تاریخ انتشار: ۱۳:۰۳ ۱۳۹۶/۱۰/۱۴ | کد خبر: 144271 | منبع: | پرینت |
یکی از شعار های دلکش حکومت وحدت ملی تحکیم انسجام داخل نظام و جلوگیری از تقسیم و گسست در جغرافیا و اقتدار سیاسی کشور بود. هر روز از این دو هدف دورتر و دورتر می شویم. در این راستا یکی از بزرگترین اشتباهاتی که حکومت وحدت ملی و بخصوص ارگ مرتکب شد تعریف قشر سیاسی بود. مامورین دولتی و تکنوکرات های فاقد تاریخ مبارزه سیاسی و ریشه اجتماعی در هیچ کجای دنیا به تنهایی خود نمی توانند قشر مسلط سیاسی محسوب گردند.
کابل به عنوان مرکزیت اداری و سیاسی نیاز به ریشه های ولایتی و محلی دارد. این ریشه ها نمی توانند مصنوعی و در یک شب پرورش یابند. حرمت به بافت طبیعی جامعه و حرمت به قشر با ریشه سیاسی راه حل معقول و منطقی است و تا ایجاد جریحه و زخم های نو بخاطر نفوذیابی و جایگاه برای آنانیکه در تمام عمر خود یک روز مبارزه واقعی نکرده اند راه به جایی نمی رساند. اگر قرار باشد امیر عبدالرحمن خان را الگوی ایجاد مرکزیت قوی قرار بدهیم گذشته از اینکه صد و چهل سال از او فاصله زمانی داریم دیگر مناسبات و حالت آن زمان نیست در عین حال باید بیاد بیاوریم که امیر عبدالرحمن خان که امیر آهنین تاریخ کشور نامیده می شود.
برای سرکوب داخلی اولا توافق دو همسایه مطرح اروپایی افغانستان یعنی انگلیس و روس را با خود داشت. دوم قبل از سرکوب شمال که در آن زمان محمد اسحاق پسر امیرشیرعلی خان سمت ولایت آن را داشت تنها در ماحول غزنی بیست هزار آدم های غلجایی تبار را از تیغ کشید و بالاتر از صد هزار مردم هزاره را بخاطر تحمیل حاکمیت مطلقه کابل قتل عام کرد. او ایوب خان قهرمان معرکه میوند را به ایران تبعید کرد که در آنجا وفات نمود. جنگ او با پسر کاکایش در شمال که آن زمان ترکستان یاد می شد پس از سرکوب مطلقه جنوب، شرق و هزاره جات بود.
امیر عبدالرحمن خان جزو تاریخ افغانستان است ولی الگو نیست. با درنظرداشت مناسبات جدید و ظهور قشر سیاسی جدید و با دانستن اینکه رابطه کابل با ولایات را نمی توان در محور قتل عام تعریف کرد کابل نیاز دارد قشر سیاسی جدید را تعریف کند و راه رسیدن به اجماع ملی با این قشر را پیشه گیرد. از اینکه هیچ گروه سیاسی خواهان تجزیه و خودمختاری نیست و همه افغانستان را می خواهند بهترین راه حل ایجاد اجماع است. هیچ کس ادعای این را کرده نمی تواند که عشق و مهرش برای وطن از دیگری بالاتر است پس چگونه می توان این مهر و عشق به وطن را جمع کرد و به انرژی مثبت تبدیل نمود. تا زمانیکه ما به مامورین دولتی سیاستمداران مرکزی و محوری خطاب کنیم و متباقی را حاشیه و غیر ضروری بپنداریم مشکل بزرگتر می شود پس توپ در میدان ارگ است.
امرالله صالح
>>> Amirzada
از " جنبش اصلاحات و دموکراسی" حمایت باید کرد
توطئه سیاسی که ارگ کابل برای سقوط بلخ براه انداخت در نتیجه مقاومت والی بلخ و حمایت بی سابقه مردم از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب افغانستان تمام مسیر بازی را تغییر داده است. در نتیجه یک موج بزرگ مردمی " جنبش اصلاحات و دموکراسی" بر علیه دیکتاتوری و خود کامگی در کشور در محوریت بلخ شکل گرفته است که نیاز به حمایت و رهبری آگاهانه و رسالتمندانه گروه ها و شخصیت های مستقل سیاسی و جامعه مدنی کشور و هم چنان جامعه جهانی دارد.
>>> الد ميرزامير
تاجیکان در مقاومت همیشه برنده و در گفتگو بازنده اند. امیدوارم برد مقاومت استاد عطا توسط گفتگو گران شکستانده نشود. تاجیکان باید یاد بگیرند که چگونه گفتگو کنند. هنر گفتگو بالاتر از هر هنر دیگر است.
>>> Ahmadi
چرا جنبش نجات به اصلاحات تغیر داده شد .
آیا با اصلاح این حاکمیت مطلقه مرکزی و استبدادی شیونیستی کشور از بحران نجات خواهد یافت .
>>> توپ در میدان ارگ است.
ام عقل کجاست؟
به یقین میدانم در هر کجایی که باشد در ارگ نیست.
عقل اگر در ارگ میبود نسخه های تجویز شده از جانب گلبدین را به کار نمیبرد.
تاریخ حیات گلبدین نشان میدهد که وی نه داکتر بلکه سلاخ و قبر کن است.
>>> Salam
از همين حالا به عطا محمد نور مشوره مى دهم ؛
هيچ چاره يى ندارد مگر رويايى با همه ابعاد آن . ارگ و سپيدار تصميم خود را گرفته است، غنى مى داند كه اگر در اين بازى ببازد ، ديگر نمى تواند ادامه دهد ، اگر در روياى سياسى ببازد و يا فرمانش را واپس بگيرد ، در هر دو صورت بازنده خواهد بود و اگر در اين بازى پيروز شود ديگر آينده به او تعلق دارد. غنى در راس قوا قراد دارد و هر لحظه با امريكاى ها و انگليس ها در ارتباط است و گزينه هاى متعدد را روى ميز دارد و توان مانور رسمى اش خيلى زياد است ، عبدالله و عده يى زيادى جمعيتى ها و افراد و باند هاى معامله گران ديروز و امروز در پهلويش قراد دارند .
عطا از ديد ارگ ، سپيدار و خارجى ها شورشى محسوب مى شود و آنهم شورشى از تبار غير خودشان ، بايد سركوب شود ، سرنوشت خود را به جمعيت سپردن و يا اتكا كردن به جنرال رازق ، لالى ، حاجى قدير وچنين افراد ، ساده لوحى بيش نيست ، اينها در فرجام به دلايل معلوم در كنار غنى و خارجى ها قرار خواهند گرفت ، محقق و دوستم نه قابل اعتماد اند و نه هم قدرت مانور را دارند اگر نقشى هم داشته باشند سمبوليك و بى تاثير خواهد بود.
مشوره من به عطا اين است كه اگر واقعن راست مى گويد ، وقت را تلف نكند و از همين فرصت سود ببرد آماده مبارزه و جنگ باشد ، براى آن آماده گى نظامى و سياسى بگيرد، با همه يى نيرو هاى ملى به ويژه در شمال و شمال شرق ، غرب و مركز افغانستان جبهه يى مشترك سياسى و نظامى را بدون معطلى شكل دهند و براى تغير نظام و گزينه هاى احتمالى ديگر طرح هاى عملى را پيش كند و اولين قدم بايد نامشروع خواندن رسمى اين حكومت و خارج ساختن صلح آميز استا ن هاى دوست از بدنه يى اين حاكميت و اعلان خودمختارى تا ايجاد حاكميت مشروع بايد باشد .
در غير آن آقاى نور خواهد باخت و حذف خواهد شد .
اين پيام را به آقاى عطا برسانيد !
>>> به همين دليل ما اين حکومت را "حکومت وحشت مولى" ناميديم. "ملت" و "ملى" در افغان ستان وجود ندارد. بلکه در اين جا چندين ملت ها وجود دارند. در واقعيت تعريف از ملت وجود ندارد. گذشته از آن در زبانهاى رايج و گويشهاى مردمى چه فارسى (از زمان ظاهرخان دولت اش فارسى را حذف کرد وصفت اش را قانونا رسمى- دولتى کرد) و چه پشتو و زبانهاى تورانى واژه هاى "ملت" و "ميليت" و "ملى" ريشيه زبانى هندواروپايى و هندوايرانى ندارند. بلکه ريشه سامى عبرى وعربى دارد که از " لوقا انجيل" (Evangelium Lucas) يعنى "هفتاد و يا هفتاد و دو ملت عيسى بن مريم" ("الرسل السبعون" "أو اثنان وسبعين" لا يٌعطى عدد الأشخاص الذين بين تلاميذ المسيح في الاناجيل. ونرى ان جماعة أكبر من الناس والذين ممكن تعريفهم بالتلاميذ في موعظة الجبل (لوقا 6:17). إضافةً لذلك، هناك سبعين (أو اثنان وسبعين) من الأشخاص الذين أٌرسلوا اثنين اثنين لتهيئة الطريق للمسيح (لوقا 10). بزرگان ادبيات فارسى در آخر شاهنشاهى غزنويان از هفتاد ودوملت نامبرده اند. اين کلمات از طريق عيسويان (انجيل به زبان سامى = عبرى و عربى واروخوانه کاذب اند: ع ب ر ى ع ر ب ى يعنى
پالیندروم کاذب semi palindrome ب ر <=> ر ب است.
اگر "زبان افغانى" (اين اطلاق تا سال 1964 به زبان پشتو مى شد. اسناد: جریده شمس النهارکابل در میانۀ سالهای ۱۸۷۰ میلادی، سراج التواريخ شماره يک "سراج الاخبار افغانستان" به مدیریت مسئول مولوی عبدالرووف کندهاری وجود ندارد! ولى به مدیریت محمود طرزی 1911 در رساله بزرگوار عبدالرحمان پژواک سالنامه کابل 1939 در ترجمه کتاب تاريخ افغان بزرگوار محمدامين خوگيانى 1940 افغان به پشتون و افغانى به زبان پشتون نگارش شده است . روپيه تا اکنون براى روپيه کابلى گفته مى شود.
"ملت" براى يک نفر بود مانند همصحبتان پيامبر مسیحیان. "صحابه" یا اصحاب ( بهمعنای لغوى همصحبتان> یاران)، مردانی هستند که شخصاً پیامبر محمد را دیدهاند و سخنش را شنیده و در زمان حیات پیامبر روى اسلام به آوردهاند. اصحاب که صحبت از اين واژه گردان شده است.
مولوى بلخى از واژه ملت در ارتباط هفتادودو ياران عيسى بن مريم شعر سراىيده اند. افغان ملت امکان دارد با آمدن انگليس در کابلستان آمده باشد. آيا لغت ملت در پشتو آمده در کتاب مرد بزرگ صوفى رحمان مومند (به نقل از پشتون رحمان پدربزرگ) و يا خوشحال آمده. پس افغانيت و پشتونوالى چيست?
فارسيت و تاجيکيت و اوزبيکيت وتورانيت و هندييت را ما غير پشتون ها ىايران و توران و خراسان در گودال تاريخ انداختيم.انسانيت و آدمييت را بر سر نهاديم.
>>> دولتی فاشیستی تکقومی دیکتاتوری خوابهای عبدالرحمانی دارد. اما غافل از اینکه مردمان امروز با مردمان ان دوره هیچ قابل مقایسه نیست و همه بیدار هستند و نمیگزارند که اولادهای ناخلف عبدالرحمن جلاد دو باره با سرنوشت این مردم بازی کند. این حکومت سهامی دیکتاتوری تکقومی که بنیاد شان توسط غربیها ایجاد شد نفسهای اخر را میکشد.
>>> Groepsbeheerder
چه كسى متعصب و فاشيست است ؟
ما كه از قانون و هويت و تمدن و اقتدار سخن مى كوبيم يا تو كه تمام تاريخ و تمدن و هويت را به يك تار عنكبوتى جعل، جهل و استبداد بسته اى ؟
من از تمام شهروندان پشتون ( افغان) كه اهل خرد و انديشه و انصاف هستند، سوال مى كنم ، كه من نوعى به عنوان ميراثدار تمدن ، فرهنگ و تاريخ خراسان در گجايى اين هويت و نماد هاى ملى افغانستان قرار دارم ؟
نماد هاى اقتدار و ملى يك كشور اين ها مى باشند.
نام كشور: افغانستان
١- سرود ملى : به زبان افغانى ( پشتو)
٢- واحد پول كشور: افغانى
٣- مليت : افغان / افغانى
٤- نشانهاى درجه اول : وزير محمد اكبر خان / وزير محمد ايوبخان / ملالى ، همه افغان
٥- اصطلاحات ادارى ( ملى) : افغانى ( پشتو)
٦- متن اعتماد نامه ها : به زبان افغانى
٧- تاريخ رسمى : مطابق روايت جعلى افغانى
٨- قانون نانوشته : رئيس جمهور بايد افغان باشد.
جوانان عزيز !
هيچ كدام از موارد بالا تابو نيست ، هيچكدام ساحه اى ممنوعه نيست ، با متانت ، مدارا و مبارزه مستمر همه اى اين نماد ها را بايد به چالش گرفت و مورد بحث قرار داد.
اما فعلاً شناسنامه ها در اولويت قرار دارد و زمان آزمون نمايندگان پارلمان فرارسيده است تا قانون را با دوثلث آراء برگرداند
>>> تاجیک های واقعی
————————
کسانی که جرات و شهامت این را دارند که خود را تاجیک می نامند (زیرا باور دارند که افغان هویت قوم عزیز پشتون است) و فعالانه بر علیه سیاست های فاشیستی، قومی - قبیلوی و «تحمیل» زبان، فرهنگ و هویت قومی بالای خود و دیگران مبارزه و مقاومت نموده و طرفدار دموکراسی، عدالت اجتماعی و حقوق شهروندی می باشند؛
>>> Hakemi
سپيدار به هويت مان معامله كرده است، به ماست مالي هـاي سخنگوي كلبه ي احزان باور نكنيد، وقتي درك كردند مردم درقبال هويت شان قاطع اند، چنين شدند، ورنه چنان بودند.
>>> Ayar
بنام قوم افغان چه کردیند تا ها که حلقوم پاره میکنید. آی شفاخانه درست کردیند ؟سرک دارند ، آب صحی دارند ؟ مکتب دارند ؟ مدرسه دارن؟ ؟ تعلیم درست دارند ؟
...ها روز میبینــــیم که بیشترین قربانی کام قوم میشه ؟ آیا دریباره هم منحیث افغان فکر کردی یا تنها جفیدن را یاد داری.
..خدا بسرتان با لیدر قوم شدن تان ،
قوم خود ره برباد و تباه کردیند. از تعلی ، تربیه ، پیشرفت ، از تمام امکانات که در زندگی سهولت میآورد ملت بیچلره ره باز ماندید
>>> توپ ارگ نخست در کله رييس جاسوسک و سپس به راهبر خايين اش بخورد.
رهبر اش به همه شهروندان سرفراز و مردمان ضد امريکايى و مردمان اسثقلالخواه و آزادمنش از هر قوم و تبار باشد خيانيت نابخشودنى است.
باز حاکمان افغان (!) غير پشتونان وپشتونان را بازى داد. پلان خليلزاد بود که عبداله را در ميدان بازى آورد که به سازحاکمان افغان اتن کند.
زمان زمان "پاچاگردشى" (تغير نظام است)
حاکمان پشتون در حالت دفاعى آمده اند. لاف زدن ها بلاى جان شان شده.
امنيت با هر انتحار در مرکز وشهرها
سر حاکمان افغان را خم وشرمنده ساخته .
من افغان نيستم ديگر تيلويزونى و رسانه اى شد. ديگر گند تبليغات و پروپاگن معلوم شد.
تغير نظام - تغير نام و تجزيه واژه هاى تابو نيستند بلکه در دستور روز قراردارد.
پشتونهاي ضد دولتى وضد تفکرطالباني متحدين باوقار و با اعتماد وبااعتبار اند و من از آنها وآنها از من است.
هر تاجيکى که تفکرى شهروندى نداشته باشد از من نيست و من از او نيستم
هر هزاره و اوزبيک و فارسى زبان بلوچ وترکمن مسلمان شعيه سنى هندو سکھ که تفکر شهروندى دارد از تبار من است بشردوست ضد دست نشانده امريکا و طالبان است من از تبار ونژاد آنها ام.
>>> شف شف نمى کنيم شفتالو مى گويم
اى پشتونهاى عزيز اگر زبان تان هندوايرانى مى ناميد وآريانى استيد و از اوستا مى دانيد و "سممه" گو (نيک گفتار) استيد پس ببين که لقب هاى زيبا داريد
1- "پشتون" معنى دارد سوار پشت تخت اسپ
2- پټهان به سانسکریت معنى دارد: مردمان که به سرشان اعتماد کرد!
3- روه، روهيله ،روهيلکهند از
گرفته شده معنى دارد به سانسکريت اشخاصيکه "داراى زبان که در قله هاى بلند بکاربرده مى شود
4- "افغان" از عبرى و عربى آمده در عربى فغ و فغان وجمع اش افغان است و در عبرى يا زبان سامى يهودى به فرزند ساوول و يا شاوول باوجود اينکه زبان تان يهودى نيست . اگر يهودى استيد پروا ندارد سر چشم من پارسيوان ايد. شاه شاهان پارسي من کوروش بزرگ شما را از دست بخت نصر (نبوکد ناصر) نجات داد.
اگر "افغان" را سرور خود ميدانيد و اکنون يهودگرايى مى کنيد و اکنون مانند دولت اسراييل تحت عنوان يهوديت سرزمين کوروش که آريانا نام داشت را کشور ابن شاوولى مى کنيد ما کتى تان نيستيم.
پشتون هويت صادق است!
پټهان هويت اعتبار است
روهيله هويت والا و بلند است
افغان هويت کاذب است!
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است