پرسش‌ های دشوار سیاست
 
تاریخ انتشار:   ۰۹:۵۱    ۱۳۹۶/۱۰/۵ کد خبر: 143707 منبع: پرینت

آیا شما قدرت سیاسی را تعریف کرده‌اید؟ آیا منابع قدرت سیاسی را شناسایی کرده‌اید؟ آیا فکر می‌ کنید شما بر رسیدن به قدرت سیاسی هوشمندانه می‌ جنگید؟ وسایل پیکارهای سیاسی شما چه هستند؟ فکر و جوهر شما که بر حاکمیت اثر گذارد کدام است؟ آیا در عقب شما دست‌ های پژوهش و اکادمیا گذاشته شده است؟

اگر پاسخی برای این پرسش‌ ها ندارید سیاستمدار نه بلکه دیوانه‌ ای هستید که سرود پیروزی را با تن برهنه در خیابان‌ های سیاست سرداده است.

ستیز


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
سیاستمداران
پرسش
نظرات بینندگان:

>>>   یعقوب یسنا
تاجیکان دچار بازی فرساینده از درون
قوم تاجیک در روزگار معاصر تنها قومی است که قدرت برابر با قوم پشتون‌ می‌خواهد، اما اقوام دیگر در نهایت می‌خواهند از نظر سیاسی زیر مجموعه قوم پشتون باشند. در ریاست‌ها در بست معاونیت و در وزارت‌ها به چند وزارت معمولی راضی استند که در آن وزارت‌ها فرد اجرایی و تصمیم‌گیرنده به عنوان رییس اداری یا معاوون اداری نیز فردی از قوم پشتون است؛ این وزیران بیشتر جنبه سمبولیک دارند و آب شان را پف کرده می‌نوشند تا مقام شان را در وزارت حفظ کرده باشند. اما تاجیکان به نوعی خود را تصمیم‌گیر می‌دانند و می‌خواهند استقلال اجرایی داشته‌باشند؛ اگرچه سیاست مارشال فهیم این بود که تاجیکان در نظام سیاسی شخص دوم باشند، شخص اول پشتون‌ها باشند. منظور مارشال فهیم از شخص دوم بودن تاجیک این بود که خودش معاون اول ریاست جمهوری باشد، شخص دوم بودن خودش معادل بود به شخص دوم بودن تاجیکان؛ زیرا مارشال هیچ برنامه‌ریزی و نهادسازی سیاسی برای شخص دوم بودن تاجیک در قدرت سیاسی انجام نداد. ظاهرا شخص دوم‌بودن تاجیکان نیز برای پشتون‌ها در سیاست دردسرساز است زیرا می‌خواهند در امور کلان سیاسی تصمیم‌گیری کنند یا شریک تصمیم باشند که این کار برای تعدادی از سیاست‌مداران قوم پشتون قابل قبول نیست. باید تصمیم‌های سیاسی را آنها بگیرند و افرادی که از اقوام دیگر در دولت استند، در همان محدوده کاری شان صلاحیتی نسبتا محدود داشته باشند.
تاجیکان پس از بن به‌صورت گسترده در قدرت حضور یافتند که فقط شخص اول پشتون بود، اکثر وزارت‌های کلیدی مانند دفاع، داخله، خارجه، ریاست امنیت ملی، اصلاحات اداری و خدمات ملکی در اختیار تاجیکان بود؛ اکنون اکثر این نهادها از جمله وزارت دفاع، مالیه، ریاست امنیت ملی، شورای امنیت، ریاست خدمات ملکی، ریاست اکادمی علوم و ریاست دانشگاه کابل با نهادهای موازی با وزارت‌خانه‌ها که در ارگ ساخته شده و صلاحیت اجرایی بعضی از وزارت‌ها را دور می‌زند به دست قوم پشتون است.
تاجیکان در آغاز شکل‌گیری دولت پس از طالبان هر فرمانده شان برای خود کسی بودند که استقلال خود را داشتند و بازی خود را انجام می‌دادند؛ غیر از استاد ربانی به‌نوعی همه تازه به دوران رسیده بودند، یکباره به قدرت گسترده دسترسی پیدا کردند، فقط دنبال پول رفتند، برای سیاست و قدرت در درازمدت نهادسازی و برنامه‌ریزی نکردند؛ معامله هرکدام شان معامله پولی و چوکی بود. فرماندهان تاجیک سرگرم معامله و چانه‌زنی برای سود بیشتر بودند، بی آنکه بدانند برنامه‌ریزی حذف شان طراحی و مهندسی شده بود که به‌صورت سیستماتیک حذف فرماندهان شان آغاز شد؛ این حذف‌ها نیز طوری طراحی شده بود که به نوعی در این بازی حذف، خود تاجیکان سهم داشتند.
عدم برنامه‌ریزی، عدم نهادسازی و ناهماهنگی سیاسی باعث شد که زیر پای تاجیکان در قدرت خالی شود؛ صلاحیتی موقتی‌‌که داشتند این صلاحیت نیز از دست شان برود، فقط به عنوان مامور در حکومت حضور داشته باشند؛ در عرصه سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری سیاسی نباشند. عبدالله در سپیدار باشد، برای گرفتن یک وزارت آنهم به خویشاوندان خود با ارگ چانه بزند و برای گرفتن یک وزارت، چندین نهاد دیگر را به ارگ واگذار کند؛ در تصمیم‌گیری سیاسی به همین دلخوش کند که گاهی برایش اجازه داده می‌شود تا تصمیم‌گیری ارگ را در قبال رویدادی از رسانه‌ها اعلام کند و در شورای وزیران فیصله‌های ارگ را بخواند.
تاجیک‌ها قبل از حکومت وحدت ملی، ظاهرا نقش محوری در قدرت داشتند و هر فرمانده به‌نوعی سهم خود را دریافت می‌کرد. با رویکار آمدن حکومت وحدت ملی، نقش محوری را از دست دادند، فقط در قصر سپیدار حضور سمبلیک دارند که این حضور نیز تا چندی پیش همراه با شکایت بود و هر بار داکتر عبدالله از جایگاه بسیار ضعیف در رسانه‌ها ظاهر می‌شد و می‌گفت که چند ماه می‌شود نمی‌تواند اشرف غنی را ملاقات کند. بنابراین استاد عطا متوجه وضعیت شد، خواست که با اشرف غنی وارد معامله برای قدرت شود اما عبدالله از نزدیک شدن عطا با غنی احساس خطر کرد؛ برای نزدیکی با ارگ اقدام کرد. عبدالله دریافت که اگر عطا با غنی کنار بیاید، همین نقش سمبولیک را که دارد، این را نیز از دست می‌دهد. بنابراین ارگ نیز به عبدالله گوشزد کرد که اگر طبق فرمان و همسو با ارگ حرکت می‌کند خوب اگرنه گزینه بازی با عطا روی میز است.
ارگ با درک وضعیت، بازی را سست و کش با هر دو طرف به پیش برد تا این‌که عبدالله و عطا را وارد بازی کرد که در نهایت به تقابل عبدالله و عطا انجامید. اگرچه پیش از این نیز چندان هماهنگی سیاسی، رهبری واحد و بازی همسو در بین تاجیکان وجود نداشت اما با تقابل عطا و عبداالله، بیشتر دچار بازی‌ مضاعف و فرساینده درونی شدند که این بازی موجب کاهش نیرو و انرژی بالقوه درونی شان می‌شود. ارگ وسط این بازی مضاعف تاجیکان قرار دارد؛ گذاشته تا تاجیکان با خود شان تصفیه حساب کند؛ بعد از تصفیه حساب، از دور خارج می‌شوند؛ دیگر در حدی نخواهد بودند که با ارگ بازی انجام بدهند، بلکه آنگاه ارگ است که چگونه با آنها بازی انجام بدهد. شاید ارگ عبدالله را در انتخابات بعدی به عنوان معاون اشرف غنی وارد صحنه بازی کند.
ممکن هنوز زیاد دیر نشده باشد که تاجیکان خود را از این بازی مضاعف درونی نجات بدهند و به نوعی همسو شوند؛ مهم نیست که عطا در ولایت بماند یا عبدالله در سپیدار باشد؛ اصولا بودن و نبودن عطا در ولایت بلخ برای تاجیکان چندان منفعت ندارد و بودن و نبودن عبدالله در سپیدار که هیچ منفعتی برای تاجیکان ندارد، زیرا ریاست اجراییه جز بدنه اجرایی نظام نیست و هیچ نقش اجرایی ندارد؛ در آینده نیز در بازی‌های سیاسی نقش و اهمیتی نخواهد داشت جز این‌که وسیله‌ای برای بازی در دست ارگ باشد. بنابراین بهتر است، تاجیکان به عنوان یک قوم بزرگ، مشی سیاسی شان را برای بازی سیاسی مشخص کنند و با درایت، همسوتر، هماهنگ‌تر و با برنامه‌ریزی وارد بازی شوند؛ اگرنه باید ابزاری برای بازی باشند و دیگر در پی قدرت برابر با قوم پشتون یا بهتر است گفته شود در پی قدرت اجرایی سیاسی و تصمیم‌گیری سیاسی در امور کلان سیاسی نباشند؛ زیرا قدرت اجرایی داشتن و قدرت تصمیم‌گیری داشتن در امور کلان سیاسی و ملی نیاز به برنامه‌ریزی، نهادسازی، بردباری و بازی درست سیاسی دارد. همین بی‌برنامه‌گی سیاسی در بین تاجیکان است که امروز ولایت بلخ برای شان حیثیتی شده است، زیرا ماهیت وجودی شان را در قدرت، حضور استاد عطا را در بلخ می‌دانند.
اساسا مشکل نظام سیاسی در افغانستان نبود حزب‌های سیاسی فراگیر است؛ اگر حزب‌های سیاسی فراگیر وجود داشته باشد، در انتخابات یک حزب سیاسی پیروز می‌شود و می‌تواند برای یک دوره، قدرت را در دست بگیرد و برنامه‌های شان را اجرایی کند؛ از آنجایی‌که در افغانستان حزب وجود ندارد، بحث مشارکت قومی در قدرت پیش می‌آید که قدرت سیاسی باید همیشه در بین اقوام در نوسان باشد. اگر حزب‌های فراگیر سیاسی وجود می‌داشت، در اثر مبارزات درون‌حزبی، افراد به پخته‌گی سیاسی می‌رسید، کارنامه و پیشینه سیاسی شان نیز مشخص بود، به‌صورت طبیعی وارد نظام سیاسی و قدرت سیاسی می‌شدند. در نبود حزب‌های سیاسی، افراد بی‌ریشه و فراشوتی بی‌آنکه گذشته و پیشینه سیاسی و باور سیاسی‌ شان معلوم باشد وارد سیاست و قدرت می‌شوند که ناگزیر استند برای حفظ قدرت و حضور شان در قدرت دست به هر بازی خطرناک بزنند که این بازی شامل بازی‌های قومی و مافیایی و شامل بازیگری برای قدرت‌های خارجی می‌شود.

>>>   Nejrabi
دوستان و فرهنگیان عزتمند شمال!
فراموش نکرده ایم در دوره اختناق و طالب پروری کرزی و سال پار چند بار طیاره های ناشناس، داعش و گروههای مخرب دیگر را در اطراف قندوز و نزدیکهای آستان بلخ پیاده کرد. حالا نیز این مزدوران خارجی، فرزندان ناسپاس آب و نان خورده کشور سعی دارند، سمت شمال رااز وجود داعش و مخربین بی هویت و مزدور پر نمایند تا بتوانند اهداف باداران شانرا در امریکا و غرب بثمر رسانند. این واضح است که وظیفه این مزدوران بیگانه ارگ نشین تا زمانیکه جناب نور در سمت شمال بر اریکه قدرت تکیه دارد تکمیل نمیگردد و جناب شان نمی گذارند جسم پلید داعش و داعشیان، شمال کشور را فاسد بسازند.
ونیز دیدیم دسیسه های ارگ نشینان درمقابل مرد ستیز و پیکارجو جناب دوستم چطور عملی گردید و امریکائی ها چطور گوش مزدور دیگر خودرا بریدند و شاید دسیسه های دیگری ازین قبیل در راه باشد.
پس بر همه دوستان و چیز فهمان و کسانیکه از هویت و فرهنگ بومی مان چیز در چانته دارند لازم است تا هوشیار باشندو تصمیم گیرند، بهر طوریکه ممکن باشد جلو پلانهای شوم ارگ نشینان را مسدود کرده، نگذارند جناب عطا محمد نور، این مرد استوارو استوره تاریخ شمال از شمال دور گردد.
انجمن فرهنگی افغانستان درغرب در حالیکه نفرت عمیق خودرا به دسیسه سازان ارگ می فرستد، از عموم فرهنگیان و چیزفهمان در خارج و داخل کشور میخواهد در خنثی سازی این دسیسه آشکارای امریکا و اطرافیانش از هیچگونه تلاش دریغ ننمایند. امریکا دشمن انسانها است، هرجایی پای میگذارد آنجاه را ویران و تباه میکند.
محترم

>>>   Mansoor Badry
۲۵۰ سال است که حاکم و فرمان روا هستید ، از شما آموختیم ! مردم عادی تان خبر نداشتیم و از پادشاهان تان یاد گرفتیم ، کور کردن برادر را از امیر دوست می خان ، وطنفروشی را از امیر عبدالرحمن خان ، پدر کشتن را از امیر امان خان ، قسم خوردن به ورق قرآن را از نادر خان ، خواب کردن را از ظاهر خان ، مال مردم خوری را از وزیرمامد گل خان ، چال و نیرنگ مردم فریبی را از داود خان ، استاد خود توسط بالشت کشتن را از حفیظ الله امین خروتی ، گریختن شبانه را از داکتر نجیب ، آدم کشتن را از ملا عمر ، شیر شدن را از کرزی ، نان خوردن و به نمک دان شاشیدن را از غنی کوچی .

>>>   Salam
عبدالله در معامله يى بن أشكارا از رهبرى يك پشتون حمايت كرد و عليه رهبرى تاجيكان قرار گرفت . اين را ديگر نمى شود پنهان كرد.
هر تاجيكى كه از عبدالله اين فرد قبيله تبار دفاع مى كند ، نه عزت دارد و نه شرف . اينها فرومايگان و خودفروختگان بيش نيستند .

>>>   احمد بهزاد:
حکومت آنقدر پشتونیزه(افغانیزه) شده که در میان پشتون(افغان) به دنبال پشتونتر(افغان تر) است.

>>>   تو باز هم ساده هستی بجای سیاست فزیک میخواندی شاید حالی یک اختراع میداشتی ... !این سوال ها در مواردی بیجا و ناکاره است ... سیاست فعلی ترامپ را باید یک کتاب دیکر بنویسی ..‌ که شاید ده سال بعد ناکاره شود .‌. هههه!


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است