تاریخ انتشار: ۱۲:۲۸ ۱۳۹۶/۱۰/۱۹ | کد خبر: 144530 | منبع: | پرینت |
اگر من جای غنی بودم همان روزهای نخست استعفای بی تاریخ نور را امضا می کردم و دکان ولایت اش را قفل می زدم. از استاد عطا و پیروان مزد بگیرش گاهی به نام اسماعیل سامانی یاد کردنده اند و گاهی هم به نام امیر خرسان بزرگ شاید ما همیشه قوم مبالغه پرداز بوده ایم، شاید مبالغه پردازی شاعران پارسی دری ما را مبالغه پرداز ساخته است. مبالغه پردازی در حماسه بسیار زیبا است اما در سیاست زشت ترین مفهوم است. من به استاد احترام دارم اما قبلا هم نوشته بودم اگر همان اسماعیل سامانی استاد عطا است و اگر استاد عطا امیر بزرگ خراسان است من منکر خراسانم. چون هر کسی آن رویگر زاده بزرگ نیست که نان و گندنه بخورد و هنگام خواب شمشیر زیر سر گذارد و بگوید من فرمان از این شمشیر دارم نه از خلیفۀ بغداد این شمشیر است که در میان من و خلیفه داوری می کند.
فکر نمی کنید که شاید نه تنها نقش تاریخی – سیاسی استاد عطا که نقش تاریخی – سیاسی جمعیت اسلامی و دیگر تنظیم های جهادی پایان یافته است. احزاب سیاسی چنان موجودهای زنده به دنیا می آیند، بزرگ می شوند، کارهایی را به فرجام می رسانند و اگر نتوانند خود را با شرایط سیاسی و اجتماعی روزگار هماهنگ سازند و نتوانند در چارچوب خواسته های روزگار سخنی و شعاری داشته باشند می میرند. من نمی دانم این کدام مغز پوسیده است که جمعیت اسلامی را مساوی به تاجیکان می داند، حزب اسلامی را مساوی به پشتون ها، جنبش را مساوی به اوزبک و وحدت اسلامی را مساوی به هزاره و همین گونه ...
هموطنان عزیز! ما همگان گروگانانی هستیم، گروگان هین تنظیم ها و گروگان تاراجگران نیکتایی دار غرب سالار. شماری از کوهستان ها برگشتند و ما را گرفتند و شماری هم در بهترین صورت از هوتل های غرب برگشتند و به نام کارشناس و چه و چه ما را گروگان گرفتند. در تذکره ی من تاجیک نوشته است اما می خواهم بگویم که در این پانزده سال اخیر این مافیای تاجیک بود که بر سرنوشت من معامله کرد. این مافیای تاجیک بود که حق مرا پایمال کرد. حساب شان روشن است و نام هایشان نیز در آن سال ها دیگران سیاست می کردند و آینده را در نظر داشتند اما شماری از پیشوایان سترگ ما مشغول سگ بازی و اسب بازی و خوشگذرانی بودند و تنها به ارضای نفس اماره خود می اندیشیدند و بس!
قوم بزرگ تاجیک نه عطا محمد نور است و قوم پشتون نه اشرف غنی . باور دارم همین امشب اگر آنان بر سر تقسیم منافع با هم کنار آیند فردا سخنی نخواهد بود، فردا آب از یک کاسه خواهند نوشید. اگر قرار باشد که آمریکایی ها افغانستان را به لانه ی داعش بدل سازند. چه فکر می کنید که عطا محمد نور و جنرال دوستم می توانند جلو چنین سیلابی را بگیرند؟ هرگز! وقتی ما را یک دشمن تهدید می کند چرا در کنار هم نباشیم. جمعیت فکر می کند که اگر نور پس شد جمعیت می میرد و شماری از تاجیکان ساده اندیش نیز فکر می کنند که مرگ جمعیت یعنی مرگ تاجیکان چون می اندیشند که گویا این تنظیم بود که تاجیکان را به میدان سیاست کشید.
گاهی اندیشیده اید که خوشبختی چه اجتماعی و چه فردی یک امر جمعی است یعنی هیچ انسانی چه در خانواده و چه در جامعه نمی تواند به تنهایی خوشبخت باشد. حال همه افراد خانواده بدبخت اند، رنج میبرند، در این میان آیا یک تن آنان می تواند خوشبخت باشد؟ همین گونه وقتی جامعه ای را بدبختی های برزگ اجتماعی فراگرفته باشد چگونه ممکن است کسی احساس خوشبختی کند. اگر چنین احساسی هم داشته باشد این یک احساس دروغین و خوشبختی اش هم یک خوشبختی کاذب است. باید جامعه با همه اجزای سازنده اش به خوشبختی برسند تا همگان احساس خوشبختی کنند. این امر ممکن نیست جز در موجودیت یک دولت قانونگرا و متکی بر اصول دموکراسی و برابری در برابر قانون.
این چه اندیشه و منطقی است که من باید حتما مانند تو بیاندیشم، مانند تو رفتار اجتماعی داشته باشم. آنانی که فرصت های بازسازی در افغانستان را از بین برده اند اینان بزرگترین دشمنان افغانستان اند. برای آنکه دیگر نمی شود زمان را برگشتاند. بیایید سایه ی دروغ ها را از ذهن خود دور سازیم. مافیای قومی هر قوم، دشمن بزرگ اوست. افغانستان خانه ی همگان است. سخنان بویناک شماری از فاشیستان را بگذاریم کنار.
بیایید خانه ی خود را نجات دهیم! تاجیک ها، پشتون ها، هزاره ها، اوزبک ها، ترکمن ها، بلوچ ها، نورستانی ها، بهاوی ها، پشه ای ها، بیات ها، سیدها، اسماعیلی ها، عرب ها، گجرها، براهوی ها، قزل باش ها، قرغیز ها، فرملی ها، هندو باوران، و ... افغانستان خانه ی همه ی ما است. خانه ی مشترک ما که اکنون به کشتی توفان زده ای می ماند. این کشتی را تنها این همگان است که به ساحل می رساند و بس. هر قوم برای افغانستان و افغانستان برای همه اقوام!
پرتو نادری
>>> اشرف غنی احمدزی هیچ گاه در راستای اهداف ملی در افغانستان حرکت نکرده است. تاریخ تمامی خیانت هایش را در خود ثبت می کند. تعریف غنی از اهداف ملی، تفرقه ملی است.
غنی به سرنوشت نادرخان خواهد رسید
هادی
>>> «یکی برای همه - همه برای یکی» یک شعار رومن لاتین به Unus pro omnibus omnes pro و به طور سنتی شعار ملی سوئیس شده است.
معروفترین استفاده آن در رمان سه تفنگدار از الکساندر دومای (پدر) است که در آن عبارت برعکس میشود «همه برای یکی، یکی برای همه»
نگارش داستان: 1855 ميلادى
زمان داستان: لویی سیزدهم 27 1601 - 1643 ميلادى)
قهرمان های این رمان : سه تن از تفنگداران به نامهای آتوس، پورتوس، آرامیس و پسان جوانی دلیر و باهوش به نام دارتانیان با اين سه کشته کار پيوست.
این چهار نفر با هم پیمان دوستی بستند و در همه مهالک و مخاطرات با یکدیگر بودند. ومبارزه عليه ظلم نمودند و موفق بودند بخاطر همبستگى و هماهنگى ويکى بار ديگررا مى ور داشت.
نخستین بار این کتاب توسط محمد طاهر میرزا قاجار (محمد طاهر میرزا اسکندری ) در زمان شاهنشاهى ايران ناصرالدین شاه قاجار يا دولت عليه شاهنشاهى ايران و يا "ممالک ايران" ويا "ممالک محروسه ايران" به فارسی ترجمه شد.
شاهزاد قاجاری و نامدارترین مترجم فارسى در عصر قاجار بود.
سلیمان میرزا اسکندری، نخستین رهبر حزب توده ایران، نوه محمدطاهر میرزای قاجار بود. نامدارترین نويسندگان و پژوهشگران لغتنامه سازان و شاعران ونويسنده گان در حزب توده بودند: بزرگ علوى فرهنگ فارسى به آلمانى آشنايى غبار در زمان اقامت دربرلين. تاريخ ادبيات فارسى دکتر ذبیحاللّه صفا ....
حرب کمونيستى ايران براى مدت يکسال در سال 1919 دولت شوراى سوسياليسى ايران راساخت. در زمان قاجار سيد جمال الدين حسينى که در اسدآباد ايران خانواد داشت در گشايش بانک شاهنشاهى ايران شرکت نموده بود . وى دارالضرب محمدحسین امین بود. سيد جمال الدين حسينى (با سه لقب) آثار تاريخ ايران و يک کتاب بنام تاريخ افغان دارد که اين لقب لقب پشتون و پختون است!
پرتو نادری!
ولى چه کنيم او خانه را که کليد قفل خانه پيشم نباشد!
حتما اديب بزرگ ما شاهنامه شناس کشته دانش ماکليد خانه داده شده و اينقدر دانشگاه به پشتو گفتى که من فکرکردم افغان شدىيند.
من افغان نيستم
ستان که پسوند پشتون+ افغان شد
وحدت همه دوان دوان شد
ستان پارسى ام بده و فغان ات گير
که نشود افغان و فرياد و ناله ستان گير
>>> حرف استاد کاملا دقیق است.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است