زندگی در هزاره جات در سه دوره ی متفاوت
 
تاریخ انتشار:   ۱۲:۱۷    ۱۳۹۶/۱۲/۱۲ کد خبر: 147780 منبع: پرینت

من در سه دوره ی متفاوت در افغانستان و اکثرا در هزاره جات زندگی کرده ام. دوران قبل از سقوط نجیب، دوران طالبان و چند سالی در دوران بعد از طالبان.

در دوران قبل از سقوط نجیب در هزاره جات یک نسلی روی کار آمده بود آزاد، تا دندان مسلح، تحت تاثیر تقریبا کامل اسلامگراها، آرمانگرا، باورمند به نجات بخش بودن اسلام سیاسی، حزب باز و دلبسته ی صف بندی های داخلی احزاب جهادی. این نسل نه ترس از دوران قدیم و از حاکمیت ها و ستم های قومی کابل را در دل داشتند نه گردن نهادن به سلطه ی تک قومی را می توانستند حتی تصور کنند و نه حاضر بودند برای لحظه ای نظم گذشته در افغانستان را قبول کنند مثلا یک وقتی در این دوره چند نفر مسافر و از جمله یک زن را در منطقه ی پشتون نشین همسایه ی جاغوری ربوده بودند در مدت کوتاهی صدها و یا شاید هزاران آدم مسلح به مناطق نسبتا دوردست پشتون نشین ریختند و تا زن و مسافرین آزاد نشدند از این مناطق برنگشتند.

در دوران طالبان بخش های وسیع و اکثریت مناطق هزاره جات به دست طالبان تسخیر شد سلطه ی غیرقابل تصور تک قومی گذشته به بدترین شکل ممکن آن بازگشت و هزاره جات تقریبا به صورت کامل و بعد از نزدیک به دو دهه زندگی آزادانه و خودمختار به سلطه ی تک قومی گردن نهاد و خلع سلاح شد. کوچی ها در دوردست ترین مناطق هزاره جات پیدا شدند و نظمی بوجود آمد که بخش مهمی از مردم را وادار به ترک هزاره جات کرد. در این دوره در هزاره جات چیزی اتفاق افتاد که نسل انقلابی قبلی که با جنگ و سلاح و دور از ترس و وحشت سلطه ی تک قومی کلان شده بود چند سال قبل تصورش را هم نمی توانست بکند. هزاره جات در این دوران خالی از سلاح بخش مهمی از نیروی جوان و امید به آینده بود.

در اولین سال بعد از ختم این دوره اگر اشتباه نکنم من با دو دوست خوبم الهام غرجی و یونس زاولی از جاغوری تا مالستان و ناور و ... و ورس پیاده رفتیم. ما در طول راه فقط در ورس تفنگ را در خانه های مردم دیدیم و برای ما واقعا جالب بود. طالبان در مدت حاکمیت شان در هزاره جات موفق به خلع سلاح تقریبا موفقیت آمیز آن شده بودند و هزاره جات را به لحاظ روانی هم تسخیر کرده بودند. آن ترس از حاکمیت و ستم قومی دیگر واقعی بود و صرفا مربوط روایت های تاریخی و داستان های کهن سالان نمی شد. این ترس را مردم در تجربه ی تحقیر آمیز عملی شان در زیر سلطه ی قومی طالبان زیسته بودند.

در دوران بعد از سقوط طالبان همه چیز تغییر کرد اما این تغییرات حاصل مبارزه، جنگ و یا قدرت محلی نبود. این تغییرات حاصل جهل طالبان و رویارویی آنها با جهان و قدرت های بزرگ حاکم بر جهان بود. این تغییرات حاصل عدم شناخت طالبان از جهان جدید و واقعیت های آن بود. این واقعیت که تعدادی تکنوکرات "بی ریشه" آمدند و همه چیز را قبضه کردند ریشه در همین واقعیت داشت. واقعیتِ اشتباه استراتژیک طالبان. در روایت های بعدی اما اول همه چیز وارونه جلوه داده می شود و بعد همه می مانیم که قدرتگیری چند تکنوکرات و بازگشت دوباره نشانه های حاکمیت قومی را چگونه توضیح بدهیم تا با روایت های عجیب و غریب مان هم سازگار باشد.

عبدالله وطندار


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
هزاره ها
طالبان
نجیب
نظرات بینندگان:

>>>   من ایمان دارم قوم هزاره قومی سلحشور صدیق وباهمت وسخت کوش وباایمان است.از وطن پرستی وصداقت این قوم هرچه بگویم کم گفته ام .بخصوص اینکه این قوم در راه استقلال کشور وخلاصی از بند بیگانگان مفکوره ای وحدت گرا داشته وشهدای زیادی را تقدیم انقلاب اسلامی افغانستان کرده است .برای اثبات این گپم باید از شهید باعزت ووالامقام عبدالعلی مزاری یاد کنم که جانش را برای استقلال وطن تقدیم کرد وبا ایجاد وحدت وهمگرایی در میان قومیتها از هرگونه تفرقه بیزار بود وتوطیه دشمنان دین وانقلاب را درتفرقه مابین شیعیان واهل سنت در افغانستان با بذل خون وجانش نقش برآب کرد وتا این لحظه الحمدلله رب العالمین بحث سنی وشیعه اصلا در افغانستان ما مطرح نشده وچشم وهابیزم کورماند واین به برکت خون این شهید والامقام است.
داکتر عبدالرب اچکزی

>>>   انشاالله وباذن الله بزودی هزاره ها افغانستان راآزاد خواهندکرد

>>>   اما من بر خلاف دوست گرام نظر دارم چراکه هزاره در این چند سال اخیر آسیب های فراوان دیدند شهدای تقدیم کردند در حالیکه به هدفهای خود دست نیافتند و از سوی فاقد تشکیلات وسازماندهی هستند، مراجع آنان در قم و نجف و علمای آنان نیز در همین شهرها جا خوش نموده است و رهبران آنها هر کدام ساز خود را میزنند وبدنبال شهرت و مقام هستند و هر موقع نیاز به مردم هزاره داشتند به سمت آنها روی می آورند، دیگر نسل تحصیل کرده آنان نیز تقریبا بدنبال لقه ای نان در کشورهای دیگر و حتی در داخیل کشور هستند، هزاره ها درست همانند کله بی چوپان در شرایط کنونی رها شده است گرک های خارجی دراین گله رها شده گهگاهی میزنند و از اینها استفاده میکنند، در این شرایط این مردم فاقد انسجام و هماهنگی اند لهذا دیگر هیچ قدرت در داخیل کشور ندارند .
از مشهد .


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است