برعکس
>>> بیماریِ فاشیزم را درمان کنید، نشانه هایش خود به خود نابود میشود!
تهاجم فرهنگی یی که فاشیزم عنوان می کند، بهانه ییست برای برچیدن زبان پارسی. دری خواندن زبان پارسی و چون قاطران لجوجانه روی این نکتۀ نادرست پافشاری کردن بخشی از کار آنهاییست که فکر می کنند هویت بزرگ پارسی مانع تحکیم و جای افتیدن قومی برسراسر کشور است. ازینروست که می خواهند با دری نامیدن زبان پارسی حضور پارسی را در این منطقه انکار و نابود کنند و هر از چند روز یک بار به بهانۀ خرده گرفتن بر این واژه و آن واژه مردم را مصروف می سازند. اصل دشمنی شان با پارسی و هویت پارسی در این سرزمین است.
>>> اقای غنی حالا که طبع شعر و شاعری شما گل انداخته بیایید چند بیت از شاهنامه را بخوانیم:
همه ره ز آوای چنگ و رباب
همی خفته را سر برآمد ز خواب
همی خاک مشکین شد از مشک و زر
همی اسپ تازی برآورد پر
سیاوش چو آن دید آب از دو چشم
ببارید و ز اندیشه آمد به خشم
که یاد آمدش بوم زابلستان
بیاراسته تا به کابلستان
همان شهر ایرانش آمد به یاد
همی برکشید از جگر سرد باد
ز ایران دلش یاد کرد و بسوخت
به کردار آتش رخش برفروخت
>>> جناب ریس جمهور فارسی دری چه فرق دارد جدا سازی فارسی از دری و دری از فارسی را کسانی مطرحه میکنند که اهداف خاص خود شانرا دنبال میکنند ایا برای دری زبان و فارسی زبان در زمان سخنان شان باهم دیگر کدام ترجمان ضرورت است که نیست پس فارسی و دری از یک ریشه و یک تاریخ متمدن هستند هیچ فرقی بین این دو لهجه وجود ندارد و نه کسی انرا از هم متمایز کرده میتوانند این گلبدین خان جاسوس پاکستان بدستور ای اس ای چنین سخن را از معده خود کشیده که اکنون جناب ریس جمهور غنی به پیروی از گفته خاینانه ان سخن انرا دنبال میکند در حالیکه لهجه و نوشته پشتون های پاکستان با لهجه و نوشته پشتون های افغانستان کاملا متمایز است یکروز هم نشده که مردمان فارسی دری زبان کشور ما حرفی درین مورد گفته باشد که مباداپشتون ها هموطن ما ازرده شوند اما برخلاف در حالیکه از نگاه نوشتن صد در صد با هم مشابه واز نگاه لهجه کمی بین فارسی زبانان افغانستان و ایرانی کمی تغیر لهجه است کسانی با این سخنان نادرست شان اهداف شوم شانرا بدست ارند .
>>> غنی
وقتی حنظله بادغیسی اولین شعر فارسی را سرود
به من بگو که کشوری به نام ایران یا افغانستان وجود داشت؟
تو که نه دانش دینی داری و نه ادبی تفاله های مشاورین مغرض ات را نشخوار مکن.
>>> از آغاز کار ساخت سرک حلقوی بادغیس-قیصار سیزده سال میشود،انشأالله تا ختم قرن بیست و یکم به اکمال میرسد.
اشرف غنی از بس که دیده در طول تاریخ درین منطقه هیچ پروژه یی انجام نشده است،یگانه چیزی که برای دلگرمی مردم پیدا کرده است،این است که لسان دری از باد فیس به سراسر دنیا توسعه پیدا کرده است.
نمیدانم که این کشف را از کجا نموده است؟
>>> شايد غني كدام قصه رفتن استاد دري (دوري) لوگري را به ايران خوانده باشد و آنرا فكر كرده كه لهجه دري به ايران رفته، والله بيشك غني لوگري.
>>> از غنى بپرس که اين فرهنگ ها در کجا چاپ شده است.
فرهنگ ابوحفص سغدی
فرهنگ ابراهيمى
فرهنگ اسکندرى
فرهنگ اسدی طوسی
فرهنگ استاد عبداله نيشابورى
فرهنگ حکيم قطران تبريزى
فرهنگ ديوان خاقانى
فرهنگ حکيم محمد هندوشاه
فرهنگ تحفةالاحباب
فرهنگ آنندراج
فرهنگ ا لغات شاهنامه
و ديگر فرهنگ ها
صحاح الفرس
معیار جمالی
فرهنگ جهانگیری
مجمع الفرس (فرهنگ سروری)
فرهنگ رشیدی
فرهنگ انجمن آرای ناصری ( انجمن آرا )
فرهنگ ناظم الاطبا
فرهنگ نظام
فرهنگ سخن
فرهنگ معاصر فارسی
فرهنگ نوبهار
فرهنگ شیرخانی یا فوائدالصنایع
فرهنگ قواس-
فرهنگ بحر الفضایل فی منافع الافاضل-
دستور الافاضل فی لغات الفضایل -
اداة الفضلا-
شرف نامه-
تحفة السعادة-
تحفة الاحباب-
کشف اللغات-
فرهنگ وفایی-
فتح الکتاب-
مجموعة اللغات-
مدارالافاضل-
فرهنگ سرهندى-
چهار عنصردانش-
جمع الجوامع-
لطایف اللغات-
فرهنگ رشیدی-
سراج اللغات وچراغ هدایت-
محمود اللغات-
بهارعجم-
قسطاس اللغه-
شمس اللغات-
اصطلاحات شعرا-
هفت ملزم-
تسهیل اللغات-
بحرعجم-
ارمغان آصفی-
آصف اللغات-
نقش بدیع-
شمارش اين فرهنگ ها در ازطرف ايران و فارسى شناس انگليسى از دانشگاه اکسفورت برگرفته از آثار يونانى و رومن لاتينى و به زبان لاتين فهرست نموده است
اولين چاپ کتاب توماس هايد در سال 1700 ميلادى بوده است. و چاپ دوم در سال 1760 بوده است.
در سال 1700 توماس هايد بيشتر از 50 فرهنگ زبان پارسى را در کتاب خود نام گرفته بود. برگ 432 - 435 توماس هايد
Thomas Hyde: Persarum 1700 Pag 422-425 or 1767, pg. 432-435
بيست ودوسال پس از چاپ وانتشار اين کتاب 1722 احمد خان ابدالى ويا بابا افغان تولد شد.نام ستان هاى اين همه کتابها سغد تا شام کاشغر تا از سهند بغددا ايران و و هند توران بود.
کدام افغان اين واژگاننامه هارا نوشته است????
>>> غنی خود فارسی دری را به خوبی گپ نمیزند
>>> غنى کج قلم کج زبان کج بحث !
هدف اصلى غنى مبنى بر نگرانى مردم اسلامى کشور افشاگيرى و مبارزات عليه قلدری آمریکا درباره بیت المقدس را به کج را به کشاند تا پيامبران و باداران يهودى ومسحيت را نجات بدهد و خود وخاين ديگر اش را.
لعنتى مى خواهد باز با تفرقه اندازى توجه ر از اصل مهم ( ضرورى حياتى قدس شريف منافع ملى ماست منافع حياتى است مرده باد دولت آل سعود مرکزشرارت وترور ). مردم هندوکش هيچگاه اسلامگرا نبوده بلکه گفتن بز به پاى خود وگوسپند به پاى خود آويزان است.
"دری از افغانستان به ایران رفت نه بالعکس"
او غنى در ايران زبان پارسى از دوران هخامنيشيان تا امروز زبان فارسى نامدارد.
اين درى چه است? منسوب در است منسوب دره است و يا منسوب دروازه است.تو يک تعريف کن که درى چيست?
>>> همين غنى را چه که زبان فارسى دربارى و درگاهى و ديوانى و حولى اى از کجا به کجا رفته?
خو همين فارسى نو که پدراش رودکى است به تو غنى چه?
اين قند پارسى با نظم درى از يک اتاق به اتاق ديگر و از اين اتاق به اتاقهاى ديگر و از يک باغچه به باغچه هاى ديگر يک خانه بزرگ يک باغ بزرگ رفت و آمد نمود و مى نمايد و از يک کنج گلستان به کنج ديگر گلستان از دستآورد هاى زيبايى هاى ادبى ديگر آموخته و و در بوستان رشد نموده و بر سوى قله هاى فرهنگى خود رسيده هربار گذشت و بازگشت مى کند. به گهواره هاى رشد فرهنگى خود مى روند ومى آيند.
دولت هاى حاکمان افغان در همين حرکتها و سفرها به اين و آن مرکزهاى زبان بويژه از پنج دهه بدين طرف کمک شايان مبنى بر رفتن به سوى ازاين تالار به تالار ديگر زبان پارسى نموده اند وبه خصوص مجددى صاحب که فرمان هجرت را به فارسى داد.
از همان زمان چند ميليون فارسى زبان به کشورهاى فارسى زبان مهاجرت نمودند
وحتى گويش و آهنگ و آواز ( آهنگ لوژى) اين طايفه وآن طايفه پارسيان را ازخود نمودند. تعداد شهروندان هندوکش در باميان و ميدان و پغمان وپروان وتالقان بدنيا نيامدند بلکه تولد شان در ملتان و مردان و خلتان و يمگان و نمنگان وگلستان وکوهستان بدخشان وزاهدان وگيلان وتهران وآبادان وگرگان واصفهان وهمدان و کرمان وديگر شهر با پسوند مکانى زبان درى? انجام گرديد.يگان هنرمند شان رفته آمدند به کابل در تيليوزيون ستاره کابل که کاپى از آلمان شد سروده هاى گل نيست ماه نيست دل ماست پارسى با فونولوجى غربى ايران زمين و آوا فشاره از هرات اوطرفتر پيش داوران سراييدن يکى گفت "افغانى" بخوان ديگر داور رامشگر گويش فغانى بخوان و آن ديگرى کهن پيغ هر چه گفت بدون ترجمان فهميدند:
کارت را برايت مى توم تو با گويش ايرانى نخوان . وخود اش پشتو پختونخواه اى پاسثانى گپ مى زد.
بلى دربارهاى زبان پارسى هم
دربارهخامنيشيان 2600 - 2200 سال پيش
سروده هاى پارسى باستانى اويستا و گاتاه زردشت را به دبيره ميخىانى نوشتند.
در بار پارتها بخوان پارثى (مثل پارسى) 2200- 2000 سال پيش
دربار ساسانيان 2000 تا 1500 سال پيش
بهرام گور نخستين کسى که واژه درى (Deri ) را بکار برده همين شاهنشاه است در شهر گور امروز بنام فيروزآباد
فیروزآباد در استان فارس ایران · · شهرستان · فیروزآباد.
در همين زمان آريانا
دربار طاهريان
يکهزار و دوصد سال پيش طاهر بن حسین، یکی از سرداران مأمون عباسی از طرف امیر خراسان شد و به دلیل آن که عدم اطاعت خود را از مأمون اعلام کرد، اولین حکومت مستقل ایرانی بعد از اسلام در ایران تشکیل شد و حکومت او به طاهریان معروف شد. پایتخت ها مرو، نیشابور، بلخ بود
دربار صفارايان
و یعقوب پسر لیث که بیشتر به صورت یعقوب لیث صفاری شناخته میشود دودمان ایرانی صفاری را در سیستان و بلوچستان و پايتخت آن در زرنج پايه گذارى کرد.
رودکى از سمرقند بود دردربار سامانيان 1100 سال پيش
تاجکان در خجند و سغددانيا.
حنظله بادغیسی در زمان طاهريان زندگى مى کرد طاهریان اولین حکومت مستقل ایران تبار دهقانان خراسان بودند.
دربار غزنويان
دربار تموريان و غيره غنى کج قلم کج زبان کج بحث !
هدف اصلى غنى مبنى بر نگرانى مردم اسلامى کشور افشاگيرى و مبارزات عليه قلدری آمریکا درباره بیت المقدس را به کج را به کشاند تا پيامبران و باداران يهودى ومسحيت را نجات بدهد و خود وخاين ديگر اش را.لعنتى مى خواهد باز با تفرقه اندازى توجه ر از اصل مهم ( ضرورى حياتى قدس شريف منافع ملى ماست منافع حياتى است مرده باد دولت آل سعود مرکزشرارت وترور ). مردم هندوکش هيچگاه اسلامگرا نبوده بلکه گفتن بز به پاى خود وگوسپند به پاى خود آويزان است.
"دری از افغانستان به ایران رفت نه بالعکس"
او غنى در ايران زبان پارسى از دوران هخامنيشيان تا امروز زبان فارسى نام دارد.
اين درى چه است? منسوب در است منسوب دره است و يا منسوب دروازه است.تو يک تعريف کن که درى چيست?
>>> زنده باد غنی اصل واقعت ها را بیان میکنی . ملت با تو هست .
>>> زنده باد مرد کار زار و مرد قانون داکتر اشرف غنی. ستاره درخشان ملی کشور زنده باد مرد صلح دوست و پیام اور صلح و قهرمان ملی انجنیر ګلبدین حکمتیار. دشمن چور و چپاول مردم افغانستان خواهان ریشه کن کردن چور و چپاول است
>>> غنی احمدزی
به من بگو که پشتو از افغانستان به پاکیتان رفته یا از پاکیتان بهافغانستان؟
>>> فقط مانده بود مزدور امریکا کارشناس زبان فرسی بشود که شد !
>>> آقای اشرف غنی ان موقع اصلا کدام افغانستانی وجود نداشت ما با ایران یک امپراطوری واحد بودیم
علی از بادغیس
>>> فهرست شهرهاى فردوسى در ايران زمين و آرياورتا وتوران:
زابل ٬کابل و کابلستان٬ بلخ ٬ سیستان و زابلستان٬ نیمروز٬ هرات٬ سمنگان (سمنگان تخت رستم سمنگان یا سمنقان نام شهری است نزدیک جاجرم نشابورخش تربت جام شهرستان مشهد.)٬ بُست٬ دهستان٬ طالقان ( طالقان هندوکش و طالقان استان البرزايران )٬ غرچگان٬ مرورود ٬ بامیان٬ قندهار٬ شغنان (شغنان هندوکش+ شغنان تاجيکستان)٬ غزني٬ کُندوز يا قندوز !فردوسى "غزنین", "شگنان" ٬ "کندز" نگاريده اين فهرست که نامهاى بالا در ايران وجود داشت و هنوز دارند واقعيت تاريخى است زيرا با جدايى و مرزکشى نمى تواند نامهاى با پسوند "ان" پهلوى وميانه فارسى ازبين رود و يا تغير کنند.
باوجود که حاکمان پشتون ملقب به افغان بسيارى از شهرها و نامها راتغير داد مانند سبزوار به شيندند. من افتخار مى کنم که نامهاى شهرهاى ايران زمين از بلخ تا ستان فارس درج است. گذشته از آن منطقه کردستان که در آن کاوه آهنگر زاده اصفهان بود. يکى از مهمترين ستان ايران بود بدون درفش کاويانى ايران نامکمل مى باشد.
کاوه آهنگراستوره ماندگار مانند رستم بود . نقش رستم در کجاست؟ تخت جمشيد در کجاست, تخت رستم ها از بلخ تا به استان پارس و بغداد (با بگ و بگوان بغ پارسى ميانه است که به گ نوشته مى شد مانند بگرام و بغلان . بغ با باغ هم پيوند دارد. اکنون فهرست از شهرهاى غربى ايران
آذرابادگان و ياآذرآبادگان (معرب آذربايجان),آمل (یکی از قدیمیترین شهرهای ایران است که در استان مازندران قرار دارد) بابل شهر٬ بابل ستان مازندران٬اردبیل, گرگان, دامغان٬ توس٬ خراسان٬ هامون کرمان ٬همدان٬ اصفهان٬ ساوه( ساوه از شهرهای استان مرکزی) مرند٬ یک شهر و شهرستان در غرب تبريزشهرستان زابل٬ شهرستان نیمروز٬ طالقان٬ دماوند کوه٬ دهستان٬نشاپور, مازندران,٬ کوه سیل( شهرستان خوانسار )٬ البرز (استان), کوه البرز, قم و دشت سروچ (نام دشتی است در نواحی کرمان)٬ دیلمان٬( شهرى در استان گيلان(بفرمود٬ تا عهد قم و اصفهان)٬ گیلاناهواز گنبد کاووس٬ نخواهد ز اهواز تا قندهار م از پهلو و پارس و کوچ و بلوچ ز گیلان و ز دیلمان لشکری ز کوه بلوج و ز دشت سروچ) نخستین خراسان از و یاد کرد دل نامداران بدو شاد کرد دگر بهره زان بد قم و اصفهان نهاد بزرگان و جای مهان وزین بهره بود آذرابادگان که بخشش نهادند آزادگان وز ارمینیه تا در اردبیل بپیمود بینادل و بوم گیل سیوم پارس و اهواز و مرز خزر ز خاور ورا بود تا باختر سيستان جهرم1 (جَهرُم)٬ (جهرم پارسی شتر خواست از دشت جهرم هزار)٬ شیراز٬ پارس٬ اهواز ٬ ری٬کاووس ٬ایرانشهر٬ (شهر ایران) من امروز بخش کوچک از نامها و شهرها و ستانهاى بخش شمالى و غربى ايران را نگاريدم. بگونه نمونه اصلن مى دانستى که غرب و شمال غرب ايران و بويژه در عراق کردستان نوروز آباد ها قرار داشتند و دارند.
آسیای میانه (تاجکستان و ترکمنستان وازبکستان) شنگان٬مرو ٬ بخارا و سغد و سمرقند و چاچ (تاشکند)٬ شهر ختلان٬ برم٬ ترمذ٬ ویسه٬ بارمان٬ سومان٬ زم هندوستان( بخش از آن 1947 پا کستان) : قنوج در ناحیه ٔ فرخ آباد در 50 میلی رود گنگ واقع است ٬ شهرهاى بلوچستان مکران ز قنوج ٬ مای (مای "جایگاه مادر" نام شهری در هندوستان) ز قنوج وز دنور و مرغ و مایدنور = دنبر= دنپور نام شهری است به هندوستان که در نزديک رود "لمغان" است"مرغنام شهرى در هندوستان" هندوستان" نام ايرانى براى "بهارت " سانسکريت " مهراب شاه هند وکابل
اصطخر٬ تیسفون٬ گرگساران٬ زیبد٬ قرچگان٬ پنجهیر٬ کشمیر٬ اندرآب٬ ترمذ٬ ولایت ختلان٬ بدخشان٬ مولیان٬ گوزگانان٬ ری٬ آلانان٬ سغد٬ارمان٬ مرغ٬ تور٬ ختن ٬ دنبل (دنبر) ٬ رودابد٬ ساری سپنجاب/سپیجاب٬ سگسارشیر٬ شیرخوان٬ طراز ٬ گرزبان ٬ گرگانج ٬ گوراب/گورابد/گورابهشام٬ حلب٬ عراق راماردشیر٬ گندیشاپور (گندی شهر) بلى فارسى زبان زنده است
زبان دل است زبان همه نامه هاست
يک بخش کوچک نامه ها:
آئین نامه : نویسنده آن معلوم نیست ولی " ابن مقفع " آن را به عربی ترجمه کرده و درباره آداب و رسوم و تشکیلات دربار ساسانی است
آذربُرزین نامه : نویسنده آن نامعلوم است و درباره پسر فرامرز می باشد
آرام نامه : یادنامهء احمد آرام
اردیبهشت نامه : نوبسنده آن سروش اصفهانی است و حماسهء دینی به بحر متقارب در بیان احوال پیامبر اسلام است
ارداویراف نامه نویسنده آن بهرام پژدو است و شرح سفر ارداویراف زرتشتی به جهان پس از مرگ که منظوم آن سروده بهرام پژدو و از روی متن منثور آن است
اسکندرنامه : نویسنده آن نظامی گنجوی است و منظومه ای است حاوی ۱۰۵۰۰بیت از خمسه نظامی که خود دو بخش دارد شرف نامه و اقبال نامه
الهی نامه : نوبسنده آن سنایی غزنوی است و منظومه ای حاوی ۱۰۰۰۰ بیت و نام دیگر آن " حدیقه الحقیقه و شریفه الطریقه " است
الهی نامه : نولسنده آن عطار نیشابوری است و گفت و شنود بین پدر و پسر می باشد
الهی نامه : نوبسنده آن خواجه عبدالله انصاری است و عنوان دیگر مناجات نامه است
الهی نامه : نویسنده آن فتحعلیخان صبای کاشانی
الهی نامه : نویسنده آن ایرانشاهین ابوالخیر است و درباره پادشاهی بهمن و سرگذشت او با کتایون ، دخترشاه کشمیر و هما دختر پادشاه مصر است
بانوگشسب نامه : نویسنده آن نامعلوم است و درباره دختر رستم و ماجراهای عاشقانهء اوست
برزو نامه : نویسنده آن عطائی یعقوب است و منظومه ای در باره برزو ، پسر سهراب است
بیژن نامه : نویسنده آن عطائی یعقوب و درباره بیژن پسر گیو است
بهرام نامه نظامی گنجوی است و از خمسه نظامی بوده و نامهای دیگرش هفت و هفت گنبد است و حاوی ۵۱۳۶بیت و در باره بهرام گور است
پرتو نامه : نویسنده آن شهاب الدین یحیی سهروردی و بررسی کاملی از موضوعات فلسفی است
پوراندخت نامه : نویسنده آن ابراهیم پورداوود است و دیوان اشعار وی است که به نام دخترش می باشد
تاجنامه : نویسنده آن جاحظ است و نام دیگر آن کتاب التاج است
جاوید نامه : نویسنده آن محمد اقبال لاهوری است و یک سفرنامه سیاسی و اجتماعی می باشد
خاوران نامه : نویسنده آن ابن حسام خوسفی است و منظومه ای درباره سفر حضرت علی (ع) و مالک اشتر به خاوران و مبارزه آنان با دیوان می باشد
خداوند نامه : نویسنده آن فتحعلیخان صبای کاشانی و در وصف و مدح پیامبر اسلام بوده و حاوی ۳۰۰۰۰ بیت است
خردنامه اسکندری: نویسنده آن عبدالرحمان جامی بوده و منظومه ای در پند و اندرز از زبان فلاسفه یونان است
دانشنامه علایی : نویسنده آن ابوعلی سینا است و دائره المعارفی در فلسفه و طبیعیات است
ده نامه : نویسنده آن اوحدی مراغه ای اصفهانی است و نام دیگرش منظومه العشاق است و گفتگوی عاشق و معشوق با نامه می باشد
داراب نامه : نویسنده آن طرسوسی و از کتب داستانی عامیانه قدیم است
روشنایی نامه : نویسنده آن ناصر خسرو قبادیانی و منظومه ای در پند و حکمت است
زراتشت نامه : نویسنده آن بهرام پژدو بوده و حاوی ۱۵۷۰بیت بر وزن شاهنامه فردوسی و درباره زندگی زرتشت است
ساقی نامه : نویسنده آن ملک الشعرای بهار بوده و تحت تاثیر هجوم بیگانگان به ایران است
ساقی نامه : نویسنده آن سروش اصفهانی و یک مثنوی عرفانی است
سفرنامه : نویسنده آن ناصرخسرو بوده و شرح سفر ناصرخسرو به خارج از ایران در سن چهل سالگی است
سعادت نامه : نویسنده آن ناصرخسرو و منظومه ای در پند و حکمت است
سندبادنامه : ترجمه از ظهیری سمرقندی است و متنی داستانی و دارای نثر مصنوع است
سعادت نامه : نویسنده آن شیخ محمود شبستری و یک مثنوی عرفانی است
سامنامه : نویسنده آن خواجوی کرمانی است و سرگذشت سام نریمان و به سبک شاهنامه فردوسی است
سیاحت نامه ابراهیم بیگ : نویسنده آن زین العابدین مراغه ای و کتابی در سه جلد در شرح مسافرت ابراهیم بیگ به ایران و مصر و جهان پس از مرگ است
سیاست نامه : نویسنده آن خواجه نظام الملک و درباره کشورداری است
سوگنامه سهراب : نویسنده آن محمد جعفر یاحقی و درباره تراژدی مرگ سهراب است
شهریارنامه : نویسنده آن مختاری غزنوی و درباره شهریار، پسر برزو می باشد
شاهدنامه : نویسنده آن شیخ محمود شبستری و از آثار منثور وی است
شهنشاه نامه : نویسنده آن فتحعلیخان صبای کاشانی و منظومه ای در ۴۰۰۰۰بیت در بحر متقارب درباره وقایع زمان فتحعلی شاه است
شب نامه : نویسنده آن محمد ظهری بوده و دارای قطعات کوتاه با مضامین فلسفی است
شاهنامه : نویسنده آن حکیم ابوالقاسم فردوسی و بزرگ ترین منظومه حماسی پارسی و حاوی ۳۴۰۰۰بیت در شرح وقایع و تاریخ ایران از ابتدا تا انقراض ساسانیان است
صحبت نامه : نویسنده آن خواجه همام الدین تبریزی است و یک مثتوی است که آن را به نام شرف الدین هارون پسر شمس الدین جوینی سروده و به وزن خسرو وشیرین نظامی در ۳۸۳بیت است
طوطی نامه : نویسنده آن ضیاء نخشبی است و اصل آن هندی است که نخشبی آن را به فارسی در آورده است
ظفرنامه : نویسنده آن حمدالله مستوفی و درباره تاریخ عرب و عجم به شعر است
عشاق نامه : نویسنده آن سنایی غزنوی بوده و یک مثنوی هزار بیتی و در حقایق و معارف حکمت است
عشاق نامه : نویسنده آن امیرخسرو دهلوی و منظومه ای عاشقانه در مورد عشق یک جوان هندی است
عشاق نامه : نویسنده آن عبید زاکانی و منظومه ای در ناکامی وی در توسل به معشوق است
عشاق نامه : نویسنده آن فخرالدین اسعد گرگانی بوده و نام دیگر آن ده نامه است و منظومه ای است که هرباب آن ، یک مبحث عرفانی را مطرح می سازد
عارف نامه : نویسنده آن ایرج میرزا است و منظومه ای در ۵۵ بیت ، جهت مخالفت با عارف قزوینی است ولی در آن در خصوص مسائل جدی هم صحبت شده است
عبرت نامه : نویسنده آن فتحعلیخان صبای کاشانی و منظومه ای به تقلید از تحفه العراقین خاقانی و درمدح فتحعلی شاه است
عقل نامه : نویسنده آن سنایی غزنوی و مثنوی در سبک و وزن عشق نامه است
غزلالی نامه : نویسنده آن جلال الدین همایی و شرح حال امام محمد غزالی است
فرامرز نامه : نویسنده آن نامعلوم است و داستان هنرنمائیهای فرامرز در هند می باشد
فراقنامه : نویسنده آن سلمان ساوجی و یک مثنوی در بیان محبت بین سلطان اویسی و پیرانشاه است
فرهنگ نامه : نویسنده آن رحیم عفیفی و کتابی سه جلدی در شعر است
قیصرنامه : نویسنده آن ادیب نیشابوری و منظومه ای در بحر متقارب در خصوص مدح از ملت و قیصر آلمان است
قابوسنامه: نویسنده آن اسکندر ابن قابوس بوده و دارای نثری ساده و اخلاقی است که ابن قابوس آن را برای فرزندش گیلانشاه نگاشت
قطعنامه : نویسنده آن احمد شاملو و چهارمین دفتر شعر شاملو و خود شامل چهار شعر است
قلندر نامه: نویسنده آن خواجه عبدالله انصاری بوده و رساله ای است عرفانی
قندهار نامه : نویسنده آن صائب تبریزی و یک مثنوی در بیان جنگهای شاه عباس و فتح قندهار است
کارنامه بلخ : نویسنده آن سنایی غزنوی بوده و بر اساس مزاح و مطایب است و به همین دلیل به آن " مطایبه نامه " هم گویند و حاوی ۵۰۰بیت است و سنایی ، هنگام توقف در بلخ آن را سروده است
کارنامه اردشیر بابکان : نویسنده آن نامعلوم بوده و شرح به قدر ت رسیدن اردشیر و تاسیس سلسله ساسانیان است
کارنامه انوشیروان : نویسنده آن نامعلوم بوده و در باره خسرو انوشیروان است که به عربی ترجمه شده است
کمال نامه : نویسنده آن خواجوی کرمانی است و منظومه ای عرفانی در وصف ارواح بر وزن سیر العباد الی المعاد سنایی غزنوی است
گاهنامه : نویسنده آن نامعلوم بوده قسمتی از کتاب آئین نامه در بیان مشاغل ساسانی است
گوهرنامه : نویسنده آن خواجوی کرمانی و از مثنویهای خمسهء خواجو و در یک هزار بیت که آن را به نام امیر مبارز الدین محمد و وزیرش بهاء الدین محمدسروده
گرشاسب نامه: نویسنده آن اسدی طوسی بوده و منظومه ای حاوی ۹۰۰بیت در بیان گرشاسب ، نیای بزرگ رستم است
گشتاسب نامه : نویسنده آن دقیقی طوسی و منظومه ای هزار بیتی که فردوسی عیناً آن را در شاهنامه آورده و در بیان گرایش گشتاسب به آئین زرتشت و جنگ وی با ارجاسب تورانی است
لغت نامه : نویسنده آن علی اکبر دهخدا و بزرگ ترین لغت نامه فارسی و حاوی چهل جلد است
مصیبت نامه : نویسنده آن عطار نیشابوری و در بیان حکایاتی از مشکلات سیر و سلوک عرفانی است
مختار نامه: نویسنده آن عطار نیشابوری و مجموعهء رباعیات وی است
مناجات نامه : نویسنده آن خواجه عبدالله انصاری و نثری عرفانی در مناجات با خداست
مرزبان نامه : نویسنده آن مرزبان ابن رستم بوده و حاوی داستان هایی به زبان جانوران که سعد الدین وراوینی آن را به نثر مصنوع ترجمه کرده است
نوروز نامه : نویسنده آن خیام نیشابوری و در بیان نوروز و تقویم جلالی است
نوروزی نامه : نویسنده آن میرزادهء عشقی بوده و منظومه ای به سبک ادبیات ترک و بر اساس آهنگ کلمات و تفاوت اوزان است
نی نامه : نویسنده آن خلیل الله خلیلی و حاوی نکاتی در باره مولوی و مثنوی معنوی است
واژه نامه : نویسنده آن عبدالحسین نوشین بوده و واژه نامه ای در مورد شرح واژه های شاهنامه است
هرمزدنامه : نویسنده آن ابراهیم پورداوود و حاوی مجموعه مقالاتی در مورد ریشه یابی اسامی میوه ها و سبزیجات است
نامه ها از يکجا به جاى ديگر سفرمىکردند ومى کنند پارسى سفرنامه است. گرد آورنده گارگین فتائی
رباب نامه:
اپتدا نامه : و
انتهانامه: از پسر مولوى بلخ و روم سلطان ولد
غني ترا مربوط نيست که پارسى فارسى درى از کجا آمده و به کجا رفته تو طوق لعنت امريکاىي يهودى به گردندارى!
>>> درمجموع بزرگان ادبيات فارسى بر پايه آثار شان در گنجور
* 270 بار پارسى
* 17- 20 بار درى
و سه بار فارسى نام برده اند.
کسانيکه فقط پارسى گفته اند:
فرخی سیستانی:15 بار پارسى؛
عنصری : يک بار پارسى
عبید زاکانی:4 بار پارسى؛
محتشم کاشانی:3 بار پارسى؛
صائب تبریزی: 3 بار پارسى؛
سنایی :15 بار پارسى٬ 43 بار پارسا٬ پارسايى و پارسيان ؛
مهستی گنجوی: 1 بار پارسى؛
میرخسرو دهلوی:6 بار پارسى؛
سعدی: 6 بار پارسى؛
مولوی: 29 بار پارسى؛
بزرگان ايکه از نظم درى خال خال نامبرده اند ولى مهتر پارسى
انوری:2 بار پارسى٬ 1 بار درى؛
خاقانی: 2 بار پارسى٬ 1 بار درى٬ 1 بار فارسى؛
نظامی گنجوی: 12 بار پارسى٬ 3 بار درى؛
سکندر کجا رخش در زین کشید
گزارنده داستان دری
چنین داد نظم گزارش گری
حافظ: 9 بار پارسى 2 بار نظم درى؛
فردوسی: بيشتر از 100 بار پارسى٬ 2 بار درى؛
اسدی طوسی :2 بار پارسى يک بار لغت فرس درى ؛
مسعود سعد سلمان: 19 بار پارسى٬ 1 بار نظم و نثردرى ؛
منوچهری دامغانی: 4 بار پارسى ٬1 بار درى؛
ناصرخسرو: 19 بار پارسى٬ 2 بار درى؛
فرخ الدين اسد گرگ: 12 بار پارسى٬دوبارفارسى٬ يک بار درى
ايره ميگن تسميه جزء بر کل
>>> هرگاه به نقشه هاى يونان باستانى هرودوت تاريخ نگار يونان (490/480-424) اِراتوستِن یا اراتوستنِس جغرافيدان و ستارهشناس یونانی دوران اسکندر٬ تولد 274 پيش از ميلاد و نقشه استرابو که که باز هم از نقشه اراتوستنِس گرفته شده است چشم ما به "آريانا" مى خورد که در قلب "آريانا" "آريا " (Aria) قرار دارد.اين نقشه ها در اينترنت قابل ديد است :شما مى توانيد يکى از اين عنوان ها را بنوسيد و بيبنيد که آرايانا از هند تا خليج فارس (Sinus Persicus) يا Persian Gulf وسعت داشت داشت و سرزمين بومى مردمان آريايى و هندوتورانى بودسرزمين هاى غير ايرانى وغير کوردى وغير عراق عجمى را امپراطورى پارس مى ناميدند.
Ariana Persia 525
Ariana Eratosthenes
Ariana map Strabon
"آريا " (Aria) نام زبان باستانى پارسى قديم 600 سال پيش از ميلاد مى باشد که برايش "هرى" "هيرى" و "هراه "و بلاخره "هرات "هم گفته شده و نسبت اش هيروى! اين کشور باستانى در قلب "آريانا" قرار داشت. پسوند هاى "نا" يا "يا" پسوندان گاهى local suffix پارسى قديم اند که در دوران گذار پارسى ميانه به پارسى نوين (دودمان ساسانيان بهرام گور) همين پسوندان به "ان" تبديل شد. "آريا " + "نا" = آريانا به ايران شهر " تعديل و تغير سيلاب و يا آواتغير کرد. پسوند"ان" و آخر به نون نه تنها مانند گاه گاهى(جاى) بلکه زمانى (شامگان) و علامت مصدرى (خوردن) و علامت مفرد را جمع ساختن (زن > زنان) است. ديگر پسوند ان مکانى پارسى استان و ستان و آباد اند.ان در "استان" و "ستان" درج است و "استان" و "ستان"
اصلا هرات در زمان ظاهر خان مانند ديگر هفت ممالک به چندين ولايتهاى ديگر تجزيه شد.
و وبا پسوند "نا "يا "آريا " (پسوند منشأ اصلى مردمان ايران و تورانزمين است.در همين هرات هنوز تقسيم نشده سه مکان ويا شهرستان نام پارسى و يافارسى و يا فرس وجود دارد. در زمان ظاهر خان مانند ديگر هفت ممالک به چندين ولايتهاى ديگر تجزيه شد.
شهرستان فارسى يا فرسى هرات از مصدر استادن و استاد و يست اشتقاق شده است. غنى ستان فارسى مرا با شهرها و استانهاى با پسوندان ستان و ان مانند لغمان و پغمان پروان ...را آباد و گاه. افغان و تون از تو و بروگم شو.همين زبان مرکب از ژب + ان واژ و واژه (آهنگ آواى ژب ) ژب + ان >جاى واژه جاى ژب است. زياد تر در گويش محلى تهران پايتخت کنونى ايران واژه هاى با پسوند ان مانند زبان "زبون" و افغان افغون و نان نون شده. در گويش تاجکستان تلفظ محلى تهرونى رايج است . تاجکستان مى نويسند و تاجکستون تلفظ مى کنند.
تاجکستونى و تهرونى زبانپارسى به اين قشنگى را که صدها بار فردوسى پارسى گفته و مولوى بلخى ٢٩ بار فقط وفقط پارسى گفته ونه درى ونه فارسى اين زبان را زبون کرده اند. اين غنيگک مزدورک امريکه که الف زبانشناسى در جگر و روده ندارد هو پوزش روده اش از بس که جانى واکر و کوک خرده در مونشن با پول مردم عمليات شد باوجود که 160 ميلون دالر ثروت داردالبته به نام ديگران ولى بکام خوداش.
غني پولها را ازکجا کردى?
شهرستان فارسى:
Latitude: 33° 50' 33.9" (33.8428°) north
Longitude: 63° 17' 0.7" (63.2835°) east
mapcarta.com/26451754
ناوه فارسی
mapcarta.com/fr/14630142
ناوه فارسی نام دهستان در غرب افغانستان است. این منطقه در استان هرات قراردارد..
چین فارسی
mapcarta.com/it/14635578
چین فارسی نام دهستان در جنوب غرب افغانستان است. این منطقه در استان فراه قرار دارد.
هر کسيکه پارسى و فارسى زبان است درجغرافيه معنوى قهارعاسى اند چه هراتى که بدخشانى چه شيرازى چه رومى چه تورانى وچ تاجيکى چننى و چه تاجيکى وچه تبريزى چه لورى!
غنى تو خيلى ناچيز و مزحک هستى که بزرگى پارسى را نابود کنى کته مته واباو اجداد کوچ وپوچ ات نتوانست.
با اجازه خواندگان
هجو باز: همين حاکمان افغونى به پارسى زبانان از تخمه مولوى رومى فرمون قانونى داده که به درى ورى تهرونى ها و تاجيکستونى سيرليک و پشتون ليک تلفظ کنند: پوهنتون - کتابتون و نندارتون وژيژيتون مرستون ....! هجو بسته
>>> قارى عبداله خان ملک الشعرا صد نوزده سال پيش فارسي براي صنف هاى کانونهاى آموزشى تاليف کرد.
قاري عبدالله درسال 1288 قمري برابر با 1247 خورشيدي برابر به ميلادى 1868 در شهر کابل چشم به جهان کشود.
مشاور و امام شهزاده حبيب الله وليعهد امير عبد الرحمن خان گردید. وقتي حبيب الله، امير شد، قاري را مربي علمي و ادبي شهزاده امان الله ساخت. کتاب هاى اين بزرگ مرد با گفتن فارسى چنين است:
* فارسي براي صنف سوم ابتداييه ۱۳۰۲
* فارسي براي صنف چهارم ابتداييه ۱۳۰۲
* قرائت فارسي براي ابتداييه پنجم ۱۳۰۶
* قرائت فارسي براي رشديه اول ۱۳۰۷
* كتاب قرائت درسي ازصنف اول تاپنجم براي نسوان
يکى از اشعار قارى عبداله خان ملک الشعرا:
بهار آمد كه عالم زنده گردد
گل زرد، اختر تابنده گردد
به تشريف قدوم فروردين گل
ز شادی يك دهان خنده گردد
کتابهاى قرائت فارسی استاد محمد آصف مايل پيش از چادر اندازى سر سران شيرخانان پيش از تصويب نشست قبيله شيردلخانان آل ط٘لايى
* کتاب الفباى فارسی برای صنف 1
* قرائت فارسی برای صنف دوم،
* قرائت فارسی برای صنف سوم،
* قرائت فارسی برای صنف چهارم،
* قرائت فارسی برای صنف ششم
* قرائت فارسی برای صنف پنجم
کتابهاى فارسى از عبدالحى حبيبى براى صنوف ليسه هاى عالى
بعد از سال 1971 فارسى حذف شد و به جاى آن درى گنجانيده شد.
کتاب فارسى درسال دوم دوران امان اله خان 1920 ميلادى و 1924 ميلادى
کتاب اول فارسى که بعد از تصديق قاضى القضات افغانستان و باقى مصححين کرامحسب الامر جليل القدر محمد سليمان خان ناظر معارف دوليه عليه مستقله افغانستان در مطبع نظارت معارف انطباع يافت، سنه 1299 ش برابر به 1338 قمرى برابر 1910 ميلادى
قرائت فارسی براى شاگردان سال پنجم ابتدايى که در دارالتاليف وزارت جليله معارف تدوين و ترتيب شده و بتصويب وزرات موصوفه حسب الحکم حضرت (ع٬ ج) افخم فيض محمد خان سنه 1304 برابر به 1924 ميلادى
1964 ميلادى بود که اقوام پشتون اصل و و لقب فغان در يک گردهماهى چنگيزخانى ظاهرخانى و خانهاى خانواده و قبيله و قبايل تصويب نمودند که "زبان فارسى درى "به جاى فارسى بيايد.
کتابهاى قرائت فارسی استاد محمد آصف مايل را در سالهاى 1969 ميلادى نخست "درى" افزوده شد يعنى "قرائت فارسی درى" و سپس در سال 1350 خورشيدى (1970) اسم اصلى فارسى حذف شد : باقى ماند: "درى"
* کتاب الفباى درى برای صنف 1
* قرائت فارسی درى صنف دوم،
* قرائت فارسی درى صنف سوم،
* قرائت فارسی درى صنف چهارم،
* قرائت فارسی درى صنف ششم
* قرائت فارسی درىصنف پنجم
متن ها و اشعار و شاعران تغير نکرده بود.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است