با گذشت 17 سال از حضور نیروهای خارجی در این کشور هنوز وضعیت آنان چندان مشخص نیست و ابهام همچنان بر این کانون بحران سایه افکنده است | ||||
تاریخ انتشار: ۱۲:۱۱ ۱۳۹۶/۱۱/۳ | کد خبر: 145381 | منبع: | پرینت |
به عقیده من جنگ و بقا اولین درس زندگی در حال حاضر برای مردم افغانستان است.
گرچه تمایل به خشونت و سرکشی در میان عده ای از مردمان این سرزمین تا هنوز ارزش های انسانی و اسلامی را قربانی می سازد با آن هم باید امیدوار بود. متاسفانه از سوی دیگر نظام حكومتی افغانستان در تاريخ سياسی خود همواره نظامی ناپايدار و بی ثبات بوده است. چنانچه به شهادت تاریخ در طول شكل گيری افغانستان همواره قدرت در دست پشتون ها (شاخه درانی ها، غلجايی ها، باركزی ها و...) متمركز بوده اما تحولات چهار دهه ی اخير افغانستان موجب شد ساير اقوام (تاجيک، هزاره و ازبک) در كنار قوم پشتون در ساختار قدرت مشاركت داشته باشند.
با توجه به اينكه نظام رياستی نتوانست زمينه ی ثبات سياسی را در افغانستان به وجود آورد و اختلافات قومی زبانی و جناحی تشديد شد، برخی ها تغيير نظام سياسی برای ايجاد توازن در ساختار قدرت به نحوی كه همه اقوام در قدرت مشاركت داشته باشند را ضروری می دانند به ويژه كه پست های حكومتی و كارگزاران نهادهای قدرت نه براساس شايستگی بلكه بر پايه ی تقسيم قدرت بين جناح های مطرح بخاطر عبور از بحران فراگیر باید صورت گیرد.
به باور من در حال حاضر مشکل مشارکت عامل همه بدبختی ها و نابسامانی ها نیست حضور فعال گروه های تروریستی در افغانستان، اختلافات عقیدتی طالبان با داعش در کنار درگیری نظامی مستمر این دو گروه پیکارجو با یکدیگر با هدف مسلط شدن بر مناطق بیشتری در شمال، جنوب و جنوب شرق، شرق و شمال شرق افغانستان طی دست کم در سه سال اخیر از دو ویژگی اساسی برخوردار است.
نخست؛ جنگ افغانستان به دلیل تلاش ایران برای جلوگیری از گسترش نفوذ جغرافیایی ولایت خراسان داعش در این کشور از طریق حمایت از گفتگو با طالبان و مشارکت در ابتکارهای صلح روسیه و چین عملا به افزایش تنش فرقه ای میان شیعیان و افراطیون سلفی هوادار داعش در افغانستان منجر شده است.
دوم؛ مرزبندی ها بین مخالفان و حامیان ولایت خراسان داعش هر روز پررنگ تر و مشخص تر می شود.
بدبختانه باید اعتراف نمود که در شرایط موجود افغانستان در معرض خطر در دوره ای جدید از تنش ها قرار دارد که هم میان طیف ها و گروه های مختلف این کشور ممکن است درگیری های نظامی رخ دهد و هم میان روسیه و آمریکا که به شیوه های مختلف از گروه های مختلف در افغانستان حمایت می کنند. در این بین رقابت و تنش در هیات حاکمه ی افغانستان از جمله میان ریاست جمهوری معاون اول آن و استاد عطا محمد نور والی بلخ و جنرال عبدالرازق فرمانده قندهار مشکل دیگری است که ادامه این وضعیت می تواند با گذشت هر روز زمینه ی آن را فراهم سازد تا خلا حاکمیت ملی را گروه های تروریستی در مناطق مختلف افغانستان پر کنند.
با درنظرداشت همه ی بگو مگوها، تهمت ها و فشار آوردن ها بر پاکستان از طرف مقامات آمریکایی با آن هم نقش پاکستان را واشنگتن به عنوان یک مرکز ثقل استراتژیک همیشه در کنار خود منحیث به یک دوست استراتژیک مد نظر خواهد داشت از سوی دیگر متاسفانه در جغرافیای کوچک افغانستان بازی های بزرگ در جریان است که عواقب آن می تواند بحران جبران ناپذیری را به وجود آورد.
شواهد حاکی از آن است که سیر وقایع و روندها به سویی می رود که مناطق شمال افغانستان با توجه به موقعیت ژیوپلتیک خود به زودی به صحنه تقابل و تصادم بازیگران جهانی و منطقه ای بدل خواهد شد. با توجه به داکترین دفاعی آمریکا این کشور در تلاش است کمربند امنیتی جهت محاصره چین را از طریق بدخشان تا آخر سال 2018 تکمیل کند. روسیه نیز مصمم به حضور نظامی در مرزهای جنوبی شوروی سابق خود یعنی تاجیکستان و ازبکستان است. رقابت دامنه دار هند و پاکستان این دو قدرت منطقه ای را نیز متوجه وضعیت ولایات شمال جنوب و جنوب شرق افغانستان کرده است. نویسنده بر این باور است که اکنون این سرزمین کوهستانی در آستانه تحولات بزرگی قرار گرفته که پیامدهایشان به آن سوی آسیای مرکزی بزودی نیز کشیده خواهد شد.
حالا برمی گردیم روی جنگ در سرزمین افغانستان در حالیکه حمله آمریکا و نیروهای ایتلاف با هدف از بین بردن القاعده و سرنگونی حکومت طالبان از 17 سال پیش آغاز شده و حکومت طالبان در چند هفته محدود سرنگون شد ولی مناقشه و ادامه جنگ و خونریزی در افغانستان تا هنوز ادامه دارد این جنگ یکی از طولانی ترین جنگ های تاریخ آمریکا محسوب می شود. در حال حاضر حدود 12 هزار سرباز قوای ایتلاف که بیش از دو سوم آنها آمریکایی هستند در افغانستان حضور دارند با این اوصاف مقامات آمریکایی ادعا دارند که تنها نیمی از مسیر برآورده کردن اهدف خود در افغانستان از جمله تشکیل یک دولت مشروع را طی کرده اند اما به باور بعضی ها عمده ترین مشکلات موجود برمی گردد به نبود مشروعیت حاکمیت ملی در افغانستان از طرف دیگر آمریکایی ها خواهان ماندن سالیان درازی در افغانستان هستند که ساختن پایگاه های نظامی در افغانستان نیز از جمله همین اهداف دراز مدت است.
شور بختانه در شرایط موجود افغانستان مهمترین کانون بحران سیاست بین الملل در وضعیت کنونی است. با گذشت 17 سال از حضور نیروهای خارجی در این کشور هنوز وضعیت آنان چندان مشخص نیست و ابهام همچنان بر این کانون بحران سایه افکنده است. ناگفته پیدا است که کانون بحران در همسایگی کشورهای آسیای میانه و ایران قرار دارد و روند تحولات آن بر منافع کشورهای مربوط تاثیرات مهمی بر جای می گذارد که زمامداران این کشورها از وضعیت حاکم در افغانستان خشنود به نظر نمی رسد.
به عقیده من تحولات داخلی افغانستان را بدون توجه به نقشی که بازیگران منطقه ای و بین المللی در آن بازی می کنند نمی توان به درستی تجزیه و تحلیل کرد. از این رو در مقاله حاضر پس از پرداختن به تقلبات شرم آور و ننگین که در انتخابات دور سوم ریاست جمهوری در افغانستان صورت گرفت و تاثیری که این انتخابات توانست در تحولات بحران سازی بعدی افغانستان بازی کند به نقش بازیگران منطقه ای و بین المللی درگیر و ذی نفع در این کشور که خیلی خاینانه و ماجراجویانه در سرنوشت انتخابات و تصمیم مردم ما بازی کردند وضعیت نابسامان را نابسامان تر ساخت.
از سوی دیگر اشتباه و گناه نابخشودنی دیگری خواهد بود که ما در قضایای افغانستان شطرنج سیاست در استراتژی های بازیگران بین المللی و منطقوی را درنظر نداشته باشیم و بگوییم همه چیز داخلی است نخیر اعلام استراتژی جدید دونالد ترامپ درباره افغانستان و پاکستان و جنوب آسیا تحولاتی جدی را طی ماه های آتی در افغانستان و پاکستان به وجود آورده است.
زور آزمایی های آمریکا، روسیه و چین در سرزمین افغانستان نیز مشکل دیگری است که نمی توان به آسانی از کنار آن گذشت از سوی دیگر امیدواری های نیز وجود دارد ارتش های آمریکا، ناتو و افغانستان در همین زمان شرق و جنوب افغانستان را به صحنه تاخت و تاز تبدیل کنند و تا مرز دیورند پیش بروند اگر این حدس و گمان به حقیقت بپیوندد در چنین فضایی هر کدام از بازیگران بین المللی، منطقه ای و داخلی در افغانستان و پاکستان منافع استراتژیک خود را پی خواهند گرفت نه منافع ملی افغانستان.
با توجه به اینگونه مسایل یک چالش واقعی قدرت و نفوذ در افغانستان در حال پدید آمدن است که من از عواقب آن در هراس ام از طرف دیگر روابط افغانستان و پاکستان و سیاست های آمریکا و ناتو در افغانستان، نیز از دیگر مسایل مطرح شده در شرایط موجود است. به عقیده من در حال حاضر می توان سه جریان عمده قدرت را در افغانستان به عینه دید جهادی ها، طرفداران حزب دموکراتیک خلق افغانستان، تکنوکرات ها و طالبان اما در بین این همه، گروه ها هیچ کدام توان یکه تازی در افغانستان را ندارند چون سرنوشت افغانستان را دستان بیرونی رقم می زنند.
به هر صورت می دانم گفتن حقایق برای بعضی ها تلخ است متاسفانه هفدهمین سالگرد حضور آمریکا به افغانستان در حالی سپری می گردد که اوضاع کنونی این کشور به واسطه سیاست های نادرست آمریکا و مسوولین بلند پایه دولت افغانستان در حالت دشواری قرار دارد. اوضاع نامناسب امنیتی، زور آزمایی ها در داخل حاکمیت و هرج و مرج حاکم بر شهرها و دهات وضعیت بی ثباتی را برای افغانستان به وجود آورده است.
بدبختانه نسبت به هر زمان دیگری اوضاع افغانستان در این روزها پر چالش تر و آسیب پذیرتر است. آمریکا با شعار مبارزه علیه تروریزم و استقرار دموکراسی به افغانستان آمد ولی آنچه امروز شاهد آن هستیم جنگی بی ضابطه ای است که همه موازین آن بشمول قرار داد امنیتی که در اوایل حکومت وحدت ملی امضا شد از سوی آمریکا زیر پا نهاده شده است در حال حاضر مبارزه ای همه گیر علیه سیاست های نادرست کشورهای غربی در افغانستان زبان زد عام و خاص است.
حملات انتحاری، کشتن ها و بستن شعله های جنگ در پایتخت در شمال، جنوب و شرق مناسبات سیاسی را در کابل به هم ریخته و مشخص نیست پایان این کشمکش که بین دولتمردان افغانستان بروز کرده است به کجا خواهد انجامید. به باور من هنوز سرنوشت بقای نظام در پرده ای از ابهام است .
احمد سعیدی
>>> تحلیل خوبی است ولی از یک تعداد واقعیت های جامعه کدام مکث نکرده است زیرا که در جامعه صرف جهادی ها - خلقی های فاشیست - تیکنوکراتها و طالبان نمی باشد که سرنوشت افغانستان را تعین کنند بلکه نیروهای ملی وعدالتخواه نیز میباشد که علیه نابرابری های مستبدین مبارزه میکنند و نیز عوامل اصلی بحران افغانستان همانا نابرابری اقوام در مشارکت ملی میباشد و نیز عوامل عمده دیگر برتری جوی های فاشیستی یک قوم در طول تاریخ بالای اقوام دیگر میباشد و نیز قرار گرفتن اشخاص عقب گرا به قبیله در پیشاپیش حاکمیت این کشور میباشد ونیز دمباله روی های غلامان حلقه بگوش یکی دیگر از عوامل بحران میباشد که افغانستان به میدان بزکشی مبدل کشته است و نیز در این اواخر تک قومی شتر پرستان و درج واژه افغان در تذکره های الکترونیکی عامل دیگر بحران داخلی میباشد و بحران دیگر کار به اهل کار نه سپردن است .
زره
>>> اگر مردم و به ویژه جوانان کشور ما آرام و خونسرد ناظر ادامه کشتار خود باشند، بر ضد نظام استبدادی خود قیام نه کنند و دل خود را صرف با ملامت سازی خارجی ها و فحش و دشنام دادن به آنها تسکین دهند و یا متوقع تغییر حاکمان خود توسط خارجی ها باشند، هرگز چنین تغییری به وقوع نه پیوسته و این سریال خونین ادامه خواهد اشت…
+ + +
* جامعه با قصه و حکایت، شکوه و شکایت، وعظ و نصیحت و یا نفرین و لعنت تغییر نمی کند؛ بلکه با مبارزه و مقاومت تغییر می کند... بیایید ترس را کنار بگذاریم و از تماشاچی به «بازیگر»، از علاقمند به «عامل» و از واکنش گر به «کنشگر» تبدیل شویم!
>>> پاکستان می تواند به راحتی از طریق افسران پشتون در نهادهای نظامی، انتظامی و امنیتی ما رخنه کند. از این رو با همه نیرو در آتش تفرقه های تباری در کشور هیمه می اندازد و ارگ نشینان را به راندان نمایندگان سایر اقوام از ارگان های مسلح بر می انگیزد تا راه را برای نفوذ بیشتر خود در ارگان های مورد نظر هموار سازد. در همین راستا طرح بیرون انداختن افسران ناباب شمال با بازنشسته ساختن منصبداران بالای 55 سال (مشتمل بر صدها جنرال و سرهنگ)از سوی اشرف غنی و اتمر روی دست گرفته شده است تا به گونه نهایی نیروهای مسلح را از عناصر ملی گرا و پاکستان ستیز تسویه نمایند.
فشرده سخن، با تند شدن راندمان پشتونیزاسیون نیروهای مسلح، با گذشت هر روز زمینه تسلط پاکستان بر نیروهای مسلح ما بیشتر فراهم شده، اوضاع بدتر و بدتر می شود. این گونه احمدزی و اتمر ناآگاهانه (و شاید هم آگاهانه) در مسیر راهبرد پاکستان گام بر می دارند.
>>> صد سال هم اگر امریکا در افغانستان حضور داشته باشد وضعیت افغانستان نه تنها بهتر نخواهد شد بلکه از این هم بدتر خواهد شد. تنها با تسلط خود مردم امدن صلح در کشور امکان پذیر است.
>>> Ali Faiq
من با #امريكا_ستيزي و #خارجي_ستيزي (فارسي زبانان و تركتباران) همنگر نيستم...چون چندين قرن است كه اوغان ها و لابي گران آنها در اذهان اين خارجي ها معلومات غلت، منفي گرايي، توطئه و تخريب را تزريق نموده اند.ما بهتر است براي پيدا كردن مخرج مشترك، منافع مشترك، ديپلوماسي فعال و ذهنيت سازي با آنها قلم و قدم برداريم.
>>> امیر حبیبالله کلکانی را نتوانستند با زور شکست بدهند، بلکه اورا با سیاستِ تضرع و گردنپتی بهدام انداختند. زمانکه نادرِ غدار دریافت که دیگر نمیتواند در برابر نیروی این عیاربچه دستوپنجه نرم کند، در گوشهای قرآنکریم مُهر کرد و سوگند قرآنیرا به دست هیئتی در شمالی به امیر حبیب الله فرستاد؛ آن عیارمرد بهپاس کلام خدا بر قول نادر اعتماد کرد تا اینکه مجموع اعضای کابینهاش قربانی دست دیگر نادر که شمشیر درآن بود، شدند. این درس تاریخی را نباید از حافظه پاک کرد. سیاسیون ما نخست از همه چیز، سیاستورزیشانرا بر بنیاد تاریخ و تجارب تلخ گذشته تدوین نمایند. یادمان باشد هرگاه در کابل سیاست «نادرخانی» شکل گرف، «غدر» و سیاست «بهیک دست قرآن و بهیک دست شمشیر» اورا نیز به خاطر داشته باشیم. رویارویی امروز ارگ و بلخ مرا بهیاد رویدادِ ۹۲ سال پیشِ نادر و امیر حبیبالله میاندازد. گمان من این است که دُرفشانی و قدرتنمایی کاذب غنی در برابر نور بلخ به نقطه بیوزنی رسیده و غنی ناگزیر شده شمشیر را پنهان نماید و از در «قرآن» اینبار پیش رود؛ اما غافل ازینکه عطامحمد نور از گذشتهای تاریخ درس گرفته و فریب سیاست مکارهگی «نادر ثانی» را نمیخورد. تاریخ هر ازگاهی تکرار میشود، اما پیامد مشابه ندارد.
هارون معترف
>>> آزادی AZADI
خبر موثق.
بیش از 600 نفر کشته و زخمی در انترکانتیننتال شده است.
سخنگوی حکومت می گوید: "ما در مورد حادثه انترکانتیننتال تحقیق می کنیم". حالا نیاز به تحقیق چیست؟ طالبان و افراد حزب نا اسلامی حمله را پذیرفتند و تصاویر پنج مهاجم خود را نیز گذاشتند. پس چی تحقیق می کنید؟ می خواهید بگوئید، این کار کیست؟ باز هم می گوئیم، این نتیجه سکوت وافغانیت و ستون پنجم است.
>>> درست است
>>> سعیدی یک شخص متعصب نادان است سخنان وی مانند یک صاحب نظر است بلکه سخنان عامیانه و بازاری است
>>> بچه سقو یک دزد بود و چند نفر ولګرد دور وبرش جمع شده بودتد که از همان زمان در خون اینها به جز دزدی چور و ولګردی چیزی باقی نمانده است
>>> امريكا فكر كرده كه غني را ريموت مقرر كرده و هر طوريكه فشار دهد همان چينل عِوَض ميشه خبر نداره كه غني كرزي و دار دسته آش سر امريكاو را شيره ماليده. و غني و كرزي خود در پشت صحنه برضد امريكا عمل ميكنه و طالب وووووو را تقويت ميكنه تا دالر بيشتر به جيب بزنه. مقصر أصلي نه تنها پاكستان است بلكه بازيگر أصلي پشتون است
>>> سعیدی! ترا خدا با ان پرچمیان روسیاه کارمل بشرماند که دولت نجیب را در جبل سراج به مزدوران تاریخی روس و فراریان بخار سپردید! و این بیناد عوامل را می سازد!
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است