در نقدِ «فصل ناتمام غنی»
 
تاریخ انتشار:   ۱۱:۲۶    ۱۳۹۶/۱۲/۱۳ کد خبر: 147828 منبع: پرینت

هرگونه ارجاع مشکلات جامعه امروز به گذشته برای اینکه بر اساس آرمان‌ های گذشته این مشکلات حل شود نادرست و فکر ارتجاعی است؛ تفاوت نمی‌ کند که این ارجاع به فکر دوره حاکمیت عبدالرحمان خان یا امان الله خان باشد در هر دو صورت اینگونه برخورد با مشکلات، مناسبات و شرایط فعلی جامعه ارتجاعی است.

امان الله خان در حکومتداری گرفتار تناقض فکری بود که این تناقض فکری سری به مدرنیسم و سری به سنتگرایی داشت از سویی می‌ خواست جامعه بصورت اروپایی سکولار شود و از سوی دیگر می‌ خواست ارزش‌ های قبیلوی را در فرهنگ حکومتداری رواج دهد و بر آن اساس حکومتداری کند چنین فکری درست نبود زیرا سنت چه مذهبی، چه فرهنگی، چه تباری و... همه سنت هستند نمی‌ شود سنت مذهبی را کنار گذاشت و سنت تباری و قبیلوی را رویکار آورد. امان الله خان و تعدادی از اطرافیان‌ اش از جمله محمود طرزی نسبتا گرایش مدرن داشتند اما نوستالژیایشان به سنت‌ های تباری و قومی به مراتب بیشتر از گرایش مدرن شان بود.

شناور شدن کلمه افغان و تعمیم دادن واژه افغان بر پیسه، بر زبان، بر ملت و... در همین دوره توسط محمود طرزی با حمایت سیاسی امان الله خان صورت گرفت. محمود طرزی در نوشته‌ هایش از زبانی به نام زبان افغانی یاد می‌ کند که در تاریخ زبانی به این نام نداریم. شاید منظور طرزی از زبان افغانی زبان پشتو باشد. زبان پشتو که واقعیت و تاریخ خود را دارد باید برای خط و کتابت این زبان و زبان‌ های دیگر کشور کار می‌ شد، خدمات آموزشی و... به این زبان و زبان‌ های دیگر کشور ارایه می‌ شد اما مساله افغانی‌ سازی همه‌ چی و نامگذاری افغان بر همه‌ چی است.

محمود طرزی با وصفی‌ که واقعیت غالب اجتماعی و فرهنگی افغانستان را می‌ داند اما آرزو قلبی‌ اش را اینگونه بیان می‌ کند: «وقتی که علیحضرت احمدشاه بابای غازی به تاسیس و استقلال سلطنت افغانیه کامیاب آمد امورات دفتر و کارهای کتابت و میرزایی و از جمله نوشت و خوان دولتی که اساس امور سلطنت بر آن موقوف است به زبان فارسی و به دست همان فارسی زبانان بود که از یادگارهای حکومت سابقه ایران باقی مانده بودند. زبان افغانی (منظور زبان پشتو است) به درجه‌ ای اصلاح نیافته بود که دفعتا امور دفتری و کارهای کشوری به آن زبان تحویل می‌ شد...

بنابر سبب های که بطور اجمال بیان نمودیم از آغاز تاسیس استقلال دولت افغانیه زبان رسمی دولتی ما زبان فارسی مانده است بعد از اینها هم به سبب بعضی غوایل خارجی و اختلافات داخلی هیچ کس در پی اصلاح و ترقی زبان افغانی (پشتو) و تبدیل دادن رسومات دولتی را از زبان فارسی به زبان افغانی و زبان رسمی ساختن آن نیفتاده اند ... مردم پایتخت و اکثر شهرهای بزرگ نایب الحکمه نشین ها اکثرا به زبان فارسی متکلم هستند در عموم دفاتر و محاکم رسمی دولتی زبان فارسی از آغاز تاسیس و تشکیل یافتن حکومت مستقله افغانیه به درجه ای راکز و راسخ گردیده که تبدیل و تحویل آن خیلی مشکل است. زبان دربار و خاندان سلطنت خواه در وقت حکومت سدوزایی درانی و خواه در وقت حکومت محمدزایی درانی فارسی بوده و هست.

بنابراین هیچ کس حکم داده نمی تواند که زبان رسمی دولتی ما دفعتا به زبان افغانی تبدیل یابد. یک محذور دیگری هم است و آن این است که زبان فارسی نسبت به زبان افغانی یک عمومیت و اهمیت بیشتر دارد مثلا زبان افغانی منحصر و محصور به خاک پاک افغانستان و همین چند میلیون افغان است حال آنکه زبان فارسی غیر از آنکه زبان عمومی تمام مملکت دولت همسایه ما ایران می باشد در تمام ممالک ماورالنهر و ممالک هندوستان حتی در ممالک عثمانی نیز معروف و متداول است و از اجزای مهمتر زبان های اسلامیه اهل شرق شمرده می شود. یک جزو مهم زبان ترکی عثمانی و ترکی ماورالنهر و اردوی هندی را زبان فارسی تشکیل می دهد که به این سبب ها اگر زبان رسمی دولتی افغانستان زبان فارسی باشد بی آنکه ضرری بر آن وارد شود از فایده های سیاسی هم خالی نیست» (فضایلی، 1383: 142).

ملت‌ سازی حکومت امان الله خان و محمود طرزی مدرن نبود و نیست بلکه قبیلوی و تباری است. در طول تاریخ در ملت‌ سازی چند اصل در نظر بوده است:
1- ملت‌ سازی بر اساس قوم و تبار که اینگونه برخورد نسبت به ملت‌ سازی برخورد سنتی و قبیلوی است. غیر از افراد قبیله دیگران نمی‌ توانند شامل چنین ملتی شوند؛
2- ملت‌ سازی بر اساس زبان که گویندگان یک زبان از هر قوم و تبار بنابه زبان مشترک، ملت محسوب می‌ شده اند؛
3- ملت‌ سازی بر اساس دین و مذهب که اهل یک دین و مذهب، ملت به حساب می‌ رفته است مانند امت اسلامی، اهل سنت، اهل تشیع و...؛
4- ملت‌ سازی براساس وطن که اینگونه ملت‌ سازی مدرن‌ ترین شیوه ملت‌ سازی است یعنی هر کسیکه از هر قوم و تبار اهل یک سرزمین و کشور هستند یا در آینده تابعیت سیاسی آن کشور را می‌ گیرند، شهروند و ملت همان سرزمین محسوب می‌ شوند و به آن کشور و سرزمین نسبت داده می‌ شوند.

بنابراین بهتر است که ملت‌ سازی براساس سرزمین باشد نه براساس تبار و قومیت زیرا خلاف حقوق بشر و هویت افراد است که اهل یک قوم را به زور به نام قوم دیگر نسبت بدهیم هویت‌ سازی و ملت‌ سازی دوره امان الله قومی و تباری بود متاسفانه این تصور اشتباه را اشرف غنی می‌ خواهد با تفکر ارتجاعی ادامه بدهد.

یعقوب یسنا


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
غنی
زبان فارسی
امان الله
پشتو
نظرات بینندگان:


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است