تاریخ انتشار: ۱۰:۳۶ ۱۳۹۶/۱۲/۱۶ | کد خبر: 148030 | منبع: | پرینت |
اين روزها كه نزدیک به سالروز كشته شدن عبدالعلى مزارى رهبر حزب وحدت به دست طالبان است عده اى از فعالان مدنى مخالف تماميت خواهان ارگ پيوسته تلاش دارند تا مسعود و مزارى را در كنار هم قرار داده و با برشمردن اشتراكات فكرى ميان اين دو شخصيت، سيماى وارونه اى از آنها ترسيم نمايند.
حال آنكه چنين تصورى هرگز واقعيت ندارد بلكه ساخته و پرداخته ذهن امروزى آنهایی است كه آرزويش را دارند. واقعيت آن است كه ميان مسعود و مزارى نمی توان هيچ سنخيتى سراغ نمود. هواداران چنين تفكرى باور دارند كه مسعود برخاسته از دل مظلوميت تاريخى تاجيكان و مزارى ظهور كرده از عمق محكوميت اجتماعى هزاره ها است كه خواهان عدالت اجتماعى و احقاق حقوق اقليت ها بودند هر دو پرورده ى جهاد و آب ديده ى بحران دهه هاى اخير كشور بودند و مواجه با انحصارگرايى و تماميت خواهى ديگران كه تا آخرين نفس در كنار مردم شان ماندند و بر اهداف بلندشان پافشردند.
اما واقعيت چنين نيست نه تاجيكان چنان مظلوميتى را تحمل نموده اند و نه هم مسعود در پى رهايى آنها بوده است حقيقتا مسعود يک اسلامگراى آزاديخواه و وطندوست بود كه بنابر گفته ى خودش از عقب ماندگى ريشه دار كشورش رنج مى برد. او مبارزه را در داخل كشور آغاز نمود و ادامه داد تا خون اش را در دفاع از اسلام، افغانستان و مردم اش ريخت از آغاز جهاد تشكيلات تحت اداره ى او متشكل از اقوام مختلف بود.
در بحبوحه ى حكومت نوپاى مجاهدين مسعود در آرزوى تامين مشارکت اقوام و احزاب مختلف بود و با همه ى مخاطرات گاه در شينه به ديدار حكمتيار مى رفت و زمانى هم به ساحات پرخطر تحت كنترل رهبران حزب وحدت و جنبش مى شتافت تا راه حلى براى منازعات پيچيده كشور و تفاهمى براى زياده خواهى جناح هاى مختلف سياسى جستجو نمايد.
عبدالعلى مزارى كه سال هاى تجاوز شوروى را در جمهورى اسلامى ايران بسر برده بود و از واقعيت هاى داخل كشور مطلع نبود از اولين روزهاى پيروزى مجاهدين بدون درنظرداشت حساسيت هاى زمان بر حق ضايعه شده ى قوم هزاره و كرسى هاى كليدى مى انديشيد و تاكيد داشت. او هيچگاه افغانستان را در كليت اش مطرح ننمود و صادقانه خود را مدافع قوم خودش معرفى كرد. اگر با مسعود و استاد ربانى مقابله كرد و يا با حكمتيار و طالبان معامله نمود مبناى كارش را منافع قوم هزاره و اهداف حزب وحدت تشكيل مى داد.
مزارى بدون مطالعه ى تاريخ و درک اينكه از چه آدرسى مظلوميت بر قوم هزاره تحميل شده است تيغ انتقام را در برابر كسانى از نيام كشيد كه هيچ ستمى از ناحيه آنها صورت نگرفته بود و در كنار آنانى ايستاد كه بانى و باعث اصلى تراژدى قوم هزاره بودند سرانجام مزارى قربانى خوش باورى هاى سياسى و اعتمادى شد كه حكمتيار از عقب و طالبان از روبرو به او خنجر وارد نمودند اما کشته شدن مسعود منبعث از تبانى چند شبكه ى تروريستى، چند دستگاه استخباراتى و چند كشور خارجى بود كه توسط دو تروريست خارجى در يک مقطع بسيار حساس به وقوع پيوست.
حالا هم برخلاف تصور برخى ها تاجيكان و هزاره ها در موقعيت مشابه هم قرار ندارند شايد فعالان مدنى، جوانان بيدار و عامه ى مردم دو قوم تفاوت آنچنانى از هم نداشته باشند اما با درنظرداشت تلفات و ريزش شديد نخبگان تاجيک كه توسط توطیه گران فاشيست در هفده سال اخير صورت گرفته است بزرگان قوم هزاره، نازدانگان و دردانگان دربار اند و در حاليكه اكثريت قاطع رهبران سياسى تاجيک تبار محكوم و مقهور ارگ هستند رهبران قوم هزاره، همسفره و همكاسه ى قبيله گرايان انحصار طلب و تماميت خواه اند.
اگر در سال هاى اخير و بنابر انكشاف اينگونه ى اوضاع كشور، همنوايى و اراده ى براى مبارزه ى مشترک براى نيل به اهداف مشخصى در ميان نسل جديد و فعالان سياسى و مدنى دو قوم ظهور و بروز نمود. بسيار ميمون و مبارک است و بايد از آن استقبال نمود اما نبايد واقعيت ها را تحريف نمود و نيات خود را به شخصيت هايى كه نه تنها ديگر در ميان ما نيستند بلكه در زمان شان هم در تقابل با هم قرار داشتند تعميم بخشيد.
محمد عارف منصوری
>>> بزرگان تاجیک بخاطری مقهور ارگ هستند که فاشیست های تمامیت خواه هر قدر خواستند نتوانستند آنها را تطمیع یا تخویب کنند در حالیکه بسیاری شان از بین برده شدند اما باز هم بازماندگانشان نشانی از موقف گیری مستقلانه داشتند نه دنباله روی ارگ و فاشیست های قبیلوی.
شما دیدید که جنرال دوستم با همه شأن و شوکت و معاونیت اول نتوانست در مقابل توطیه قبیله گرایان ایستادگی کند وحالا نمیتواند وارد کشور شود. پس ازان فاشیست ها تشجیع شدند و در یک حرکت انقلابی احمد ضیا مسعود که نمایندگی قوم تاجیک را می کرد از حکومت راندند و فکر کردند که کار عبدالله تمام است و وزیر خارجه را هم سلب صلاحیت کردند و در سفر ها بجایش معین وزارت خارجه و سفیر ارگ در امریکا را میبردند. سپس نوبت عطا محمد رسید و ارگ فکر میکرد که دیگر قومی نمیتواند در جلوی نیروی قهریه اش تاب بیاورد. و خلاف همه موازین اخلاقی و تعهدات شفاهی و کتبی استعفا نامه وی را امضا و وی را برطرف کرد.
سپس واکنش ها را دیدید که حتی تهدید ارگ و چاپلوسانش مبنی بر قطع معاش کارمندان و نا چل بودن امضای والی مقتدر بلخ به جالش کشیده شد. حتی ارگان های محل جایگایش را بحیث مُلی حفظ نتوانست و شرمسار گردید. والی (انلاین) ارگ در کابل بیخبر از همه چیز و حال واحوال از دور و پیچ منتظر تکیه زدن بر اریکه ولایت شد.
پس از آنکه وعد و عید های ارگ جای را نگرفت و قطب بندی در ولایت بلخ صورت گرفت، موضوع از جریان خون احمد شاه بابا و ریش سفید و کلان مملکت تنزیل یافت و حالا استانکزی که در قتل رهبر عطا محمد نور متهم است باسلام رحیمی رفته اند تا آبروی ارگ را حفظ کنند.
تاجک ها چنانچه در مقابل یغمای قبیلوی گلبیدین، و طالبان لنگی دار در گذشته کانون مقاومت بودند حالا در مقابل فاشیست های قبیله گرای متحجر یا طالبان نکتایی دار مردانه ایستادگی کردند و می کنند.
پس چرا تاجک مقهور نباشند. اگر از حقیقت نگذریم حکومت استاد ربانی به همه اقوام حق داد اما همین مزاری بود که با کنار آمدن با قصاب کابل خاک را بر سر مردم هزاره کرد و بالاخره بر اسر ساده لوحی اش فجیعانه به قتل رسید.
>>> ...
" اشتباه سیاسی را که هزاره ها بعدازسقوط حکومت شاه امان الله خان که دران وقت باتاسف هزاره ها شعورسیاسی نداشتندمرتکب شدند اما قوم شریف تاجیک به رهبری اقایان ربانی ومسعوددردهه 70 که عصرشگوفائی اندیشه هابودمرتکب شدند" .
بگفته یکی ازشاهدان عینی دریک صحبت تلفونی اقای مسعودبه اقای مزاری گفته بود که :
" حق چه یک ونیم مترریسمان به گردن بود یک متردیگرهم زیادمیکنیم که خودبارببرید"
مزاری بجوابش گفته بود :
" اگرما جوالی بودیم شما هم یک سقاوبیش نیستید" دوست گرامی !
گذشته هاگذشت خواهش میشود که جوسیاسی را الوده نسازید واظهارات که شمارا بمقصدمیرساندنه مارابگذارکه ازنامردی های شما همه را گرگ بخورد. مردم غرب کابل جفاهای که ازطرف شورای نظاروبویژه رهبری اقای مسعوددیده اند بیاددارند چون دریک جغرافیا زنده گی مینماییم بگذارفراموش مان شود
>>> شما بگویید که تاجک ها چه بلای بر سر هزاره ها آورده بودند که مزاری و تیمش آن همه ظلم و ستم را روا داشتند و آن همه پشتو های که مظلونه به قتل رسانده شدند مگر آن ها ظلم را روا داشتند. مگر جزای ستم پشتون های حاکم را پشتون های محکوم متقبل شوند.
مگر ساحات تحت کنترول اقای مزاری قبرستان زندگان و مردگان نبود؟
>>> ...
چند نکته را یادآور می شوم : ۱- بر خلاف آنچه تو ادعا نمودی مزاری همواره درسنگرجهاد و درکنار مردمش بود. ۲- مزاری طرح هماهنگی ملییت های محروم را ارائه کرد که بر مبنای آن موافقتنامه جبل السراج امضا شد اما همه میدانند که از چه طرفی نقض شد. ۳-ایاطرح نظام فدرالی را که مزاری مطرح ساخت برخواسته از اندیشه بلند او نیست؟ آنچه که روشنفکران شما امروز آنرا برای نجات کشور شعار میدهد. ۴-وقتکه با گذشت چند دهه وتجربه بدبختی های بسیار این تحلیل خلاف واقع واین دیدگاه تنگ نظرانه را ازتو جناب روشنفکر تاجیک میبینم افسوس میخورم.
>>> مسعود ومزاری هردو قهرمان مسول فاجعه افشار اند! هیچ فرق میانشان نیست! بد مردم همان قربانیان بودند و باقیمانده شان باید نابود گردد تا نور ومحقق هم به منزلت مزاری و مسعود برسند!
>>> Bagramian
اگر این قصه ها درست بر آیند که گویا عطامحمد نور والی بلخ بخاطر دریافت دو وزارت و گزینش والی دلخواه خود برای ولایت بلخ در معامله با حاجی غنی احمدزی از خواست های بر حق سیاسی و والی گری بلخ منصرف می گردد اشتباه بزرگی را مرتکب خواهند شد!
زیرا ، صرف نظر از بد عهدی غنی احمدزی که نمونه بارز آن را میتوان در راندن رشید دوستم و احمدضیا مسعود از کنار خود و همچنان نبود پایبندی به مفردات تعهد نامه تشکیل به اصطلاح حکومت وحدت ملی برشمرد ، کرسی های دولتی در صورت تمرکز بیش از حد قدرت در دست یک شخص همان گونه ایکه داده میشوند به ده ها حیله و ترفند و بهانه واپس گرفته میشوند! اما، به کرسی نشاندن خواست های تاریخی و سرنوشت ساز مانند توزیع کارت های ثبت هویت مطابق فیصله و تصویب سه یا چهار سال پیش شورای ملی ، تغیر اساسی در قانون انتخابات و تشکیل کمیسیون واقعآ مستقل انتخابات، انتخابی نمودن والیان و ولسوالان و شهر داران مطابق و ساز گار با همین قانون اساسی موجود میتواند سرنوشت و آینده دموکراسی واقعی، مردم سالاری، عدالت اجتماعی و اقتصادی، برابری فردی و تباری ودسرانجام به انحصار تقریبآ دایمی قدرت دولتی پس از عبدالرحمن خان در دستان نماینده گان از بیرون آورده شده و خود ساخته قبیله ای در کشور پایان دهد و افغانستان را به مسیر روشن ترقی و پیشرفت اقتصادی و اجتماعی راهی نماید!
>>> همانطور که چندی قبل تاجیکها در دردانگان ونازدانگان ارگ بودند ودر خوشی قدرت هزاره وازبک را نادیده گرفته بودند واکنون که نیمه قدرتی از انان گرفته شده دست برادری دراز نموده .
ولی تاریخ گواهی می دهد اگر باز دست این قوم انحصار طلب به قدرت برسد باز مانند گذشته برایشان نه هزاره اهمیت دارد ونه ازبک بلکه انحصار طلب تر از پشتون ها میشوند.
نمونه اش برای به قدرت رسیدن عبدالله تنها تاجیکها سهم ندارند وهزاره وازبک نیز از او حمایت نمودند .ولی پس از به قدرت رسیدن همه رابه نام جمعیت وتاجیک ختم نمودند.
نمونه دیگرش انحصار طلبی عطا محمد نور که در بلخ تمام اقلیت ها نسبت برابر دارند ولی در امور اداره بلخ یک هزاره وجود ندارد.
پس ابتدا برادران تاجیک اول به خود وگذشته خود بنگرند بعد یک جانبه قضاوت کنند.
>>> برادران مسلمان ! عجب بحثی را طرح فرمودید ! عدۀ گفتند مسعود گُل بود و مزاری گِل و برخی بر عکس گفتند امادر انیکه پشتونها ...اند اتفاق نظر وجود داشت لکین نظر من این است که که اگر مسعود، مزاری ، ربانی ، مولوی عمر ...و...همه ویا یکی دوتای اینها گُل بودند سپ خاک وطن را چه کسانی ویران ساخته است ؟ نصف از جمعیت افغانستان را چه کسانی آواره کرده است ؟ به ناموس وطن چه کسانی تجاوز نموده اند ؟ دروازه های وطن را چه کسانی بر روی قدرت های بیگانه باز نموده کرده است ؟ ترورست های بین المللی را چه کسانی وارد کشور کرده اند که همانند گرگ بیابان در کشور مشغول دریدن و پاره کردن اند ؟ به عقیده من روسیاهان تاریخ مسعود، ربانی، مزاری، و روسیاه تر از همه مولوی عمر.... آنان کسانی اند امروز در جهم باریتعالی می سوزند و آتش جهنم منتظر روسیاهان دیگر چون طالبان لنگی دار و طالبان کروات دارند و ...
>>> دوست عزیز ما که جناب مزاری را در هنگام جهاد مقدس بیرون کشور قرار داده وفرموده اند که گویا بعد از پیروزی مجاهدین در داخل کشور امده اند سخت اشتباه کرده اند بنده درهنگام جهاد در مرکز اقای مزاری در بلخاب سانچارک که انگاه بلخاب علاقه داری بود وکنون ولسوالی مستقل است رفتم وبا ایشان ملاقاتهای پیهم داشتم واز دانش وهدایات انها مستفید گردیده باهم قرار دادهای دوستی وهم پیمانی امضا نمودیم او{رح} به تمام جبهات حزب وحدت انزمان دستور داد تا با کاروانهای اکمالاتی ومجاهدین جبه ای ما مزاحمت خلق نکنند وبعد از بلخاب ازطریق زاری وامرخ به شولگر رهسپار شدند ودران جا مرکز خودرا سامان دادند وحتی در تعمیر قرار گاه خود عملا حصه گرفته با وجود این که سمت رهبری حزب وحدت را بعهده داشتند خود عملا در کارهای فزیکی تعمیر قرار گاه جدیدسهم میگرفتند ما مربوط جمعیت بودیم وتا ازادی کشور از لوث وطن فروشان حزب خلق وپرچم درانجا ماندند وبعد به کابل امدند بعد از سقوط نجیب نزد انحضرت رفتم وعلت مخالفتش با ربانی ودوستیش باحکمتیار را جویا شدم به من فرمودند!من با ربانی مخالفت ندارم وبا حکمتیار هم دوست نیستم گروپ ها وجبهات زیاد حزب وحدت در میان برادران پشتون موقعیت دارند می ترسم اگر درکنار ربانی استاد شوم همه را قتل عام مینمایند ولی مسعود وربانی بر فرض برمن تسلط یابند شاید تنها مرا ازبین ببرند نه ملت وجبهات مارا ان وقت تحلیل جناب استاد صایب وبه جا بود وبهانه را از دست ادم کشها گرفته بود وگرنه به راستی هم انها چنین ناروا وظالم بودند
استاد محمد صدیق از بازار باشی سانچارک
>>> جناب منصوری اگر مزاری در کنار حکمتیار بود مسعود ....هم در کنار سیاف ....بود فرق میان پشتانه ها نیست همه یکسانند ارگی باشند یا مجاهد یا ...اما مسعود مدافع اسلام پنجشیر بود نه اسلام حاکم بر کل افغانستان انحصار گرایی مسعود و .... ربانی بود که افغانستان را وارد جنگهای داخلی بود شما ان قدر فراموش کارید که واقعیت های روشن تاریخی را با قلم فرسایی مزدورانه انکار می کنید. چطور که ربانی و مسعود ومزاری هرسه به دست طالبان کشته شدند ان وقت قاتلان مسعود سرویس اطلاعات چندین کشور است و دیگران را طالب بی پشتوانه به قتل رساند؟ یادت رفته اولین عکس از مزاری به دست طالبان توسط ارباب بزرگ اهل سنت عربستان سعودی پخش ومنتشر شد وقبل از کشته شدنش قتل او را اعلام کرده بود.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است