تاریخ انتشار: ۱۱:۲۶ ۱۳۹۶/۱۱/۲۴ | کد خبر: 146563 | منبع: | پرینت |
چه بخواهیم و چه نخواهیم؛ موضوع ولنتاین سر و صدایی را در کشورهای اسلامی از جمله افغانستان به پا خواهد کرد. بعضی از پدیدههای اجتماعی خیلی عمیق نیست و نباید آن را جدی گرفت زیرا همانطور که غیرمترقبه در اجتماع ظاهر میشوند، به مرور ایام نیز از «شدت» و «حدت» آن کاسته شده و فروکش میکنند. اما بعضی رویدادهای اجتماعی چون روز ولنتاین به رغم آن که در نخست مهم نبوده اما به مرور ایام جدی شده و به یک امر اجتناب ناپذیر در جامعه تبدیل میشوند.
پدیده ولنتاین تا چند سال پیش نه تنها در کشورهای شرقی و اسلامی شناخته شده نبود بلکه تا چند دهه پیش در اروپا نیز به این وسعت تجلیل نمیشد. اصلاً ولنتاین یا ولنتین یک شخصیت افسانهای در روم باستان یا ایتالیای فعلی بوده که روایت مستدل و واحدی نیز درباره آن وجود ندارد. مشهور است که ولنتین یک کشیش مسیحی بود و به سربازان رومی که حکومت وقت ازدواجشان را ممنوع کرده بود، کمک میکرد. وی عقد سربازان عاشق را با دخترانی که دوست داشتند، میبست. حکمران وقت معتقد بود که سربازان متأهل جنگجویان خوبی نیستند اما ولنتین این حکم را ناعادلانه میدانست و پنهانی برای عدالت مبارزه میکرد تا اینکه دستگیر و محکوم به اعدام شد. اما در زندان نور عشق در وجودش متجلی و عاشق دختر زندانبانش شد. درست یک شب قبل از اعدامش که همان چهاردهم فبروری/ فوریه است، اولین کارت ولنتین را به معشوقهاش هدیه داد و روز عشق به وجود آمد.
خوشبختانه یا متاسفانه امسال نیز از این روز در بسیاری از کشورهای اسلامی از جمله افغانستان تجلیل خواهد شد. این امر باعث میگردد تا برخی از سنت گرایان و اقشار مذهبی به آن واکنش نشان دهند.
در اینباره چند نکته است که به صورت اختصار عرض میکنم. اگر تلاش مخالفان ولنتاین، از باب جلوگیری از فحشا، بیبند و باری، جلوگیری از تشویق جوانان به عشقهای کاذب و جلوگیری از هزینههای بیهوده و گزاف و همچنین جلوگیری از یک پدیده ناشناخته و بیگانه باشد، منصفانه این است که بگوییم حق با مخالفان است. اما اگر مخالفت مخالفان، صرفاً و فقط به خاطر سرکوب یک نیاز فطری انسان است، قطعاً آنان به خطا رفته اند.
عشق مرد به زن و عشق زن به مرد جدای از اینکه یک مساله فطری است، در تمام جوامع و ادیان از جمله اسلام به رسمیت شناخته شده است. در اسلام عقد اجباری دختر و پسر باطل است. فلسفهاش هم مشخص است که به توضیح بیشتر نیازی نیست. وقتی دختری به پسری علاقه ندارد و عشق نمیورزد، اینجا است که اسلام وارد عمل شده و از اینگونهها ازدواجها جلوگیری میکند. منتهی باید توجه داشت که اسلام عشق دختر به پسر را که در واژه «رضایت» تعریف کرده است، قانونمند کرده است. البته ضابطهمندی عشق و محبت بین دختر و پسر، طبق صلاحدید طرفین به خصوص دختر وضع شده است. چون دختر بیشتر از پسر در عشقهای احساساتی و خیابانی آسیب میبیند، لذا شرع، قیوداتی را در روابط دختر و پسر وضع کرده تا از زیان و ضرر جلوگیری کند.
این را اضافه کنم که عشق پاک، یک جوشش درونی است که زمان و مکان نمیشناسد و هیچ نیروی بازدارندهای هم برای جلوگیری از آن وجود ندارد منتهی شرع، عقل، منطق و عرف جامعه، این جوشش را مهار کرده و به آن در یک چارچوب، سرو سامان میدهند.
در نتیجهگیری این مطلب باید تصریح کرد که تجلیل از روز ولنتاین نه آنچنان پدیده قبح و زشت است که دو روز بعد، برخی آن را برابر با نابودی اسلام خواهند دانست و نه آنچنان مقدس و واجب است که شاید برخی از مادربزرگها و پدربزرگها هم به هوس روز ولنتاین بیفتند تا دو نفری از این روز تجلیل کنند.
در آخر، این را هم اضافه کنم که بلخیهای قدیم یا همان آریاییهای اصیل نیز در بلخ باستان، از روز خاصی به عنوان روز عشق و مهروزی تجلیل میکردند. آنان این روزها را «سپندارمذگان» مینامیدند که تاریخ آن پنجم حوت هر سال است. این مراسم در زمان هخامنشیان به غرب آریانای کبیر یا ایران فعلی منتقل شد. ابوریحان بیرونی جزییات این جشن یا مراسم را در «آثارالباقیه» ذکر کرده است.
مرادی
>>> بسیار نوشته مطلوب ومعقولی درمورد ولنتاین رقم زدید اما ای ن رااهم اضافه کنم که شاعر مشهور ایرانی سنه هشتم هجری شمسی یا همان قرن چهاردم میلادی حافظ میگوید سالها دل طلب جام جم از ما میکرد/وانچه خود داشت زبیگانه تمنا میکرد.محترم نگارنده بسیار مطلوب دیدگاه اسلام وایران باستان را در نوشتار خود اوردند واز روز سپندارمذگان نام بردند و واقعا هم همین است که ما باید هویت فرهنگی اسلامی خود را حفظ کنیم ودنبال احیای فرهنگ خویش باشیم .حال که زیاده خواهان واجانب کمر همت به فرهنگ زدایی وریشه کن کردن فرهنگ ودین ما بسته اند ما چرا خودمان بهوش نباشیم واز مظاهر فرهنگ غرب که نمونه اش هم همین چهاردم فیبوری است پیروی نکنیم وبادست خودمان غربگرا باشیم.
داکتر عبدالرب اچک زی
>>> ولنتاين در زبان دری یعنی لونده .
روز لونده بازها مبارک باد.
>>> جشن اسفندگان (سپندارمذگان) یا جشن مژده گیران یکی از جشنهای ایرانی است که در روز ۵ اسفند برگزار میشود. ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آوردهاست که ایرانیان باستان، روز پنجم اسفند را روز بزرگداشت زن و زمین میدانستند. اگرچه منابع کهن از جمله ابوریحان این جشن را در روز پنجم اسفند ذکر کردهاند، ولی با توجه به تغییر ساختار تقویم ایرانی در زمان خیام که پس از ابوریحان میزیست، و سی و یک روزه شدن شش ماه نخست سال در گاهشماری ایرانی، بعضی منابع و به اشتباه تاریخ ذکر شده نیز ۶ روز به عقب آوردهاند که این کار نادرست است. زیرا طبق منابع کهن و همانطور که از نام آن پیداست این جشن به روز اسپند یعنی پنجمین روز ماه از ماه اسفند اشاره دارد.
واژه فارسی «اسفند» (اسپند) در زبان فارسی امروز، از واژه پهلوی «سپندارمت-Spandarmat» و اوستایی «سپِنتَه آرمَئی تی-SpentaArmaiti» بر گرفته شدهاست.روز پنجم هرماه و ماه دوازدهم هر سال «اسفند» یا «سپَندارمَذ» نام دارد. این واژه که در اوستایی «سْپِنـْـتـَه آرَمَئیتی» آمده، نام چهارمین امشاسپند است، از دو بخش «سپِنتَه» یا «سپند» به مانک پاک و مقدس و «آرَمَئیتی» به معنی فروتنی و بردباری تشکیل شدهاست و معنی این دو با هم فروتنیِ پاک و مقدس است. این واژه در پهلوی «سپندارمت» و در فارسی «سپندارمذ» و «اسفندارمذ» و «اسفند» شدهاست.
در گاه شمارى خيام بزرگ به ماه هاى پارسى ستاره شناس زمان دربار غزنه ابوسعید عبدالحیّ بن ضحاک بن محمود گَردیزی تاریخنگار و جغرافی دان همدوره با فرمانروایی غزنویان بود.
از مورخان برجسته است که در نیمه اول قرن پنجم هجری، در روزگار سلطنت عبدالرشید غزنوی پسر سلطان مسعود غزنوی، میزیست. از احوال او اطلاعاتی در دست نیست جز این که منسوب به گردیز است و آن منطقهای است در یک منزلی غزنه بر جادهٔ هند. وی در غزنین سکونت داشت و در همین شهر کتاب خود را نوشت. در اواخر زندگی ابوریحان بیرونی (درگذشتهٔ ۴۴۰ ه. ق = 1048 ميلادى= 427 خورشيدى) با او دیدار کرد. اثر برجستهٔ او "زین الاخبار" مشهور به تاریخ گردیزی پیرامون سال ۴۴۰ هجری قمری نگاشته شدهاست، و مشتمل است بر تاریخ عالم و اسلام از قدیمترین روزگار تا تااندکی بعد از ۴۴۰ مقارن با پایان پادشاهی مودود غزنوی، پسر سلطان مسعود غزنوی، که به نثری پخته نوشته شدهاست. از مختصات کلام گردیزی رعایت جانب ایجاز، ذکر رئوس حوادث و اجتناب از اطناب و عدم ورود در جزئیات است. با آن که در کلام گردیزی لغات تازی کم نیست، اما شیوهٔ نگارش او کهنه و نزدیک به نثر سامانی است. در آن زمان مرکز ايران غزنه وياغزنين بود افغان مفغان و پشتون را کسى نمى شناخت. غزنويان مردمان هزاره تبار و تورکتبار (تورانى) بودند ولى در دودمان شان به دوصد شاعر زبان فارسى و دوصد دانشمندان دانشهاى گوناگون مى زيستند. نامهاى ماه ها در زمان اويستايى پارسى بود ونه زبان تازى عربى.
تير مهر و بهمن آذر و اسفند (اسپند) نامهاى پارسى اند
فروردين و ارديبهشت تا اسپند يا اسفند در اشعار ناصرخسرو و ديگران تا بيتاب کابلى وجود دارد
تير و کمان و مهر و مهربانى و بهمن و اسپنديار را حتى پشتون نام ميگرد و مى نامد. ابر بهمن کابل ( عربى دلو = ويا صورت فلکى Aquarius مرد آب = سقاب) آهنگ دوران پيش از حذف پارسى است ويا پس از آن. غير پشتونها از زبانهاى مادرى استفاده کنيد.
پشتو براى برجهاى صورت فلکى نامهاى پشتوساخت. غير پشتون ترس از کى داريدچرا از اصطلاحات زبان مادرى خود بکار نمى بريد. کسى که خود تيشه و تبر به فرق سرخود مى زند.
ديگر جفا به خود نکنيد. افغانى نگويد!
مرادى بزرگوار! سپاسگزار
شعر فارسی عشق، دوستی و مهربانى است را تجسم و تصویر مى کند . شعر زبان فارسی شامل موضوعات عشق به مردم، عشق به دانش و شایستگی بشردوستى انسانيت و شفقت به بنى آدم است. شعر فارسى تعريف چگونگى نيکوانديشى هفتگانه است که سه تاى آن ورد زبان خوبان همه غير پشتون ها وآذرى هاست.
شهرفارسى بيان از تفکر مداراو برده بارى است.
در شعر فارسى زمين هاى ديگران ازماست
مانند همان" شاعر" پشتون به نام "جهانى" عبدالباري جهاني .
قندهـار به قباله بابای من اسـت
چه پنجشیر و چه واخان سـرزمـین من اسـت
هـر بلسـت آرامگاه بابا و نیای من اسـت
در هـر گام لحد و کفن از من اسـت
چمن رنگین شـده با خـون، از من اسـت
از نیاکان برایم مـیراث مـانده اسـت
وین جایگاه مشک ختن از من اسـت
سـرداری اینجـا به قرعه مــن برآمده اسـت
از آمو تا هیرمند مسـت سـرزمـین من اسـت
خـواه تاجیک و خـواه ازبک، هـمه افغان اند
هزاره و ترکمن این خاک نیز از من اسـت
آنکه اندیشه هـای نفاق در سـر مـیپروراند
امتیاز زدن و کشـتنش از من اسـت
زیباش از من، زشـتش از من، هـر چیزش از من
زغن و ارغوان این خاک نیز از من اسـت
هـر سـنگ و سـنگپاره اینجا بدخشـان اسـت
وین گهـر کهسار کهسار از من اسـت
مرا باغبان تقسـیم ازل آفـریده اند
این بهـار، این لاله زار، این گلشـن از من اسـت
این سـنگـر سـنگـر پکتیای رادمردانش
که چشـم فلک در برابر شان پایین مـی افتد از من اسـت
گـر مـیرویس، وگـر اکبر یا مسجدی اسـت
هـر شـمشیر، هـر آوردگاه، هـر جنگنده از من اسـت
پیروزی ز من، افتخار ز من، جشـن ز من اسـت
شهید ز من، با مویه هـا گـریسـتن از من اسـت
ای آسمـان برای آنکه چیزی در دلت نگـردد
آن چه دیروز از نیاکانم بود، امروز ز من اسـت
فکرمى کنم "سرود مولى افغان" را همين شخص نوشت.
ببين که افغان گد و ود شده پورچم و سرود مولى اش از سرنشينان اش زيادتر است
شهر پشتو جنگ است توهين واهانت خون ريختن ومرگ وزخم است
>>> بلی زمانه همین است تا قیامت عنعنات یک ونیم هزار سال پیش باقی نمیماند
>>> برادرعزیز والنتیان خوخیر مانند هم جنس بازان که دستمال ایشان را برگردن های خوداویزان نکنند که نام مجاهد رادرسراسر دنیا بدنام کردند
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است