تاریخ انتشار: ۱۰:۰۳ ۱۳۹۶/۱۱/۳۰ | کد خبر: 146907 | منبع: | پرینت |
من کودکانی از هر قوم با سوراخ قلب دیده ام کودک پشتون با سوراخ قلب، کودک هزاره با سوراخ قلب، کودک ازبک با سوراخ قلب، کودک تاجیک با سوراخ قلب و حتی کودک هندو با سوراخ قلب.
مادران همه این کودکان مانند هم به خاطر نداشتن امکانات تداوی گریه می کردند گاهی آدم حیران می ماند که چقدر آنها مشابه هم هستند. وقتی برای نخستین بار به پدرشان می گفتی که کودک تو سوراخ قلب دارد و باید عملیات شود همانگونه که رنگ از رخ یک پدر تاجیک می پرید و جابجا روی چوکی می نشست مثل همان حرکتی بود که یک پدر پشتون انجام می داد چقدر جملات آنها با هم مشابه بود همه مثل هم از تو می پرسیدند: داکتر صاحب! عملیات چند مصرف دارد؟ ما پول همین معاینات را هم قرض گرفته ایم.
حتی باور نکردنی بود وقتی می شنیدی که جملات این کودکان چقدر مشابه هم است؟ کودک پشتون از پدرش می پرسید: پلاره سه خبره ده؟ بچه تاجیک می پرسید: پدرجان چه گپ شده؟ و حتی پسرک هزاره با آن دست های کوچک اش اشک های پدرش را پاک می کرد و می پرسید چرا گریه مونی بابه؟
هرقدر شما به تفاوت ها فکر می کنید من در این سرزمین مشابهت ها را دیده ام من دیده ام که یک مادرک تاجیک وقتی غذای چاشت کودکان اش کمتر از حد معمول است دو لقمه بر می دارد و خود را مصروف می سازد تا کودکان اش سیر شوند و چنان وانمود می کند که همه فکر کنند او نیز غذا می خورد. من مادرک پشتونی را می شناسم که برای یک فامیل بزرگ تمام روز نان خانگی پخته است تا معاش فرزندان اش بتواند کرایه خانه شان را تکافو کند. من یک مادرک ازبکی را دیده ام که دوای فشار اش را یک شب در میان استفاده کرده است تا پولی برای مکتب نواسه اش ذخیره شود.
شما هرگز متوجه نیستید که حتی دختران قوم خود شما هر روز رنج می برند و می ترسند، آنها دلتنگی پیدا کرده اند، آنها همه را دشمن فکر می کنند و آنها وقتی به سرک راه می روند فکر می کنند هر کس از قوم آنها نیست بدخواه شان است. شما کاری کرده اید که کودک پشتون سرزمین من که قلب من است حتی از من که داکتر فارسی زبان هستم می ترسد، شما کاری کرده اید که کودک تاجیک این وطن فکر می کند همه پشتون ها با او دشمنی دارند، شما کاری کرده اید که بچه هزاره فکر می کند باید در صنف تنها باشد و با کسی دوست نشود.
هرچه می خواهید مبارزه کنید، هرچه می خواهید در تذکره های تان بنویسید اما شما را به خدا قسم که این کودکان را از هم جدا نکنید برایشان از برتری های قومی در خانه قصه نکنید، آنها به همدیگر احتیاج دارند، یک روز به مکتب شان بروید و ببینید آنها چگونه در کنار هم نشسته اند و مشترک سوال حل می کنند، یکبار به مکتب آنها بروید و ساعت تفریح ببینید که چگونه حسین و علی از توپی که زدران برایش پاس داده و او توانسته است گول بزند شادمان است و خوشحالی می کند. بین ملالی، زهرا، بیگم و اوستا فاصله ایجاد نکنید آنها عاشقانه در فاکولته کنار هم می نشینند و در ساعت های بیکاری با هم قصه می کنند.
داکتر اسحاق جواد
>>> واقعن گریه کردم(پشتون)
>>> عالی استاد محترم اما چه کنیم ملت ما نادان است لقمه ای نان سفرهای خوده برداشته به سفره بیگانگان که نه به فکراو ونه به فکر قوم او است میریزنداباامید که ملت ما هوشیارشود وانتخابشان ملی باشد نه قومی ومذهبی
>>> حالا قلب همه مردم کلان سالان هم سوراخ سوراخ شده
>>> منهم گریه کردم ( تاجک)
>>> منافقین غلامان حلقه به گوش کشورهای متجاوز واقعا قلب این مظلوم را سوراخ سوراخ کرده است
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است