تاریخ انتشار: ۱۱:۱۱ ۱۳۹۷/۱/۳ | کد خبر: 148920 | منبع: | پرینت |
در کشور ما هر سر و سر داری فکر جداگانه در کله و مغز خود دارد که می پروراند و کمتر حاضر است تا این اندیشه و فکر خود را با افکار دیگران شریک و سهیم سازد بلکه می خواهد خودش در مقابل چالش ها و نا همگونیها ونا هنجاریها به تنهایی به موفقیت و پیروزی برسد و نتیجه این طرز دید را در کشمکش های سیاسی و وضعیت موجود جناح های قدرت در کشور خود بخوبی و و ضوح می توان مشاهده کرد و به تعبیر دیگری می توان چنین گفت که کشمکش های داخلی بین جناح های موجود در بالای قدرت سیاسی در افغانستان بیشتر بر اساس همین فکر و اندیشه (انحصار گرایانه) استوار بوده و بیشتر به مسابقه بزکشی و پهلوانی شباهت دارد که هرکس و هر جناح داخل قدرت می خواهد به تنهایی قهرمان میدان شود و کس دیگری در این پیروزی با او شریک نباشد.
امروز در دنیای سیاست در بین موتلفین سیاسی تعامل دیگری مروج است که برعکس این نظریه انحصاری و طرز فکر استوار است و مبارزات سیاسی در جهان معاصر بیشتر شبیه به بازی فوتبال بشکل تیمی بازی می شود نه بشکل پهلوانی و به تنهایی، بلکه هرتیمی به هم تیمی خود پاس و موقع می دهد تا بازی کند و باالاخره اگر برنده بازی هم داشته باشند تیم بطور دستجمعی برنده بازی می شود نه پهلوان.
اگر ما در تاریخ گذشته کشور خود هم نظر کوتاه بیندازیم خواهیم دید که در تاریخ گذشته افغانستان نیز از زمان تشکیل دولتی بنام افغانستان طرز همفکری و همنوایی جایگاه چندانی بین سران و نخبگان کشور ما نداشته است و هرکس و هر سر و سر داری زور می زده و انرژی صرف می کرده تا بتنهایی برنده بازی و پیروز میدان شود بلکه همیشه یک نوع ترس و هراس از رقبا و سران سیاسی و سران قبایل کشور همیشه موجود بوده که به گواهی تاریخ موسس افغانستان (احمدشاه بابا ابدالی) زمانیکه قدرت را در کشور بدست گرفت با مشکلات سران قبایل دیگر روبرو بود چنانچه تاریخ نویس مشهور انگلیسی بنام الفنستون در این رابطه چنین می نگارد: (آنان یعنی افغانها هرگیز زیر فرمان یک پادشاه خودی متحد نشده بودند و چنان در میان خود شیفته برابری بودند که برای شان برتر دیدن یکی از افراد ملت خود شان دشوار تر بود تا گردن نهادن بر بیداد یک ارباب بیگانه و خارجی) و بر همین مبنا بوده که احمدشاه ابدالی موسس افغانستان رویه تعامل و مدارا را با خانان و سران قبایل دیگر تا آخرین روز های حکومتش در حد امکان حفظ کرده و رضایت خاطر آنان را به هرنحوی که ممکن می بوده درنظر داشته است.
این روش انحصارگری فکری و عملی بعد از کودتای ۲۶ سرطان ۱۳۵۲ محمد داود خان به همکاری رفقای چپیش در مقابل پادشاه سابق افغانستان که بعد از تصاحب قدرت به تنهاپی خود هم رییس جمهور هم صدر اعظم هم وزیر خارجه و هم وزیر دفاع بود و بعد از دوره سردار محمد داود خان باز یاکشمکش های موجود بین جناح های حزب دموکراتیک خلق (پرچم – و خلق) که در بین خود همیشه داشتند این روش ادامه یافت و باز بعد از بقدرت رسیدن جناح های مجاهدین که اکثر گروه ها که شریک دولت بودند بادولت می جنگیدند (صدر اعظم با رییس جمهور) اینها همه خوب می تواند تبلور عینی از چنین طرز دیدی باشد.
متاسفانه امروز هم می بینیم به اساس همین طرز دید در کشور ما هیچکس و هیچ گروهی بحق خود قناعت نکرده و ندارد و خود را مستحق تر از آنچه که در دست و اختیار خود دارد می داند و ادعای ضایع شدن حق خویش را همیشه دارد! ولی زمانیکه قدرت را تصاحب کند باز خودش به دیگران هیچ حقی را قایل نمی گردد و حتی خودش هم شاکی می باشد! در حالیکه چنین رویه و تعاملی اگر از حق و عدالت دور هم باشد برایش فرق نمی کند ؟ لذا همه جناح های سیاسی کشور ما بایست فراموش نکنند و بخاطر داشته باشند که افغانستان هیچ زمانی موفق و آرام نخواهد شد تا اینکه این طرز دید تغییر نکند و یگدیگر پذیری - صبر و حوصله مندی و تامین عدالت اجتماعی در قدرت سیاسی در فکر مردم و سران و رهبران سیاسی کشور ما حاکم و جایگزین نگرد د و هر کس و هر گروهی به حق و حقوق دیگران مثل حق و حقوق خود احترام قایل نباشد و به مصداق حدیث پیامبر بزرگ اسلام (ص) که در اینباره چنین می فرمایند: مسلمان کاملی گفته نمی شود آنکسی و یا کسانیکه آن چیز های را که بخود سزاوار و می پسندند به دیگران سزاوار ندانسته و نپسندند.
(لا یومن احدکم حتی یحب لاخیه ما یحب لنفسه اوکما قال علیه الصلاه والسلام)
باعرض احترام
سید محمد خیرخواه
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است