تاریخ انتشار: ۱۷:۰۸ ۱۳۹۷/۲/۶ | کد خبر: 150366 | منبع: | پرینت |
در این یادداشت، از یک خانم مبارز سخن خواهیم گفت که مبارزات او و همرزمانش، انقلاب یا کودتای هفت ثور ۱۳۵۷ را در افغانستان به پیروزی رساند. این خانم «آناهیتا راتبزاد» نام دارد که نقش او اگر از سران حزب «دموکراتیک خلق افغانستان» زیادتر نبوده باشد، قطعاً کمتر هم نبوده است.
آناهیتا در عقرب ۱۳۱۰ خورشیدی در منطقه «گلدره» ولایت کابل متولد شد. مبالغه نخواهد بود که او را اولین زن سیاستمدار افغان بنامیم که به معنای واقعی یک سیاستمدار بود. جالب است که رشته دانشگاهی او، علوم سیاسی نبود اما از هر سیاستمداری بیشتر در سیاست دخالت میکرد. راتبزاد از لیسه یا دبیرستان «ملالی» در کابل فارغالتحصیل شد و از دانشکده پرستاری شیکاگو، مدرک پرستاری گرفت و از دانشگاه کابل دکترای پزشکی دریافت کرد.
وی که از مهمترین شخصیتهای جناح چپ در سیاست افغانستان و از رهبران شاخه «پرچم» حزب دمکراتیک خلق افغانستان بود، در سال ۱۳۴۴ به عنوان نماینده مجلس این کشور انتخاب شد و در همین سال «سازمان دمکراتیک زنان» افغانستان را پایهگذاری کرد.
او پس از انقلاب هفت ثور، به عنوان وزیر امور اجتماعی فعالیت کرد و سپس به عنوان سفیر افغانستان به یوگسلاوی، فرستاده شد. پس از کشته شدن حفیظالله امین و با به قدرت رسیدن «ببرک کارمل»، به کشور بازگشت و به عنوان وزیر معارف، سرپرست وزارت اطلاعات و فرهنگ و به حیث وزیر تحصیلات عالی و وزیر صحتعامه یا بهداشت فعالیت کرد.
در سال ۱۳۶۵ با به قدرت رسیدن نجیبالله، همراه با کارمل، به مسکو رفت ولی پس از چند سال، دوباره به افغانستان بازگشت. او در سال ۱۳۷۱ در پی پیروزی مجاهدین و سقوط دولت نجیبالله، مجدداً به مسکو مهاجرت کرد و پس از چندی راهی آلمان شد.
خانم راتبزاد روز یکشنبه ۱۶ سنبله ۱۳۹۳ در سن ۸۳ سالگی در آلمان درگذشت و پیکر وی در مراسمی در منطقه «شهدای صالحین» کابل به خاک سپرده شد.
عجیب است که آناهیتا، از سران تندمزاج ایدئولوژی کمونیستی و سوسیالیستی در افغانستان بود که این تندی از نوشتههایش پیدا است. به طور مثال: او در مطلبی تحت عنوان «جنگ یا صلح، مرگ یا زندگی» که در نشریه پرچم، شماره ۴۶ مورخ ۱۴ دلو ۱۳۴۶، منتشر شد، خواستار مبارزه علیه امپریالیسم یا کشورهای غربی گردید.
نکته جالب این مقاله، اینجاست که او کشور آلمان غربی را که در آخر عمر به آن پناه برد، تهدیدی علیه صلح جهانی دانسته است. آناهیتا، در راه آرمانهایش به خورشید سوزانی میماند که هر مانعی بر سر راهش را میسوزاند. او سالها، مخالفانش را به اتهام مزدوران امپریالیسم و فئودالیسم، سر به نیست کرد اما او خود سالهای آخر عمرش را در یکی از قطبهای امپریالیسم و فئودالیسم جهان یعنی کشور آلمان سپری کرد.
بهعبارتدیگر، او بخشی از عمرش را در مبارزه با نظام سرمایهداری گذراند اما در سالهای پایانی زندگیاش، خود نیازمند کمک نظام سرمایهداری شد و به امتیازهای ناچیز خزانه یک کشور امپریالیستی، بسنده کرده بود. در حقیقت، آناهیتا، مبارزی بود که سرانجام به دشمنش پناه برد و در دامان دشمنش، جان داد. تصاویر آناهیتا را که شامل ۲۱ عکس است، در کامنت مشاهده کنید.
مرادی
>>> دنیا همه هیچ کار دنیا همه هیچ، این هیچ، دیگر هیچ براین مپیچ، افتخار بر همچو زنان افغانستان که حد اقل نامی با سیاسی از خودش بجا گذاشت، خانم روشنفکر و وزیر کشور مانند افغانستان که آن در جهالت بیسوادی به سیر می بردند جای افتخار است، دور از اندیشه هر چی که داشته، چپ و راست، میانه و.... در آن کشور وزیر بوده و ان هم یک خانم، یعنی رشد و ترقی یک جامعه ای عقب گرا و تندرو اسلامی، جای افتخار دارد و الان نگاه کن در قرن عجر زندگی می کند.
>>> خانم راتب زاد شخصیت پاک وطن دوست ومتواضع بود. روح مقدسش شاد.
>>> انقلاب هفت ثور هههههههههه کجایش انقلاب بود, شاید اشتباه تایپ شده هههههه. کودتاه هفت ثور, تا حالا هر چه بدبختی داریم از همین کوتاه است.
>>> خانم انايتا بك زن روشنفكر بود ولى افسوس كه قاتل هزار ها روشنفكر ديكر خود شد. فكر مى كرد با كشتن مردم خود افغانستان را فتح مي كنم.
>>> ببرک خودش در حیرتان به خبرنگار هموطن اعتراف کرد که
وابستگی به یک کشورخارجی باعث بدبختی است.
نقل به مضمون
>>> کمونستها برای همیش بی ننگ بی منطق و مرتجع میباشند. زمانیکه از نظام سرمایه داری سخن گفته میشود پس چرا به آن پناه میبرید.کمونستان قاتلین و زنده بگور نمودن مردم افغانستان است/اینها افغانستان را به روسهای دهری فروخته بودند ولی الله متعال افغانستان را نجات داد.اینها در افغانستان غیر از ظلم و قتل هیچ مبارزه به ضد سرمایه داری نکرده است ایا افغانستان مانند نظام امریکایی بود که سرمایه داری باشد. اولوده خودت تاهنوز اساس گذاران فاجعه ننگین و تاریخی هفتم ثور که افغانستان به طرف بدبختی سوق داد بدرستی درک نکرده اید چونکه بجه گک هستی. بلی اگر خانم اناهیتا توبه کرده باشد انشاالله خدای متعال گناهانش را میبخشد ولی حق بنده هیچ وقتی بخشیده نمیشود.کمونستان خجالت بکشند نه افتخار.
مبارز زازی
>>> سلام
خانم راتب زاد ، زن تحصیل کرده یی بود اما نه خودش و نه تحصیلش ، هیچگونه کارایی برای مردم افغانستان نداشت چز خیانت و وطفروشی و خودفروشی .
او تمامی دروازه های پیشرفت را بروی زنانی که آرزوی رسیدن به صلح و آزادی را داشتند ، بست .
متاسفانه تنها کلماتی که اعضای خزب خلق و پرچم آن را آموخته اند همان کلمات امپذیالیزم و فاشیزم و فئیودالیسم وغیره اند که آنها نه تنها خود معنای این کلمات را نمی دانند بلکهدر افغانستان و شرایط اقتصادی محدود آن این کلمات هیچ کاربردی نداشته و ندارد
این کلمات زاییده کشور هایی ست که صنعت و رشد سرمایه باعث بوجود آمدن چنین کلماتی شد
این نه تنها راتب زاد بود که در خود جیره خوار غرب شد بلکه بسیاری از خودفروشان حزب خلق و پرچم بعد از فروکش کردن جنگ های ضد استعماری در افغانستان ، به دامن همین کشور های غرب پناه بردند
خونی که دستان راتب زاد را رنگین کرده است از آستین ببرک کارمل چکیده است چرا که این زن ، از سوگلی های بسیار معروف ببرک بود
راتب زاد از داشتن هر گونه تجربه اداری و وزارت وسفارت ، محروم بود . وی در وافع قدرت عمل نداشت ، مثل گودی لته یی بدستان ببرک و دیگران می چرخید . وی زنی بود فوق العاده بی استعداد ، غبی ، نا فهم.
اجراات او در مورد زنان ، از سوی یک عده از زنانی که در خزب فغالیت داشتند و با تجربه و آگاهی ذهنی داشتند ، اصلاح می شد . کار های اداری و مشوره های سیاسی را زنانی برایش انجام می دادند که خیلی نبست به او با استعداد و با درایت بودند
راتب زاد هیچ اثری از خود به جا نماند جز خاکستری که آن را باد با خود برد .
>>> واقعا مبارزووطن دوست بود
>>> تمام فجایع که درین چهل سال گذشته در کشور جریان دارد، عامل آن همین حزب وطنفروش خلق و پرچم است. کودتای منحوس اینها اولین سنگ را در تهداب این فجایع گذاشتند.
>>> زنده ها ریخ زد حالا پشت مرده ها را ګرفتید بخاطر خوب زن بود که از قماش دزدان ولندغران بود و به واسطه راتب زاد ارتباط خود را همرای پدر بزرګ خود شوروی قایم نموده بودند
>>> رهبران خلق/پرچم هزاران إنسان را بنام طرفداران امپرياليزم سر به نيست كردند، در اخير وقتي بگيل شدند، أكثريت شان پناهندگان غرب.مثل اناهيتا، محمود بريالي، بارق شفيعي، أولاده ببرك، أولاده امين ، پنجشيري، جليلي، زيري،وعلومي ، پكتين، وفادار ،مردك،يار محمد، امام الدين، أزهر، جنرال سيد، لايق و ده ها وزير ، معين و جنرال ديگر. . بخاطر شنيدن راديو بي بي سي مردم را كشتند، حالا اين راديو در اختيار خود شان است. مثل داود جنبش، شادان، هارون يوسفي وغيره. اينها نه شرم از خدا دارند، نه از مردم و نه هم از وجدان خود شان. راستي كدام وجدان؟
>>> اکثریت مطلق کمونستان به دامن امپریالسم پناه اورده اند و در وفت خودشان ګلو پاره کرده داد از ظلم استعمار جهانی میزدند
>>> اولآ کشور آلمان زادگاه کارل مارکس رهبر و بنیان گزار تیوری مارکسیزم است که هنوز هم در کشور آلمان اعضای حزب جنبش چپ آلمان که عضو پارلمان آلمان است و در بعضی ایالت های کشور آلمان در تشکیل دولت ها سهم دارند، وقت و نا وقت از آن خبر میگیرند و به زیارت آن میروند.
ثانیآ شما جنبش های چپ و راست را غلط درک میکنید و اصلآ به مفهوم آن پی نبرده اید و مبارزات تاریخی آنهارا و نتایج مبارزات آنها را درک نمی کنید و فقط آنچه در چهل سال گذشته بالای خودتان گذشته است، فقط آنرا در نظر میگیرید و بس.
در قرون وسطی یی قاره اروپا نیز زندگی شان مثل افغانستان کنونی بود و نظام فیودالی حاکم بود و زمیندار و دهقان بود و اهل کسبه کار مانند آهنگر و نجار و مسگر و سایر حرفه ها با دکان های کوچک بودند.
با شروع انقلاب صنعتی در اروپا و تولید ماشین بخار و ماشین های بافنده گی و سایر ماشین های تولیدی،دیگر تولید های انفرادی کسبه کاران ، از بین رفت و جایش را به تولید ماشینی که بصورت کتلوی تولید میشدند و مقدار آن زیاد بود و قیمت تمام شد آن کم بود، گرفت و کسبه کاران مجبور شدند دکان های خود را بسته کنند و منحیث کارگران درین فابریکه ها شامل کار شوند.
چون تولید ارزان تمام میشد، بنأ همه مردم هم صاحب کار بودند و هم صاحب معاش و هم هر چیزی که ضرورت داشتند، توان خرید آن را داشتند.
اما بعد ازین که مردم همه چیز داشتند و دیگر چیزی ضرورت نداشتند، در نتیجه فابریکه ها دیگر اجناس شان بفروش نمیرسید و در نتیجه فابریکه ها یکی بعد از دیگری بسته میشدند و میلیون ها نفر بیکار می شدند و نه معاش داشتند و نه غذا و نه سرپناه.
اینجاست که جنبش های چپ گرایی بخاطر حقوق کارگران روی کار می آید.
طبقه حاکم سرمایه دار جامعه مجبور بودند که راه حلی را پیدا کنند.
در نتیجه شروع کردند به توسعه کلونیالیزم و در نتیجه توسعه کاپیتالیزم به سایر نقاط دنیا، مثل آسیا و افریقا و امریکا. یعنی مواد خام ازین کشور ها وارد میشد و مواد پخته به این کشور ها صادر میشد.
اما این بار بخاطری که دوباره حوادث قبلی تکرار نشود، تحت رهبری جنبش های چپی در اروپا، اتحادیه کارگری تشکیل شدند و قوانین کار و کارگر، منجمله معاش تقاعد و معاش بیکاری و بیمه صحی و سایر حقوق و امتیازات کارگران، درین قوانین تسجیل شدند، تا یک کارگر در صورت بیکاری، به پروبلم هایی مانند گذشته دچار نشود.
این یک دست آورد بزرگی جنبش های چپ گرا در اروپا بود.
اما چون کشور های بزرگ سرمایه داری قاره اروپا، همچون انگلستان و فرانسه و آلمان و روسیه،بخاطر توسعه ساحه نفوذ و منافع اقتصادی شان و بازار فروش اموال و سرمایه گذاری هایشان و بدست آوردن مواد خام و غیره، در قاره اروپا در جریان جنگ اول جهانی باهم در گیر شدند، خصوصآ در منطقه بالکان، اینجاست که از نیرو های چپ گرا کمونستی به رهبری لنین، علیه تزار روسیه کار گرفته میشود و انقلاب سوسیالستی در روسیه با کمک مالی و تسلیحاتی بعضی کشور های اروپایی، صورت میگیرد.
در دوران لنین روابط اروپا با روسیه خوب است و لنین در پی از بین بردن نظام فیودالی در روسیه میشود، چیزی که کشور های اروپایی نیز خواهان آن هستند.
اما با از بین رفتن نظام فیودالی در روسیه و مردن لنین و به قدرت رسیدن استالین، دوباره اختلافات بین شان ظهور میکند و منجر به جنگ دوم جهانی میشود و در نتیجه تشکیل دوبلاک سوسیالستی و کاپیتالیستی میشود که هر کدام بخاطر توسعه ساحه نفوذ خویش در دنیا مبارزه میکنند.
درین میان کشور های سوسیالستی طبقه کارگر و دهقان را ملاک عمل خویش قرار میدهند و کشور های کاپیتالستی، دموکراسی و آزادی و حقوق بشر و در عین حال بخاطر جلوگیری از نفوذ کمونیزم در کشور های عقب مانده اسلامی، کشور های سرمایه داری از جنبش های تند رو اسلامی، مانند اخوان المسلمین و غیره نیز پشتیبانی میکردند.
این جاست که جنبش های چپی و راستی، هردو در افغانستان نیز بمیان می آیند و افغانستان را بسوی عدم ثبات و جنگ میبرد.
>>> آناهیتا نه شخصیت داشت ونه لیاقت.بلکه حسن وزیبای داشت که ببرک هم عاشقش بود من یادم است که دوران اول کانداتوری خود به ولسی جرگه ازکدام طریق به شوری راه یافت.عبن جوانی و خوبی شد که هر انسان عاشق شان میشد.هرجا که ببرک میرود آناهیتا هم میرود دختر خودرا به برادر بزرگ میدهد.اینها دوستی ورفیقی حزبی نیست بلکه دوستی عشقی است که ده ها سال طول کشید وبالاخره با مرگ از همدیگر جدا شدند. من یادم است که ببرک میگفت من اجاره نمی دهم درین وطن صدای تفنگ داشته باشد حالا از حرف ببرک تقریبا چهل سال میگذرد هنوز هم صدای قبر تفنگ است.
>>> شما را بخدا اناهیتا را با وزرای زن که توسط غنی دهن گنده مقرر گردیده اند و یا زنان عضو پارلمان امروزی مقایسه کنید باز مبینید که فاصله از کجا تا به کجا است؟
این انجوزادگان مافیای فح.ا و او زن مبارزی بود که تا پایان عمر علیه دشمنان داخلی و خارجی کشورش جنگید!! شاید کسانی باشند که فکر کنند این نظردهنده در حزب و سازمان او بود، ولی باور بخدا کنید که من نه تنها در زنده گی اش طرفدار او نبودم بلکه با او مخالف هم بودم. ولی وقتی امروز به استثنای عده ای محدود اکثریت قاطع ییروان مافیای فح.ا را دیدم بر روح او دعا فرستادم.
>>> افتخار به این خانم که حتی در دامان دشمنش برایش جای ممکن بوده وابحال غارتگرانی که در دامان دوست ودشمن برای شان جای نیست ،
>>> سر اغاز تمام فجایع و بد بختی مردم افغانستان و جنگ های خانمانسوز کشور خود فروشی کمونست های بی غیرت و وطنفروش به اثر کودتای نظامی پرچمی ها و خلقی ها بکمک مستقیم شوروی سابق است که تا امروز این خیانت و جنایت ادامه دارد و اکنون همان بی غیرت های وطنفروش کمونست باز هم گاه گاهی از ازادی بیان استفاده کرده از حزب ننگین و سیاه شان توصیف خوب میکنند و از سازمان دهی و رهبری جدید خاینانه شان در رسانه ها و بخصوص در فیسبوک بی شرمانه یاد میکنند چبار قهرمان پلاستیکی این خاین مزدور به کا جی بی و ای اس ای خاین ملی را بحیث سردسته رهبریت وطنفروشان یاد میکنند جبار قهرمان خلقی کسیست که پس از فروپاشی حزب خلق و پرچم شان همرای گلبدین راکتیار در جنگ های تنظیمی یکجا شد و در سرک چهلستون ناحیه هفتم کابل به جنایات و ادم کشی و چورو چپاول فابریکات جنگلک و افغانترکانی و ریاست میخانیکی وزارت فوایدعامه و قصر چهلستون و مکتب تخنیکم و ویرانی خانه های مردم دوشا دوش باند گلبدین سهم مشترک داشت و ماشین الات و اشیا و لوازم چورکرده شده شانرا توسط وسایط پاکستانی ها به پاکستان انتقال دادند گلبدین چبار قاتل قهرمان خلقی زیر دول ای اس ای میرقصیدند .
>>> وقتی مردم میگویند هشت ثور روزی سیاه باور کنید.خاک به سرتان کشور خود را خانه خود را خراب کنید.ماشین آلات کار خانه ها خیلی چیزهای گرانبها به جیب باداران شان ریختن ...
( حاجی رمضان)
>>> عزیزان فراموش نکنید که در کشور های غربی یا امپیریالیستی نیز احزاب چپ مصروف مبارزه با امپیریالیزم اند.
راتب زاد درفشدار راه مبارزه نی تنها به خاطر حقوق زن، بل به خاطر خوشبختی مردم و آبادانی کشور رزمید.خار چشم افراطیان، بنیادگرایان و دشمنان مردم افغانستان بود.
زنی که افتخار زنان و مردمکشور و منطقه است.
روانش شاد باد.
ملا جان
>>> همه میدانند که ارمان های حزب د خ ا خیلی مقدس و طبق خواست و نیازمردم ولی ارتجاع و عقب گرایان ونوکران بیگانه ئ دشمنی کشور چتلستان در مقابل شان از سلاح کهنه ولی کارای اسلام سو استفاده کرد، چشم هر یار حزب د خ را صدق و یادشان گرامی. افغان
>>> خلق و پرچم ریشه همه بدبختی و سیه روزی امروز و فردای کشور است یک مشت خاین وطن فروش مزدور کشور را به تباهی کشاندند.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است