تاریخ انتشار: ۰۹:۴۲ ۱۳۹۶/۹/۲۰ | کد خبر: 142922 | منبع: | پرینت |
ما به شدت به قانون های « منع هر نوع تبعیض اجتماعی و فرهنگی و قانون منع ترویج نفرت افگنی » نیاز داریم.
کشور ما به شدت از تبعیض رنج می برد. بیشترین متخلفین ارزش های عدالت اجتماعی و آزادی های شهروندی را سیاسیون به ویژه رهبران گروه های سیاسی شکل می دهند. آنها با پخش فرهنگ نفرت صدمه ی شدیدی به روند دولت و ملت سازی وارد می کنند. هر چند دولت های زیادی در جهان قواعد و قوانینی را برای کاهش و منع خشونت در برابر فرهنگ شهروندی تصویب کرده اند اما با تاسف تا هنوز نمونه هایی از تبعیض و ترویج فرهنگ نفرت در گوشه هایی از جهان دیده می شود.
بیشترین قربانیان تبعیض را دولت های در حال جنگ، پس از جنگ و دولت هایی شکل می دهند که از نبود سیاست های همگرایی برای خُرده فرهنگ ها رنج می برند. افغانستان یکی از این دولتها است. نبود قانون منع ترویج نفرت فرهنگی و اجتماعی و نبود قانون منع هر نوع تبعیض اجتماعی و فرهنگی در سیستم حقوقی این کشور یکی از عواملی است که سیاسیونِ فرصت طلب از احساسات قومی مردم سود جسته و نفرت و تبعیض را تعمیم می بخشند.
پیشنهاد می نمایم تا دولت افغانستان هرچه زودتر طرح دو قانون مهم «قانون منع ترویج نفرت فرهنگی و اجتماعی و قانون منع هر نوع تبعیض اجتماعی و فرهنگی» را روی دست گیرد.
بر بنیاد این قانون باید:
۱. هرگونه تبلیغات که سبب ترویج نفرت اجتماعی و فرهنگی شود پیگرد حقوقی را در پی داشته باشد. بسیاری از کشورها حتی دولت های اروپایی چنین قانونی را تصویب کرده اند و هیچ عنصری برخلاف آزادی بیان در آن دیده نمی شود.
۲. هر رسانه ای که تلاش عمدی برای ترویج تبعیض ساختارمند اجتماعی، فرهنگی و جنسیتی نماید مورد پیگرد حقوقی قرار گیرد.
۳. هر گروه سیاسی که هدف اش را ارجحیت بخشی قومی یا راسیزم قرار دهد مصادره و جواز فعالیت اش لغو شود.
۴. هرگونه تصمیم سیاسی که بر بنیاد ارجحیت بخشی نژادی، مذهبی، زبانی و جنسیتی اتخاذ شود مورد پیگرد حقوقی قرار گیرد.
۵. هرگونه تامینات اقتصادی که بر خلاف ارزش های حقوق شهروندی و ترویج تبعیض و نفرت اجتماعی صورت گیرد مورد پیگرد حقوقی قرار گیرد.
نبود این قوانین سبب شده است که ساز و کارهای نظارتی بر ترویج فرهنگ «نفرت افگنی» در کشور شکل نگیرد و هر چهره سیاسی بتواند گروه مخالف قومی خود را مورد اهانت، تحقیر و کوچک بینی قرار داده و بدون هیچگونه کیفر قانونمند از امتیازات ناسالم قوم پرستانه لذت ببرند.
طرح این قانون پشتیبانی گسترده حقوق بین الملل به ویژه کنوانسیون منع تبعیض نژادی، جنسیتی، میثاق جهانی حقوق مدنی و سیاسی، میثاق جهانی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و کنوانسیون منع شکنجه و رفتارهای غیر انسانی را در پی خواهد داشت.
- اگر رییس جمهور در شعار «هیچ افغانی از هیچ افغانی برتر نیست» متعهد و پابند است باید هرچه زودتر به این قوانین توجه جدی نماید.
- اگر رییس اجرایی خودش را نماینده تمام شهروندان می داند و بر اصل همسانی شهروندی باور دارد باید موضع اش را نمایان سازد.
- اگر احزاب سیاسی واقعا ادعای فراگیر بودن دارند بیایند با حمایت این قانون چهره قومگرایی را از پیکره ی خود تمیز کنند.
- اگر پارلمان افغانستان می خواهد چهره اصلی نمایندگی مردم را احیا کند باید به فکر این دو قانون باشد.
- اگر ما چیزی به نام جامعه ی مدنی، کمسیون حقوق بشر و فعالان ارزش های حقوق شهروندی داریم پس بیایند برای این طرح دادخواهی کنند.
ستیز
>>> آقای ستیز بنده اکثریت پیشنهادات شما ریشه و اصل دینی دارد چون الله متعال میفرمایند1-((ان اکرمکم عندالله اتقاکم))2-ومن صور التعصب الحديثة التعصب لجماعة أو حزب, فتجد المنتمي إليه يدين بالولاء لأصحاب جماعته دون غيرهم من المسلمين, وهذا مذموم لا محالة فالله قال: {إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ} [الحجرات: 10].
3-إن الافتخار بالآباء والاعتزاز بالانتماء القبلي قد يدفع المرء إلى النار التي حذرنا الله منها؛ ذلك أنه قد يفتخر بالكفرة من آبائه وأجداده، وما دفعه لذلك إلا العصبية الجاهلية، وتعالوا بنا نسمع هذا الحديث الذي أخرجه الإمام أحمد بإسناد صحيح عن أبي بن كعب رضي الله عنه قال: انتسب رجلان على عهد رسول الله فقال أحدهما: أنا فلان بن فلان، فمن أنت لا أم لك. فقال رسول الله: « انتسب رجلان على عهد موسى عليه السلام، فقال أحدهما: أنا فلان ابن فلان حتى تسعة، فمن أنت لا أم لك؟ قال: أنا فلان ابن فلان ابن الإسلام، قال: فأوحى الله إلى موسى عليه السلام أن هذين المنتسبين، أما أنت أيها المنتمي إلى تسعة من النار، فأنت عاشرهم، وأما أنت يا هذا المنتسب إلى اثنين في الجنة فأنت ثالثهما في الجنة».
4- قال تعالى لهم: {وَاذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا} [آل عمران/ 103].
فليس رابطةٌ أعظم من رابطة الإيمان، قال تعالى: {إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ} [الحجرات/10]، وقال صلى الله عليه وسلم: «الْمُسْلِمُ أَخُو الْمُسْلِمِ» متفق عليه.
أبعد هذه الرابطة العظيمة يتعصب إنسان لقبيلة أو لنسب؟!!
5-وفي مسند أحمد، عَنْ أَبِي نَضْرَةَ رضي الله عنه أنه سَمِعَ من حدثه بخطبة النبي صلى الله عليه وسلم فِي وَسَطِ أَيَّامِ التَّشْرِيقِ، قَالَ: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ، أَلَا إِنَّ رَبَّكُمْ وَاحِدٌ، وَإِنَّ أَبَاكُمْ وَاحِدٌ، أَلَا لَا فَضْلَ لِعَرَبِيٍّ عَلَى أَعْجَمِيٍّ وَلَا لِعَجَمِيٍّ عَلَى عَرَبِيٍّ، وَلَا لِأَحْمَرَ عَلَى أَسْوَدَ وَلَا أَسْوَدَ عَلَى أَحْمَرَ إِلَّا بِالتَّقْوَى، أَبَلَّغْتُ»؟ قَالُوا: بَلَّغَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ.
6-ووالد إبراهيم عليه السلام من أصحاب الجحيم. {وَمَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِيمَ لأَبِيهِ إِلا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لأَوَّاهٌ حَلِيمٌ} [التوبة/114].
وقد قال ذلك بعدما نهى النبي صلى الله عليه وسلم أن يستغفر لمن مات من قرابته على الكفر: {مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْ كَانُوا أُولِي قُرْبَى مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ} [التوبة/113].
6-وعمَّا رسول الله صلى الله عليه وسلم – أبو طالب وأبو لهب- في النار. قال تعالى في شأن أبي لهب: { تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ (1) مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَمَا كَسَبَ (2) سَيَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ (3) وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ (4) فِي جِيدِهَا حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ} [المسد/1-5].
وفي الصحيحين عن أبي هُرَيْرَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: قَامَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ حِينَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: {وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ} قَالَ: «يَا مَعْشَرَ قُرَيْشٍ، اشْتَرُوا أَنْفُسَكُمْ، لَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنْ اللَّهِ شَيْئًا. يَا بَنِي عَبْدِ مَنَافٍ، لَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنْ اللَّهِ شَيْئًا. يَا عَبَّاسُ بْنَ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، لَا أُغْنِي عَنْكَ مِنْ اللَّهِ شَيْئًا. وَيَا صَفِيَّةُ عَمَّةَ رَسُولِ اللَّهِ لَا أُغْنِي عَنْكِ مِنْ اللَّهِ شَيْئًا. وَيَا فَاطِمَةُ بِنْتَ مُحَمَّدٍ سَلِينِي مَا شِئْتِ مِنْ مَالِي لَا أُغْنِي عَنْكِ مِنْ اللَّهِ شَيْئًا».
وفي صحيح مسلم قال صلى الله عليه وسلم: «وَمَنْ بَطَّأَ بِهِ عَمَلُهُ لَمْ يُسْرِعْ بِهِ نَسَبُهُ».
والله يقول: {فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلَا أَنْسَابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَلَا يَتَسَاءَلُونَ (101) فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (102) وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فِي جَهَنَّمَ خَالِدُونَ} [المؤمنون/101-103]
در حدیث شریف آمده است((وقد جاء في الحديث الذي أخرجه مسلم بسنده عن جابر بن عبد الله رضي الله عنهما قال: كنا مع النبي في غزاة، فكسع رجل من المهاجرين - أي ضرب - رجلاً من الأنصار، فقال الأنصاري: يا للأنصار، وقال المهاجري: يا للمهاجرين، فقال رسول الله: « ما بال دعوى الجاهلية؟ » قالوا: يا رسول الله، كسع رجل من المهاجرين رجلاً من الأنصار، فقال: « دعوها فإنها منتنة ».
بااحترام
لقمان
>>> هیچ افغانی از افغان دیگری برتر نیست، به معنی آن است که همه افغانها پایین تر هستند.
اگر بگوییم همه افغانها با هم مساوی و برتر هستند، بازهم جور نمی آید، زیرا از نگاه سواد و دانش و علم و فهم و درایت و غیره فرق میکنند.
بنأ میگوییم که کرامت و حیثیت انسانی، بدون در نظر داشت نژاد و جنسیت و دین و مذهب و عقیده و غیره،باید مورد احترام قرار گیرد و از تعرض مصؤن باشد و حقوق و امتیازات آن حفظ شود.
>>> واقعا هیچ افغانی = پشتون یا پختون يا پٹھانيا پښتانه) بر هیچ افغانی ديگر برتر نیست. همين برترى بين اقوام و قبايل پشتون که پختانه خود را برتر به پشتانه مى نامند و يوسفزى خود را از خيل خود بالاتر مى داند و قوم مومند يا مهمند خو را بلندتر از خيل خود
مى داند. اختلاف ژرف بين ابدالى (درانى) و يوسفزى پس از مرگ شاهنشاه خراسان وايران خاورى احمدخان ابدالى دست پرورده و سپاسالار نادرخان افشار (از سال 1936 تا سال 1747 زير رکاب نادرخان افشار) باعث شد که شاهان و يا خانهاى پشتونها يوسفزى و اپريدى افريدى و وزيرى از سلطنت خود را جدا کردند و دوباره به پختونخواه برگشتند. (شعرى از شهريار خراسان کبير وجود دارد که وى قله هاى پختونخواه را ترجيع مى دهد از تاج وتخت دهلى.) سران اقوام درانى را متهم نمودند که سنگ ابدالى ازرش واعتبار ندارند و
سنگ هاى ديگر اقوام مثلن سنگ يوسفزى گران و ارزش دارد. (1)
دودمان درانى "ملک الطوايفى" يا با واژه نوين امروزى "فدرالى" بود. يکى از انگيزه هاى که چرا تيمورشاه مجبورشد پايتخت را از
سلطنت درانى را پاشان پاشان کرد قندهار به کابل کوچ داد جدايى اقوام وخيلهاى شان بود.
انگيزه زر وسيم : تاوقيتکه شهريار خراسان کبير احمدخان ابدالى ( تغيرنام به درانى (لقب خان از مغولهاى هند به افغانی = پشتون یا پختون يا پٹھانيا پښتانه بخشيد. خان چنگيز خودشان خان بدادند و شاه و پادشاهزبانهاى ايرانى مانند پشتو وفارسى وبلوچى وکوردى وصدهازبانهاى ايرانى وايرانى شده را گرفتند)
به خان هاى پشتون دورادور کوه سليمان غنيمت ها و طلاهاى و سنگهاى قيمتى الماس و در و زر پس از نبرد و ربودن از هندوستان تقسيم مى نمود اتحاد اقواه پشتون محکم بود و تيمورشاه اين کار پدر را ادامه داده نتوانست . تيمورشاه که مانند پدر غنايم نداشت در زمان اش
خانهاى پشتون را پول وطلا داده نتوانست و ماه به ماه يک بخش شاهنشاهى درانى را ازدست ميداد.
اکنون تقسيم پول از سوى انگلستان آغاز شد. انگلستان افغان = پشتون یا پختون يا پٹھانيا پښتانه روهيله سوء استفاده کرد و ذهنيت آزادى خواهى و استقلالت را در مبارزه به سرنگون کردن دشمن اصلى مغولها و اتحادهاى نا مقدس آغاز شدند. پاشان شدن سلطنت درانى و حتى جدايى اقوام پشتون و کشيدن سرحدات و بويژه کشيدن خط ديورند با تقسيم پول پوند و کلدار وروپيه انگلستان بين پشتونافغان شد.
عبدالرحمان خان پول براى تقسيم سرحد شد سوال اينجاست که چرا اپدردى و اچکزى و اين قدر پولدار شده و کل گناه خط ديورندرا به پشتونهاى شمالى در ارگ کابل انداخته اند. يوسفزى چقدر پول خاموشى خطديورند گرفته اىاز انگلستان .
وتمام قومهاى زى خود را بلندتر حس مى کنند از احمدزى که قوم جت و کوچى اند . چيغ فغان و افغان کردن شان بلند و علف دزد.
نردبان خلق این ما و منیست
عاقبت زین نردبان افتادنیست
هر که بالاتر رود ابلهترست
که استخوان او بتر خواهد شکست
مثنوی معنوی بخش ۱۰۶ - تزییف سخن هامان علیهاللعنه
مولوی » مثنوی معنوی » دفتر چهارم
(1) پشتون هاى شريف معنى تيگه ("سنگ" ) و سنگ گذاشتن را در فارسى معنى "قرارداد"٬ "اتحاد" ٬صلح و راستى سنگ گذاشتن تعين مرز و سرحد مانند تقسيم ميراث زمين و باغ
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است