عام مردم افغانسنان با همه جنجال هایی که در حوزه سیاست داشته اند و دارند روی شخصیت و کارکرد چند چهره محدود سیاسی افغانستان به صورت باالنسبه بالایی اجماع و توافق نظر نیک دارند که بدون تردید از آن جمله می توان از امان الله خان و داوود خان نام برد.

در حالیکه از هیچ منظر و جایگاهی غنی به هر دو شخصیت شباهت چندانی ندارد بارها به صورت ساختگی از تکمیل برنامه های ناتمام این دو گفته و به نحوی خواسته است تا مردم فکر کنند که او هم برنامه های بزرگی برای اجرا چون امان الله خان و داوود خان در سر دارد.

اینکه او به خوبی از کسی یاد می کند و یا در پی تکمیل برنامه ناتمام کسی است امر نامطلوبی نیست اما در حالیکه همه می دانند غنی به شکل ابزاری در پی استفاده از نام های نیک برای تامین مقاصد ضعیف خود است اینجا فاجعه خلق می شود هم برای خودش و هم برای آنهایی که او از ایشان نام می برد.

این تنها در مورد تنها شخصیت ها نیست در مورد ارزش ها هم گاهی که خواسته استفاده جویی کند و نفع ببرد دیده شده است که کار را ویرانتر کرده است مانند اشتراک در مراسم جنازه، مراسم عاشورا و نشان دادن وفاداری و احترام به سایر مناسک و مراسم دینی زیرا وقتی از مبنا آدم به چیزی باور و دلچسبی نداشته باشد رفتارهای از این قبیل همان "خلق را تقلیدشان بر باد داد" می شود.

من فکر می کنم و مشوره می دهم به کسانی که دلشان به نام نیک امان الله خان و سردار داوود خان می سوزد تا از غنی بخواهند در همه جا سبک و ساختگی چنگ به دامن اینها نیاندازد زیرا نفرتی که غنی نسبت به خود پیش مردم خلق کرده است با این کار او به شخصیت های فوق الذکر انتقال می کند زیرا مردم فکر می کنند اگر واقعا امان الله خان و داوود خان شبیه اشرف غنی بوده اند و عین او فکر می کرده اند دیگر آن حداقل احترام به آنها را نیز پس خواهند گرفت.

به نظر بنده فهمیده و یا نفهمیده امان الله خان و داوودخان در معرض اهانت گاه گاهی اشرف غنی قرار گرفته اند و پس از مرگ برای بلند پروازی های بی رویه کسی قربانی می دهند.

برنا صالحی

>>>   کدام شخصیت؟
شخصیتهای سقاوي؟ شخصیتهای نظاری؟ یا شخصیتهای بوتلی؟

>>>   شما در صورتی که تاریخ کشور تان را به اساس تاریخ نویسان کشور خودتان که در آن فقط از قهرمانی های خودتان و شجاعت تان تحت نام گور امپراطوری ها یاد میکند و افغانان را قهرمان جهان مینویسند، بررسی کنید، به بیراهه میروید و دلیل اساسی تحولات کشور تان را که چگونه تغیرات در روابط قدرت های بزرگ جهانی بالای شما تاثیر گذار بوده است و حکومت ها را در کشورتان بوجود آورده است و نابود کرده است، پی نمی برید.
در آغاز قرن بیستم روابط بین کشور های ابر قدرت اروپایی مانند انگلستان و فرانسه و روسیه و آلمان ، بخاطر منافع سیاسی و اقتصادی و توسعه ساحه نفوذ جغرافیایی رو به وخامت میگراید و فقط یک جرقه کوچک که عبارت از کشته شدن ولیعهد اتریش در بوسنیا بود،سبب آغاز جنگ دوم جهانی شد.
این که در عقب این حادثه امپراطور عثمانی قرار داشت و یا فرانسه و یا امریکا و یا انگلستان و یا روسیه، هنوز دقیق معلوم نیست.
اما به هر صورت چون منطقه بالکان منطقه مورد منازعه بین اتریش و روس ها بود، این حادثه به گردن روس ها افتاد.
هیاتی از آلمان به افغانستان می آید و از امیر حبیب الله خان میخواهد تا در جنگ اول جهانی به طرفداری آلمان شرکت کند، اما چون ساست خارجی امیر حبیب الله خان تحت قیمومیت انگلیس ها است، خود را بی طرف اعلان میکند و در جنگ اشتراک نمی کند.
لنین که در سویس زندگی میکند، به کمک پولی و تجهیزاتی کشور آلمان وارد روسیه میشود و برضد تزار روسیه انقلاب میکند ، تزار روسیه کشته میشود و روسیه بدست کمونستان می افتد و جنگ دوم جهانی خلاص میشود.
در افغانستان نیز جنبش چپ گرایی در داخل دولت حبیب الله خان تحت رهبری امان الله خان
ایجاد میشود و حبیب الله خان به قتل میرسد و با کمک و طرفداری کشور روسیه و آلمان، افغانستان خواهان استقلال و زادی خویش از برتانیا میشود.
این حالت تا زمانی که لنین زنده بود، دوام داشت. اما بعد از مرگ لنین و به قدرت رسیدن استالین و توسعه ساحه نفوذ روس ها تا آسیای میانه و سمرقند و بخارا و جنگ بخارا و گریختن پادشاه بخارا به افغانستان، روابط امان الله خان با روس ها خدشه دار شد.
از طرف دیگر انگلیس ها که همیش در جنگ هایش بر علیه افغانستان از سمت جنوب شروع میکرد و از منطقه پشتون نشین وارد افغانستان میشد، اینبار میخواست با پشتیبانی از نفوذ مذهبی و پشتیبانی از پادشاه بخارا و سمت شمال افغانستان، وارد جنگ علیه شوروی شود، بنأ حبیب الله بچه سقاو را تمویل کرد و برضد امان الله خان شوراند.
هرچند دولت شوروی به امان الله خان پیشنهاد کرد که قوای خویش را به مزار شریف میفرستد تا به طرفداری وی برضد حبیب الله بچه سقاو بجنگد، امان الله خان که از جنگ داخلی و آنهم بوسیله قوای خارجی و در نتیجه امکان اشغال افغانستان نیز مثل آسیای میانه میرفت، از پادشاهی صرف نظر کرد و به هند و غرب پناهنده شد.
با بمیان آمدن حزب ناسیونال سوسیالست ها به رهبری هیتلر در آلمان، کشور های شوروی و انگلستان و فرانسه باهم در مقابل آلمان متحد شدند و در نتیجه انگلستان از جهاد و جهاد بازی افغانستان و سمرقند و بخارا در مقابل شوروی ابأ ورزید و فردی را بنام نادرشاه از فرانسه وارد افغانستان کردند تا افغانستان بیطرف باشد.
هیتلر که هم مخالف روس ها و هم مخالف انگلیس ها بود، از امان الله خان پشتیبانی میکرد، چون امان الله خان نیز مخالف اشغال آسیای میانه توسط روس ها بود و با انگلیس هاسه مرتبه جنگ کرده بودند. چنانچه اگر متوجه شده باشید، امان الله خان و هیتلر یک قسم موی و بروت داشتند.
نادرشاه طرفدار های امان الله خان را در کابل بندی و بعضی ها را اعدام کرد و امان الله خان نیز برادر نادرشاه، عبدالعزیر پدر داود خان را در برلین ترور کرد.
این گرفتاری ها و ترور ها و اعدام ها، بالاخره منجر به قتل خود نادرشاه شد.
پسرنادرشاه، ظاهرشاه نزده ساله به سلطنت رسید، اما قدرت اساسی در دست کاکایش هاشم خان بود.
در جنگ دوم جهانی هاشم خان که کاکای ظاهر شاه و صدر اعظم و سرپرست پادشاهی افغانستان
بیطرفی خویش را اعلان کرد.
با ختم جنگ دوم جهانی، کشور های دنیا به دوبلوک، کاپیتالستی و سوسیالستی تقسیم شدند که درین میان، یک تعداد کشور ها نیز بشمول افغانستان، بلوک عدم انسلاک یا بیطرف را تشکیل کردند.
حادثات بعدی را خودتان گواه هستید که افغانستان چطور با آزادی هند و تجزیه هند به هند و پاکستان و از بین رفتن یک مقدار خاک افغانستان در قلمرو پاکستان و صدر اعظمی داود خان و داعیه پشتونستان داود خان و بر طرفی داود خان و سفر بریژنف به افغانستان و آزادی احزاب و تشکیل احزاب دست راستی و دست چپی در افغانستان و مبارزات آنها بخاطر سرنگونی دولت پادشاهی و .....

>>>   چهره و قواره ، کله گنجشکی و دهن گنده غنی هیچ شباهتی به امان الله و داود خان ندارد. تمام این جانکنیها برای باقی ماندن در ارگ است!!

>>>   اين غني قانقورتك نيست، غني را چند كمونيست ديوث مانند اتمر، استنكزي و يون و چند تا هم از حزب ديموكراتيك حكمتيار استفاده ميكنند تا از خود شخصيت بسازند، در حاليكه نميدانند كه ......شخصيت نميشود.

مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است