تاریخ انتشار: ۱۱:۳۱ ۱۳۹۷/۱/۵ | کد خبر: 148984 | منبع: | پرینت |
هزارهها بیشتر از هر زمانی دیگر نیاز مبرم و جدی دارند تا اوضاع موجود کشور را آسیبشناسی کنند و راهبرد کلان قومی با دورنمای واضح و روشن تعریف و مشخص نمایند. شکاف عمیق میان سه طیف گستردهای در هزارهها در حال حاضر وجود دارد. رهبران سیاسی، جامعه روشنفکری/تحصیل یافته و عوام؛ این درز کشنده و نگران کننده است. عوام یا تودههایی هزاره انتظارات و توقعاتی از دو گروه دیگر دارند.
یک: برای تودهها این اولویت ندارد که ستاره افغان کی شد، برای آنان زمینهی کار و نان اولویت دارد؛ برای پشتون های افغانستان هیچ گاهی نه در سطح رهبران سیاسی، نه هم جامعه تحصیل کرده و فعال اجتماعی ستاره افغان شدن اهمیت داشته/ندارد. ولی قدرت و سیاست همواره مورد بحث شان بوده،اینکه چه کسانی در کجایی نظام قرار دارد و کی ها در ناراضی ها قوی عرض اندام میکنند برای شان مهم است. توقع عوام هزاره از نخبگان و نسل دانش آموخته هزاره این است که پیش شکل دادن جنبش تقلب بر ضد ستاره افغان به کارهایی بنیادی تر مصروف شوند.تودههایی هزاره در هزارهجات از جمله غزنی توقع دارند تا بدانند ذاکر چرا پس از توافقنامه قره باغ جسدش در قره باغ یافت شد!؟ چرا رهایی ذاکر در گفتگوها و مزاکرات هیئت مشترک بررسی و مورد توجه قرار نگرفت!؟
دو: در این هیچ جایی تردید و شک نیست که غرب کابل با موجودیت جامعه هزاره در حوزههایی مختلف چون دانشگاه،فرهنگ،هنر، کافه، ادبیات و آزادی دادهاست. اما همین غرب کابل از لحاظ توسعه شهری و رفای اجتماعی با عقبماندگی و نابسامانی های جدی روبرو است. این واقعیت دارد که هزارهها در تحصیل و تدریس، آموزش و پرورش، تظاهرات و برنامهریزی اعتراضات کلان منظم دست بلند دارد؛ اما متاسفانه این حقیقت است که حق شان تلف شدهاست/میشود. متاسفانه از این همه تظاهرات بزرگ و با تقبل شدن قربانی بزرگ انسانی نتیجه مطلوب به دست نیامد؛ در کلی به روند مدنیت و مردم سالاری کمک کرد.
سخنرانی و برنامههایی فرهنگی و ادبی خوب است و این جامعه نیاز به ادبیات و فرهنگ و مدنیت دارد، فرهنگ مردم را تا تغییر کند جامعه شاهد تحول و دگرگونی نمیشود؛ زخم اساسی مردم هزاره را درمان نمیکند.
سه: هزارهها در یک وزارت مثل اطلاعات و فرهنگ دو معین دارند، هر دو سادات هستند. در دیگر وزارتخانههای دست دوم و سوم یک یک معین، در وزارتخانههای که وزیر هزاره است؛ هیچ. معین ارشد تعیین میکنند و معاون اول وزیر نیز مقرر میگردد، اصطلاح "ارشد" زیر پرسش میرود. یک دگرجنرال هزاره در یکی از ریاست های عمومی وزارت امور داخله سال ها است معاون اداری است. همینطور در تمام دستگاه های حکومتی پایین تر از وزیر یک چنین وضعیتی حکم فرما است. تیوری های سیاسی روتین را که هزارهها بلد هستند بی نظیر است. کتاب های یکی از نمایندگان پارلمان در حوزهای سیاست منبع اصلی تمام دانشگاههای غیر حکومتی است و همینطور از سایر دکتر صاحبان هزاره، اما نه او نماینده گره ولسوالی و ولایت خودش را در عمل باز توانسته و نه هم دیگرانش.
چهار: من سه وزیر که از آدرس هزارهها در قدرت حضور دارند را از نزدیک میشناسم و روابط داریم. آنان با اینکه از سهم هزارهها در قدرت هستند اولن در خیلی موارد از هزاره بودن شان انکار میکنند/کردهاند و گاهی در فاز بلند ملی اندیشی و متکی به ظرفیت و توانایی خودشان سوار اند که آدم میماند چه فکر کند!؟ یعنی وزارتخانههای دست دوم و سوم اینقدر کلاس گذاشتن بر مردم داشته و افغانستان تا این اندازه به گونهای معجزهآسا تغییر کرده که این سه وزیران تمثیل میکند!؟ این سه وزیر به درد هزارهها که هیچ نخوردهاند/ نمیخورند. رهبران سیاسی هزاره تنها به مقرر کردن چند تا مشاور حزبی و چند بست سه از احزاب خودشان بسته میکنند و ماهوار حق شان را دریافت مینمایند، یک چنین اوضاع بر جامعه با دانش و با شعور هزاره تحمیل شدهاست و همه نظاره میکنند.
پنج: خیلی از هزارههای روشنفکر و نویسنده بر استاد عطل خورده میگیرند، که نمیدانم بازی را برد و باخت و چه کرد و چه نشد، من اما میگویم استاد عطا بلاخره سهم خودش و بلخی هایش را گرفت؛ اتفاقا جمعیت در مرحله خوب بازی میکند/کردهاست. تازه استاد عطا این همه امتیازات را در بدل ولایت بلخ گرفتهاست، جمعیت مطالبات و گپ های خودشان را دارند. جمعیت و تاجیک ها قدرت ارگ را سنجیده و به نظر میرسد تا خواستههای بیشتر شان بر حکومت بقبولانند. کاری ندارم. هزارهها چند والی قدرتمند دارند!؟ یکی هم ندارند. کدام والی درجه سه هزاره به فکر جامعه هزاره و هزارههای ولایت خودش است!؟ نمیدانم چرا هزارهها خام بازی میکنند!؟ چرا با تجربههای تلخ گذشته و رشد قابل ملاحظه یک و نیم دهه پسین به قدرت و سیاست کلان نمیرسند!؟
شش: داشتن احزاب متعدد و متنوع و کوچک بدون برنامه چه دردی جامعه افغانستان و هزاره را مداوا کرده میتواند!؟ تعدد احزاب سیاسی و تنوع افکار بر فرایند توسعهای سیاسی و مردم سالاری و ... کمک مینمایند و خوب است، ولی امروزه بحث اقوام و قدرت سیاسی اقوام اهمیت دارد. چیزی که هزارهها را تکه و پارچه کردهاست و عوام خون دل میخورد.
هفت: جنرال دوستم بخاطر قوم اش تبعید سیاسی است، اتفاقا ازبیک ها نیز خوب تر از هزارهها بازی میکنند. بودن و نبودن جنرال دوستم چه در کابل چه در ترکیه تاثیرات منفی بر جامعه ازبیک نگذاشته است. تازه او با رفتن اش فرصت خوب به نخبگان و جوانان ازبیک فراهم کرده و دادهاست. بازی جنرال دوستم با مشورت تحصیل یافتهگان و بزرگان قوم اش رقم خورده و گره میخورد. هرچه او در تبعید باشد تا کابل، بر امتیازات ازبیک افزوده میشود/شدهاست. من تاثیرات مثبت جنرال دوستم بر قوم ازبیک را از ترکیه میبینم تا تاثیرات مثبت سخنرانی ها، معرفی کردن های افراد به ادارات و درگیر شدن دانش به مسایل کوچک درون مذهبی و درون قومی. دانش نه تنها عملکرد مثبت برای هزارهها نداشته بلکه بر چالش های شان افزودهاست.گرفتن برنامه در ارگ برای استاد مزاری شهید دستآورد نیست. دستآورد تحقق عدالت اجتماعی و مشارکت سیاسی و انکشاف متوازن است که اهداف مبارزات شهید مزاری برای هزارهها بود، که تحقق نیافته است.
هشت: من این نکات را گفتم برای این بود که قدرتمند شدن هزارهها به نفع کشور است، هرقدر قدرت میان اقوام تقسیم شود تا افراد از انحصارطلبی کاسته میشود. و این به نفع تمام اقوام و در کل کشور است. هزارهها باید با استفاده از راه های مناسب قدرتمند شوند. راه حل های مختلف وجود دارد و همه با همین شعارهایی پوپولیستی عادت کردهاند و لازم به تکرارش نیست، آنچه قابل تاکید است عمل زودهنگام است.
بامهر
صبور-بیات
>>> مردم هزاره جات یا مردم مرکزی افغانستان مردمان مومن و صادق و زحمت کش(م_ص_ز) هستند که همیشه با صداقت کامل از حکومت مرکزی پشتیبانی کرده اند حتی دربعضی موارد به صورت ایلجاری و داوطلبانه با حکومت مرکزی همکاری همه جانبه داشته اند اما حکومات مرکزی پاداش مناسب و قابل تقدیر به این قوم مومن و صادق و زحمت کش نداده اند حتی بعضی شان با فرمان هاو رتبه های اعزازی اکتفا کرده اند.بهر صورت حالا که دوران دیموکراسی و احزاب در افغانستان آمده است هرکسی حق دارد که با هر حزب و گروه سیاسی همکاری داشته باشند.جهاد و قیام عمومی مردم علیه آشغال افغانستان توسط شوروی تمامی افکار سیاسی و نظامی افغانستان را تغیر داد و این مفکوره را در افغانستان زنده کرد که حکومت حتما در دست یک قوم ویا خاندان بوده نمی تواند و مردم قدرت واقعی است که تعیین کننده سرنوشت مردم میباشد.افکار حکومت تک قومی دیگر برای مردم افغانستان تحت هرنام باشد قابل قبول نیست.احزاب سیاسی گاه گاهی با نزدیک بودن مرام های سیاسی شان در انتخابات اتلاف میکنند تا درمقابل رقیب سیاسی شان قدرت و توانمندی ازخودها نشان دهند که همین وضعیت در تمامی کشورهای ودیموکراسی و انتخابات آزاد وجود دارند.جامعه افغانستان به احزاب مختلف و چند مرا می ضرورت دارند تا خوب را ازبد تشخیص دهند وبرای ترقی و عدالت جامعه خود گام های موثر و مفید عملی زودهنگام بردارد ونگذارد که وقت مناسب ازدست شان بروند.تعلیم و تربیت دریک جامعه نقش مفید وارزنده دارد.برای مردم افغانستان وقت مناسب و تحصیل فرارسیده است تا ازمزایا ومفادات تعلیم و تربیه استفاده اعظمی نمایند.
ومن الله التوفیق. ع.ناصری
>>> با هر عنوان و نامی که مطالبی با اینچنین محتوی ترساندن مردم هزاره از پشتون و فاشیست و ... مینویسید بطور حتم گفته میتانم که حزبی هستی یا حزب محقق یا کدام دیگرش!
هزاره ها ۲۰ سال به شخص محقق و شخص خلیلی از زندگی محروم خویش مایه گذاشتند ولی روزبروز احزاب فامیلی تر و شخصی تر شد که حتی بعضی از جوانهای نخبه را میدان که ندادند هیچ و حتی بدست خود یا با سیاست معامله های حقیرانه خویش از بین بردند و حداقل بدنام کردند. که حالا هم مردم هزاره به وکیل و سیاستمدار خود اعتبار نمیتواند و خوشبختانه با تحصیل و مهاجرت بحدی رسیده اند که به خود اتکا میکنند و خود را به دکان احزاب فرسوده و درمانده ، نمیفروشند
و اگر هم منافق و غیرهزاره هستی برایت میگویم که پشتون یا اشرف غنی با تمام حرکات فاشیستی خود ظرفیتش بالاتر از غیرپشتونهای متفرق و بی سامان است و خصوصاً در این دوران تحول اجتماعی و سیاسی ، مسئولیت پذیری نسبتاً خوبی را دارد و هزاره ها هم با تمام خاطرات بد گذشته ، بحیث یک قوم غریب کار و مستعد ، دست برادری با پشتونها داده و آخرین ننگ های شان را هم نثار آنها میکند تا شاید دوران تغییر کرده باشد و هر دو قوم سازندگان وطن گردند
استاد پوهنتون هزاره
>>> خوب هست كه همه اقوام در حكومت سهم داشته باشند به اندازه حقوق خود ما همه افغان هستيم. مكر اكثريت مطلق إينجا بشتون ها هستند و همه جيز بايد به محور همين بجرخد!! برادر با برادر مكر حساب برابر!!!
>>> تا زمانی که هزاره ها بیدار نشوند و محقق و خلیلی و دانش را که هر سه تحت عنوان وحدت و صدقه سر هزاره نان می خورند و نام دارند، از سر راه بر ندارند، وضع بهتر از این نمی شود. مزاری کیست که این اندازه بزرگ نمایی می شود. باید به روز شوید و رهبر جدید انتخاب کنید.
>>> با سلام ،نویسنده این مطلب صبور جان اشاراتی دارند اما تشخیص سطحی دارند هزاره هاقوم بی اتفاق ، خود رای،خود کش بیگانه پرور اند،عمده ترین معضل در قوم هزاره عدم رهبری واحد است ،هزاره بخاطر مذهب شیعه بودنش معروف ومهم است در غیر ان قومیت که ارزش ندارد ، یکی از علما و مراجع قوم فهیم وسیاست مدار را بحیث رهبری انتخاب کنند و تحت پرچم مذهب شیعه جمع شوند حق شیعیانافغانستان باید گرفته شود نه هزاره متفرق و ا
دارای سطح اگاهی پایین
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است