تاریخ انتشار: ۱۱:۵۴ ۱۳۹۶/۱۰/۱۱ | کد خبر: 144061 | منبع: | پرینت |
"هر میوه ای که دست رساندیم چوب شد
ما لایق بهار نبودیم خوب شد"
آرزو هایی که خاک می شوند و امید هایی که به ثمر نمی رسند را ساکنان جغرافیای ما نسل اندر نسل تجربه کرده اند. از ظالمی به ظالم دیگر، از مفسدی به مفسد دیگر و از قلدری به قلدر دیگر دست به دست شده تا به اینجا رسیده اند. چه رنج هایی که نکشیده اند، چه زخم هایی که نخورده و چه غم هایی که ندیده اند. آخر الامر رنجورتر، مجروح تر و خسته تر از گذشته به جایی رسیده اند که صدها سال قبل در آنجا بودند!
دین هایی که همیشه برای گمراهی شان نازل شده، قول هایی که برای فریب شان گره خورده و حرف هایی که هست و بودشان را مفت و مجانی به خدمت گرفته است. هنوز دست از سر مظلوم شان بر نمی دارد. از آن دورهای دور تا اینجا یعنی دنیای نو، ارزش های نو و انسان های نو رسیده اند کوله بارهای امید شان بردوش و چشم های جستجو گرشان آکنده از هوش با بیم و امید و خوف و رجا به دنبال باز شدن راه ورود به بهشت موعود سوسو می زنند.
همه چیز برای همه کس تغییر کرده اما سرنوشت ما هنوز در دام همان توهم های تاریک، اغراض کوچک و افکار کهنه گیر کرده است. از آزادی حرف می زنیم اما در بندیم. از رفع گرسنگی می گوییم اما از فقر و گرسنگی می میریم. سوگند به نام خدا می خوریم اما از برنامه های شیطانی دست نمی کشیم. به نام صلح به نفاق دامن می زنیم و انسان های متساوی الحقوق را به طیف های "خود و دیگران " منقسم می کنیم. از استبداد رو بر نمی تابیم و خورشید حقانیت را در پرده ی جهل و تبعیض پیچیده و روشنایی گفته عرضه می داریم.
حاصل این همه چیزی نیست جز جماعت میلیونی که برای آسایش مشت محدود، منفور و مزدور یا بواسطه ی جنگ یا از فشار گرسنگی و فساد بمیرند و همیشه وضعیت اینگونه باید باشد.
این از بخت بد ما است
هرمیوه ای که دست رساندیم چوب شد
ما لایق بهار نبودیم خوب شد!
برنا صالحی
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است