تاریخ انتشار: ۱۱:۱۴ ۱۳۹۶/۱۱/۱۵ | کد خبر: 146080 | منبع: | پرینت |
روزنامه "الوطن" چاپ ریاض در شماره سه شنبه 2006/5/9م خویش مقاله ای را در حاشیه بیانیه تلویزیونی سابق گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی افغانستان مبنی بر اعلان بیعت به اسامه بن لادن سر کرده شبکه القاعده تحت عنوان معمای تن دهی حکمتیار به قیادت دیگران به نشر سپرد که به قلم جمال احمد خاشقجی نویسنده و روزنامه نگار معروف سعودی و صاحب امتیاز روزنامه های الوطن و عرب نیوز و مشاور مطبوعاتی سفارت عربستان سعودی در لندن و همکار نزدیک گلبدین حکمتیار در زمان جهاد نگارش یافته است و ترجمه متن کامل آن قرار ذیل می باشد:
در اواسط ماه آپریل 1992م حدود یک هفته و یا بیشتر از آن را در دهکده سرخاب مشرف بر شهر کابل پایتخت افغانستان در معیت گلبدین حکمتیار سپری نمودم. موصوف همان روزها در آنجا پایگاه گرفته بود تا مگر بتواند امتیاز تاریخی بزرگ را منحیث فاتح کابل و مجدد اسلام در قرن حاضر نصیب شود اما ناگهان فاتح دیگری از او پیشی گرفت و گوی سبقت را در میدان برد و باخت این افتخار بزرگ از دست او ربود. این فاتح عبارت از احمد شاه مسعود بود که در عرصه جهاد و مبارزه نیز از حکمتیار کم نداشت ولی در آن زمان ممکن نبود که حکمتیار به تقسیم دنیا میان دو نفر تن دهد.
روزهای بسیار فشرده و در عین حال خیلی حساس و سرنوشت ساز بود، صحنه ها به صورت کاملا دراماتیک شکل می گرفت و من در جریان این روزها لحظه های پیروزی و شکست شادی و غم، تواضع و تکبر فروتنی و غرور، راستی و دروغ را شاهد بودم. واقعیت ها را دیدم که چگونه در هر لحظه رنگ عوض می کنند و حق را ملاحظه کردم که چگونه در دست آدم هایی دگرگون می شود و هم برای اولین بار شاهد بودم که موشک استنگر چگونه بر روی خود مجاهدین نشانه می رود.
آری روزهای سرخاب با همه محدودیت و گمنامی آن در واقع یک نقطه تحول و مهم و قابل توجه در مسیر تاریخ معاصر افغانستان به حساب می رود به دلیل اینکه اگر آنچه ما در خلال این روزها شاهد بودیم به وقوع نمی پیوست مجاهدین افغانستان هرگز دستاوردهای جهاد یک و نیم دهه و پیامدهای قربانی دو میلیونی یک ملت در راه آزادی دین و وطن را از دست نمی دادند. همین روزهای سیاه بود که امیدواری ها را بر خاک زد. اهداف و برنامه های مجاهدین در قبال ایجاد یک دولت عدالتمند اسلامی را برباد داد تا بالاخره گروه دیگری به نام طالبان به میان آمد که در هماهنگی با هم پیمانان شناخته شده خویش زمین و میراث باقی مانده را از دست مجاهدین ربود که ادامه داستان به همه معلوم بوده و ما تاکنون در جریان عواقب آن قرار داریم.
استاد عادل بترجی و یکی دیگر از دوستان سعودی حاضر در صحنه نیز مرا در جریان این روزها همراهی می کردند. بترجی که در آن زمان ریاست یکی از موسسات خیریه سعودی فعال در افغانستان را به عهده داشت و بنده نیز در پهلوی کارهای مطبوعاتی از عضویت آن موسسه برخوردار بودم در یک اقدام نیک به ثبت و تسجیل تمام حوادث این روزها در کتاب زیبایی تحت عنوان چهارده روز حساس در تاریخ معاصر افغانستان همت گماشته است. مطالعه این کتاب را برای جوانان مسلمان مخصوصا جوانان سعودی منسوب به جریان "الصحوه" که همواره در موضع گیری های تند و تیز خویش به تجارب جهاد افغانستان اتکا می نمایند توصیه می کنم و آن دو را تا استاد بترجی نیز اقدام به تجدید چاپ این اثر گرانقدر نموده و حقایق دیگری را بر آن بیفزاید.
گلبدین حکمتیار که اخیرا منحیث قهرمان جدید افراط گرایان امروزی تبارز نمود در آن زمان نیز قهرمان نسل ما جوانان پر حماسه بود که همه شیفته و کشته شخصیت به اصطلاح قوی و متحرک او بودیم ولی واقعیت او زمانی برای همه ما آشکار گردید که موشک ها و خمپاره های او کابل و مردم بی پناه آن را به کام آتش فرو برد و خودش علیه برادران خود تیغ کشید و با لجاجت زایدالوصفی به جان مسلمانان افتاد و در عین حال ما خود از نزدیک شاهد چندگانگی ها، خلاف ورزی ها و کارشکنی های مداوم او بودیم تا که بالاخره کارش به پناهندگی در ایران کشید.
من او را در سرخاب در حالی همراهی می کردم کادر اوج غرور و نخوت خود قرار داشت و به توان و قدرت خود سخت می بالید و به پند و اندرز نزدیکان خویش هرگز گوش نمی داد و حتی به نصایح بزرگان نهضت اسلامی که در آن زمان در شهر پشاور، بخاطر جلوگیری از بروز تشنج و جنگ میان مجاهدین حین تجمع نیروهایشان در اطراف کابل پس از آغاز فروپاشی رژیم کمونیستی گرد هم آمده بودند با بی اعتنایی پشت پا می زد.
بنده در کنار حکمتیار به گوش خود صدای احمد شاه مسعود را می شنیدم که طریق مخابره با کمال تواضع از حکمتیار خواهش می کرد تا به پشاور برگشته و در تفاهم با سایر رهبران احزاب جهادی یک حکومت مشترک و وسیع البنیاد را تشکیل داده و یکجا با هم و بدون کدام جنگ و درگیری وارد شهر کابل شوند مسعود می گفت که کابل سقوط کرده، کمونیست ها آماده تسلیم دهی کامل قدرت به مجاهدین می باشند و من خودم هیچ امتیازی برای خود نمی خواهم و اکنون مرحله جنگ گذشته و مرحله سیاست به میان آمده، پس نباید کاری کرد که منجر به بروز تشنج و درگیری بی مورد میان مجاهدین گردد اما حکمتیار لجوجانه به او جواب رد می داد و مکررا تاکید می ورزید که می خواهد با غرور سلاح و بیرق های سبز وارد کابل شد.
البته در آن زمان دلایل او برای ما خیلی موجه به نظر می رسید چون ما از اول به آن تسلیم بودیم و هیچ یک از ما جرات نمی کرد تا برای او حرفی را که مسعود می گفت تکرار نموده و یا لااقل از بابت نصیحت اسلامی یادآور شود که سنت نبوی برای ما سفارش می کند که تا زمانیکه می توان از راه های مسالمت آمیز به هدف نایل آمد پس نباید با دشمن وارد جنگ شد بنابراین همیشه مهر سکوت بر لب داشتیم و یکجا با حکمتیار صاحب خواب و خیال ورود فاتحانه به شهر کابل طی یکی از دو روز آینده را در سر می پروراندیم.
در روز بعدی جریان گفتگوی مخابروی شیخ محمد قطب (برادر سید قطب) با حکمتیار را دنبال می نمودم که به او توصیه می کرد تا از اقدام یک جانبه در قبال فتح کابل دست بردارد و در تفاهم با سایر مجاهدین روی تشکیل یک حکومت عبوری جهت تسلیم گیری صلح آمیز قدرت در کابل موافقه نماید. استاد محمد قطب که در صحبت اش با حکمتیار اندکی تند و جدی بود به او می گفت که نباید تنها خود را برحق و دیگران را یکسره باطل تصور کرد چون انسان هر اندازه که صادق، دور اندیش و پاک نفس باشد باز هم ممکن است اشتباه کند و به خطا رود ولی حکمتیار که دارای هیچ یک از این خصلت ها نبود به او اطمینان می داد که گویا مجاهدین هرگز با هم نخواهند جنگید این درحالی بود که افراد مسلح او برای حمله کابل آمادگی می گرفتند و خودش هم می دانست که در آنجا حتما با مجاهدین تحت فرمان احمدشاه مسعود درگیر خواهند شد.
حالا من اعتراف می کنم که خودم نیز همان روز با حکمتیار در جرم دروغ و فریبکاری شریک شدم و از او خواستم تا به استاد محمد قطب پیشنهاد کند تا مجددا با سایر خیرخواهان در پشاور گردهم آمده و طرح تازه ای را تصویب و بعدا با حکمتیار در تماس شوند. حکمتیار بلافاصله این نظر را به شیخ محمد قطب منعکس ساخت تا بتواند آنها را برای مدتی دیگر مصروف نگهداشته و خودش با کسب وقت طبق قبلی در روز بعد نیروهایش را وارد کابل ساخته و بدین ترتیب همه را در مقابل یک عمل انجام شده قرار دهد.
قبل از پایان تماس مخابروی فوق الذکر اسامه بن لادن نیز که در آن زمان یکجا با سایر میانجیگران عرب در پشاور بسر می برد روی خط آمده و مرتب نگرانی خود را از بابت حتمیت بروز جنگ داخلی میان مجاهدین در صورت ورود جداگانه و بدون توافق قبلی به شهر کابل به حکمتیار ابراز داشت حکمتیار به او نیز اطمینان داد که گویا احتمال بروز جنگ میان مجاهدین وجود ندارد و همان دم صحبت خود را با بن لادن قطع نمود.
در اثنایی که حکمتیار از دستگاه مخابره دور می شد هنوز صدای بن لادن به گوش می رسید که به تکرار می گفت: "انجینر صاحب! می شنوید" اما حکمتیار به او اعتنایی نکرد و راه خود را پیش گرفت. اینجا یکی از همکاران حکمتیار گوشی را برداشت و به بن لادن گفت که انجینر صاحب رفت. درست در روز بعد بود که دروازه های جهنم به روی شهر کابل گشوده شد. شاید این آخرین صحبت میان حکمتیار و بن لادن بوده باشد تا بالاخره حوادث طوری آمد که امروز یکبار دیگر هر دو را باهم مرتبط ساخت.
آری، این است گلبدین حکمتیار که هفته گذشته هواداران القاعده بیعت او به اسامه بن لادن را جشن گرفتند و باید هم جشن می گرفتند چون شخصی مثل حکمتیار که جز خود کسی را نشناخته و فقط به زعامت خود سخت ایمان دارد اینک دست بیعت به شخص بیگانه ای مثل اسامه بن لادن دراز کرده که هیچ نسبتی به افغانستان و مردم آن نداشته و خود در گذشته های نه چندان دور به داشتن ورقه مهر شده از جانب انجینر صاحب ضرورت داشت تا سلامت و مصونیت او را حین رفت و برگشت هایش در مناطق تحت کنترل حکمتیار تضمین نماید.
راستی این خود یک معما و جای بس تعجب بوده و در عین حال واقعیت عینی مهم و در تاریخ جریان های تندرو اسلامی به حساب می رود.
نوشته: جمال احمد خاشقجی
ترجمه: عبدالاحد هادف
>>> ربانی، مسعود، حکمتیار، صیاف، مزاری خلیلی، عبدالله ، و بزرگترین خائین و دزد و پست ترین جاسوس ک ج ب یعنی دوستم جهاد پاک ملت را بدنام کردند.
>>> Hamid
چوکی عطا هنوز دست اول است و میراثی هم نشده. اما اوغانیزم قدرت را حق میراثی شان میدانند.
>>> ...
برگی از تاریخ؛ احمد شاه مسعود هم نتوانست حکمتیار را از حمله به کابل منصرف کند+ فیلم
در حالی که گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی در مصاحبه اخیر خود با رسانه ها گفته بود ، اشتباهی مرتکب نشده است که از مردم افغانستان عذر بخواهد. اما تاریخ طور دیگری گواهی میدهد. «گلبدین حکمتیار» رهبر حزب اسلامی در افغانستان در مصاحبه با رسانههای افغانستان در پاسخ به اینکه آیا حاضر است مانند جنرال دوستم از مردم افغانستان عذر بخواهد، وی گفته است که مرتکب جرم و اشتباه نشده است و به همین دلیل نیازی به عذرخواهی ندارد.وی افزود تنها در صورتی از مردم افغانستان عذر میخواهد که اشتباه وی را نشان بدهند.
در پی این موضوع بسیاری از کاربران افغان در فضای مجازی فیلمی را منتشر کردند که در آن «احمدشاه مسعود» از حکمتیار میخواهد تا از حمله به کابل خودداری کند.
مسعود در تماس با حکمتیار تاکید میکند رهبران جهادی در مکه مکرمه همه قسم یاد کردند پس نباید با حمله به کابل حرمت شکنی کند. حکمتیار خواستههای خود را باید با رهبران جهادی در میان بگذارد.
مسعود از حکمتیار میخواهد تا با توافق تشکیل حکومت انتقالی و برگزاری انتخابات در افغانستان مخالفت نکند، زیرا حمله به کابل سبب آغاز درگیریهای داخلی بین رهبران جهادی خواهد شد.
اما با وجود تلاشهای احمدشاه مسعود برای قانع کردن حکمتیار، سرانجام جنگجویان حزب اسلامی با حمله به شهر کابل و موشک باران غیرنظامیان افغان آغاز جنگهای داخلی را رقم زدند که سبب کشته شدن دستکم 70هزار غیرنظامی در شهر کابل شد.
کمیته بینالمللی «صلیب سرخ» حکمتیار را مسئول مستقیم کشته و زخمی شدن دستکم ده ها هزار غیرنظامی در شهر کابل میداند. همچنین بسیاری از نهادهای بینالمللی رهبر حزب اسلامی را متهم به ارتکاب جنایات جنگی و جنایات علیه بشریت در افغانستان میداند.
وی متهم است که درسال 1992 در جریان حمله به کابل عمدا به کشتار غیرنظامیان پرداخته است و همچنین زندانهای شخصی در خاک پاکستان داشته و مانع فعالیت نهادهای بینالمللی خیریه در کمپهای مهاجرین شده است.
پس از سقوط دولت «دکتر نجیب الله» رهبران جهادی افغانستان طبق پیمان پیشاور که برای تقسیم صلح آمیز قدرت، ایجاد حکومت انتقالی و برگزاری انتخابات صورت گرفته بود، در سال 1992 میلادی به جز حکمتیار این طرح را پذیرفتند.
اگر چه رهبران جهادی افغانستان به حکمتیار پیشنهاد دادند تا به عنوان نخست وزیر در دولت اسلامی افغانستان که از سوی مجاهدین ایجاد میشد ایفای نقش کند اما او درصدد حاکمیت کامل در افغانستان بود که به همین دلیل با حمله کابل جنگهای داخلی در این کشور رقم خورد.
تسنیم
>>> گلبیدین دست آورد های جهاد را به باد داد.
>>> آقاي عبدالاحد هادف ، از ترجمهء دلنشين ، روان و زيباي تان حظ بردم و به وجود شما افتخار كردم. خداوند شما را در حفظ و امان خود داشته باشد.
>>> عجب!!!خبر نداشتیم که "جهاد افغانستان" هم دست آورد داشت!!!! همین اکنون هر جنایتی که در افغانستان واقع میشود نتیجه "همبستگی" جهادیها و دوتابعیته های جاسوس است!!!!!!!!!!
>>> ربانی منحیث یک روشنفکر بیشترین سهم را داشت و شخصاً مانع اجماع ملی قرار گرفت
>>> تاریخ فریب نمی خورد چهره های سیاه و محوس امروز نه بردا پس فردا بالآخره افشا میشود
>>> روزهای بسیار فشرده و در عین حال خیلی حساس و سرنوشت ساز بود، صحنه ها به صورت کاملا دراماتیک شکل می گرفت و من در جریان این روزها لحظه های پیروزی و شکست شادی و غم، تواضع و تکبر فروتنی و غرور، راستی و دروغ را شاهد بودم. واقعیت ها را دیدم که چگونه در هر لحظه رنگ عوض می کنند و حق را ملاحظه کردم که چگونه در دست آدم هایی دگرگون می شود و هم برای اولین بار شاهد بودم که موشک استنگر چگونه بر روی خود مجاهدین نشانه می رود.
>>> گلبدین حکمتیار که اخیرا منحیث قهرمان جدید افراط گرایان امروزی تبارز نمود در آن زمان نیز قهرمان نسل ما جوانان پر حماسه بود که همه شیفته و کشته شخصیت به اصطلاح قوی و متحرک او بودیم ولی واقعیت او زمانی برای همه ما آشکار گردید که موشک ها و خمپاره های او کابل و مردم بی پناه آن را به کام آتش فرو برد و خودش علیه برادران خود تیغ کشید و با لجاجت زایدالوصفی به جان مسلمانان افتاد و در عین حال ما خود از نزدیک شاهد چندگانگی ها، خلاف ورزی ها و کارشکنی های مداوم او بودیم تا که بالاخره کارش به پناهندگی در ایران کشید.
>>> حالا من اعتراف می کنم که خودم نیز همان روز با حکمتیار در جرم دروغ و فریبکاری شریک شدم و از او خواستم تا به استاد محمد قطب پیشنهاد کند تا مجددا با سایر خیرخواهان در پشاور گردهم آمده و طرح تازه ای را تصویب و بعدا با حکمتیار در تماس شوند. حکمتیار بلافاصله این نظر را به شیخ محمد قطب منعکس ساخت تا بتواند آنها را برای مدتی دیگر مصروف نگهداشته و خودش با کسب وقت طبق قبلی در روز بعد نیروهایش را وارد کابل ساخته و بدین ترتیب همه را در مقابل یک عمل انجام شده قرار دهد.
قبل از پایان تماس مخابروی فوق الذکر اسامه بن لادن نیز که در آن زمان یکجا با سایر میانجیگران عرب در پشاور بسر می برد روی خط آمده و مرتب نگرانی خود را از بابت حتمیت بروز جنگ داخلی میان مجاهدین در صورت ورود جداگانه و بدون توافق قبلی به شهر کابل به حکمتیار ابراز داشت حکمتیار به او نیز اطمینان داد که گویا احتمال بروز جنگ میان مجاهدین وجود ندارد و همان دم صحبت خود را با بن لادن قطع نمود
>>> جلسه جبل السراج باشاره ودخالت بیشرمانه بیگانگان بعدش چوروچپاول وبدماشی تمام دست آوردهای جهاد را برباد کرد
>>> برادری که نوشته اند:
"عجب!!! خبر نداشتیم................."
بهترین نمونه آن همبستگی غنی دیوانه و اعلیحضرت حاجی الماس دزد است.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است