ارگ با تبعید جنرال دوستم به انزوای حزب جنبش رسید اما برای جمعیتی هایی که همواره در اختلاف به سر می برند تنها ایجاد دشمنی میان عبدالله و عطا محمد کافی بود تا چنین آشفته سقوط کند | ||||
تاریخ انتشار: ۱۵:۰۲ ۱۳۹۶/۱۰/۴ | کد خبر: 143693 | منبع: | پرینت |
به گزارش شبکه اطلاع رسانی افغانستان (afghanpaper)، زمانیکه معاون اول ریاست جمهوری از کار برکنار و به تعبید فرستاده شد فضای سیاسی کشور نیز به اندازه حاشیه های پیرامون برکناری عطا محمد از ولایت بلخ تنش زا بود اما تفاوت حزب جنبش با جمعیت در رهبری و ساختار آن است.
قومیت ازبک و حزب جنبش تنها یک رهبر بلامانع دارد که بنا به تبعید جنرال دوستم به انزوا رفته است اما حزب جمعیت ساختار متفاوتی دارد و آن، چنددستگی و نبردهای درون حزبی می باشد که حتی در دوران رهبری برهان الدین ربانی نیز وجود داشت و برهمین مبنا، اشرف غنی والی بلخ را برکنار می کند و در حاشیه امن به تماشای نبرد عبدالله و عطا محمد می نشیند.
عطا محمد در ابتدا با سکوت منتظر حمایت های همه جانبه حزب جمعیت از ماندن در ولایت بلخ بود و زمانی که شورای انسجام این حزب وارد معامله با ارگ شد بدون به چالش کشیدن سلطه گری های حکومت به عبدالله تاخت که سبب جبهه گیری های درون جمعیتی شد، اسماعیل خان از رییس جمهور خواهان باقی ماندن وی شد و امرالله صالح به دفاع از ریاست اجرایی پرداخت.
برکناری والی از اختیارات رییس جمهور است اما زمانی که اشرف غنی طی سه سال به جای نبرد با گروه های تروریستی به دنبال حذف و انزوای رهبران جهادی بوده که پیامدهای ناگواری برای کشور داشته است، هراس جامعه و سیاستمداران از سقوط شمال در نبودن عطا قابل درک می باشد.
در این میان، اشرف غنی همچنان که موفق به برکناری عطا از بلخ می شود، ضربه سنگینی به بزرگترین حزب افغانستان وارد و جبهه شمال را تهی از رهبر جهادی و در میانه ناامنی رها خواهد کرد.
جمعیت که زمانی منسجم ترین حزب با قدرت نظامی در افغانستان بود اکنون تنها نامی از آن باقی مانده با شورای رهبری ضعیف و مقام های که در طمعِ مقام و امتیاز حکومت حاضر به فروکردن خنجر به پشت هر خودی هستند.
مشکل بزرگ حزب جمعیت نه حضور صلاح الدین ربانی در مقام رهبر و نه خشم اعضای شورای انسجام این حزب از انزوا است بلکه به مانند دیگر احزاب مغولب سلطه گری های درونی شده اند، بقای احزاب در دروان جدید برگزاری انتخابات و تعیین رهبری است با مشروعیت از اکثر آرا نه براساس میراث خانوادگی.
حزب جمعیت توانایی بدل شدن به قطب قدرت در برابر رهبران پشتون را داشت اما از ابتدای شکل گیری دوران جدید افغانستان با رهبری ضعیف و اخلاف های درونی روز به روز ضعیف شد به گونه ای که از اولین انتخابات گرفته تا ریاست جمهوری 2014، هر رهبر این حزب از یک نامزد و در تقابل با یکدیگر عمل کردند.
و اکنون نیز به جای اتحاد برای حفظ عطا محمد در ولایت بلخ به دنبال امتیازهای حکومتی راهی ارگ می شوند و بر نفاق های درون قومیتی تاجیک و حزبی دامن می زنند به طوری که دیگر مشکل نه انحصار طلبی های اشرف غنی است و نه قوم گرایی ارگ بلکه تسویه حساب های شخصی می باشد.
دشمنی عطا با عبدالله نیز ریشه در اهداف غنی دارد، همان رییس جمهوری که جنرال دوستم را از شمال به ترکیه تعبید کرد و سپس سیل نیروهای داعش را رهسپار مناطق امن تا برای همیشه جبهه مقاومت را از میان ببرد.
تاریخ نه چندان دور کشور از بی سیاستی رهبرانی می گوید که به جای خویشتن داری و هم دیگرپذیری به نبرد با یکدیگر رفته و کابل را ویران و مردم را قتل عام کردند که اکنون میان عطا محمد و ریاست اجرایی رخ داده است و هوادارن هر یک به میدان آمده اند.
و زمانیکه حزب جمعیت سرگرم نبرد درونی و از میان بردن قدرت خود است، حزب اسلامی برای تصاحب پارلمان به مدیریت انتخابات می پردازد و به سادگی جایگزین این حزب در حکومت خواهد شد.
کد (18)
>>> واه واه واه اینه بخوانید ماوشما خیرنداریم این دریانوشان اختلافات شان سرچیست :
خبرتازه واصل شده به «گزارشنامه افغانستان»
خبر می رسد که اختلاف دکترعبدالله با عطا محمد نور زمانی شدیدتر شد که والی بلخ اکمالات تیل و روغنیات شرکت حاجی میرزا رحمان وکیل ولسی جرگه از مسیر حیرتان را بند کرده بود. درگزارش آمده است که میرزا رحمان تاجر بزرگ تیل، برادرجنرال بابه جان، شریک اقتصادی دکترعبدالله، و قراردادی تأمینات سوخت برای قوای ناتو است.
در تازه ترین مجلس اخیر تاجران وسرمایه داران «شمالی» گفته شد که بعد از اخلال تدارکات تیل شرکت مرزا رحمان، اختلاف وشقاق بین دکترعبدالله و عطا بیشتر شد و عبدالله درمفاهمه با دکترغنی، طی مکاتیب رسمی عنوانی سفارت امریکا وناتو، عطا نور را به عنوان ناقض حقوق بشر، عامل پولشویی غیرقانونی و همدستی با روسیه و ایران معرفی کرده بود.
منابع مطلع درجلسه تاجران شمالی فاش کردند که حلقات وابسته به والی بلخ تحرکات عبدالله را از قبل رد گیری کرده و عطا نور به قطع شریان اقتصادی عبدالله و گروه کوچک اطرافیان وی اقدام کرده بود. حضار مجلس گفته اند که انجنیر داوود از مرگ خود در لندن خبر داشت ولی از بخت خود برای والی شدن خبر نداشت. هدف از آوردن او از لندن این بود که بعد از برکناری عطا نور، امور دخل وحساب تجارت حیرتان به انجنیر داوود سپرده شده وتنها به غنی- عبدالله جوابگو باشد. هدف از کشاندن وی این بوده که درامور ولایت یک والی نام نهاد باشد؛ نه آن که به عنوان یک والی فعال سیاسی که در مدیریت جنگ وصلح و استقرار امنیت درآن حوزه قابلیت بیشتری نسبت به عطا از خود بروز دهد
>>> ګروه های تروریستی نه آنقدر مفسد هستند ونه خطرناک ولی ای تنظیمیهای .... خومارادربدر کرد
>>> جنجال عطا و جناب رئیس جمهور نه قومی بوده نه تنظیمی نه سیاسی ونه ربطی با داغش وطالب داشته اصلا خموضوع تجارت شخصی عبدالله عبدالله صدمه دیده بوده وبه سکتگی موجه شده بودن مفغادش تنزیل یافته به همین دلیل خشمگین شده وموضوع استعفارا پیش کشیده ورئیس جمهور را ترغیب کرده تا چنین شود
اینها بخاطر چند پولی برادرش را هم زیرپا میکنند هرکس مانع قاچاق مانع احتلاس ودزدی اینها گردد مطرود است هرکس باشد
تقصیر غ بیچاره درینجا چی است ؟ او کوشش میکند کجا بند برق بسازد درکجا راه تجارتی بگشاید اما این مچجاهدین نماها مملکت را بخاطر منافع شخصی خود به آشوب می کشند
ر
>>> تفاوت حرف ها و نوشته های من با دیگران این است که دیگران می خواهند این «زخم» ها را پنهان کنند و یا با دادن چند تابلیت مسکن، درد آن را فراموش کنند...
مثلا می گویند: وحدت خوب است، جنگ بد است، نفاق را دامن نزنید، مسایل قومی را دامن نزنید، ما برادر هستیم و... ولی نمی گویند که چرا و چگونه به این حال مواجه شده ایم و راه علاجش چیست؟ چون در جامعه ما معمول این است که مرض را از مریض پنهان می کنند تا بی روحیه نشود!
اما من می گویم که جامعه ما به مرض «سرطان» گرفتار است و با پنهان کردن و مسکن خوردن جور نمی شود... باید راه علاج را از تشخیص مرض شروع کرد... حاکمیت ها چگونه بوجود آمدند، چگونه قدرت خود را تحکیم می کنند و مردم را از چه چیز های می ترسانند... یعنی در غرب، اول مریض را در جریان مرض او قرار می دهند تا برای مقاومت و مبارزه با آن آماده باشد!
ما باید تحمل شنیدن حقایق تلخ را داشته باشیم؛ در غیرآن با حواله مُهر و تاپه های ضد وحدت ملی، ضد پشتون، قوم پرست و... درد دل خود را تسکین می کنیم! ولی مرض و درد آن ادامه دارد
>>> Lalzad
ترسانیدن از خارجی ها!
==============
حاکمان پشتون در طول یکصد سال گذشته کوشیده اند که خارجی ها را طرفدار خود و دشمن سایر اقوام قلمداد نموده و آنها را بترسانند... و چنین تبلیغ کرده اند که در صوردت عدم پذیرش حاکمیت پشتون ها توسط انگلیس ها و امریکایی ها سرکوب خواهند شد!
متاسفانه اقوام غیرپشتون هم از این تبلیغات ترسیده، از لابیگری با خارجی ها پرهیز نموده و دل خود را فقط با جاسوس گفتن و مزدور خواندن پشتون ها تسکین کرده اند... و در حالیکه پشتون ها را مزدور خارجی ها می دانند، خود شان مزدوری پشتون ها را «تحمل» کرده اند!
در همین یکصد سال گذشته کدام یک از اقوام غیرپشتون در مقابل این حاکمیت به مقابله برخاسته که از طرف غربی ها سرکوب شده باشد؟
صرفنظر از اینکه پشتون ها خود را اکثریت و صاحبان اصلی کشور و سایر اقوام را اقلیت و مهاجر گفته اند... و در تمام مقام ها و ارگان های غربی این «روایت» را پخش نموده و گسترش داده اند...
برعلاوه، سایر اقوام در کجای تاریخ رسمی افغانستان دیده می شود؟
کدام مقاله یا پژوهش قابل اعتباری در مورد نقش تاجیک ها و سایر اقوام در منابع غربی وجود دارد؟
آیا تمام رهبران و بزرگان اقوام غیرپشتون در تمام محافل و منابع و گزارش ها خود را «افغان» نه گفته اند (در حالیکه خارجی ها می دانند که افغان یعنی پشتون)؟
اگر اقوام غیرپشتون همت به خرچ دهند و در میدان مبارزه و مقاومت ایستاده شوند، هیچ قدرت غربی جرات و جسارت سرکوب آنها را نخواهد داشت؛ اگر کمی هم لابیگری و کار سیاسی صورت گیرد، وضع به سرعت تغییر خواهد کرد!
چون هیچ سندی وجود ندارد و یا هیچ مرجعی در غرب وجود ندارد که عاشق چشم پشتون ها و دشمن تاجیک ها یا سایر اقوام در کشور ما باشد... در اینجا احزاب مخالف، پارلمان و دهها مرجع قدرت و رسانه های مستقل وجود دارد که باید همرای آنها کار و لابیگری صورت گیرد؛ وضع اصلی و ترکیب جمعیت کشور به آنها تشریح شود و در جریان دقیق اوضاع قرار داده شوند...
متاسفانه یکتعداد دوستان ما آگاهانه یا ناآگاهانه این تیوری را تبلیغ می کنند که «همه چیز در اختیار غربی ها قرار دارد؛ یا همه چیز به مشوره آنها صورت می گیرد» و به این ترتیب «ارگ» را برائت داده و آب سردی بر روحیه مردم و مقاومت آنها می ریزند... در حالیکه این ها حق ندارند، در امور داخلی کشور ها مداخله کنند!
+ + +
خوشبختانه ماهیت اصلی این تبلیغات زهر آگین و توطیه ارگ نشینان در حال فرو ریزی است و مردم ما دیگر از این ترفند های ارگ نشینان نمی ترسند!
>>> غنی خوب بداند که مثل یک موش در تلک ملت گیر میکند که نه طارق به دردش بخکرد و نه مریم.
بی بی گل که میرکد لبنان با بای فریند اولش
>>> دقیق است که جنبش و جمعیت از هم پاشیده اند و متحدانه برای مردمانشان راه های علمی و دوستان انقلابی عدالتخواه را با خود داشته باشند . باید از امنیت بلخ دفاع صورت میگرفت که نشد و آقای نور چرا؟ استعفانامه ی خویش را پیش کرده است ؟؟؟ اشتباه تاریخی است . دشمن به تو رحم نمی کند . مثال : تعهد حبیب الله کلکانی .
زره
>>> بیایید اول یک کمی در مورد واقعیت جنبش ملی اسلامی افغانستان که حالا بنام (حزب جنبش) شهرت یافته است چیزی بدانیم برای اینکه نسل جدید واقعیت این جنبش را ندانسته با احساسات قومگرایانه از آن یاد میکند که البته به شکل فعلی جنبش سازگار است نه به آغاز آن!
پی ریزی جنبش ملی اسلامی افغانستان:
عوامل تشکیل ائتلاف شمال و سقوط دولت داکتر نجیب الله فراموش هیچکسی نشده است، اعزام مکرر جنرال محمد جمعه اڅک به صفت قوماندان عمومی اوپراتیفی شمال، مخالفت های جنرال دوستم به آن، تبدیلی جنرال مومن اندرابی و سرکشی او از قومانده، نارضایتی های درون حزبی و دولتی در داخل دولت داکتر نجیب، تډثیرات منفی مصالحه ملی بر نیروهای دولتی همان وقت و غیره مسایل دیګر باعث شکل ګیری یک ائتلاف گردید که در ابتاد نامش بود (جنبش ملی اسلامی شما) که بعدها به جنبش ملی اسلامی افغانستان مسمی شد.
قابل انکار نیست که عناصر اساسی تشکیل دهندۀ این جنبش عبارت بودند از: جنرال عبدالرشید دوستم، جنرال مومن اندرابی، سیدمنصور نادری و تمام نیروهای جهادی مربوط تمام تنظیم های جهادی در بلخ و عبدالرشید دوستم که از نیروی نظامی منظم بیشتری برخوردار بود در رأس این جنبش قرار داده شد.
هرچند سمت رهبری جنبش را بظاهر دوستم عهده دار بود اما از آنجاییکه این جنرال منهای فرماندهی بیرحمانۀ نظامی کدام شایستگی دیگری نداشت و از نعمت سواد کافی برخوردار نبود، تحت تأثیر قطعی سیاسیون منجمله سیدمنصور نادری قرار داشت.
ائتلاف شمال که یک ائتلاف مقطعی بود دیری با آن عظمت ائلی خود نپایید و بعد سقوط حکومت نجیب هر یک از عناصر تشکیل دهندۀ ائتلاف (جنبش) رفتند از پی تنظیم های شان و جنبش ملی در وجود دوستم و تا جایی هم سیدمنصور خلاصه شد.
شاید توضیح تفصیلی این روند در این جا خسته کن باشد و در صورت امکانات به تفصیلتر در موردش خواهم نوشت اما آنچه لازم است، ضمن بیان نکات چند دیگری به عرض میرسد.
جنبش زمانی ختم شد که در قدم اول مورد هجوم حکومت به رهبری برهان الدین ربتنی قرار گرفته و جنگهای مرگباری بین شان ادامه یافت.
تداوم انقراض جنبش با تشکیل شورای همآهنگی انقلاب اسلامی افغانستان بود که حزب اسلامی یکی از تشکیل دهنده گان آن بود
مرحلۀ سوم و آخر اختتام جنبش، سرکشی جنرال ملک با برادرانش و غفار پهلوان یکی از فرماندهان جنبش در ولایت سرپل، راه دادن نخستین دسته های طالبان به سمت شمال (که به یقین گفته میتوانم که مشوره های شخص احمدشاه مسعود در آن جنایت نقش خود را داشتند) بود که سرنوشت دوستم را به ازبکستان کشاند.
بعد آنهم تلاش بر احیای دوبارۀ جنبش صورت گرفت اما نی، جنبش دیگر آن جنبشی نبود که قبلاً وجود داشت، و اینک جنبش مترادف قوم ازبک بود و بس، در حال حاضر بخوبی محسوس است که حزب جنبش به نام دوستم پیوند دارد و آنگاهی ایکه دوستم از میدان سیاست کنار برود، حزب جنبش دگر نیست، زیرا بیقین میدانم که روشنفکران قوم ازبک این را درک نموده اند که حزب وابسته به یک شخص نمیتواند جایگاهی برایشان بسازد و هریک شان بستر سیاست خود را در میان احزاب دیگر آراسته اند و چیزیرا که باید در اول میگفتم، حالا بیان میکنم جنبش در آغاز پایه گذاری یک حزب نه بلکه یک ائتلاف نظامی بود و هدفش همانا بغاوت علیه حومت داکتر نجیب بود که به سر رسید و بعد آن، آن عظمت اولیش را نداشت.
موضوع جنبش از انزوا گذشته است، حال باید سخن از انحلال جنبش گفته شود، این پیشبینی من است و برای دیدن تحقق آن یار زنده صحبت باقی!
میهن زرغون
>>> Khalid
کسانیکه ادعا دارند دولت کنونی اولین نظام قانونمند کشور و بر اساس اراده مردم بوجود امده است از دید من از جمله متفکرینی هستند که تا کنون درجه علمی شان تثبیت نگردیده است.............
>>> صرف نظر ار تجارت بازی ولی تبدیلی آقای نور از جانب فاشیسم قبیله صورت گرفته و نور خار چشم عقبگرا یا بود از قبیل حزب اسلامی - ارگ و مار های آستین جمعیت اسلامی و مهمتر تاجیک بودنش .
زره
>>> تیر اشرف غنی تیر حیدری است این تیر میتواند چند هدف را همزمان نماید. بعدازشکل گیری دولت خلیلزاد وشرکا در بن دو گرایش عمده درمقیاس جهانی به وجودآمد: یکی طراحان دولت متمرکز(ریاستی)نوع امریکائ ودیگرش دولت غیرمتمرکزنوع پارالمانی به سبک اروپائ.تیم خلیلزاد وشرکا به شمول آغای عبداله جانب دولت متمرکز رادرجلسه شکل یافته لوی جرگه استراری به تصویب رسید مدافعین نظام پارالمانی راعمده تا" عناصرروشنفکری به حاشه راندهشده مطرحه می نمودندچندان بازار گرم نیافت.تیم دولت مجاهدین درپی حصول امتیازات بودند وتا حدی به این اهداف روزمرگی دست یافتند بعدازایجاددولت به اصطلاح انتخابی وتصفیه کاری ارام ارام قومی وبه حاشیه راندن امتیازبگیران قومی مسئله دولت غیرمتمرکزوبه گونه ازحمایه اتادیه اروپا برخورداربود جدی ترمطرحه گردید عده ای ازعناصر سودجوی حتی خودرا به دروازه های پارالمان اروپا رسنادندوحمایت قسمی اروپا راکسب نمودندامادرعمل بازبه دنبال طراحان نظام متمرکزرفتندواکنون باسرشکستگی مادامیکه ازوله شدندغوغای مصائب نظام متمرکزراسر میدهند این یکی از تیر های آغای غنی بود که به هدف اصابت کردکه دسته خام وامتیاز راازصحنه بیرون کرد آغای عبداله که با رویکردجیهادیزم وائتلاف تنظیم های جهادی با شعارهای نظام غیر متمرکزشامل بازی سیاسی شده بود وانتظارتدویر لوی جرگه قانون اساسی را می کشید این ارمان به بقائاله پیوست تیر دوم کا راترواقع شدواین اغایون نا کرده نجار وناخانده ملا به سادگی ناکوت کرد. تیر سوم اغائ غنی مبنی به متوزن ساختن حیات اقتصادی وفرهنگ وامنیتی کشور بود که با ایجادفضائ عمدی وبحران افرینی شمال وجنوب را یکسان ساخت عرصه فعالیت فرهنگی با بسته شدن دروازه هامدارس وتعطیل فعالیتهای اقتصادی شمال وجنوب یکسان گردید علت موفقیت اغئ غنی دراو نیست بلکه ضعف ونا توانی درمدیران طرف مقابل است.
>>> جناب عطایی!
========
... با توجه به تجربه چند سال اخیر کسی که تا هنوز چشم امید به داکتر عبدالله دارد، یا یک ابله و نادان سیاسی است و یا این که وجدان خود را زیر پای کرده، چشم مال و مقام و نان از عبدالله و یا ارگ دارد!
>>> عبدالمنان شیوای شرق
مذاکره و گفتوگو و حل تنشهای سیاسی
باخت ما همیشه در مساله مذاکره و گفتوگو با طرف بوده است. ما ناتوانی خود را همیشه در مذاکره داشتهایم. باخت ما از جلسه بن از مذاکره آغاز یافت و با مذاکرههای نادرست با حضور افراد بیبرنامه، ناثبات، بیتعهد فرصتهای بزرگ سیاسی دیگر نیز به باد داده شد.
در مورد بحران و تنش سیاسی موجود ما باید عقلانیت مذاکره و گفتوگو فعال داشته باشیم. مذاکره کنندگان ما باید ابزارها و شاخصههای رسیدن به هدف را تعیین کنند. بیهودهها را به هودهها مبدل کنیم.
حامیان راهبردیمان را تشخیص بدهیم و نگذاریم که دوباره میدان گفتوگو را کسانی ببرند که بارها برده اند و از هیچ به همه چیز رسیده اند.
مانیازمندیم گفتوگوی سیاسی هستیم که بتواند بازسازی اتوریته کنیم و زمینه را برای رسیدن به راه حل سومی فراهم سازیم. من نیاز به گفتوگو سازنده و مذاکره فعال میبینم که باید جدی برای ایجاد آن گام بزنیم.
زیرا اگر وضع بدون گفتوگو ادامه پیدا کند کشور به سمت بحران و سقوط خواهد رفت. انتظار ما این است که جمعیت اسلامی افغانستان با تدبیر و سنجش آینده سیاسی این جریان، بازسازی اتوریته و جایگاهسیاسی خود، رویکرد مذاکره و گفتوگوی سازنده را روی دست بگیرد و دراین میانه از گزینه سومی( نه ارگ، نه گزینه اولی جمعیت، بل گزینه سومی را از نشانی جمعیت) روی را دست گیرد.
این بار باید قدرت مذاکره و گفتوگوی ما در مسیر تاریخ و مبارزه سیاسیمان، شکل گیرد و فرصت را دوراندیشانه حل کند. درغیر باخت ما در این مذاکره باخت در آینده سیاسی شمرده خواهد شد.
باور من این است که مبتنی بر خردجمعی و رای زنی عمومی وهمچنان ایجاد یک چشمانداز معیین سیاسی، در تنشهای موجود و ایجاد فرصت های عملی سیاسی از موضع نیرومند سیاسی وارد مذاکره و گفتوگوی سیاسی شویم..
نیاز است تا چهرههای چیزفهم و استوار در مذاکره گمارش یابند و دراین گفتوگو از موضع اقتدار و با صلابت حرف بزنند تا باشد طرف به اتوریته و جایگاه سیاسیمان، تمکین کند در غیر ارگ زبان مذاکره و گفتوگوی ما را آشناست و به خوبی میداند که چهمقداراز ضعفها و کاستیهای ما استفاده کند. باید از موضع شاخص و قوت وارد گفت وگوی سیاسی با ارگ شد و راه حل اساسی و بنیادین را جستجو کرد.
چشم به راه خرد ورزی و دوراندیشیسیاسی نقشبازان این جریان گشنبیخ در روند مذاکره با ارگ هستیم.
>>> Mansoor Badry
۲۵۰ سال است که حاکم و فرمان روا هستید ، از شما آموختیم ! مردم عادی تان خبر نداشتیم و از پادشاهان تان یاد گرفتیم ، کور کردن برادر را از امیر دوست می خان ، وطنفروشی را از امیر عبدالرحمن خان ، پدر کشتن را از امیر امان خان ، قسم خوردن به ورق قرآن را از نادر خان ، خواب کردن را از ظاهر خان ، مال مردم خوری را از وزیرمامد گل خان ، چال و نیرنگ مردم فریبی را از داود خان ، استاد خود توسط بالشت کشتن را از حفیظ الله امین خروتی ، گریختن شبانه را از داکتر نجیب ، آدم کشتن را از ملا عمر ، شیر شدن را از کرزی ، نان خوردن و به نمک دان شاشیدن را از غنی کوچی .
>>> Mansoor Badry
۲۵۰ سال است که حاکم و فرمان روا هستید ، از شما آموختیم ! مردم عادی تان خبر نداشتیم و از پادشاهان تان یاد گرفتیم ، کور کردن برادر را از امیر دوست می خان ، وطنفروشی را از امیر عبدالرحمن خان ، پدر کشتن را از امیر امان خان ، قسم خوردن به ورق قرآن را از نادر خان ، خواب کردن را از ظاهر خان ، مال مردم خوری را از وزیرمامد گل خان ، چال و نیرنگ مردم فریبی را از داود خان ، استاد خود توسط بالشت کشتن را از حفیظ الله امین خروتی ، گریختن شبانه را از داکتر نجیب ، آدم کشتن را از ملا عمر ، شیر شدن را از کرزی ، نان خوردن و به نمک دان شاشیدن را از غنی کوچی .
>>> Sadeqhi
عبدالله یک پشتون خطرناک است که از پشت به پیکر جامعهٔ تاجیک خنجر می زند در حقیقت عبدالله بدتر از طالبان است زیرا طالبان دشمنی اش آفتابی است اما عبدالله در لباس دوست بدترین و خطرناکترین ضربات را تا بحال به پیکر تاجیکان زده است.
اعتماد به عبدالله حماقت محض است
>>> Bakhtari
بیشترینه مرد سرزمینم مسلمان اند ،و دوست ندارند که رهبر شان یهودی و خانمش عیسوی باشد ، چون در برگه من بیشتر از ۲۶۳۶ بیننده دارد از من خواهش نمودن تا این نگارش را پخش کنم . و منم پذیرفتم . حالا پرسش اینجاست ، شما که مسلمان و مسلمان زاده اید . باوجود که آگاه اید رهبرتان یهودی و زنش عیسوی است ، دین اسلام را قربانی پشتونوالی خود میکنید آه ،؟
>>> ناصر فیروزی
تقلب در سرشماری نفوس
عبدالمنان دهزاد
همزمان با توزیع شناسنامههای برقی، اشرف غنی و تیم همراهش تصمیم دارند که نفوس افغانستان را که 28،2 میلیون تخمین زده شده است، به 35،7 میلیون بالا ببرند. مردم افغانستان حق ندارند بفهمند که چرا این تیم برتریطلب نفوس افغانستان را 7،5 میلیون بالا نشان میدهند. خبرهای وجود دارد که تیم برتریطلب ارگ باوجود که به میلیونها شهروند پاکستانی تذکره افغانستان توزیع میکنند تا گرافِ یک قوم را بالا ببرند، با آنهم هنوز هم قناعت نکرده، تصمیم دارند که در کنار پاکستانیها، بیش از هفت میلیون شهروند خیالی را ضمیمۀ نفوس افغانستان نمایند تا توهم قوم اکثریت به حقیقت مبدل شود
>>> Habibi
چون اشرف غنی مسلمان نیست، حتی یکی از سوره های قرآن عظیم الشان را یاد ندارد، زن و فرزندانش یهودی هستند، نزد مردم ما پذیرفتنی نیست، بنآ علیه اشرف غنی و خانواده اش اعلام جهاد فرض عین است، از تمام مردم مسلمان افغانستان تقاضا بعمل میآید تا علیه این کافر لعین به جهاد که وظیفهء اسلامی شان میباشد، برخیزند، و دین اسلامی و انسانی خود را ادا نمایند، تا مسلمان کامل بحساب روند.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است