آنچه روسیه، پاکستان و ایران در آن هم نظر اند این است که حضور فیزیکی آمریکا به خودی خود معنایی ندارد و به سود آنها است اما به هیچ رو نباید به آمریکا اجازه داده شود که استراتژی خود را در افغانستان پیاده کند | ||||
تاریخ انتشار: ۱۳:۳۲ ۱۳۹۶/۱۲/۷ | کد خبر: 147484 | منبع: | پرینت |
ادامه بزکشی جیوپولیتیک و کشمکش و معامله بر سر نعش خونین افغانستان
پاکستان در قبال افغانستان یک راهبرد مشخص و تعریف شده دو مرحله ای دارد. سیاست اسلام آباد در قبال افغانستان چنین است که در فرجام سراسر خاک افغانستان را به خاک پاکستان پیوند دهد و کنفدراسیون نام نهاد اسلامستان را در گستره افپاک ایجاد نماید به این استراتژی پاکستان در سال های دهه نود حکمتیار دور انداخته و طی مصاحبه ای در جریده البدر چاپ هالند که به مدیریت تنویر نشر می شد اشاره کرده بود.
به هر حال هدف اصلی پاکستان این است که با اشغال خاک افغانستان از سویی در بعد جیواستراتژیک در برابر حریف سنتی خود یعنی هند عمق استراتژیک پیدا نماید و از سوی دیگر با ایران و کشورهای آسیای میانه هم مرز شود و اینگونه وزن استراتژیک خود را در منطقه و جهان بالا ببرد روشن است پاکستان با اشغال افغانستان توسط گروه های وابسته به خود مانند طالبان، حزب اسلامی و شبکه حقانی بر کان های سرشار افغانستان که ارزش آن یک تریلیون دالر برآورد می شود هم دست خواهد یافت.
یعنی نگاه پاکستان تنها جیواستراتژیکی و جیوپولیتیکی نیست بلکه جیواکونومیکی هم می باشد. با دستیابی به گستره افغانستان، پاکستان می تواند روی رساندن منابع سرشار کانی آسیای مرکزی به بندرهای کراچی و گوادر و نیز چین سنجش داشته باشد یکی دیگر از اهداف پاکستان در دست گرفتن انحصار مواد مخدر افغانستان است که می تواند در آمد سرشاری را برای اسلام آباد تامین کند.
پاکستان نیک می داند که دست یافتن به این اهداف کار آسانی نیست از این رو استراتژی خود را به دو مرحله تقسیم نموده است در گام نخست هدف پاکستان اشغال گستره پشتون نشین افغانستان است. می شود گفت که پاکستان به این هدف خود (در اثر لغزش های سیستماتیک آمریکا به کمک چین، کشورهای عربی و ترکیه) دست یافته است اکنون پاکستان در گستره پشتون نشین تسلط و سیطره عام و تام دارد. بسنده است امروز آمریکا برآید و فردا سراسر گشتره پشتون نشین به دست پاکستان خواهد افتاد.
و اما پاکستان نیک می داند که ایران بر ولایت های هم مرز با خود از نیمروز تا بادغیس حساسیت بسیار بالا دارد. همینگونه روس ها گستره شمال هندوکش از بدخشان تا هرات را گستره امنیتی خود تعریف می نمایند. بی گفتگو هند نیز از افتادن شمال به دست پاکستان می ترسد از این رو استراتژی پاکستان این است که در مرحله دوم مبارزه بر سر کنترل شمال را به کمک اعراب و چین در برابر روسیه، هند و ایران و حتی امریکا و اروپا آغاز کند. روشن است جنگ بی پایان فرسایشی دور و درازی در پیش خواهد بود. دیسلوکاسیون جغرافیای جنگ از جنوب به شمال و آوردن داعش از خارمیانه عربی به شمال را هم باید در همین چهارچوب بررسی کرد.
از دید اتنوپولیتیک با توجه به اینکه در گستره پاکستان 12 درصد جمعیت 175 میلیون پاکستان پشتون اند، اسلام آباد می تواند با بهره گیری از رشته های خویشاوندی و تباری میان پشتون های دوسوی مرز بسیار سریع در گستره پشتون نشین افغانستان نفوذ کند اما رخنه در میان اقوام باشنده شمال کار ساده ای نیست. روس ها و کشورهای آسیای میانه هم به سادگی شمال افغانستان را برای پاکستان رها نخواهند کرد.
در کل، پاکستانی ها دید استراتژیک در برنامه دارند تا در گام نخست گستره دامنه های جنوبی کوه های هندوکش و بابا را که در علم سیاست به نام مرز علمی یاد می شود زیر سیطره خود بیاورند اما در گام دوم خود را به مرز استراتژیک آمو (طبق تعریف کلاسیک جیوپولیتیک دان های انگلیسی در دوره استعمار هند) برسانند.
و اما در بعد تاکتیکی پاکستان پیوسته تلاش ورزیده است در بعد تاکتیکی با ایران به نوعی تفاهم بر سر گستره نفوذ در افغانستان دست یابد این در حالی است که در عین همکاری پنهانی در تلاش است تا به کمک پول های شیوخ عرب در ولایت های هم مرز ایران از هرات تا نیمروز نفوذ خود را گسترش بدهد. ایران قلمرو پیشین دولت صفویه را گستره سنتی نفوذ خود می شمارد که از قندهار تا فاریاب را در بر می گیرد اما پاکستان در برابر ایران گستره نفوذ خود را از هلمند تا کنر تعریف می کند.
با این هم می شود گفت که هرگاه قرار باشد خاک افغانستان را پاکستان و ایران میان هم به عنوان گستره های نفوذ تقسیم کنند پهنه ای از بدخشان تا هلمند مربوط ایران و ساحه ای از کنر تا هلمند مربوط به پاکستان می شود از سوی دیگر اسلام آباد در بعد تاکتیکی طرح تقسیم افغانستان به دو گستره نفوذ میان روسیه و پاکستان را هم با روس ها مطرح کرده است می توان گمان برد که در این تقسیم گستره ای از هرات تا بدخشان مربوط ساحه روسیه و گستره ای از کنر تا فراه مربوط به پاکستان می شود.
در کل می توان نتیجه گیری کرد که خاک افغانستان در بعد تاکتیکی میان سه کشور به سه گستره نفوذ قابل تقسیم است: شمال از بادغیس تا بدخشان -گستره نفوذ روسیه غرب از هرات و فراه تا نیمروز و هزارستان- گستره نفوذ ایران و جنوب و شزق از هلمند تا کنر مربوط گستره پاکستان البته کابل به عنوان پایتخت بیرون از این تقسیمات است.
و اما تقسیم افغانستان میان پاکستان و امریکا داستان دیگری دارد. آمریکا در تلاش است تا جای ممکن دست پاکستان را از خاک افغانستان کوتاه سازد از همین رو گستره بودوباش قبایل غلجایی را زیر کنترل خود گرفته و گستره بودوباش قبایل درانی را مشترکا با انگلیسی ها اداره می کند. فلسفه روی کار آوردن یک دولت غلجایی در کابل را هم باید در این جستجو کرد که نفوذ پاکستان به گونه سنتی در میان غلجاییان بسیار زیاد است عین سیاسیت را روس ها هم با روی کار آوردن داکتر نجیب تعقیب می کردند.
پاکستان از آوان اشغال افغانستان از سوی آمریکا پیوسته با این کشور بر سر کنترل دولت دست نشانده در کابل چانه زنی دارد و می کوشد تا جای ممکن دست کم نیمی از دولت افغانستان را زیر کنترل خود داشته باشد همین اکنون بخش بزرگی از دولت افغانستان از سوی گماشتگان پاکستان زیر نام طالبان میانه رو و حزب اسلامی کنترل می گردد. با این همه در این اواخر مناسبات آمریکا و پاکستان بر سر تقسیم نعش افغانستان که آن را مشترکا شکار کرده اند به شدت تیره شده است.
علت اصلی تیرگی روابط میان دو کشور نفوذ روز افزون چین در پاکستان است واشنگتن می ترسد که با افتادن پاکستان و افغانستان به دست چین، گستره افپاک دربست در اختیار پیکنگ قرار گیرد از همین رو اسلام آباد را به شدت زیر فشار گرفته است. یکی از طرح های آمریکا ساختن کشور بلوچستان است که با ناکامی روبرو شده است طرح دیگر بازگشت به طرح استعماری انگلیس دال بر ساختن کشور «یاغیستان» می باشد.
انگلیسی ها در دوره استعمار گستره بودوباش قبایل را به نام یاغیستان می خواندند هدف انگلیس ها این بود که با تجرید این گستره از تمدن جهانی قبایل را در تاریکی و وحشت و بیسوادی نگه دارند تا هرگاه روزی روس ها افغانستان را اشغال نمایند بتوانند با راه اندازی جهاد روس ها را به کمک این قبایل با راه اندازی جهاد وادار به عقب نشینی نمایند از همین رو رهبری این قبایل را به دست خان ها و روحانیون وهابی داده اند.
اکنون که آمریکا به کمک اسراییل، هند و انگلیس در صدد رفرش کردن پروژه یاغیستان برآمده است اسلام آباد دست به اقدامات واکنشی زده است از یک سو تلاش دارد تا با بسترسازی برای تشریف فرمایی چند میلیاردی چین، دست آمریکا را از اقتصاد پاکستان کوتاه کند و از سوی دیگر با سازش با روسیه بر سر تقسیم گستره نفوذ در افغانستان دست آمریکا را از گستره پشتون کوتاه کند و طرح ساختن کشور یاغیستان را که یک طرح قدیمی استعماری انگلیسی بود با شکست روبرو سازد و از آن سو با ایران برای کوتاه کردن دست هند و آمریکا از افغانستان به توافق برسد در عین حال روی استراتژی اصلی خود به کمک اعراب و ترکیه و چین کار می کند.
اینگونه زمینه مانور آمریکا در افغانستان محدود شده و در عمل به گروگان پاکستان مبدل خواهد شد. هم روس ها و هم پاکستانی ها به حضور آمریکا در افغانستان ذینفع اند. نگاه روسیه این است که با حضور آمریکا در افغانستان، ایران، چین، پاکستان و کشورهای آسیای میانه همه از ترس آمریکا دست به دامان روسیه می برند و دستنگر روسیه می شوند. پاکستان هم هدف چاپیدن و باجگیری از آمریکا را تعقیب می کند. مادامی که آمریکا در افغانستان حضور داشته باشد ناگزیر است به پاکستان بابت حضور در افغانستان ته جایی بدهد و باج بپردازد.
تا جایی ایران هم به حضور آمریکا ذینفع است زیرا می ترسد که با برآمدن آمریکا گستره افغانستان زیر نفوذ روسیه و پاکستان نرود در صورت سیطره روسیه، ایران ناگزیر با روسیه رودررو قرار خواهد گرفت. سیطره یابی پاکستان به معنای حضور گستره وهابیون و اخوانی ها و پان ترک ها و نیز چین در افغانستان است که هر سه گروه زیر تاثیر شیوخ وهابی عرب و اردوغان اند تنها کشوری که جدا خواهان راندن آمریکا است چین می باشد.
اما آنچه روسیه، پاکستان و ایران در آن هم نظر اند این است که حضور فیزیکی آمریکا به خودی خود معنایی ندارد و به سود آنها است اما به هیچ رو نباید به آمریکا اجازه داده شود که استراتژی خود را در افغانستان پیاده کند در اینجا از سویی میان روسیه و ایران و از سویی میان پاکستان و ایران و از سویی هم میان روسیه و پاکستان همسویی و همنگری است. در این اواخر پاکستان بیشتر سیاست های خود را با روسیه هماهنگ می سازد اما اینها همه در بعد تاکتیکی است. هم پیمان اصلی پاکستان چین است در حین حال در بعد تاکتیکی از یاری های گستره مالی کشورهای عربی هم بهره مند می باشد.
در کل مدیریت این کشکمش ها در سه بعد جهانی، منطقه ای و داخلی نیاز به یک دولت ملی در کابل دارد که بتواند با پیشگیری مشی سنتی بی طرفی مثبت و فعال کشور را از کارزار رقابت های بی پایان قدرت های منطقه ای و جهانی به میدان همکاری و تعاون منطقه ای مبدل سازد اما دردمندانه دولت های مزدور و بیگانه پرست ما توان این کار را ندارند از همین رو افغانستان به میدان بازی بزکشی جیوپولیتیک قدرت های بزگ و منطقه ای مبدل گردیده است. جنگ و بی ثباتی روزبروز بیشتر خواهد شد و بدامنی مزمن به یک امر عادی مبدل خواهد شد.
عزیز آریانفر
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است