تاریخ انتشار: ۰۲:۱۰ ۱۳۹۷/۱/۱ | کد خبر: 148877 | منبع: | پرینت |
جشن نوروز و تجلیل از آن یک تاریخ بسیار پیشتر از اسلام دارد اما به این معنا نیست که وقتی اسلام آمد تمام مسایل را منسوخ کرده باشد.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی افغانستان (afghanpape)، سید مصطفی مرتضوی، پژوهشگر و عالم دین در برنامه «مثبت و منفی» در خصوص نگاه برخی ها نسبت به حرمت نوروز گفت: تجلیل کردن از نوروز که مساله جشن طبیعت و گردش زمین است. در اینجا اصل تجلیل از نوروز هیچ حرمتی وجود ندارد. اما صبغه دینی هم داده نشده است. فصل جدید است در عین حال تجلیل از طبیعت است. یک مدت طولانی زمین و طبیعت به خفتگی می رود و دوباره زنده می شود و تجدید حیات پیدا می کند در اینجا هست که تجلیل از نوروز هیچ اشکالی ندارد بلکه بسیاری از تجلیل هایی است که قبل از اسلام وجود داشته است.
وی افزود: جشن نوروز و تجلیل از آن یک تاریخ بسیار پیشتر از اسلام دارد اما به این معنا نیست که وقتی اسلام آمد تمام مسایل را منسوخ کرده باشد. تمام تجلیل ها و مناسبت ها و مراسم ها را منسوخ کرده باشد. در اسلام اگر چیزی به عنوان مفسده آمده است بر اساس همان مفسده اش شارع مقدس آمده است و آن را نهی کرده است و حرمت آن را تشریح و بیان کرده است.
کد (30)
>>> وقتی همه حرامهای خداوندی را حرام بدانیم وبه ضد ان مبارزه نمایم وتمام حلال های خداوندی را حرمت داشته باشیم وبه ان عمل کنیم تنها نوروز بماند وحل وحرمت ان بسیار سهل واسان است به نحوی میان هم فیصله نموده روی ان به توافق میرسیم بشرط ان که سعودی ها وایرانی نما ها بگذارند که ما به خون غنوده ها از تعقل واراده ای خود کار بگیریم
حال از گردانندگان این امر نه چندان مهم سوال میداریم که زندگی نمودن تحت حکومت اشغال ودوستی با معاندین دین وکفار وحکومت تکنوکرات های بی دین وبی ایمان وسازش با دشنهای دین وفرهنگ جوار دارد؟ که به این بدعت دست وگریبان بوده از بزرگترین مجاهد ورهبر های جهادی گرفته تا من مسکین زیر سلطه ای اجانب به سر میبریم حتی پول لنگی وشامپوی ریش ودسترخوان ویا دسترخوان پولی وکالای خانمهای ما وتیل موتر ومعاش دریور وخدمه ای خانه و... را اجانب تهیه وترتیب مینمایند وهر لقمه ای که تناول مینمایم از بودیجه ای انهاست وانها با توطیه ودسایس بخاطر یک روز خدای میان ما اختلاف می اندازند انجا در سعودی ارباب های شان از اسلام درحال انصراف اند درینجا سلفی های مزدور مشغول حل وحرمت این روز وان روز است مگر این وهابی های دو اتشه نمی بینند در ارگ ریاست جمهوری دولت نام نهاد اسلامی خانم رولا وبسیاری اط مارونی ها ی دیگر حکم میرانند وازروی انجیل حکمرانی میکنند با این کار خود شمله ای استاد سیاف را به خاک زده وزبان حکمتیار را قطع وحیثیت وابروی ربانی وطالب وداعش را ازبین برده است همه کسی درین باره که ایا حرام است ویا حلال ساکت عن الحق بوده نظر به هدایت رسول اکرم الشیطان الاخرس گردیده اند حلال خدا اشکار است وهمچنان حرام خداوندی معلومدار میباشد با حلال قرار دادن ما هیچ حرامی حلال نمیشود وبا حرام گفتن ما هیچ حلالی حرام نمیگر ددفقط این دشمن های وطن وبیگانه ها است که با دسایس شیطانی ونیرنگ های گوناگون روزانه صدها وهزار افغان را میکشد واین روند از تقریبا چهل سال ادامه دارد ودرین میان انها توانسته اند ذریعه ای خود ما حدودسه ملیون افغان ومسلمان را به قتل برساند وماهنوز در ابتدای کوچه حسرت مصروف فتوا های بیجا وبی مورد هستیم دلت باید به حال این وطن واین ملت واین اءین الهی بسوزد وقلبت بتپد وخونت بجش بیایدکه دستبرد وموردتاراج مغرضین ومعاندین گردیده است
تبنگ چی
>>> (احتــرام طالبــان به رهبران جهـــادی !!!)
از همان آوانیکه این شبکه ترورستی باپول عرب وسازماندهی وتجهیزامریکا و پاکستان تولد شد هدف اصلی اش بیرون راندن مجاهدین ورهبران مجاهدین از صحنه قدرت وسیاست بود طوریکه در ابتدای کار خود وانمود میکردند که گویا اینها می خواهند شاهراه ها رابگشایند امنیت رابرقرار سازند وزمینه بازگشت شاه را آماده سازندوخود شان دوباره به مساجد برگردند ، از همان شروع جنگ خود تحت رهبری آی اس آی نخست قوماندانان جهادی قندهار را یابه دار زدند ویا فراری ساختند درولایات همجوار قندهار مانند هلمند ارزگان نیمروز زابل عین عمل را تکرار کردند.
آنزمان که طالبان که به استقامت هرات هجوم بردند تسلیمی وخلع سلاح تمام مجاهدین در دستور کار شان بود ،علاوالدین خان معاون اسمعیل خان را کشتند زمانیکه به غزنی وارد شدند قوماندان نیک نام جهادی به نام قاری بابا را ترور نمودند ، زمانیکه به مرزکابل رسیدند با استادعبدالعلی مزاری چنان برخورد وحشیانه کردند وبدون محاکمه شواهد دلایل اسناد برخلاف قواعدوشریعت اسلامی وی را شهید ساختند ،
با هچوم طالبان غرض تصرف ساحات شمال درفاریاب اسمعیل خان را گروگان گرفتند ودر قندهار زندانی ساختند
زمانیکه نیروهای مقاومت درشمال برضد اشغالگران پاکستانی وعربی القاعده میرزمیدند طالبان ترورست های عرب را بنام ژورنالست از قندهار الی مرز کابل ومرز نیروهای مقاومت لانتقال دادند که باعث شهادت قهرمان ملی شد،
در سال های بعد زمان حاکمیت کرزی ده ا تن از قوماندانان جهادی شمال جنوب توسط انتحاری های طالب ویا بم گذاری از بین برده شدند ،
استاد ربانی که وقتی طالبان را فرشته صلح تعریف میکرد ودر زمان شورای صلح تلاش داشت تا بتواند آنانرا از چنگال آی اس آی رهائی بخشد آنان برای احترام به استاد ربانی انتحاری فرستادند ،چندین مراتبه برجان حضرت صبغت الله مجددی بنیانگذار جهاد در افغانستان سو قصد نمودند که الحمدلله خداوند ایشان را حفظ نمود
اشرار طالبی به دستور آی اس آی بارها بر ضد رهبر مهظم جهادی جناب استاد سیاف تدارک حمله کردند که ناکام و خنثی شد
درین روزها که همه از اوضاع نابه سامان کشور به ستوه آمده اند وهرکدام از طریق خود راه برای صلح وامنیت جستجو میکنند امیر اسمعیل خان هم صدایش را بلند ساخته و بنام فامیل جهــاد ازان ها دعوت به مذاکره وصلح کرد ه است که آنان هم درجواب از احترام زیادی که به رهبران جهادی دارند یاد آور شده اند،
امیر اسمعیل خان در سال های جنگ تنظیمی شکار مکر گلبدین شده بود طوریکه گلبدین برای ایجاد درز بین هرات وکابل مکرر از طریق رسانه ها میگفت : امیر اسمعیل خان را احترام دارم برای اینکه او شخصیت مستقل است !!!
با این تلقین مستقل بودن ، رابطه بین کابل واسمعیل خان سرد شده رفت طوریکه او در هرات جلسه از شخصیت های مستقل داخلی وخارجی در تشکیل داد وزمانیکه بکابل آمده بود در گرماگرم جنگ تنظیمی از راه تپه های خیر اباد به دیدار گلبدین شتافت ، بعدا موضوع اسارت او نزد طالبان پیش آمد که بعد از رهائی در مصاحبه با یکی از ژورنالستان از برخورد زشت روز های نخست طالبان با او در زندان شکوه داشت که مصاحبه اش در آرشیف ها موجود است
خبرنگار رادیو صدای امریکا شام گذشته با امیر اسمعیل خان مصاحبه داشت واز او سوال نمود که چرا پیشنهاد صلح شما از طرف طالبان استقبال شده واز احترام به شما یاد آوری نمده اند؟
امیر اسمعیل خان درجواب گفت:
دلیلش اینست که من در طول این سال های جنگ وجهاد همیشه موقف سالم ووطن پرستانه داشته ام !!
آیا براستی طالبان کسیراکه وطندوست واستقلال طلب باشد احترام دارند وخود شان همین خصوصیت را دارند ؟؟
آیا براستی این حرف های سخنگویان طالبان از زبان واراده خود شان است ؟
آیا اسمعیل خان مانند زمان حکومت استادربانی که به مستقل بودن دل خوش کرده بود اینبار بازهم بنام اینکه مورد احترام طالبان است توسط آنها استعمال میگردد؟؟
( ر)
>>> در مذهب ما خوردن می گرچه حرام است
انچه که حلالست درین شهر کدام است
ازروز گارانی که بلای وهابیت را درمنطقه ای ما ترویج نمودند وتاپه ای سرخی شرک را بدستش دادند تا در پیشانی هر انسان مسلمان بزند این مسایل اختلافی هم دامن گیر ما گردید امروزه رهبر وهابی های جهان به درگاه ترامپ به سجده درامده تمام دارای های ملی ملت سعودی را در پای خارجی ها ریخته ودرانجا اسلام را تحریف وحجاب اسلامی را انکار میورزد معلوم است که این روش وهابی گری وسیله ای برای نفاق میان مسلمانها واهل دین است
درین دوسه سال اخیر دیدیم که وهابی ها در مصر ودر سایر مناطق دشمنی خودرا با یک گروه معتدل میانه روی سیاسی اعلان وده ها هزار اخوانی بیچاره ای مصر را از دم تیغ کشیدند ویگانه گروه مقاومت وجهاد گر حماس را بنام افراطی وتروریزم دشمن خوانده اب به اسیاب اسرایل ریختندودر کشور مانیز گروه طالب را علیه مجاهدین ومقاومت گرانبه رسمیت شناخته از بیست سال بدینسو ملت مارا قتل عام نمودند ولی غنی واتمر وسایر تکنوکرات بی دین وبی وطن را به اغاش کشیدند وجایزه وخلعت دادند وبه زیارت خانه ای خدا که مرسی را به زندان امداختند وسیسی را به تاج وتخت نشاندند ده ها وصدها علمای دینی سعودی وخلیج را به زندان انداختند ومورد شکنجه وعذاب قرار دادندمگر این همه حلال است!!!؟ ونوروز که تحویل سال هجری شمسی است حرام؟ سل دفتری وتقویم کشور ما به اساس هجری شمسی وماه های ما همین حمل وثور وجوزاست پس گفتن حمل وثور و... هم باید حرام باشد در تمام کشور های خلیج از سال میلادی تجلیل به عمل می اید ودرخت های رنگارنگ را تزیین وچراغان میکنند هیچ حکمی درمورد ان صادر نمی نمایند تنها بالای سال هجری شمسی سیل از انتقادهای بی مورد خودرا جاری میسازند
و...
ملا ملنگ کوهستانی
>>> برآمد باد صبح و بوی نوروز
به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز
سعدی
>>> اين متن زيباي نويسندهء از كابل را از سايت بي بي سي تقديم ميكنم نوشته ء مهران موحد : در چند سال اخیر در افغانستان، همینکه تقویم جلالی در آستانۀ نوروز قرار میگیرد، بازار بحث و جدلها و بگومگوها راجع به نوروز گرم میشود و مناقشات درباره حلال یا حرام بودن نوروز بخش مهمی از محتوای رسانهها و شبکههای اجتماعی را به خود اختصاص میدهد. معمولاً مردم به دو دسته تقسیم میشوند. یک دسته نوروز را آیینی غیر اسلامی میشمارند و تجلیل از آن را مخالف آموزههای اسلامی تلقی میکنند. بخشی از علما و تحصیلکردههای مذهبی در این دسته جای میگیرند. دستهای دیگر، بر تجلیل هرچه شکوهمند آن تأکید میورزند و از آن به عنوان نمادی از هویت ملی و بخشی از فرهنگ غنامند این آب و خاک یاد میکنند.
پیشینه نوروز در افغانستان
نوروز در حوزه تمدنیای که افغانستان هم بخشی از آن است ریشهای عمیق دارد و با هویت و فرهنگ مردمان این منطقه عجین شده و تا هنوز هیچ عنصر بیرونیای نتوانسته سنتهای نوروزی را از یاد مردم ببرد.
مردم در افغانستان تا پیش از شروع جنگها، نوروز را با برگزاری مراسم و آیینهای ویژه به صورت باشکوه تجلیل میکردند. در آن زمان، عالمان مذهبی که اسلام سنتی را نمایندگی میکردند واکنش تندی در برابر برگزاری جشن نوروز نشان نمیدادند و اگر خودشان در این قبیل مراسم شرکت نمیورزیدند، دستکم دیگران را از شرکت در آن برحذر نمیداشتند.
وقتی دوره جنگهای خونین رسید، طبعاً توده مردم حوصله و فرصت این را نداشتند که مراسم تجلیل از نوروز را برگزار کنند و از این رو، بحث جدیای در این باره در میان موافقان و مخالفان نوروز صورت نمیگرفت. رژیمهای سیاسی هم چندان اعتنایی به این مسایل- چه سلباً و چه ایجاباً- نداشتند چرا که این رژیمها دغدغههای بزرگتری را در سر میپروراندند. اما وقتی گروه مذهبی طالبان که حنفی اما سلفیمآب بودند قدرت را به دست گرفتند از جمله آیینهایی را که ممنوع ساختند آیینهای نوروزی بود.
پس از سقوط رژیم طالبان، افغانستان وارد مرحله تازهای شد. در طی چند دهه، افغانستان کاملاً در قیاس به گذشته دگرگون شده بود و دگردیسیهای ژرفی را از سر گذرانده بود و طیفهای گوناگون با آبشخورهای فکری مختلف را در خود جای داده بود و به همین دلیل هر گروه با استفاده از فضای بازی که پس از سقوط طالبان به وجود آمده بود عقاید و افکار خود را برملا میکرد و به تبلیغ آن میپرداخت. یکی از مسایلی که در چنین فضایی به آن بسیار پرداخته شد مسأله نوروز بود. هم مخالفان و هم موافقان نوروز به قدر کافی فرصت این را یافتند که دیدگاههای خود را تبلیغ کنند و مردم را برای حمایت از اندیشههای مورد نظرشان بسیج نمایند.
نوروز و قرائت دینی رایج در افغانستان
اکثریت مطلق مسلمانان در افغانستان، از نظر فقهی حنفیمذهب و از رهگذر کلامی، ماتریدی هستند. مذهب فقهی حنفی و نحله کلامی ماتریدی رویکردی خردگرا به آموزههای دینی دارند. مذهب حنفی به جهت اینکه در آغاز شکلگیری، تکیهاش بر تازهمسلمانان خراسانی و فارسیزبان بوده، توانسته به خوبی با پیچیدگیها و تحولات جامعه ایرانِ پس از اسلام- که از نظر اجتماعی در قیاس به سرزمین حجاز، پیشرفتهتر و پیچیدهتر بود- همگام باشد و آنها را در استنباط احکام مد نظر قرار دهد. افزون بر آن، مذهب حنفی برای چندین سده سکان اقتدار را در جهان اسلام در دست داشته و در شکلدهی تمدن اسلامی نقش به سزایی ایفا کرده است و روی همین لحاظ، توانسته خود را با مقتضیات هر عصری هماهنگ بسازد و عقلانیت هر دورهای را به خوبی هضم کند.
سدههای متوالی در کشور ما برداشت سنتی از اسلام (برداشت حنفی با چاشنی عرفان و تصوف) حاکم بوده است. قرائت سنتی از اسلام برخوردی آسانگیرانه و روادارانه نسبت به مقولههای فرهنگی دارد و با آنها به خوبی درمیآمیزد و حتا گاهی میکوشد این مقولهها و سمبلها را رنگ و لعاب دینی بدهد؛ همان اتفاقی که در مورد نوروز افتاده است.
آنچه در تاریخ تمدن اسلامی به نام "عرفان خراسانی" یاد میشود را میتوان به نحوی حاصل آمیزش آموزههای اسلامی با باورها و عقاید محلی خراسانیان و دیگر "مسلمانانِ در حاشیه" دانست.
اما در مقابل، اسلام سلفی در صدد احیای سبک زندگی بدوی سرزمین حجاز در زمان پیامبر اسلام است. این جریان میکوشد تاریخ طولانی اسلام را نادیده بگیرد و همه چیز را به صدر اسلام ارجاع دهد و به زعم خودش شوائب و زوائد را از آیین اسلام بزداید و اسلام ناب محمدی را ترویج کند و فرهنگ عرب را مرادف اسلام بشمارد.
اگرچه سرچشمه اختلاف میان "اهل رأی" و "اهل حدیث" به سدههای نخست تاریخ اسلام برمیگردد، اما از زمانی که جنبش سیاسی- اجتماعی وهابیت در عربستان ظهور کرد و توانست پشتیبانی عام و تام دولت سعودی را کمایی کند، این اختلافها و کشمکشها به چالشی کلان برای جهان اسلام تبدیل شده و افغانستان هم از این کشمکشها در امان نمانده است.
سلفیت و جلوگیری از "نفوذ فرهنگی ایران"
عربستان سعودی با استفاده از پول نفت همواره کوشیده جایگاهش را در جهان اسلام از طریق گسترش مذهب وهابیت تحکیم و تقویت کند.
جریان سلفی از دههها پیش در افغانستان حضوری هرچند کمرنگ داشته است، اما با اشغال شدن افغانستان توسط شوروی، هزاران جهادگر عرب به پاکستان و افغانستان سرازیر شدند و بدینگونه زمینه برای ترویج و تبلیغ هرچه بیشتر عقیده وهابیت فراهم شد. عربستان سعودی در دوران جهاد، کمکهای تسلیحاتی و مالی هنگفتی به مجاهدان افغان فراهم میکرد.
در نزدیک به دو دهه اخیر، حضور سلفیت در افغانستان روندی رو به رشد را پیموده است. شمار مساجد و مراکزی که در کابل یا برخی از ولایات ترویج سلفیت میکنند افزایش چشمگیری یافته و علمای مذهبی وابسته به جریان وهابیت به صراحت عقاید و باورهای خود را از طریق تریبونهایی که در اختیار دارند تبلیغ میکنند. در مواردی دیده شده که حنفیان هم با متأثر شدن از افکار وهابی با آنکه خود را حنفی مینامند- خودآگاه یا ناخودآگاه- به ترویج عقاید وهابیت میپردازند.
اخیراً عربستان سعودی کار ساخت دانشگاه بزرگ اسلامی را در ولایت ننگرهار آغاز کرده است. پیش از این، دولت عربستان اعلام کرده بود که مرکزی اسلامی را در پایتخت افغانستان میسازد، اما بعداً ساخت این مرکز در ولایت ننگرهار آغاز گردید.
نوروز در کشورهای فارسیزبان این منطقه (ایران، افغانستان، تاجیکستان) با آداب و آیینهای کمابیش مشابه تجلیل میشود و یکی از عوامل همبستگی میان کشورهای فارسیزبان در منطقه میتواند بود. از اینرو، عربستان سعودی و همفکرانش با راهاندازی کمپاینهای نوروزستیزانه میخواهند به زعم خود از "نفوذ فرهنگی ایران" جلوگیری کند.
نفوذ روزافزون سلفیت در افغانستان
مشکل کلانی که حنفیت در افغانستان به آن دست به گریبان است این است که بسیاری از مدافعان حنفیت در افغانستان، دانش کافی برای دفاع علمی و معقول از حنفیت ندارند و برداشتی سطحی از این مکتب فقهی- کلامی به دست میدهند. "حنفیان افغانستان" با آنکه مدعی وفاداری به آرا و نظریات ابوحنیفه و یارانش هستند، اما در عمل کمتر پایبندیای به آن چارچوب فکریای که ابوحنیفه و شاگردان بلافصلش ارائه کردهاند از خود نشان نمیدهند. اتفاق ناخوشایند دیگری که در این زمینه روی داده این است که هر قدر ما از نظر زمانی از ابوحنیفه و شاگردانش دور میشویم به همان اندازه این مذهب دچار تحریف و دگردیسی میشود و آهسته و پیوسته در صدد این است خود را به مبانی و اصول اهل حدیث نزدیک بسازد و خود را تسلیم چارچوب گفتمانی سلفیت بکند.
از زمانی هم که قرائت دیوبندی از حنفیت از طریق شبه قاره هند به افغانستان سرایت کرد، بساط حنفیت نیمبند از این سرزمین نیز برچیده شد و تنها نامی از حنیفت باقی ماند و اصول اولیه فقه و کلام حنفی به کلی به باد فراموشی سپرده شد.
همین اکنون در مدرسههای دینی و دانشکدههای شرعیات در افغانستان، روش اجتهادی ابوحنیفه یکسره به تاق نسیان سپرده شده و بر این قبیل حلقات درسی جمود محض حاکم است و از اندیشه انتقادی و اجتهادی که حنفیان نخستین بر آن تأکیدی فراوان داشتند خبری نیست و در این مراکز هیچگونه التزامی به مبانی تئوریک فقهی و کلامی حنفیت وجود ندارد.
بنابراین، رشد سلفیت در افغانستان را میتوان در کنار عوامل دیگر به عامل ضعف و فتور در حنفیت موجود در افغانستان ارجاع داد؛ حنفیتی که با ظهور شاه ولیالله دهلوی و مدرسه دیوبند در شبه قاره هند به سلفیت با لایه نازکی از حنفیت تبدیل شده است و با "حنفیت نخستین" تفاوتی بنیادین دارد.
آیا سلفیت در افغانستان پیروز خواهد شد؟
اگر وضعیت حنفیت در افغانستان بر منوال سابق ادامه یابد و حنفیان نتوانند با قدرت با رقیبان سرسخت خود گلاویز شوند، ما در آینده شاهد رشد و گسترش روزافزون سلفیت در افغانستان خواهیم بود و کشوری که سالهاست از افراطگرایی مذهبی رنج فراوان دیده در چنگال تندروی باقی خواهد ماند و ممکن است مصیبتی بر مصائب جمعی مردم افغانستان افزوده شود.
گفتگوهایی که در چند سال اخیر در مورد "نوروز" میان حنفیان و سلفیان شکل گرفت این حقیقت را برملا کرد که اگر حنفیان با رویکردی عقلانی به مسایل بپردازند و دچار عوامزدگی نشوند و با استناد به بنیادهای اصیل فقه حنفی با اندیشههای سلفی مقابله کنند، به آسانی میتوانند رقیب را از میدان بیرون کنند و مقهور و منکوب نمایند.
تا دو- سه سال پیش، نهادهای مهمی همچون جمعیت اصلاح که هزاران نفر پیرو در سراسر افغانستان دارد، در آستانه نوروز، پیروانشان را برضد نوروز بسیج میکردند و از همه امکانات برای بدنامسازی آن بهره میگرفتند. واکنش معقول و منطقی برخی از نویسندگان و فرهنگیان حنفی در برابر موج تبلیغات سلفیان و سلفیمآبان باعث شد که آنها عقبنشینی کنند و سکوت اختیار کنند و یا حتی تغییر مذهب بدهند.
حالا شمار آدمها یا نهادهای با نام و نشانی که نوروزستیزی میکنند در حال کاهش است و دشمنان نوروز آن شور و هیجان سالهای قبل را ندارند. حنفیان در افغانستان میتوانند از این تجربه موفق در حوزههای دیگر هم استفاده کنند و نگذارند نگرشهای متصلب و دگم، تنوع فرهنگی و تکثر سیاسی و مذهبی را در این کشور به خطر بیندازد.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است