تاریخ انتشار: ۱۱:۴۸ ۱۳۹۷/۱/۱۹ | کد خبر: 149501 | منبع: | پرینت |
تحولات جدید فرهنگی-ایدیولوژیک در مرکز «منطقه اعتقادی ما» که برج و باروی بسیاری از باورها و سنت های بنیادین را به لرزه درآورده است، نه به عنوان یک بدعت، بلکه باید به عنوان یک فرصت و یک نقطهٔ عطف بزرگ تلقی شود.
تاریخ ما تاریخ رنج ها و قربانی های بزرگ است. تاریخ مرگ متداوم زندگی و تاریخ سکوت و تسلیمی محض به آنچه با فرهنگ و دنیای واقعی ارتباطی ندارد. ما نابودی زندگی را همواره به عنوان یک جبر و مکلفیتی الهی تصور کرده ایم؛ و خون ما در پای اشتباهات بزرگ ریخته است.
بهترین راه این است که هر کسی بتواند تفسیر آگاهانه ای از چگونگی ارتباط با خدای خویش داشته باشد. هر نوع جبر و اکراه و تلقین و واسطه در این مسیر ، بنیاد این رابطه را با تزلزل و تشکیک مواجه خواهد ساخت.
ما ضمن وفا داری به اصول اساسی ایمان، باید راه خود را در برابر دگرگونی های عظیم در فکر و اندیشه و علوم جدید نبندیم و با دنیای پیرامون خویش همنوا و هم قافله شویم. تحجر و ایستایی و توقف در زمان های خاص، شأن بالندگی انسان و انطباق او با محیط های دایم در حال تغییر را نابود می سازد.
برای ورود به جهان جدید، زندگی شایسته و رهایی از زنجیرهای بردگی فکری، مطالعهٔ مجدد فرهنگ پر بربار و انسان گرای باستانی ما و پیوند آن به ناب ترین افکار اندیشمندان انسان گرا و پیشگام معاصر ضروری و اجتناب ناپذیر است.
عزیزالله آریانفر
>>> تاریخ این وطن مظلوم را که خونبار ساخته است باید دقیق کلمه جانبه بررسی گردد.تاریخ افغانستان نشان میدهد که یک قوم شوونیستی خاص قدرت سیاسی و اقتصادی جامعه به دست شان بوده است.همین ها بودند که سرنوشت سیاسی مردم را رقم میزدند همین ها بودند که مردم را به نام های مختلف و بهانه مختلف جهت اغراض سیاسی و اقتصادی شوونیستی خود استعمال میکردند.بله ملیت های محروم و مظلوم افغانستان ازتصمیمات مهم و سرنوشت ساز به دور نگهداشته بودند فقط مجری اوامر حکومت مرکزی فاشیستی بودند.حالا هم همین وضعیت ادامه دارد.نقش اول و عمده را این فاشیست های تاریخی ادا میکنند گاهی به این مملکت سفر میکنند گاهی به آن مملکت سفر میکنند تا نام خودهارا بازهم له عنوان خدمتگار دربین مردم زجر کشیده به یاد گار بمانند.اما تاکی؟؟؟؟؟؟؟؟
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است