عطا در سه جبهه مردم خود را شکست داد
ارگ در بازی عطا، هم توانست ماهیت سیاسی عطا را سبک و سنگین کند و هم توانست از آنچه به‌نام ایستادگی در ریاست اجرایی مطرح شده بود، جلوگیری کند. نتیجۀ این بازی، شکست استراتژیک دو رقیب اشرف‌غنی: عطا و عبدالله بود 
تاریخ انتشار:   ۱۱:۱۸    ۱۳۹۷/۱/۵ کد خبر: 148979 منبع: پرینت

استاد عطا در سه جبهه مردم خود را شکست داد.
جبهه نخست: ریاست اجرایی
برای نخستین بار در تاریخ سیاسی افغانستان، قدرت سیاسی استوار بر یک سند حقوقی در حضورداشت نمایندگان با صلاحیت بین‌المللی به امضا رسید. روند یک‌جانبه‌گرایی و انحصار سیستماتیک قدرت، جایش را به تعامل، تقسیم و اصل مشارکت رسمی داد. تقلب‌گران با جریانی مقابل شدند که گریز سیاسی برایشان غیرممکن بود. با آن‌که به سیاست‌گران «پشتونیسم» این مشارکت ننگین توده‌های غیر پشتون آسان نبود، اما فشارهای مردمی از یک‌طرف و فشار سیاسی خارجی از طرف دیگر تیم توطئه‌گر فعلی را وادار به مذاکره ساخت. فرصت به‌وجود آمده برای ما غنیمت بزرگ سیاسی بود.

سیاست‌گران غیر پشتون می‌بایست روند مشارکت سیاسی استوار به یک سند حقوقی را تقویت می‌کردند، گذشته از آن، این فرصت برای جبهه ضد ترور و طالب، به‌مثابۀ آب حیات بود. به نظر من، اگر بازمانده‌های سیاسی پس از مسعود ده‌درصد سواد سیاسی می‌داشتند، سند تقسیم قدرت را که در محور داکتر عبدالله‌ به‌وجود آمده بود، بلاقید و شرط حمایت می‌کردند تا زمینه برای تدویر لوی جرگه و تغییر نظام به‌وجود می‌آمد.

سیاست‌گران پس از مسعود نه‌تنها که از داعیۀ مشارکت سیاسی حمایت نکردند، تا توانستند محوریت دکتر عبدالله‌ را زیر عناوین گوناگون تضعیف کردند. از چند و چون این مسایل که بگذریم، یکی از چهره‌های بارز و تاثیرگذار که توانست در ضعیف‌سازی ریاست اجرایی نقش به سزایی بازی کند، استاد عطامحمد نور است. او همان‌گونه که در زمان انتخابات یکی از بازوهای استوار تیم دکتر عبدالله‌عبدالله بود، در ضعیف‌سازی عبدالله نیز نقش اساسی داشت. انتظار مردم از دکتر عبدالله بالاتر از پست ریاست اجرایی بود، هیچ‌یک از سیاسیون ماهیت سند سیاسی را درک نمی‌کردند و از عبدالله نتیجۀ بالفعل در مناسبات سیاسی می‌خواستند. عبدالله در چنین وضعیت با سه جبهه در تقابل بود، مردمی که براش رای داده بود و انتظار آنان برآورده نشده بود، سیاسیونی که باور توده را تقویه می‌کردند تا عبدالله را ضعیف بسازند، تیم توطئه و تقلب که هر آن دنبال فرصت از پیش برداشتن دکتر عبدالله بودند. در این میان عطامحمد نور در پوشش حق مردم، از داکتر عبدالله مصارف زمان کمپاین را طلب می‌کرد. این پوشش –حق مردم- «تبری» شده بود در دستان آقای نور تا ریشۀ «سپیدار» را از بیخ برکند. اگر به‌یاد داشته باشید، در همان زمان چندین بار عبدالله را وادار کردند که ایستاد شود و حق مردم و رای‌دهندگانش را مطابق به تفاهم سیاسی بگیرد.

به‌یاد دارم یکبار دکتر عبدالله تمام سیاسیون تیم خود را در صحن ریاست اجرایی جمع کرد و با قاطعیت گفت که ایستاد می‌شویم و حق خود را می‌گیریم. تیم توطئه و تقلب از طریق رابطه اکلیل حکیمی با ستار مراد، زمینه نزدیک‌سازی عطامحمد نور را با ارگ مساعد کردند. عطامحمد نور از یک طرف عبدالله را وادار به ایستادن کرد و از طرف دیگر به ارگ نزدیک شد. اشرف‌غنی وقتی از تیرگی روابط استاد عطا با داکتر عبدالله آگاه شد، استاد عطا را وعده‌های میان‌تهی داد. جریان مذاکرات استاد عطا با ارگ بی‌نیاز از توضیح است، زیرا همۀ ما در جریان این مذاکرات از ابتدا تا انتها بوده‌ایم. داکتر عبدالله وقتی دید پشت سرش در این ایستادگی در برابر ارگ خالی است، تعامل نشان داد و از طریق‌های گوناگون روابط خود را با ارگ دوباره ترمیم کرد. وقتی روابط عبدالله با ارگ بهسازی شد، ارگ عطا را کنار زد و دیگر با او مذاکره نکرد.

ارگ در بازی عطا، هم توانست ماهیت سیاسی عطا را سبک و سنگین کند و هم توانست از آنچه به‌نام ایستادگی در ریاست اجرایی مطرح شده بود، جلوگیری کند. نتیجۀ این بازی، شکست استراتژیک دو رقیب اشرف‌غنی: عطا و عبدالله بود.

جبهه دوم: بلخ
بلخ یکی از سنگرهای تاثیرگذار و استراتژیک مردمی ما است. موجودیت استاد عطامحمد نور در این نقطۀ استراتژیک، تاثیر بسیار عمیق بر تعیین معادلات سیاسی در کابل داشت. تحولات گذشته نشان می‌دهد که زمینۀ شکستن سیاسی در کابل، دوبار از طریق بلخ مساعد گردیده بود. در همین انتخابات گذشته نیز به وضاحت دیدیم که میزان تاثیرگذاری بلخ و شخص استاد عطامحمد نور در شکل‌گیری فضای سیاسی «وحدت ملی» بسیار زیاد بود. در زمان کمپاین وقتی اشرف‌غنی احمدزی گلوپاره می‌کرد که حکومت‌های موازی را از بین می‌برم، اشاره مستقیم به حاکمیت استاد عطامحمد نور در بلخ داشت. من فکر می‌کنم گلیم بلخ به دستان خود استاد عطامحمد نور برداشته شد. او در مواجهه با تیم توطئه و تقلب، مثل یک سیاست‌مدار استراتژیک نه بلکه مثل یک قومندان خوش‌باور برخورد کرد. روباهان ارگ زیر عنوان «حق سیاسی» او را در دام‌های گوناگون پیچاندند، نه‌تنها که هیچ حقی به‌دست نیاورد، حاکمیت بلخ را نیز واگذار کرد و یکی از خواب‌های تیم توطئه و تقلب را که همانا شکستن حاکمیت سیاسی بلخ بود، به حقیقت مبدل ساخت.

جبهه سوم: حزب جمعیت اسلامی
-هرچند جمعیت هیچگاه سر و سامانی نداشته است که من‌حیث یک جبهه از آن یاد کنیم، با آنهم پیوستن گروهای ناراض از حکومت به داعیۀ این حزب، قدرت این حزب را بیش‌تر ساخته بود- جمعیت اسلامی پس از چندین سال رکود سیاسی، گردن بلند می‌کرد تا در معادلات سیاسی جایگاهش را دوباره به دست بیاورد. در این میان موجودیت گروه‌های ناراض دیگر از حکومت، دامنۀ سیاست‌گذاری این حزب را فراتر ساخته بود. علی‌الخصوص تفاهمی که میان حزب جنبش به رهبری جنرال دوستم با این حزب به‌میان آمده بود و چندین چهرۀ پشتون که علاقه به حمایت از جمعیت داشتند، همه خبر از ستاد انتخاباتی قدرت‌مند برای آینده می‌داد. تفاهمی که استاد عطا بر سر «هیچ» کرد، میزان اعتماد سیاسی را در داخل و خارج جمعیت از بین برد. هیچ گروه سیاسی دیگر به حزب جمعیت اعتماد سیاسی نخواهد کرد. زیرا نبود سیاست‌گذاری واحد و هدفمند که بتواند مصداق تصمیم‌گیری واحد باشد، تعاملات فردی –که باعث توافق استاد عطا با ارگ شد- میزان اعتماد سیاسی گروه‌های دیگر را کاهش می‌دهد. از سوی دیگر، تا آن‌جا که من آگاهی دارم در داخل خود حزب جمعیت نیز از بابت این توافق فردی، کشمکش‌ها و گسست‌هایی به‌وجود آمده است که یکی پی دیگر آشکار خواهد شد. به احتمال بسیار قوی، تمام عناصر ناراض از حکومت که در محور داعیه و ایستادگی استاد عطا جمع شده‌ بودند، پس از این دیگر آن اشتیاق و اعتماد سیاسی را نخواهند داشت که از این بابت حزب جمعیت از درون خواهد پاشید. این درون‌پاشیدگی ماهیت سیاسی حزب جمعیت را در انتخابات آینده، ضریب صفر خواهد کرد.

به‌هرانجام، از منظر من، استاد عطامحمد نور استوار بر یک عقلانیت سیاسی وارد فضای پیچیدۀ سیاسی افغانستان نشد. در آغاز آن‌چه را در محور یک داعیۀ بزرگ عنوان می‌کرد، پذیرفتنی و قابل قبول جامعۀ روشن‌فکر، سیاسی و نخبه افغانستان بود. در وسط راه چند لغزش داشت، اما در آخر بسیار خوب ایستاد شد. ایستادگی آخرش دو گزینه داشت، برد یا باخت. اگر استاد عطامحمد نور روی گزینه برد بیش‌تر فکر می‌کرد، زمانش بود که داعیۀ شکستن استبداد سیاسی را نگهداری می‌کرد و محوریت مردمی خود را من‌حیث فشاری سیاسی تا انتخابات آینده باخود می‌داشت. من حتا طرف‌دار این بودم که از حکومت نامشروع فعلی هیچ کرسی‌یی نمی‌پذیرفت، شرافت‌مندانه کنار می‌رفت و در همان روز کنار رفتن کاندیداتوری خود را نیز اعلام می‌کرد. استاد عطا نه‌تنها که در این بازی خود را شکست داد؛ بلکه ریاست اجرائیه را تضعیف کرد، بلخ –این نقطۀ استراتژیک- را به داعش واگذار کرد، و حزب جمعیت و رابطه‌های تازه‌ایجادشدۀ آن را از دروان پارچه پارچه کرد. این بماند که در دید عمومی و مردم، مثل صدها یار دیگر قهرمان ملی، القاب معامله‌گر و... را نیز با افتخار کسب کرد. آن‌چه را تا این‌جا نوشتم، از منظر من یک واقعیت عینی سیاسی است. هیچ‌چیزی هم به‌دست نیاوردیم، «هیاهوی بسیار بر سر هیچ» کردیم و آن‌طرف بدون آن‌که چیزی را از دست بدهد، در سه جبهۀ سیاسی ما را شکست دادند.

به یزدان اگر ما خرد داشتیم
کجا این سرانجام بد داشتیم

نجیب بارور


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
عطا
شکست
نظرات بینندگان:

>>>   پیام من به تمام جوانان عزیزیکه شعارشان آزادی ,ایمان شان به عدالت اجتماعی و تعهد و مرادنگی شان به وحدت ویکپارچگی مردم کشوراست اینست که
در محور اندیشه های پدرام صاحب منسجم شوند مکتب و منطق اقای پدرام را بدون تعصب قومی سمتی لسانی به مطاله بگیرید باور درام و باورمند باشید که نه در حال و نه در آینده با وجدان خویش در گیر نخواهید بود.
"حاجی زاده " دروزا

>>>   تا جایکه روشن است بازمانده های سیاسی بعد از مسعود همه به فکر دزدی وپر کردن جیب خود شدند که ما شاهد میلونر شدن تعدادی کثیری ازین بامانده ها هستیم حتی شخصیت خود مسعود را نیز زیر سوال بردند.
نویسنده محترم !
مضمون شما تا سرحدی ساخته و بافته فکر خود شما است که به زعم خود انرا رقم زده اید ومنتظر قدم های بعدی در سیاست وچگونگی اوضاع سیاسی افغانستان بوده اید بدون انکه درک کنید شرایط سیاسی افغانستان در وجود ستراتیژی های کشور های ذیدخل حالت نهایت شکننده داشته وامکان ان را دارد که هر روز تغیر کندوشما به انچه که انتظار دارید نرسید
ارگ از توانمندی سیاسی عطا کاملا اگاهی داشت ومیدانست که این اقا درایت انرا ندارد تا انچه را میگوید عملی کندو ارگ هم با این بازی چهره عطا را به معرفی گرفت تا به مردم غیر پشتون بفهماند که این آقا برای منافع خود از احساسات مردم استفاده میکند تا منافع جمعیت و غیر پشتون ها.
او در معامله با ارگ نهبه عبدالله حرمت گذاشت ونه به جمعیت ومهمتر اینکه ازین ما جرا هیچ منفعت سیاسی هم بدست نیاورد زیرا این دست اورد فعلی وعده قبلی ارگ با او بود نه بعد از ماجرا.
عطا با این معامله تنها وتنها توانیت دارایی های خود را حفظ کند وبس.

>>>   قبل از عطا محمد نور خود داکتر عبدالله برای حفظ قدرت خود و امتیازات خود تمام جمعیت و شورای نظار را فراموش کرد و برای منافع شخصی خود هیچ کاری برای جلوگیری از کشیدن قدرت اعضا جبهه شمال از دولت نکرد و نه در مسله دور کردن دوستم مخالفت نشان داد و نه هم بسم الله محمدی و نه هم دیگران.
برای آن که خود را نشان دهد که رییس اجرایی تنها سمت شمال نیست،بلکه از کل مردم افغانستان است،از تمام برطرفی های اعضا کلیدی جمعیت و شورای نظار از دولت چشم پوشی کرد،بدون آن که متوجه باشد که در تمام پوست های کلیدی پشتون ها بر سر قدرت آمدند.
عطا محمد نور نیز جمعیت و جبهه شمال را منحیث یک آله دست،غرض کسب معاونیت اول ریاست جمهوری و یا ریاست اجرایی و درنتیجه زمینه را برای رییس جمهور شدن خودش بعد از اشرف غنی می پالد و هنوز هم در زد و بند و معامله با اشرف غنی است.
بنأ هردوی آنها ازجمعیت و جبهه شمال برای منافع شخصی خویش استفاده کردند و هنوز هم میکنند.
این خاصیت تمام سیاست مدار ها است که بخاطر حفظ و ادامه قدرت دست به هرنوع اعتلاف میزنند،بدون آن که منافع ملی مردم را در نظر بگیرند.
همین استاد ربانی بخاطر حفظ قدرت طالبان را بنام کبوتر های صلح نامید.
همین کرزی بخاطر بدست آوردن قدرت با لشکر امریکایی ها وارد افغانستان شد و پشتون ها را مورد بمباردمان امریکایی ها قرار داد.
همین عبدالرحمن خان خط دیورند را در مقابل کمک پول و سلاح انگلیس ها به رسمیت شناخت.
همین داود خان بخاطر بدست آوردن قدرت برضد پسر کاکای خود کودتاکرد.
همین کارمل بخاطر بدست آوردن قدرت برضد تره کی و حفیظ الله امین،با وجودی که هردو حزب خلق و پرچم یک برنامه و مرامنامه داشتند،توطئه کرده و قدرت را ذریعه روس ها بدست گرفت.
پس در افغانستان هرکس که شعار دفاع از مردم و ملت را میزند،از مردم و ملت فقط منحیث یک آله دست برای بدست آوردن قدرت استفاده میکند.به غیر از بدست آوردن قدرت،هیچ فکر دیگری در خیال ندارند.

>>>   در افغانستان متاسفانه اقوام غیر پشتون به یک سیاست متحد و پخته دسترسی پیدا نکرده اند و با اندک ترین امتیاز از سوی ارگ بازی را می بازند و تسلیم می شوند .
محمدی غزنوی

>>>   از کدو و کریله مانند شما که حالا قلم به دست ګرفته و سرنوشت سیاسی افغانستان را تعین میکند افسوس میکنیم شما باید در باره سیاست ایران و ایرانیان خود کنید نه در مورد ملت افغان و افغانستان افغانستان برای کدو ها ضرورت ندارد که درفشانی کنید. تا دیروز سامان عطا را بلند میکردید و حالا باز روبه عبدالله کردید و میخواهید سامان عبدل را بلند نماید ولی این را بدانید که تاریخ تیر شده ها هستید.

>>>   اقای نجیب باور به سلامت باشید!
فکر نکنید که من از هواداران نور هستم ویا عمل کرد های اورا تاید مینمایم در مورد شورای اجرایه باید عرض نمود اگر عبدالله واقعا به ارای ملت وقع واحترام میگذاشت چر ا شورای اجرایه را پذیرفت چون برنده ای ارا بود باید ریس جمهور او میشد وغنی ریس شورای اجرایه میگردید در دوران کرزی چرا انصراف داد وپول خارجی ها را به جیب زده دربرابر اعتماد ملت پول دریافت نمودوانهمه دارای های غصب شده راحیف ومیل نمود وعبدالله اگر مسلمان بود ومجاهد چرا استاد ربانی را مجبور به استعفا نمود وبجای ان کرزی عضو معلوم الحال سیا را که رفیق استخباراتیش بود به کرسی نشاند و...
هرچه جمعیت مگر این تنظیم کدام دارای شخصی بود که صلاح خان به میراث میبرد وباز به حیث رهبر جمعیت این بی اراده وضعیف النفس والجسم والاراده باید اعضای تنظیم خودرا کنترول واداره مینمود تا ستار مراد شعله ای وقت پیدانمیکرد هرکه را هر طرف ببرد ودر پره گراف سوم شما باید بگویم این حرکت ملی ومردمی که بانور یکجا شدند تنها مال بلخ وبلخی ها نبودهمه درین مبارزه سهم مشترک داشتند وزحمات زیاد را متحمل گردیدند ولی ثمره ای ان تلاش هارا تنها مزاری ها نصیب گردیدند وسایرین را ارش نداده وبه حاشیه راندند
ابراهیمی ریس پارلمان

>>>   اشتباه است اگر بگویم عبدالله مجاهد است ویا جمعیتی او از پوهنتون به احتمال زیاد به دستور سازمان کا جی بی به جبه رفت ومسعود هم بخاطر این که از پشتونهای روشن فکر یکی را داشته باشد اورا در پهلوی خود قرار داد تا یکزمانی که وظیفه ای عبدالله در پنجشیر خاتمه یافت در لندن جهت فراگیری تعلیم وتقویه زبان انگلیسی جا خوش نمود وخودرا به سازمان سیا پیوند داد معلوم نیست که ان سازمان از ارتباطش با کاجی بی خبر بود ویاخیر بهر صورت حال بسیار کسانی را داریم که ازشرقی های دو اتشه وفعال کاجی بی بودند کنون با لندن وامریکا وابسته گردیدند مانند اتمر واستانکزی وبسیاری از خلقی ها وپرچمی های ان زمان وعبدالله جان کهدر یک فامیل کاملا چپی وپرچمی های سرشناس به دنیا امده وبرادرش مقام والای را در حزب پرچم داشت اونه تنها مجاهد وجمعیتی نبود به شهادت جیمز دابینس در کتاب ملت سازی پس از جنگ خدمت بزرگی رابرای امریکای ها نموده ربانی را با زور وتهدید متقاعد ساخت تا باید استعفا بدهد وقدرت را به رفیق سازمان سیاهیش تسلیم بگیرد انها ربانی را در جبل السراج حبس نموده وبا انواع تهدید متقاعد ساخت که استعفا بدهد ودرین کار مرحوم مارشال فهیم وقانونی ومحمدی نیز با او همکاری نمودند وحتی بعض ازینها ربانی را با کلمات رکیک دشنام هم زدند پس همیشه عبدالله از پشت برجمعیت خنجر زده وباعث تباهی وبربادی این تنظیم گردیده است واین روند تا کنون ادامه دارد
ولایت خان از تگاب

>>>   همین اشرف عنی بود که برای قدرت و اقایی خود بر غیر پشتونها بدون معطلی پیمان ننگین بردگی کشور را با آمریکا امضا کرد. در افعانستان بر هیچ سیاست مداری نمی توان اعتماد کرد برای اینکه هیچ کدام هدف مقدس ندارد و همگی به دنبال پول و قدرت هستند و خدمت به مردم و کشور در مخیله آنان جا ندارد.

>>>   نجیب جان بارور را مرحبا! همه نوشته های ایشان را میخوانیم، خیلی هم داستانگونه به ظرافت نوشته های شان دلچسپی میبخشند اما در کشوری به نام افغانستان اینگونه داستان ها بسیار نوشته شده اند، با اینکه ایشان حرکت اخیر عطامحمد نور را شکست در سه جبهه خوانده اند اما چنین نیست، اینجا تنها دوجبهه شکست خورده اند که یکی آشکار و دیگری جبهه پنهاد در عقب آن جبهه آشکار!
جبهه آشکار همان جبهه جمعیت اسلامی است که ایشان آنرا در سه جبهه (ریاست اجرائیه، بلخ و جمعیت) توضیح داده اند اما بی تفاوت ترین و بی غرض ترین فرد این کشور هم میداند که این هرسه نقطۀ جبهه وی شاخه های یک جبهه اند که نامش است جمعیت اسلامی.
جبهه پنهان: این جبهه که شاید کمتر مردمی به آن توجه نموده باشند اما سالهاست که در رگ رگ حزب جمعیت اسلامی نفوذ نموده و از آن جاییکه خودش تا به حال نتوانسته است فراتر از دو ولایت بدخشان و تخار صاحب طرفدار گردد، از عقب جمعیت اسلامی آیدیای تعصب و قوم پرستی را تبلیغ نماید، این جبهه که در گذشته ها بنام ستم ستم ملی شناخته میشد و تحت نام ستم ملی با تبلیغ پان تاجیکیزم علیه ملیت های دیگر و عمدتاً عقده های ضد پشتونی را در اذهان ترزیق مینمود، در این اواخر موفق شد تا حدی به هدف اش نایل آید که حتی جمعیت اسلامی را که یک حزب افراطی جهادی است به یک حزب نشنلست و متعصب تبدیل نماید.
به وضاحت دیده میشود که حزب جمعیت گاهی هم ادعای رهبری تاجیک ها را نمیکرد حتی یک زمانی برهان الدین ربانی رهبر این حزب گفته بود که (الزامی نیست هر تاجک جمعیتی باشد و یا هر جمعیتی تاجیک باشد)، اما از هر حنجره ایکه ندای تاجیک-تاجیک بیرون میشود، بدون شک آن حنجره، حنجرۀ یک ستمی در دامان جمعیت اسلامی و مرتبط به همین جبهۀ پنهان است.
نجیب جان بار ور با ایگونه نوشتۀ داستان گونه که شعری از فردوسی را نیز در آخرش اضافه نموده است، بخوبی به سمع مردم میرساند که ، اعضای جمعیت اسلامی هم خرد نداشته که افخارات جهاد را کنار گذاشته و برای رسیدن به قدرت از هیچ معامله ای دریغ نه نموده اند، و سنگر نشینان جبهۀ پنهان در عقب جمعیت نیز فریب خورده اند که با قرار گرفتن در عقب یک حزب افراطی مثل جمعیت به هدف شان برسند، برای همین نقل قول نموده اند که:
به یزدان اگر ما خرد داشتیم
کجا این سر انجام بد داشتیم
بلی! هنوز کجا است، تا حال سر فیلم است، از بدترش توبه، این آغاز بد است که سرانجام بد هنوز معلوم نیست، جهادی های بیخرد بدون استثنی دانه دانه جواب جنایت شان را خواهند داد و سنگر نشینان پنهان پشت جهادی ها هم از این امر مستثنی نخواهند ماند.

میهن زرغون

>>>   به نظرشما درافغانستان بغیرازحزب جمیعیت عطا عبدالله وپدرام هیچ انسان عاقل وبالغی دیگر وجود ندارد

>>>   واقیعت را نوشته اید شاید به مزاج بحضی ها خوش نخورد اما حقیقت همین است دست تان درد نکند

>>>   دقیقا انچه ازیک کاستی سیاسی در امور زعامت ورهبریت بعداز مسعود بزرگ بود بخشهای آن واضاحت داده شده
حوادث سه ده اخیر صحه برموافقت خرد مندانه مسعود کبیر آن بود که خود محور وهمیشه حوادث را تحت مدیرت داشت جریانات سیاسی دیگر التماس مشارک باوی میکردند ولی بعد از شهادت وی روش دنبله روی مجددکه مسعود آنر لکه ننگ میدانست . مخالف تفکر مقاومت تعداد ضعف اندایشان برای کسب ثروت کذاب وشهرت ننگین بین هم به رقابت پرداختن ......
نجرابی

>>>   عطا نگفته بود کدام انقلاب میکند۰
غنی آنش را هم غم کرده نمیتواند، اگر میتوانست به این رسوائی، معامله گری، و روز بد نمیرسید۰
مقام ولايت بلخ در برابر شش كرسي حكومت از جمله، ولايت بلخ، دو سفارت خانه، دو وزارت و يك رياست عمومي به معامله گرفته شد و حتی فرصت چارزانو كردن به مغز متفكر را هم نداد.

>>>   تحلیل واقع بینانه ای را ارائه دادین اما یک نکته را نادیده گرفتین که در واقع زمینه این شکست های پی در پی برای تیم عبدالله یا به گفته شما حزب جمعیت بود. ان نکته این که زمان وزنه سیاسی این تیم سبوک شد که که حزب جمعیت پشت به متحدان خود کرد همان متحدان که برای رسانیدن این تیم به کرسی ریاست اجرائی نقش بسیار تعیین کننده ای داشت و آن رای مردم هزاره بود اگر سردمداران جمعیت در قضیه پروژه برق پانصد کیلو وات از مسیر بامیان با انحصار گرایان پشتون دست به یکی نمی کرد مردم هزاره را نسبت به خود بی اعتماد نمی کرد ارگ این گونه نمی توانست حزب جمعیت یا قوم شریف تاجیک را که هموار چوب ندانم کاری های رهبران خود را خورده اند چنین در مگنه قرار دهد تا بتواند هر گونه که خواست خواسته هایش را به کرسی نشاند. بعد از این خواب ریاست جمهوری را دیدن برای مردم تاجیک که خود را مدعی اصلی قدرت در برابر پشتونها می دانست یک خواب بی تعبیر است. آنچه به نظر می رسد تنها راه برون رفت از وضعیت فعلی مردم تاجیک باید از رهبران سنتی خود عبورنماید و بانگاه وسیعتر که بتواند با قی اقوام پشتون را در کنار هم با نظر داشت منافع کلان همه ای اقوام غیر پشتون باشد را در نظر گرفته اقدام نماید.

>>>   بارکج به منزل نمیرسد باردزدها هم به منزل نمیرسد

>>>   معلم عطا هم حزب جمعیت را نابود کرد. هم ریاست نیمه بند اجرای را و هم خود را به یک پیسه برابر کرد.

>>>   اقوام هزاره وازبک چند بار ازیک سوراخ باید گزیده شوند تا بفهمند که رهبران تاجیک هرگز قابل اعتماد نیستند ونباید اعتماد کرد؟ محقق ودوستم از مسعود خائن درس نگرفتند که دنبال دزد بدنام بنام عطا را گرفتند؟وای به حال شما رهبران نفهم واحمق...
نادرشاه


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است