ترور خیبر برای داوود خان سقوط به همراه داشت و برای حزب دمکراتیک خلق، قدرتی شد با براندازی کودتای خونین هفتم ثور، تاریخی از خیانت ها و قربانی ها در چهل سال جنگ و خون که همواره تکرار می شود | ||||
تاریخ انتشار: ۱۰:۴۶ ۱۳۹۷/۲/۶ | کد خبر: 150353 | منبع: | پرینت |
به گزارش شبکه اطلاع رسانی افغانستان (afghanpaper)، کودتای خونین هفتم ثور سال 1357 ، دوران کشتار و وحشت را رقم زد و در حالی که حزب دموکراتیک خلق با سرنگونی سلطنت و قتل عام داوود خان و خانواده وی به دنبال استقرار نظام کمونیستی با تکیه بر شوروی بود به سرنوشتی شوم دچار شدند.
جوی خونی که در سپیده دم هفتم ثور از کاخ ریاست جمهوری سرازیر شد تا چندی بعد سراسر افغانستان را فرا گرفت و کشور را بدل به سرزمین کشتار، تروریسم و جنگ نیابتی کرد.
این کودتا ده روز قبل در ترور میراکبر خیبر، یکی از رهبران حزب دموکراتیک خلق کلید خود، رهبران این حزب با در اختیار گرفتن نهادهای مهم نظامی و دولتی با غافلگیر کردن داوود خان کودتا را رقم زدند و حال سوال این است که چه کسی خیبر را ترور کرد؟
آیا داوود خان به اندازه ای بی سیاست بود که سبب تحریک جناح خلق و پرچم شود یا ببرک کارمل و حفیظ االله امین با قربانی کردن خیبر به کودتا رسیدند؟ هرچند سازمان اطلاعات شوروی و حزب افراط گر حکمتیار در لیست مظنونان نیز به چشم می خورد.
هرچند این ترور همچنان ابهام آمیز می باشد و مسبب آن ناشناخته اما خیبر در نزدیکی به داوود خان با ببرک کارمل که به حکومت کمونیستی رسید در اختلاف نظر به سر می برد، هرچند میراکبر خیبر تنها حکم قربانی برای کودتایی را داشت که آغازگر دوران ناامنی، کشتار، جنگ و خونریزی بود.
کودتایی که سرنوشتی شوم برای رهبران خود رقم زد افغانستان را نیز در تاریکی و وحشت فرو برد و اگر شوروی برای رسیدن به خاورمیانه و تقابل با غرب آغازگر جنگ و ویرانی در کشور بود امریکا برای شکست دادن این ابر قدرت با حمایت از گروه های جهادی و سپس سرازیر کردن افراطی های جهان از دروازه پاکستان، جهنمی ساخت برای مردم و بهشتی برای تروریستان.
اگر داوود خان با سیاست و اقتدار خواهان کشوری در صلح بود و یا حزب دموکراتیک خلق به جایی وابستگی به شوروی در پی منافع ملی آیا افغانستان میدان رقابت شوروی و غرب می شد و یا صحنه نسل کشی و جنایت های طالب و داعش؟.
در این میان، حکومت های پسا طالبان شباهت های بی مانندی به نظام های شکست خورده دهه پنجاه و شصت دارد، رهبران کمونیست که در وابستگی شدید به شوروی ابر قدرت، کشور را طعمه بیگانگان و روشنفکران، سیاستمداران و نخبه های سیاسی را قتل عام کردند، قبیله گرایی و خیانت را برای کرزی و غنی به میراث گذاشتند به طوری که قدرت دوران جدید زیر سلطه امریکا تکیه بر سیاست حذف و انزوای رهبران سیاسی و داخلی دارد.
تاریخ چهل ساله کشور مملو از حکومت هایی است که با سیاست قبیله ای و وابستگی های خارجی سقوط کردند، نظام هایی که از مردم قربانی ساختند تا به منافعت و امتیاز دست یابند با هموار کردن راه بر تجاوز خارجی، تروریسم و خیانت در نبردهای قومی.
تشیع جنازه 15 هزار نفری خیبر در آخرین روزهای حمل سال 1357 کابل، نمایش قدرت ببرک کارملِ تشنه قدرت بود که ظرف ده روز توانست حکومت داوود خان را سرنگون کند و میراثی از خیانت را برای تمامی حکومت های پس از خود به یادگار گذاشت از کمونیست و دوران جهاد گرفته تا طالب و پسا طالبان.
همچنان که یک ترور سبب رقم زدن دوران جدید در تاریخ افغانستان می شود، کودتاها جز خون، ویرانی و شومی چه چیزی به همراه داشتند؟
حکومت وحدت ملیِ اشرف غنی و عبدالله در آستانه کودتای هفتم ثور و در آخرین روزهای باقی مانده قدرت بیش از هر زمانی نیازمند مرور رویدادهای تاریخی چهار دهه اخیر افغانستان هستند، تاریخی که از حکومت های وابسته به ابرقدرت ها می گوید که سرنگون شدند، رهبران خاینی که به دست خودی ها به قتل رسیدند و قبیله گرایانی که با براندازی جنگ و خون تنها چندصباحی در قدرت باقی ماندند.
کد (18)
>>> اگر هخامنشیان و یونانی ها جنگ نمی کردند، اسکندر مقدونی به افغانستان حمله نمی کرد.
اگر ساسانیان و امپراطوری بیزانتین روم جنگ نمی کردند و ساسانیان قسمت هایی از عربستان وقت را اشغال نمی کرد، مسیحی ها و یهودی ها در شبه جزیره عربستان دین جدیدی بنام اسلام را بنیاد نمی نهادند و در نتیجه دولت ساسانیان از بین نمی رفت و افغانستان نیز اشغال عرب ها نمی گردید.
اگر خوارزم شاهیان هیات تجار چنگیز را به قتل نمی رساندند، چنگیز نیز به سمرقند و بخارا و افغانستان و ایران و غیره جاها حمله نمی کرد.
اگر نادر افشار در مقابل روس ها شکست نمی خورد و هندوستان در مقابل بریتانیایی ها، منطقه حایلی بین امپراطوری روس ها و کمپنی هند شرقی بریتانیا ، بنام افغانستان تشکیل نمی شد.
اگر رقابت بین انگلیس و روس ها نمی بود، سه مرتبه انگلیس ها داخل افغانستان نمی شدند و سه مرتبه انگلیس ها به کمک سلاح و مهمات و پول روس ها به افغانها، از افغانستان اخراج نمی شدند.
اگر روس ها آسیای میانه را اشغال نمی کردند، روابط امان الله خان با روس ها خراب نمی شد و امان الله خان روابط نزدیک باآلمان و ترکیه ، رقبای روسیه و انگلستان ، برقرار نمی کرد و در نتیجه روسیه و انگلستان شورش ها را بر علیه امان الله خان در افغانستان صورت نمی دادند و در نتیجه توسط حبیب الله بچه سقاو ، او را از قدرت برطرف نمی کردند.
هرچند روس ها پیشنهاد کردند به امان الله خان که در گرفتن قدرت از بچه سقاو برایش کمک میکنند و قوا میفرستند، اما امان الله خان فهمید که این یک تلک موش برایش است و اگر یک بار قوای روس ها داخل افغانستان شوند، دوباره نخواهند بر آمد.
اگر داود خان در زمان صدر اعظمی اش در دولت ظاهر شاه برضد پاکستان سفر بری نمی کرد و دولت ظاهر شاه را به خطر مواجه نمی کرد، ظاهر شاه نیز او را برطرف نمی کرد و در نتیجه بعد از ده سال دشمنی با ظاهر شاه، داود خان بر علیه او کودتا نمی کرد.
اگر ایران وعربستان و پاکستان، داود خان را برضد شوری کش کش نمی کردند، روس ها نیز انقلاب ثور را به راه نمی انداختند.
اگر انقلاب ثور در افغانستان نمی شد، خطر نزدیک شدن روس ها به آب های گرم بحیره هند نمی شد و در نتیجه گروپ های مجاهدین در پاکستان تاسیس نمی شد و از کمک های شرق و غرب برخوردار نمی شدند.
اگر پیمان صلح بین تاجکستان و مجاهدین تاجکی امضأ نمی شد و جهاد به آسیای میانه و قفقاز میرفت و حاجت تشکیل گروپ طالبان نمی شد.
اگر طالبان نمی بود، یازدهم سپتامبر نمی شد و قوای امریکا وارد افغانستان نمی شد.
بنأ حوادث تاریخی و جنگ ها و تشکیل ادیان و مذاهب و غیره، در کشور ها با هم ارتباط دارند.
اگر میخواهید تاریخ افغانستان را بطور دقیق و همه جانبه ،بدون در نظر داشت جانبداری و قهرمان سازی و شجاعت و مردانگی پردازی و تعریف و توصیف خودتان ، بدانید، باید در هر مرحله از تاریخ کشورتان، اوضاع کشور های دیگر، بخصوص قدرت های جهانی وقت را مطالعه کنید و ببینید که چه تاثیری آنها در تحولات کشورتان داشته است؟
اینطور نشود که فردا در تاریخ تان بنویسید که چون حامد کرزی قرارداد امنیتی را با امریکایی ها امضأ نکرد، بنأ امریکایی ها مجبورشدند که بعد از دوصد سال خاک افغانستان را طرح کنند.
>>> كليم غمى را كه ادمكش هاى وحشى خلق وبرجم در افغانستان هموار كردند تا حال جمع نشده . داود خان را با بيست تن أعضاى فأميل أن خورد وبزرك جنوارى كردند . واين سر آغاز قتل ها بود .
>>> وقتی کارنامه های رسوای رهبران وتنظیم های مستقر درپاکستان را دران زمان ببینید خلقی هاپرچمی ها ازجمله بهشتی ها هستند، مزدوران آی ای آی هم برضد داود خان جنگیدند وهم برضد حزب دموکراتیک
روی اینها در دودنیا سیاهست !چرابرضد داود خلان جنگیدند؟؟
فرانیترپوست مورخ 22 اکتوبر 1995 میلادی نوشت ذولفقار علی بوتو در سال 1975 میلادی پنجهزار نفر را بعد از آموزش نظامی تحت فرماندهی شخصی متعصب اسلامی بنام گلبدین قرار داد که نظم عامه را در افغانستان برهم زنند تا سردار محمد داوود از داعیه پشتونستان صرف نظر نماید. فرانیترپوست همچنان می افزاید که مسوولین سی آی ای آمریکا در سال 1979 میلادی از پاکستانی ها خواستند تا یکی از رهبران قابل اعتماد را برای آنها معرفی نمایند پاکستانی ها گلبدین را برای شان معرفی کرد.
متعاقب همین اقدامات حکومت پاکستان بود که در ماه اسد سال 1354 هجری شمسی شورشهای مسلحانه از طرف عده یی از اخوانی ها در پنجشیر، لغمان، پکتیا و بدخشان به راه انداخته شد که داوود خان را از خواب غفلت بیدار نمود در نتیجه همین شورشها تعداد زیادی از اخوانی ها توسط حکومت داوود خان دستگیر گردید که رهبران اخوانی را نیز بیشتر از پیش به ای اس آی پاکستان متکی ساخت.
این رابطه گیری ها و پیوند های خاص سیاسی جوانان مسلمان با آمریکا و پاکستان قبل از کودتای 26 سرطان 1352 خورشیدی نیز صورت گرفته بود چنانکه سند رسمی یی از آرشیف امنیت ملی ایالات متحده آمریکا بدست آمده که از سوی نیومن سفیر آمریکا در زمان حکومت ظاهر شاه در کابل بصورت تلگرام عنوانی وزارت امور خارجه ی آن کشور فرستاده شده است. سفیر آمریکا که نماینده جوانان مسلمان را که در سفارت ملاقات کرده بنام معراج الدین ذاهب نامیده و اظهار داشته که وی در اولین ملاقات اش طالب کمک مالی از سفارت آمریکا شده است .
ترجمه ء نامه فوق الذکر سفارت آمریکا در زمان ظاهر شاه در کابل :
در ملاقات که میان کارمند سفارت و معراج الدین ذاهب رهبر بیست دو ساله جمعیت جوانان مسلمان و محصل دانشگاه کابل صورت گرفته است. مطالب مندرج این نامه عمدتا زندگی نامه است زیرا تماس و گفت گویی که با سفارت صورت گرفته غیر معمول بوده است.
ر
>>> ـ وحید مژده که زمانی عضویت حزب اسلامی را داشت، با توسل به این گفتۀ گلبدین حکمتیار که «خیبر توسط برادران مجاهد خود ما به قتل رسیده است» و با استناد بر اظهارات یک کارمند اطلاعاتی حزب مذکور، در ادامۀ تبصرۀ مربوط به ترور کپتان گران ـ که دارای شمایل نزدیک به ببرک کارمل بود ـ توسط دو تن از تروریست های مربوط به حزب اسلامی به نام های صمد و لطیف؛ چنین مینویسد:«چند ماه بعد، در ماه مارچ 1978 بود که صمد و لطیف بار دیگر در منطقۀ مکروریان کابل ظاهر شدند. این بار هدف میراکبر خیبر بود. آنها طبق عادت در تاریکی شب به هدف حمله ور می شدند و این فرصت بعد از غروب آفتاب در یکی از روز های ماه اپریل میسر شد.
میراکبر خیبر در نزدیکی مطبعه دولتی مورد اصابت گلوله قرار گرفت و از پا درآمد و لطیف و صمد بار دیگر بوسیلۀ همان بایسکل از منطقه فرار کردند
>>> بعد از نشر مطلب فوق الذکر توسط وحید مژده، غلام دستگیر پنجشیری این نوشتۀ او را «خدمت تاریخی کشف راز پنهان ترور استاد میر اکبر خیبر» خوانده و درین زمینه با شور و شعف فراوان؛ چنین نوشت: «اینک آقای وحید مژده رازهای پنهان دیگر وترورهای سیاسی دیگری را کالبد شگافی ودر سایت خاوران، سرنوشت و آریایی آشکار کرده اند. وحید مژده این کارآگاه وزارت خارجه دوران طالبان، درنتیجۀ پژوهشهای مستند خویش با اطمینان محکم نوشته اند که نخستین بار حکمتیار در کشور ایران به ترور میراکبر خیبر توسط «مجاهدین» وبه حضور آقای وحید مژده ودیگران گواهی داده بوده است و بار دیگر آقای وحید مژده از یک فعال اطلاعاتی مورد اعتماد حزب اسلامی حکمتیار در شهر پشاور شنیده بوده اند که دکتر لطیف و صمد کوچک این دو چریک شهری حزب اسلامی به مقصد ایجاد رعب، ترس، پراگنده گی وبحران سیاسی در درون وبیرون دولت نظامی سردار محمد داوود و کُند ساختن فرایند وحدت سیاسی وسازمانی و رهبری جریان دموکراتیک خلق، به ترور استاد میراکبر خیبرمسوول سازماندهی شاخۀ نظامی فرکسیون پرچم اقدام کرده بوده اند»
>>> به اثر اختلاف و دیدگاه غیر متجانس بین کارمل وامین میر اکبر خیبر را امین این آدم ظالم که هزاران انسانرا به مانند. خیبر به خاک ابدی روان کرد از شاهکاری های امین لهین است ،امین حتی به استاد خود تره کی هم رحم وترحم نکرد ،امین مانند. دیگر کمونستان دیگر خود تشنه قدرت بود واین انسان پلید میخواست که پله های ترقی وپیشرفت ایده کمونستی خود در یک کشور اسلامی به مراحل کم مهیا سازد ،او انسان یک انسان آدم کش به مانند دیگر کمونستان جهان بود اثار این کمونستان که فعلا اولادهای شان به قدرت اند یکی هم بشارت اسد از حزب بحث سوریه است که به مانند پدر کمونست خود هزاران همشیری خود. را از بین برد
عبدالله ریحان
>>> کتاب طلای زرد را بخوانید تابدانید حکومت دموکراتیک با چگونه دشمنانی مواجه بود
>>> ازکتاب طلای زرد :
مارک جمیز mark Jems در ملاقات 45 دقیقه ء که من با حکمتیار در اسلام آباد داشتم او گفت:
اگر داکتر نجیب بدون کدام مقاومت تسلیم شد آنرا مورد عفو قرار میدهم و اگر باز دست به مقاومت زد توسط سلیمان لایق و یا گلاب زوی به قتل میرسد و دستگیری وزیران و افراد عالی رتبه که با ما همکاری ندارند صورت می گیرد و بعدا محکمه میشوند و بعد از گرفتن مکمل کابل تماما مکاتب دختران را بسته میکنم وآتش می زنیم چون محل فحشا است و همچنان پوهنتون کابل را به خاکستر مبدل میسازم :
و باید گفت اگر احمد شاه مسعود به کمک دولت کابل بپردازد در انصورت یک لوا کماندو خاص ارتش پاکستان از طریق ولسوالی سروبی بطرف پنجشیر حرکت میکند و توسط طیارات اف 16 اردو پاکستان پنجشیر را به یک ویرانه مبدل میسازم با وجود این من و مقامات عالی رتبه پاکستان به همراهی استاد ربانی صحبت نمودیم که نباید مسعود این اشتباه را کند که استاد ربانی به مقامات پاکستانی و به من اطمینان کامل داده که این کار اتفاق نمی افتد.
مارک جمیز mark jems بعد از پیروزی تان در جنگ جلال آباد و تصرف کامل کابل شما به همراهی ستر جنرال غلام فارق یعقوبی و دیگر وزیران که شما می خواهید آنها را اسیر بگیرید با انها چه میکنید و همچنان داکتر نجیب الله از ملیت پشتون است با وی چگونه رفتار می کنید.
در قسمت داکتر نجیب من قبلا تذکر دادم و درست است که نجیب پشتون است این انتخاب وی است که به من تسلیم میشود و یا اینکه میخواهد بقتل برسد.
به همراهی غلام فاروق یعقوبی اول کوشش ما این است که به هر طریق که باشد وی را باید زنده گرفت و به همراهی دیگر ریس های وزارت امنیت دولتی و بعدا آنها را ما به مقامات پاکستانی تسلیم میکنیم پلان ما همیطور است و یگانه ارگان که دولت نجیب را تا حالا نگه و به پا ایستاده کرده همین وزارت امنیت دولتی میباشد و تماما پلان های ما را در تمام ولایات افغانستان خونثا ساخته است که برای دولت کابل یک نیرو بسیار قوی میباشد. باز هم تذکر میدهم که در قسمت زنده گرفتن غلام فاروق انعده اعضا بیرو سیاسی حزب نجیب الله که با ما همکاری دارند هریک اطمینان داده است که وی و دیگر مقامات وزارت امنیت را زنده مگیرند .
>>> آنان منع دختر فروشی منع گروی منع بیسوادی منع کانکور زده گی اصلاحات اراضی منع رشوت فساد میکردند
>>> من به همین چشم سرخود دیدم که وقتی تانک وطنجار از طرف پلچرخی بهه طرف شهههر یا ارگ میرفت از دست راست سرک واز قسمت پیاده رو خامه حرکت میکرد
وقتی نزدیک وزارت دفاع رسید برای هراسانیدن وفراری ساختن منسوبین داخل وزارت صرف یک مرمی به گوشه بالائی فقط یک کنج بام را هدف قرارداده بود !
ببینید : از وسط سرک قیر نمیرفت تا سرک تخریب نشود بافیرتانک صرف گوشه از تعمیر وزارت را هدف قرارداد تا خساره مالی وارد نشود !
حالا آن حلقی هارا با این هشت ثوری ها مقایسه کنید ،
>>> هفت ثور يعنی کودتای خلق و پرچم تحت فياد ت ترکی وکارمل و ....ديگر وطن فروشان روز سياه و شروع ماجرای چهل سال اخير افغانستان بود.
اگر قبول داريم و ياخير سردار محمد داود خان و خانواده اش اولين شهدای راهی ازادی و جهاد بود افغانستان بعد از جنگ استقلال ۱۹۱۹ م در اواخر قرن بيستم است. وی شهادت وی و فاميلش درس عبرت به همه در حصه ديانت ،استقامت و غيرت افغانی داد که مجاهيدين سر به کف جهاد فی سبيل الله از ثور تا ثور ( ۲۷ اپريل ۱۹۷۸ تا ۲۷ اپريل ۱۹۹۲ م)به قيمت خون خود از وطن دفاع و ملک را از چنگ کمونستهای اماتور افغانی و شوروی وقت (روس) نجات دادن.
اينکه حصه از مجاهدين در جهاد بالنفس ناکام و ذليل شدن شروع دوم ماجرای است که تا امروز دوام دارد اما ما بايد فرق بين فصل اول و دوم را بکنيم اگر ماجرای اول با ان وحشت و بربريت بنانمی شد ماجرای فصل دوم بدبختی اصل به ميان نمی امد.
اما به وضاحت بايد گفت که کونستها ی خلق و پرچم عادت وطن فروشی را تهداب گذاشتن و حصه از مجاهدين بدبختانه اگاه و يا نا اگاهانه، رد پای دشمنان سرو مال خود را وقتا فوقتا تعقيب کردن که امروز نسل جوان بعنی نسل که يا در دوره جهاد فی سبيل ااالله يا تولد نشده بودن و يا طفل خورد سال بودن برای شان دشوار است که فرق بين خاين و خايف ،وطن فروش ،وطن خواه را بکنند. اما اين و ظيفه بازمانداگان جهاد قی سبيل لله است که در تفکيک فصل اول خيانت و جفا را نسبت به اين خاک و مردم از فصل دوم که درنده تر و نااميد تر بود و است برای اولاد و بازماندگان تشريح نموده تا نسل اينده گشور از ان واقيعت تاريخ اگاه شده و در اينده در حصه وطن خود از متانت کار کرفته فريب مغرضين را نه خورده در ازادی و خود کفايی زندگی کنند.
وهابزاده
>>> قیام نظامی هفتم ثور ۱۳۵۷ یک قیام کاملا افغانی و توسط افسران جوان اردوی افغانستان به پیروزی رسید. هزاران مقاله و نوشته ها ی گمراه کننده از جانب عده ای قلم بدستان عقده یی در مورد این قیام به چاپ رسیده است. این یک واقعیت تاریخی است ، می خواهید یا نمی خواهید .بعضی دوستان بدون تعمق اراجیف در مورد اختلافات کارمل و خیبر نوشته اند که از ریشه بی بنیاد است.کارمل و خیبر هر دو مخالف هر نوع ماجراجویی بودند آنها معتقد بودند که هنوز حزب راه دور و دشوار مبارزه ای طبقاتی را در پیش دارد و به هیچ وجه آماده ای قیام نیست آنها به اصل شرکت توده های مردم در پیروزی انقلاب در آینده تحت رهبری حزب باور داشتند.البته چون سایر احزاب سیاسی مصروف کار سیاسی در اردو بودند حزب د. خ. ا.نیز اقدام به جلب و جذب افسران نظامی میکرد. داود خان نیز برای سر تکونی ظاهر خان در اردو توسط حسن شرق و محمد حیدر رسولی کار میکرد . سوال اساس را با ید چنین مطرح کرد که افغانستان از بخت بد با همسایگانی همجوار است چون ایران و پاکستان که هر دو پایبند هیچ نوع منا سبات دوستانه دولتین هستند یکی در فکر تحکیم پایه های شیعیزم و دگری با مقاصد مفسدانه در پی تحکیم پایه های اخوان المسلمین و به خصوص افراطی گرایی میباشد. و ما همه میدانیم که اخوان المسلمین از سالهای ۱۹۶۰ توجه امریکا را در راه مقابله با تحولات جدید سیاسی در مصر سوریه لیبیا جلب کرده بود چون شوروی برای تحکیم پایه های رژیم های جدید ضد استعماری در خاور میانه کمک های همه جانبه میکرد و همین رژیم ها با داشتن برنامه های مترقی شان مهر کمونیستی زده شدند بودند جلب کرده بود
تاراج این نیرو علیه گسترش افکار مترقی را بگیرند و در هر جا به شمول افغانستان بر احزاب سیاسی با بر نامه های مترقی مهر کمو نیستی زده شد . و امروز ما نتایج آن همه پلان ها را در افغانستان دیدیم ، و در آینده نیز
سرنوشت کشور ما با احزاب اسلامی و با رهبران چون حکمتیار و سیاف و ملا مزاری ها گره خواهد خورد، برای درک بیشتر از عمق مسایل داخلی باید به تاریخ دیپلوماسی جهان توجه کرد. نمیشود که چشمان خود را بسته و بگو ییم این و آن ، خاین است.. و برای حل مسایل پیچیده ای امروز افغانستان
وحدت تمام نیرو های مترقی و وطنپرست افغانستان در یک جبهه ای واحد
ضروری است.. در اخیر باید گفت که ببر ک کارمل از جمله رهبران با فهم و با دانش افغانستان در چهل سال اخیر بود که یگانه آرزویش ترقی و پیشرفت افغانستان بود که نه شد زیرا بازی های خطرناک داخلی و خارجی و رقابت های قطبی چون اختاپوت بدور افغانستان حلقه زده بود . ببرک کارمل با وجود آن که پسر یک جنرال بود و چند سال هم رییس جمهور و سا لها رهبر بعد از مرگش به جز چند جلد کتاب چیزی دگری به باز ماندگارش میراث نگذاشت
اکنون قضاوت به شما که فرق میان رهبران احزاب سیاسی امروز و ببرک
کارمل چگونه مینمایید . او از جمله رهبران صادق و وطنپرست بود که تاریخ معاصر افغانستان کمتر بیاد دارد. روح او و هزاران افغان وطنپرست و شهدای راه آزادی و ترقی اجتماعی شاد.
قارن
>>> به اولی : نادر از روسها شکست خورد ؟؟؟
جانشينان پتر پس از اطلاع از ظهور نادر و قلع و قمع قندهاري ها و عقب راندن عثماني و بركنار كردن طهماسب دوم شاه صفوي، حساب كار خود را كردند و ضمن لغو يكجانبه قراردادي كه باعثماني امضاء كرده بودند از همه دعاوي خود دست برداشتند و دستور بازگشت نيروها را صادر كردند.
باوجود لغو اين قرار داد و باز گرداندن نيروها، روسيه در بيرون بردن باقيمانده واحدهاي نظامي خود از (باكو) تعلل مي ورزيد كه نادر دو سال بعد عازم داغستان شد و روسها با شنيدن اين خبر به واحدهاي باقيمانده در دژ بادكوبه دستور تخليه و بازگشت فوري دادند و شتاب در اين كار به قدري زياد بود كه سربازان روس تعدادي از توپهاي خود را برجاي گذارده بودند.
نا ایوانوونا دختر ایوان پنجم و برادرزاده پطر کبیر است، که قبلا همسر یکی از شاهزادههای آلمان بود و شوهرش مرده و او بیوه بود. پس از مراجعت به روسیه، در سال 1730، میلادی برابر با 1143 ق به سلطنت روسیه رسید،
. نادرشاه سودای خواستگاری او را داشت. در تاریخ آورده اند:
هنگامی که نمایندگان نادر نامه و پیشکشهایی از وی نزد «آقا بانو» بردند و امپراتور از پیشنهاد نادر مبنی بر «اتحاد و یگانگی و مواصلت فیمابین زهره و مشتری» آگاه شد در پاسخ چنین نوشت:
" ما مملکت و خود را به هیچ وجه از تو دریغ نداریم؛ اما لازم مواصلت چنان است به مذهب حضرت عیسی ( ع ) که داماد وارد حجله ناز میگردد. هر گاه شما اراده اتحاد و یگانگی دارید باید چند یومی به عنوان ملاقات وارد این دیار گردید و با هم نمک خورده بعد الیوم نظر به خواهش شما معمول خواهم داشت
در اواخر سلطنت شاه تهماسب هنگامی که نادر مشغول جنگ در صفحات شرق ایران بود، شاه تهماسب جهت نمایش جنگاوریش به عثمانی حمله کرده و شکست سنگینی خورد و در یک عهدنامه ننگین آذربایجان و اران و شروان را به عثمانی بخشید.
نادرشاه از شنیدن این خبرخشمگین شد و به شاه تحکم کرد عهدنامه را فسخ کند ولی شاه تهماسب زیر بار نرفت و نادر او را عزل کرد و به دربار عثمانی اخطار داد که خاک ایران را ترک کند دربار عثمانی این شعر فارسی را برای نادر فرستاد:
چو خواهی قشونم نظاره کنی…. سحرگه نظر بر ستاره کنی
اگر ال عثمان حیاتم دهد….. ز چنگ فرنگی نجاتم دهد
چنانت بکوبم به گرز گران…… که یکسر روی تا به مازندران
نادرشاه هم در پاسخ نوشت:
چو خورشید سعادت نمایان شود… ستاره ز پیشش گریزان شود
عقاب شکاری نترسد ز بوم……. دو مرد خراسان دو صد مرد روم
اگر آل حیدر دهد رونقم…......... به اسکندریه زنم بیرقم
و پس از آن در نبردی سهمگین ارتش توپال عثمان پاشا بزرگترین سردار عثمانی را در هم کوبید و خاک وطن را از ترکان عثمانی بازپس گرفت.
سفیر روسیه در نامه ای به دولتش درباره نادر نوشت: چنــــگـــیـــــــــــز دیگری اینبار از ایران ظهور کرده است و اگر به خواسته نادر تن ندهیم چه بسا روسیه که این پادشاه تا قلب اروپا را فتح خواهد کرد.
( ر )
>>> گلبدین خیال باف جنگ جلال آباد را با خیال بافی های خوداش پیروزی به نفعی خود میدانست.حکومت نجیب را سقوط میدیم.وزیران اش زنده دستگیر میکنیم .افسران امنیت دولتی را که بازوی اصلی نجیب تلقی میشود محاکمه می کنیم.فکر نمیکنم در افغانستان ما کسی مانده باشد.از واقعیت بی خبر باشند.اول اینکه اگر اختلافات داخلی در حکومت مرحوم نجیب آله نمی آمد.و دوما روی گرداندن جنرال دوستم.اگر این دو اتفاق برای نجیب پیش نمی آمد حالا حالا نجیب سری قدرت بود.دوستم کله خام قدرت روی مشقاب گذاشت به مجاهدین داد.این را درداخل افغانستان و خارج از افغانستان همگی میدانند.
>>> .به جواب سر مقاله و آقای وهابزاده نوشت که یا شما چینی فکر میکنید یا افغان ماتی تعصب گرا و ناسیونالیست افراطی هستید که از دست تان
پیاز پوست کردن هم محال است. اعضای حزب دمو کراتیک خلق افغانستان
وطنفروشان نه بلکه وطنپرستان صادق بودند آنها به نام سپاه انقلاب و سر باز در صفوف قوای مسلح جانبازانه رزمیدند و هزاران تن آنها در جوانی
جان باختند و هزاران زن و مادر و اطفال عزیزان خود را چنین از دست دادند
برای آنها کسی هفتاد و دو حور بهشتی و یا غارت اموال و دارایی مردم را
وعده نه داده بود. آنها برای سعادت و خوشبختی آینده ای افغانستان میرزمیدند. متا سفانه عده ای یا مغز شان مسخ گردیده که نمیتواند خوب را از بد تشخیص دهند وبا . به افکار دگر وابسته اند. به هر حال البته قیام در طی دو سال از مسیر اصلی اش با اهداف مترقی آن انحراف کرد اما بعد از ششم جدی
به مسیر اصلی خود باز گشت . ما افغانها عادت داریم آب را نا دیده موزه از پا میکشیم. همین بود که امریکایی ها و پاکستانی ها دام برای ما تنظیم کردند و گویا اسلام در خطر است کشور را با مصرف پول توسط خود افغانها ویران کردند. اگر به اکثر معضلات منطقوی که در آنجا پای دین در میان نبوده است نگاه کنیم میبینیم که با ختم جنگ سرد معضلات هم حل
شده است اما در افغانستان که مردم از اسلام درک درست ندارند دین اسلام یک وسیله ای قوی برای تداوم جنگ شده است اشرار بنام دین جنگ کردند زیرا آنها بنام وطن نمیتوانستند جنگ کنند چون اکثریت نفو س در داخل کشور بوده و به نحوی با دولت همکار بودند، امروز طالب و دگر سگان درنده و تنظیم های اسلامی بنام افغانستان اسلامی و اسلام در گیر جنگ اند ، و در زیر ریش
اینها دختران نو تولد توسط مافیا از فامیل های فقیر خریداری میشوند و برای فحشا تربیت میشوند پسران خرد سال توسط همین جهادی ها برای رقص تربیت میشوند،زنها به بهانه های مختلف محاکمات صحرایی میشوند ثروت ملی کشور چور و چپاول شده است در حالیکه همین حزبی ها که شما ها آنها را کمونیست میگویید برای محو چنین جنایات مبارزه میکردند حالا بگویید کی وطنپرست و کی خاین است. تمام کمک های خارجی به جیب مفسدین مسلمان زده شده است ، تما م کشور های خارجی از افغانها بیزار شده اند چون رهبران فعلی شان دزد اند. برای من یک سند نشان بدهید که حزبی ها خاک را فروخته اند یک جمله نشان بدهید که در زیر آن امضای رهبر حزب باشد، تمام قرار داد ها برسم احترام متقابل بوده است . امید در آینده اگر چیزی مینویسید از روی وجدان باشد و قضاوت های تان بر اساس
حقبینی نه عقده باشد
نیزک.
>>> بنقشه اوغانیستان در قسمت برون آمدگی باریک واخان به سمت چین ببینید که بدانید چرا این جفرافیا مانند بقیه کشور توسط امپراتوری هند برتانوی و امپراتوری روس تزاری بین آن دو قدرت ایجاد شد تا آن دو ابر قدرت دوشمن وقت بین خود سرحد مشترک نداشته باشند و در بین خود یک ساحه حایل داشته باشند۰ برای معلومات بیشتر بتاریخ "بازی بزرگ" در قرن نزده مراجعه کنید تا بدانید این کشور را بشکل کنونی آن کی ایجاد کرد و چرا، و دیگر از اینهمه لاف و پتاق های اوغانی خودداری کنید۰
>>> بلی نادر افشار از روسها شکست خورد۰ نادر غدار که خود یک گدیگک خارجی ها و نوکر پیش شده انگلیس بود۰
>>> هیچکس نمیتواند در وطنپرستی، استقلال دوستی، ترقیخواهی داودخان شک داشته باشد. ولی هیکس نمیتواند در روحیه انتقامجویی و خود خواهی داود خان هم برای لحظه ای شک نماید!
>>> داوود یک احمق عقده ئی و خودخواهی بیش نبود.
اکثر مشکلاتی را که امروز میبینیم از دست همین کدو است. از پشتونستان خواهی احمقانه و دشمنی بیجا با پاکستان، تا بی ثباتی سیاسی کشور، تا قومپرستی و تمامیت خواهی اوغانها، همه و همه تخم های گنده همین داوود حرامزاده است که تا امروز کشور را بی ثبات ساخته.
>>> خود داوود نوکر روس بود که بعد بدون چون و چرا میخواست تغیر جهت دهد و پشت استخوان ایران و امریکا بدود۰ روس هم دمبش را از بیخ برید۰
>>> ظاهرشاه یک تنبل بی پرواه به ملت و یک عیاش بیخبر از درد ملت بیش نبود۰
این محمدزائی های .....در پنچاه سال حکومت راحت و بی جنجال شان بر مردم حتی نتوانستند یک سیستم کانالیزاسیون برای پایتخت سلطنت خود بسازند. همه و همه مصروف عیاشی، خوشگذرانی، و سهو استفاده از منابع کشور برای راحت خودشان بودند.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است