وقتی حرف های عطا محمد نور و اعلامیه جمعیت را در مورد عبدالکریم خدام و حمایت های محکم آنها را از والی پیشین ولایت سمنگان شنیدم گفتم خدا می داند که چه معامله ای در سر باشد.

امروز دیدیم که خدام به سادگی یک مهره پیاده در شطرنج کنار رفت و مهره دیگری به نام ابراهیمی آمد نام اش را شما هر چه می گذارید بگذارید اما قبول کنید که معامله شد معامله ای که در این سال ها بارها شد و پس از این نیز خواهد شد. قبول کنید که اینها بر سر منافع خودشان بصورت ساعتی معامله می کنند به من و شما چه می رسد که یخن پاره می کنیم و علیه یکدیگر می ایستیم.

اینها هجده سال سر یک دسترخوان نشستند و خوردند و نوشیدند خرابات کردند و بعد از این هم می خورند و می نوشند و می چاپند و در میان شعارهای فریبنده نشخوار می کنند و یک آروغ هم نمی زنند. تذکره الکترونیکی تنها یک نقطه فشار علیه یکدیگر است ریشه اش اینجا نیست خارج از مرزها است. دست روسیه و آمریکا نباشد هیچکدام از اینها بینی خود را پاک کرده نمی توانند.

چلنج نمی دهم اما می خواهم بگویم که فردا همین هایی که مثل غنی و عبدالله برای هواداران خود یخن پاره می کردند باز هم در یک میز به ریش همه ملت می خندند در اینجا نه قصه جهاد است و نه دین و مذهب و نه هم بحث جدی بر سر زبان و ملیت و نژاد اینجا فقط ماییم که بخشی در انتحاری ها کشته می شویم و بخشی دیگر در این جنگ های زرگری رهبران استهلاک می شویم و به تدریج نابود می شویم.

مهدی ثاقب

>>>   با شما موافقم

>>>   گل گفتی لالا عین حقیقت را نوشتی. اگر منافع شخصی هرکدام این خاینین برآورده شود.در شناسنامه شان ابلیس هم بنویسن قبول دارند.

>>>   هفته فهم که میگویند، به این قسم آدم ها میگویند.
بیچاره .... بعد از هژده سال متوجه این گپ شد.

مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است