دانش با یک رویکرد توجیهی نچسپ، اشتباه و معطوف به داعیه تمامیت خواهانه و هژمونیک اشرف غنی و همباوران سیاسی اش به سیاق شاه حسین مرتضوی دروغ می گوید | ||||
تاریخ انتشار: ۱۰:۴۲ ۱۳۹۶/۱۱/۳۰ | کد خبر: 146917 | منبع: | پرینت |
سخنرانی سرور دانش در مراسم تجلیل از 26 دلو همانند صحبت اش در برنامه تجلیل از 14 همین سال تصویب قانون اساسی برای من مساله دار بود. در کل سه بخش داشت.
بخش اول؛ بررسی آماری از پیامدهای ناگوار تجاوز قشون سرخ بر افغانستان بود. در این بخش آمار و ارقامی که دانش ارایه کرد تکان دهنده بود. هم قربانی مردم افغانستان و هم آنچه شوروی سابق تاوان تجاوز پس داده بود. آمار و ارقامی که دانش بیرون داد برای من تازه بود. قبلا با این جزییات در مورد اش نخوانده بودم. بابت اش تشکر!
در بخش دوم؛ دانش در یک بررسی فشرده گفت: "ما پیروزی در عرصه جنگ و جهاد را نتوانستیم به پیروزی در سیاست و حکومتداری پیوند بزنیم. احزاب جهادی ما نتوانست بعد از سقوط رژیم دست نشانده شوروی از ثمره جهاد بصورت معقول و منسجم بهره برداری نمایند و بخاطر این ضعف مدیریت، افغانستان یک دهه دیگر باز هم به عقب برگشت و به صحنه جنگ و خشونت تبدیل شد. خشونتی که آثار منفی آن تا امروز دامنگیر ملت ما است.
شکست تجربه حکومتداری مجاهدین بدون شک معلول عوامل و دلایل فراوان داخلی، منطقه ای و بین المللی است اما یکی از دلایل اصلی آن عدم توافق گروه های سیاسی و جهادی آن زمان بر یک ساختار سیاسی مناسب، عدم تصویب قانون اساسی مورد اجماع ملت و سرانجام برگزار نشدن یک انتخابات عمومی سالم و مشروع برای تعیین رهبری سیاسی و نظام سیاسی کشور بود. این سخن به معنی تضعیف گروهای مجاهدین نیست اما یک حقیقت تلخ است که باید آن را بپذیریم و از آن عبرت بگیریم. در این بخش من با تحلیل دانش از "یک حقیقت تلخ" موافقم.
در بخش سوم این سخنرانی متاسفانه دانش با یک رویکرد توجیهی نچسپ، اشتباه و معطوف به داعیه تمامیت خواهانه و هژمونیک اشرف غنی و همباوران سیاسی اش به سیاق شاه حسین مرتضوی دروغ می گوید. آگاهانه و حساب شده به روایت پردازی کاملا وارونه می پردازد. امری که از سوی یک دانش آموخته علم حقوق و اهل ادعای رهبری سیاسی که سرور دانش باشد نه قابل تصور است و نه قابل تحمل.
برای اینکه گفتنی هایم را بهتر و درست شرح داده باشم بخش سوم سخنرانی دانش را در چند نکته بررسی می کنم:
یکم: دانش در بخش سوم سخنرانی اش به سه نکته مهم و اساسی تاکید می کند؛
الف) قانون اساسی موجود ما به عنوان یک وثیقه ملی به آسانی بدست نیامده است.
ب) قانون اساسی محصول بیش از دو دهه جنگ و منازعه در افغانستان است.
ج) نظام برخواسته از این قانون محصول مبارزات تاریخی مردم است.
من با نفس تاکید دانش بر این سه نکته مهم و اساسی موافقم اما مساله ام با دانش این است که وثیقه ملی که به آسانی بدست نیامده است و محصول بیشتر از دو دهه جنگ و منازعه در کشور است و محصول مبارزات تاریخی مردم متاسفانه به بسیار آسانی نقض شده است و حرمت این وثیقه ملی عملا قربانی همان داعیه باطل شده است که مردم افغانستان بیشتر از دو دهه علیه آن داعیه باطل مبارزه کرده بودند و مهمتر اینکه سرور دانش که عبارت قانون پوه را یدک می کشد یکی از کسانی است که در حرمت شکنی این وثیقه ملی نقش دارد و عملا به دستورهای الزام آور این وثیقه ملی پشت پا زده است.
دوم: سرور دانش می فرماید "مطابق ساختاری که در این قانون پیشب ینی شده است ما امروز دارای یک نظام اسلامی کثرتگرا، مبتنی بر دموکراسی و آرای مردم هستیم". حالا حتی اگر قبول کنیم که ساختار سیاسی قدرت پیش بینی شده روی کاغذ و کتاب قانون اساسی ما کثرتگرا است در جهان واقع آیا ما عملا امروز دارای یک نظام کثرتگرا مبتنی بر دموکراسی و آرای مردم هستیم یا نه؟ اگر آری، دانش عینیت آنچه را چشم بسته از داشتن را جار می زند نشان بدهد. اگر نداریم داوری دانش به این می ماند که برای غذا دادن به انسان گرسنه روی کاغذ قابلی پلو و کباب داشی بنویسیم.
سوم: سرور دانش می فرماید: "در پرتو همین قانون نمادها و شاخصه های هویت ملی ما نیز تعریف شده است و اینکه وحدت ملی ما در کثرت و تنوع و چندگانگی ما است". اینجا پرسش من از دانش این است که "نمادها و شاخصه های هویت ملی که در پرتو قانون اساسی تعریف شده است کجا است؟ وقتی عملا سرود ملی به زبان پشتو است، پول و بانک نوت کشور به زبان پشتو است، اکثریت قریب به اتفاق رتبه های علمی در نهادهای اکادمیک دولتی و رتبه های نظامی ما به زبان پشتو است وانگهی قانون اساسی به حفظ "مصطلاحات ملی" حکم می کند، این نمادها و شاخصه های هویت ملی که سرور دانش گپ می زند کدام هستند؟
چهارم: سرور دانش در یک شعار مضحک و مسخره می گوید: "از رهبری حکومت وحدت ملی و گروه های سیاسی می خواهیم که در همه شرایط و حالات بشمول حالات جنگ و صلح، چهار چوب اصلی قانون اساسی، ساختارها و ارزش های مندرج این قانون را خط سرخ ملت افغانستان بدانند". حالا اگر سرور دانش همان "استاد سرور دانش" قدیمی و پژوهشگر عرصه حقوق باقی می ماند و چنین گپی را بر زبان می راند برای من جدا چنین سخنی قابل استقبال و تمجید بود یا اگر سرور دانش در وضعیت عبارت "معاون دوم رییس جمهور" را یدک می کشید که اشرف غنی رییس جمهور مشروع و منتخب می بود باز هم چنین سخنی از سوی او قابل استقبال و درخور حمایت بود.
وی در حالی از "چهار چوب اصلی قانون اساسی، ساختار و ارزش های مندرج قانون به عنوان خط سرخ ملت افغانستان" گپ می زند که خود عضوی از یک گروه است که حرمت قانون اساسی را شکسته اند، به دستورهای الزام آور قانون اساسی پشت پا زده اند و ساختارهای تعریف شده قانون اساسی درهم و برهم کرده اند. اینجا است که چنین سخنی در چنین وضعیتی از دهان دانش عملا حکم تف سربالایی را دارد که سرور خان به هوا کرده است.
قبول دارم که سرور خان دانش آموخته علم حقوق است و عنوان قانون پوه را یدک می کشد اما قرنها پیش سعدی بزرگ گفته است:
"بار درخت علم ندانم مگر عمل
با علم اگر عمل نکنی شاخ بی بری
هر علم را که کار نبدنی چه فایده
چشم از برای آن بود آخر که بنگری"
پنجم: سرور دانش در یک بلوف مضحک و چرند به سیاق چرندیات شاه حسین مرتضوی به روایت پردازی دروغ بنیاد متوسل شده و به گروه های اپوزیسیون حکومت وحدت ملی می گوید: "اگر با حکومت وحدت ملی مخالفت سیاسی داشته باشید یا برای اداره و مدیریت کشور طرح های بهتری داشته باشید، بیاید، میدان های سیاسی در افغانستان به روی همگان باز است و در جریان انتخابات های آینده و شیوه های دموکراتیک وارد کارزار سیاسی شوید تا بدست گرفتن قدرت از طریق مشروع به تطبق اهداف و برنامه های خود بپردازید اما منصانه نیست که بخاطر مخالفت های سیاسی یا حزبی امروز حکومت وحدت ملی را تضعیف کنیم و یا وحدت ملی مردم را قربانی بسازیم و یا در مقابل قانون اساسی ایستاده و سازوکارهای مغایر قانون اساسی را در پیش بگیریم".
او در حالی از باز بودن میدانهای سیاسی به روی همگان، کارزار سیاسی به شیوه های دموکراتیک و بدست گرفتن قدرت از طریق مشروع سخن می گوید که خود از طریق کودتای تقلب و غارت اراده سیاسی مردم، نقض قانون اساسی و نقض مشروعیت بر کرسی معاونت دوم ریاست جمهوری کشور لم داده است. به دانش پشنهاد می کنم که در جلد دوم کتاب داکتر سپنتا، از صفحه 847 تا 872 روایت فاجعه تمام عیار کودتای تقلب را بخواند، اظهارات رحمت الله نبیل رییس پیشین امنیت ملی در برنامه سیاه و سفید طلوع نیوز در خصوص بازی های کثیف و رسوا با انتخابات و اراده سیاسی مردم را بشنود، گزارش اتحادیه اروپا از "کابوس وحشتناک" در غارت اراده سیاسی مردم را بخواند، فایل های صوتی از گوسفند بازی با انتخابات را بشنود بعد بیاید چرندیات از این دست را سربالا تف کند.
دانش در حالی جریانهای اپوزیسیونی را دعوت به توسل به انتخابات، روندهای دموکراتیک و سازوکار مشروع می کند که در ماه های گذشته نجیب الله احمدزی خلاف حکم صریح قانون انتخابات از ریاست کمیسیون انتخابات عزل شد و همچنان در امر تکمیل کردن عضو کمبود کمیسیون اشرف غنی بر اساس مشوره و راهکار قانون شکنانه همین جناب سرور سرپرده در کمال وقاحت و رسوایی حکم نقض قانون انتخابات را صادر کرد در این خصوص من بحث های مفصل داشته ام. نمیخواهم تکرار کنم.
جناب قانون پوه در حالی از حاکمیت قانون و حرمت قوانین و ارزش های قانون اساسی گپ می زند که به دنبال نقض قانون اساسی و تاراج اراده سیاسی مردم در 2014 عملا در زیر ریش شخص شخیص شان علاوه بر نقض قانون انتخابات، قانون ثبت و احوال نفوس و قانون تظاهرات با فرمان تقنینی خلاف دستور صریح ماده 79 قانون اساسی تعدیل می شود. در این خصوص من جناب قانون پوه را به صفحه 620 و 621 کتاب "حقوق اساسی افغانستان" آدرس می دهم. کتابی که شخص جناب قانون پوه نوشته است. کتابی که اینجانب بعنوان شاگرد حقوق و علوم سیاسی از آن آموخته ام درست است که سرور دانش حقوق خوانده است و کتاب و مقاله های بسیاری در این عرصه نوشته است اما با توجه به عملکرد جنابعالی چند بیت دیگر از سعدی بزرگ را تقدیم او می کنم و این سیاه ها را نقطه پایان می گذارم.
علم چندان که بیشتر خوانی
چون عمل در تو نیست نادانی
نه محقق بود نه دانشمند
چارپایی برو کتابی چند
آن تهی مغز را چه علم و خبر
که بر او هیزم است یا دفتر
آصف آشنا
>>> جناب اشنا تحلیل بسیار عام فهم شما برای اکثریت انسانهای علم فهم و بادرک برادران پشتون مصداق خوب و باارزشی است اگر وجدان اگاه داشته باشند و کورکورانه دبناله رو قوم وقبیله نبوده بلکه ارزشها و درایت ها را ملاک عمل قرار دهند .
ارزوی موفقیت برایت دارم اشنا عزیز
بایانی
>>> نجیب بارور
متفکر تقلبی به حدی رسوا شده است که اگر به برنامههای فاشیستی خود ادامه دهد، چندروز بعد یک مامور درجه پنجم را نیز برکنار کرده نمیتواند! اینها فکر کردهاند با تکیهزدن به کرسی ریاستجمهوری هرچه دلشان خواست میکنند. مردم به حدی به این مترسک بیباور شدهاند که دیگر حتی از نام او میشرمند. یک زعیم وقتی به اشاره چارتا عقدهمند گوشه و کنارش برقصد، عاقبت چنین بیعزت و زبون میشود.
>>> آصف آشنا سروردانش وخودت زمین وآسمان فرق دارین بسیارتیزروی نکو
میدانی این استاد را به چی تشبه کردی
>>> آنچه آشنا نوشته عین حقیقت است.
این استاد قانون پوه و آن مغزمتفکر قانون شکن هیچ اصلی از اصول قانون اساسی را رعایت نمیکنند مگر دیگران را حوال به قانون اساسی میکنند.
عزیزانی چون آصف آشنا غنیمت روزگار هستند چون حرف مردم و درد مردم را به زبان گفتاری و نوشتاری به ادرس گوش های کر و چشم های کور اهل قدرت میفرستند.
وای از آن روز که این حرف هارا مردم خشمگین با مشت های گره کرده بر گرده های ارگ نشینان مغرور بنشانند.
انتخاب با ارگ نشینان است که پند میپذیرند یا با خشم ملت افغانستان روبرو میشوند.
>>> این قانونپوه ها و قانون دانان حرف ها یشان مطابق شرایط وحال واحوال جامعه فرق میکند.اگر در دانشگاه وخانه ایشان باشند نقاد وراستگو وراست رفتار میشوند واگر در قدرت سیاسی قرار یگیرند وباید حرف هایشان سیاسی وارگی میشود واز گفته های سابقه خود منکر وتحارف گوناگونی را از قوانین ومقررات ارائه میدارند.اصلن امروزه قانون دانان وقانون پوه ها فراموش کرده اند که برای بقای خویش چه بگویند وچه بنوسند.از همه مهمتر برای انان بقا وماندگاری شان در مقام ومنصب هست وبس.اینکه در اینده بنام چه یاد میشوند ومردم چه میگویند مهم نیست. مهم زر اندوزی وداشتن تعمیر های لوکس ومفشن هست وبس.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است