افغانه یا اوغانه در جنگ های نسل کشی بخت النصر با برادران خود از اسراییل فرار کرده در دامنه کوه های که بنام قبیله او "سلمه"، "سائول" و بعداً "سلیمان" معروف گردیده، زندگی بدوی و کوه نشینی را اختیار کرد | ||||
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۴ ۱۳۹۷/۳/۱ | کد خبر: 151254 | منبع: | پرینت |
از شگفتی های تاریخی خراسان بزرگ، یکی هم ورود تدریجی "قبیله" های پشتون دراساس مناسبات تنگاتنگ عشیره ای وقبیلوی وره یافتن آنها به سلطه سیاسی درتاریخ معاصرآن درقرن هجدهم میلادی می باشد. آنسان که منابع تاریخی اذعان می دارند، حضوراجتماعی، فرهنگی وتاریخی این قبایل درمیان ده ها قوم وقبیله دیگردرسرزمین خراسان بزرگ پیش از قرنهای چهاردهم و شانزدهم به قول ادرسی مورخ عرب کمرنگ جلوه می کند.
براساس رخداد های اجتماعی و تاریخی برای اولین بار حاکمیت آن ها درین جغرافیا درپی رقابت های منطقوی دولت های همسایه و پایان اقتدار نادر افشار خراسانی شکل گرفت. با توجه به ناهم خوانی های تاریخی در زمینه تکامل اجتماعی درموجودیت نظام قبیلوی مسلط در میان ایشان، با دستیابی به اقتدار دولتی در قندهار در سال1747 درپی حملات احمدشاه ابدالی موسس اقتدار دودمانی آن ها درپهنای هند و خراسان، دست به قبضه نمودن حاکمیت های سیاسی محلی واحمال قدرت برمسکونان و طوایف هم جوار که سال ها و سده قبل از آنها از مرحله مناسبات زنده گی قبیله ای گذشته اند؛ زدند و باقرار گرفتن در مسند قدرت و به کارگیری خصایل و سلیقه های قبیلوی بن بست ها و چالش های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را بروی اقوام همزیست و همجوارشان مسبب گردیدند.
با این تشکیل کشوری بنام "افغانستان" با یک نوع حاکمیت ستیزه گرانه جنگ سالار قبیلوی و انارشیسم ناشی ازمجموعه تضاد های قبیلوی و دومانی سلاطین و سرداران( سدوزایی ها، بارکزایی ها ومحمد زایی ها) پا به صحنه قدرت وتاریخ گذاشته است. نه برپایه تکامل تاریخی ودست آوردهاو کارکردفرهنگی که غالباً دودمان های دیگر دولت ساز را به صحنه تاریخ آورده است.
پروفیسورمورگنسترن در مورد منشای قبایل افغان نوشته است: "پکتوکی"( اولین بارتوسط هرودوت بکاررفته) یکی از یازده قبیله آریایی بود که ازجنوب دشت های آسیای میانه حرکت کرده، سلسله هندوکش را عبور و در دامنه های کوه های سلیمان جایگزین شدند. طبق اسناد تاریخی که خود مورخین افغان(پشتون) ارایه کرده اند، افغان ها ابتدا در نواحی غورکنونی و غرب آن ساکن شده و بعداً به نواحی جنوب رفته اند، زیرا : "چون این طایفه از صدمه قتل و غارت بخت النصر بابلی کلدانی از ممالک شام و بیت المقدس جلای وطن گردیده وبه جبال غور([1]) رسیده و در جوار مردم غور که از نسل ضحاک تازی بوده اند، سکونت اختیار کرده اند... به مرور ایام فرقه غوری حلیفی و برادری افاغنه اختیار نموده نیکی وبدی ترویج ازدواج وغیره با افاغنه گشته معروف به افاغنه شدند..."([2])
مورخین اسراییلی عقیده دارند: حضرت موسی(ع)حین خروج از مصر با دوازده قبیله از بنی اسراییل خارج شده و در فلسطین مسکن گزین شدند که این دوازده قبیله بنی اسراییل بنام های (بنیامن، روبین، لاوی، یهودا، جاد، اشیر، زبولون، ساعر، یوسف، نفتالی، دان و شمعون) یاد می گردیدند، و از این جمله دو قبیله آنها (بنیامن و یهودا) در جنوب فلسطین جابجا شده که یهودیان امروزی از نسل آنها می باشند، ولی متباقی ده قبیله دیگر در شمال فلسطین جابجا گردیدند که بعداً از آنجابه مناطق دیگر مهاجر شدند و بنام قبایل گمشده یهودی مسمی گردیدند.([3])
باور دیگر آن است که"افغان" از لفظ "افاغنه" یا"افغنه" که از دودمان بنی اسراییل می باشد گرفته شده است. مونت استوارت الفنستون در زمینه مینویسد: "بر اساس این عقیده آنان از دودمان افغان، پسر ارمیاIrmia یا برکیاBerkia [برخیا] پسر سائولSaul پادشاه بنی اسراییل اند و همه تاریخ های این ملت از میثاق های یهود، از ابراهیم تا روزگار اسارت آغاز می گردد."([4]) در کتاب مقدس تورات از شاوول(سائول) منحیث اولین پادشاه یهودی در سرزمین فلسطین نام برده شده است.
در کتاب نژادنامه افغان نیز با کمی تفاوت می خوانیم: "وراقم مخزن افغانی این طایفه را از اولاد "افغنه" نام پسر ارمیا، پسر آرمیا سپه دار قشون حضرت سلیمان (ع) بر سبیل خود تراشی ثبت و مقام گزیدن شان را پس از استیلای بخت النصر بر بیت المقدس و انتشار بنی اسراییل از آنجا در کوه غور و فیروزکوه و جبال خراسان، مرتسم و از اولاد قیس ابن عیص که یکی از آنها است، ذکرک رده است.([5])
در کتاب "مخزن افغانی" که در قرن هفدهم تالیف گردیده است، آمده که "جد اعلی پشتون ها شخصی بنام "افغانه" بوده که در عهد داود نبی(ع) میزیست. افغانه در هنگام پراگندگی و نسل کشی یهودیان، بااولاده خود به جبال غور پناه برده، در آنجا اقامت گزید. پس از اعلام دین مبین اسلام، رییس این طایفه که "قیس" نام داشت، دین جدید را پذیرفت و در راه نشر و تبلیغ آن به جهاد پرداخت. قیس زمانی که به مدینه رفت توسط خالدبن ولید سردار معروف عرب که با او وابستگی قومی داشت، به حضور پیامبر بزرگ اسلام (ص) مشرف گردید. حضرت پیغمبر (ص) نام او را به "عبدالرشید" تبدیل نمود و به علت خدماتش در راه اسلام او را به "پتهان" که به موجب این روایت در معنی تیرچوب زیرین کشتی می باشد، ملقب ساخت."([6]) اما در این که "پختون" و"پتهان"همان "پشتون" است، تردیدی وجود ندارد. مجموع قبایل "پختون" و"پختانه" خود را از ریشه "پتهان" می دانند. کتب تاریخی چون "افغانستان در پنج قرن اخیر"و"تاریخ تحلیلی افغانستان" باین مساله اشاره دارند که "پتهان" یکی از برادران گمشده یکی از قبیله های یهودی بوده است. این نام در منابع اولیه اسلامی چون حدود العالم، آثار ابوریحان بیرونی، فردوسی، بیهقی، منهاج السراج جوزجانی، تاریخ نامه هرات و غیره به "افغان" و"اوغان" درآمده و در شناخت آن تفصیلاتی وجود دارد مبنی بر اینکه، افغان نام یکی از پسران سلمه (ساول) یهودی الاصل بوده است.([7])
البته بی نیاز از اثبات خواهد بود که منظور از کلمه "افغان" همین "پشتون" است که افغان شناسان هر دو نام را مترادف خوانده اند.
هانی شاکر پژوهشگر عرب در رساله" افغانستان" (بیروت1975) و محمود شاکر درمورد افغان فکر مشابه ای دارد، اما به عوض نام داود پیغمبر در هم پیوندی ریشه ای این قوم، نام یعقوب پیغمبر را به کار برده است: "منظور از کلمه "افغانستان" سرزمین مردم افغان است و واژه "افغان" مطابق آنچه که معروف شده و مردم نسل اندر نسل به نقل آن عادت کرده اند، منسوب به نام شخصی است که "افغانا" نام داشت. او که نواده بنیامن فرزند یعقوب علیه السلام بوده است، همراه با چهل تن از فرزندان خویش، در روزگاری که فشار و غم ها بر بنی اسراییل چیره شده بود به سمت شرق هجرت کرد و در منطقه شرقی سرزمین فارس متوطن شد و ساکنین فعلی این سرزمین ادعا دارند که نسل همان بنیامن هستند و افسانه ها و روایات و اساطیرشان نیز موید این گفته است."([8])
عتبی مورخ عرب در تاریخ یمنیی "افغانه" را معرب نام "اوغان" می شمارد، گفته می شود که افغانه یا اوغانه درجنگ های نسل کشی بخت النصر بابرادران خود از اسراییل فرار کرده در دامنه کوه های که بنام قبیله او "سلمه"، "سائول" و بعداً "سلیمان" معروف گردیده، زندگی بدوی و کوه نشینی را اختیار کرد.
در مورد منشای قومی پشتون ها نظریه دیگری هم وجود دارد که زیاد به میان گذاشته نشده است. "در حالیکه تبار شناسان پشتون ها را حاصل آمیزش چندین گروه قومی از نژادهای هندو- اروپایی در طول تاریخ می دانند، آنان نسب شان را به قیس، یکی از اصحاب حضرت محمد (ص) پیامبر اسلام می رسانند و بدین ترتیب خود را از نژاد سامی تلقی می کنند..."([9]) به گواهی اسناد تاریخی حضرت پیامبر اسلام (ص) نام قیس را به عبدالرشید برگرداند و از آن پس به قیس عبدالرشید مشهور گردید. تاجاییکه معلوم است کلمه افغان بار اول در سده ششم میلادی توسط منجم هندی "ورهه مهیره" در کتاب بهارت "سیمتها" ذکر شده است."([10])
در دوره اسلامی کتاب "حدودالعالم من المشرق الی المغرب" از قومی بنام افغان نام برده و محل زندگی آنان را در ضمن برشمردن شهرهای هندوستان در شهر "سول" که برگرفته از همان "سائول" است، معین نموده است. منورسکی در تثبیت محل "سول" در حدودالعالم، نخست به حواله بیرونی در قانون مسعودی آورده است که در جاده گردیز تا ملتان، پس از گردیز فرمل یا پرمل واقع است؛ این ناحیه بنام مردم تاجیک که در آن زندگی می کنند، شهرت یافته است و در کنارجاده ای که از غزنین به بنو یعنی منطقه سند می رود، واقع شده است. فرمل نگهر (به تحریربابر"نغر") بنوو سرزمین افغانان در جنوب کابل واقع اند.([11]) نظر به تعریفی که حدودالعالم از خراسان شرقی دارد، پشاور و توابع آن در این حدود شامل است: "ناحیتی است که شرق وی هندوستان است و جنوب وی بیابان سند و بیابان کرمان و شمال وی حدود غرجستان و گوزگان و تخارستان"([12]) تاریخ یمینی هم ضمن محاربات سلطان محمود از افغانان و محل سکونت آنان در اطراف کوه های سلیمان در هند نام برده است. ابوریحان درکتاب "تحقیق ماللهند" نوشته است: "قبایل افغان در کوه های غرب هندوستان به سرمی بردند و تا به حدود رودخانه سند میرسند."([13])
کوه های سلیمان در محل "سول" به دوشاخه شرقی و غربی تقسیم می شود، سول شاخه غربی آن است که در زمان حاضر قبیله وزیر در آنجا سکونت دارند. مولف تاریخ نامه هرات سیفی هروی (قرن هشتم هجری) سرزمین میان سرحد قندهار فعلی تا رود سند را افغانستان خوانده است.([14]) اما بیشترین محقیقین نخستین کانون ظهور و شناسایی پشتون ها را کوه های سلیمان در شمال غربی پاکستان کنونی در مرکزیت "شهرمستنگ" ارایه نموده اند. مناطق شمال کوه سلیمان شامل نواحی اطراف پشاور در این نام گذاری (افغانستان) شامل نیست. چنانکه منابع خبر می دهند افغانان در اواسط قرن پانزدهم به این مناطق دست یافته اند. در یادداشت های منابع فوق نام گذاری افغانستان رسمی نبوده و در اسناد تاریخی و جغرافیایی عصر مغول های کورگانی هند چون "آئین اکبری" که توضیحاتی پیرامون قلمرو سیاسی آنها وجود دارد، چنین اسمی به ملاحظه نمی رسد؛ در تاریخ فرشته نام افغانستان را از زبان مردم کابل و خلج به جای کوهستان، که همانا محل زیست افغانان در کوه های سلیمان باشد به کار گرفته است.([15]) به قول تاریخ سلطانی افغان ها برای اولین بار به اجازه شاهرخ میرزا (از امرای تیموری) در اطراف قندهار ساکن شدند.([16])
برخی ازمنابع وشخصیت ها چون سید جمال الدین عقیده برآن دارند که "افغان" یک کلمه فارسی است که معنی "ناله وزاری" رامی رساند. مردمان فارس آن هاراافغان نامیده اند، وعلتش رااین میدانند که دراثنای اسیرشدن بدست بخت النصرناله وفریاد می نمودند، ناله وفریادرادرفارسی (افغان)گویند...گوینده گان عوام زبان فارسی آن هارا(اوغان) خطاب می نمایند...مردم هندوستان آن هارا(پتهان)می نامند. بخشی ازقبایل افغانی که درقندهارزیست می کنند، خودرا(پشتون)و(پشتان)مینامند."([17])
کلمات "پشتو"و"پشتون" که افغان ها برزبان وقوم خود اطلاق می نمایند تاسده هفدهم تنها درمحاوره زبانی بین مردم معمول بودودرآثارکتبی به نظرنرسیده است.. همچنان کلمه "پتهان" که غالباًشکل هندی کلمه پشتانه جمع پشتون می باشدودرنیم قاره هند مروج است، نیزدرآثارمکتوب گذشته دیده نشده وبه جای آن همان کلمه "افغان" به کاررفته است. هرچند بعضی ازمورخین کلمه افغان را عنوان پشتون های غربی دانسته اند، که درحدود هرات وقندهارسکونت دارند، وکلمه پشتون رادرمورد قبایل مناطق کوهستانی سرحدمیان افغانستان وپاکستان به کاربرده اند، که به نظرآگاهان چنین تقسیم بندی بنیاد علمی ندارد. زیرااززمان وارد شدن زبان پشتو به مرحله کتابت وخط کلمه افغان وپشتون درآثارنویسنده گان وشاعران این قوم درترادف هم به کاررفته اند. که فارسی زبانان تاهنوز کلمه افغان رادرمورد ایشان استفاده می کنند.
درتاریخ هرات "افغان ها" آخرین دسته مهاجرین کتلوی قومی به خراسان هستند. متون فارسی دوره اول اسلامی حضورآنان رادرحواشی شرقی افغانستان کنونی معلومات داده اند. بقول تاریخ نامه هرات تاآغاز دهه سوم قرن هشتم(723هـ ق)افغان ها ازساحه افغانستان تاریخی به جانب خراسان یعنی افغانستان کنونی گسترش نیافته بودند.([18])
سیفی هروی شهرها، محلات وقلاع ذیل رادرمحدوده افغانستان برشمرده است: مستنگ(پایتخت افغانستان)کهیرا، دوکی، ساجی، تیری، یاتیرا، خاسک، جاول[درابن]محل اقامت قومی "سورنا"[سروانی یاستریانی]کنکان ونهران(درهفتاد فرسخی جنوب دوکی [قاضی گهار- واقع درغرب کوه های سلیمان مهتریاکوه سیاه تشکیل کننده دیوارغربی رودسند]([19])
منابع عربی پشتون هارا"سلیمانی" می خوانند که وجه تسمیه آن مسلماًً ازمحل سکونت اول این قوم درکوه های سلیمان منشاء می گیرد. نظریه سلیمانی بودن افغان ها که درقدیم ترین تواریخ مانند "تاریخ خان جهان" یا "مخزن افغانی" تالیف خواجه نعمت الله هروی بن خواجه حبیب الله(سال تالیف1018 هـ.ق.)درج است ودربین اقوام افغان طرفداران زیادی دارد. هم احمدشاه وهم زمان شاه خودراسلیمانی خوانده اندو زمان شاه درنامه ای به سلطان ترکیه پس ازنام خود کلمه "سلیمانی" راآورده وازامیرشیرعلی خان تاامرای بعدی باین عقیده پای بند بوده اند. "ازوقایع تاریخی چیزی که جالب توجه سرداراحمد شاه خان وزیردربارافغانستان درحجازگردیده بود، یکی عمارت "حاجی خانه افغان" بود، یعنی کتیبه ای که درحاجی خانه قدیم معروف به(رباط سلیمانی)واقع درمکه معظمه بوده است وآن یادی ازکارنامه های شان دارپادشاه معروف افغانستان احمدشاه درانی می دهد."([20]) این رباط به امرشاهنشاه درانی دربلده مقدسه معلی اعمارگردیده ودرآن چه درانی وغیردرانی هرافغانی که وارد گردد، بدون کرایه حتی یوم الحشرساکن شده میتواند. ودرآن دوتن درانی نورزایی به نام های حاجی محراب دیندارخان درانی نورزایی وحاجی عبدالکریم خان درانی بارکزایی به خدمت توظیف شده اند.
جریان ازبین رفتن نظام کمون اولیه افغان ها وتشکل طبقات هم ستیز جامعه فیودالی از قرون(13-14)م. بدین سو بگونه آشکار تبارزکرده، که نابرابری جدی ناشی از این انکشافات نزد قبایل جداگانه پشتون از ویژگی های روند مذکور است.
گسترش وجابجایی افغان ها درشرق افغانستان کنونی باحوادث دوره مغول وامیرتیمور پیوند می یابند، با این که مغول هابه تسخیرهندوستان نپرداخته اند، اما تاجناح راست رودسند وپنجاب غربی پیش رفتند وبه جنگ باهندوها پرداختند. این مناطق درطول قرون سیزدهم وابتدای قرن چهاردهم به میدان نبردهای طولانی میان فرمان روایان مغول وسلاطین دهلی مبدل گشته بود.([21]) به اثررخداهای استیلاگرانه فوق به منطقه بنیاد تمدن زراعتی دچارضعف وناتوانی گردید ودیگرنه توانست آبادی شهرها، رونق اقتصاد وتجارت رابه شیوه گذشته متوفرسازد. زمین های لامزروع به تصرف قبایل خانه بدوش ومالداروکوچی پشتون درآمد، آنها بااجازه یابی اجازه مالکان اصلی این زمین ها که اساساًتاجیکان بودند دست به تصرف بردند.
ایگورمیخائیلویچ ریسنرمی نویسد: "زمین های هموارتخلیه شده درقرون13-17 که اهالی بومی یعنی تاجیکان آنرادردامنه های شمال غربی کوه های سلیمان واقوام مختلف هندی درقسمت جنوب شرقی همین جبال کاملاً یاقسماً ترک نمودند به تدریج توسط افاغنه اشغال شدند.([22])
بررسی های حوادث خراسان می رسانند که مهاجرت های گسترده ترپشتون ها ازدامنه های کوه سلیمان مقارن به هجوم مغولان ولشکرکشی های امیرتیموربه جانب خراسان بیشترگردیده است. این واقعیت حکایت ازآن داردکه دراثرغارت گری وکشتارسپاه مغول اکثردهقانان وزمین داران خراسان به مثابه ستون فقرات جامعه ومشتغلین امورکشاورزی ازبین رفته اند ومناطق مسکونی وجایدادهای زراعتی ایشان بروی سکنه جدید خالی گردیده است. پشتون ها ازین زمین های خشکیده وبایرشده درابتداء بحیث چراگاه وبعدتربه شکل زمین های زراعتی ومسکونی خود استفاده کرده ودرآن ها متوطن شده اند.
پس از نوشته های سیفی هروی در"تاریخ نامه هرات" نام پشتون ها بیشتر درآثارمورخان بعدی دیده شده، مخصوصاً زمانی که این طایفه ازکوه های سلیمان ونواحی آن کوچ های دسته جمعی رابه طرف هند وخراسان آغازکرده اند، ودرقسمت های جنوب خراسان وشمال شرق بلوچستان جابجا شده اند.
سلطان محمد بارکزایی در"تاریخ سلطانی" جابه جاشدن ابدالی هارادرمنازل هموارقندهار مربوط به قرن پانزدهم میلادی دانسته ونوشته است: "ابدالی ها پس ازگرفتن این ولایت برسرتقسیم زمین(ویش)جنجال ودعواکردند، تااین که عمرنام رابه پیشوایی خودانتخاب نمودند واختیارتوزیع زمین به خانواده هارابه اوتفویض نمودند. درجنگ های که بین صفویان ایران وکورگانیان هند برسرتصرف قندهارجریان یافت، ملک سدوخان پوپلزایی کلانتر شهر قندهار(1622)جانب هندوها راگرفت وباتسلط دوباره صفوی ها (1649) بر قندهار ملک سدو خان وقومش به هندپناه بردند وازسوی اورنگزیب درملتان برای شان جایگیر(زمین)داده شد. پنجاه سال بعد دولت خان ابدالی ازاخلاف ملک سدوخان به دست گرگین والی صفوی قندهارکشته شد وبخش اعظم ابدالیان رابه صحرای کرمان درایران تبعید نمود. درجنگ های خسروخان برادرزاده گرگین، عبدالله خان سدوزایی که نیزازنواسه های ملک سدوبود- ازملتان بازگشت ودرفراه به قوای ایرانی پیوست تابرضد میرویس خان بجنگد، اماباشکست ارتش ایران به هرات فرارکرد ورهبری ابدالی هاراعهده دارگردید.
پس از آزادی قندهارتوسط قوای میرویس خان، هرات بدست ابدالی ها افتاد وهواخواهان ایران راازهرات اخراج نموده وافغان های بادیه نشین وکوچی اطراف سبزوار(شیندند) راصاحب ملک وماوای آنان ساختند. به قول بابرتاقرن شانزدهم طوایف افغان درمناطق جنوب شرق مستولی نبوده اند، چون سرزمین آنان بطورمجزاازنواحی تاجیک نشین، فرملی نشین وترک نشین معرفی شده است. راورتی ننگرهاررا بحیث یکی ازشش ناحیه یاسرزمینی که تاجیک ها درشمال سفید کوه(سپین غر)زیست دارند توصیف نموده وگفته است که درنه دره ننگرهار15 هزارخانواده تاجیک زنده گی دارند وشغل شان زمین داری است. درآنجاها تاجیک ها وجمعیت قلیلی ازافغان ها بودوباش دارند.([23])
فیض محمد کاتب هزاره درمعرفی فرقه ترکلانی ازطوایف افغان درباجورنوشته است:"...وپنج هزارنفرقوم صافی وسی وهفت هزاروپنج صد ازقوم تاجیک وپنج هزارازقوم شینوار ومجموع چهل وهفت هزاروپنج صد نفردرهردوکنارنهرباجاورمقام ومقردارند ودراطاعت انگلیس روز افتراق قومی بسرمی برند."([24]) به همین ترتیب فرقه بنوچی یابانوزایی راکه ازافاغنه گرانی هستند وشامل چندقبیله(پک، غرض زایی، منداخیل، وهسیبک)بوده که بافرقه های مروت، عیسی خیل، تاجیک، وزیری جمعاً295372 نفرنفوس رادردوکناررودتوچی تشکیل میدهند، نام می برد. حال پس ازگذشت چهارصدسال ازین نوشته بابر ترکیب قبیلوی درولایات ماورای سرحد افغانستان کنونی تغیرنیافته، امابه نفوذ اجتماعی یکی ازکلان ترین اقوام این ساحه یعنی تاجیک ها بحیث قوم عمده متوطن درین سرزمین ها(درماورای سرحد) پایان داده شده است.
جنگ های درازمدت تیموریان هندباصفویان ایران خودیکی دیگرازعوامل گسترش طوایف افغان درقلمرو خراسان شرقی وتملک قندهاربود. تیموریان ازافرادجنگ جوی اجیرافغان درجنگهای شان استفاده می کردند، وتعدادی ازخانواده قبایل ابدالی بااستفاده ازین موقعیت دراطراف شهرقندهارجابجا شدند، باینکه قندهارازمرکز سلطنت دهلی فاصله زیادی داشت، ازین سبب قندهاربیشتردرحوزه اقتدار صفویان ایران قرارگرفت، وصفویان درتقویت حالت وموقعیت اجتماعی واقتصادی افغان ها کمک بسزایی کرده اند. میرزابابردرسده شانزدهم زبان افغانی(پشتو)راازجمله زبان های می شماردکه درولایت کابل رواج داشت. همان طوری که ادریسی وعتبی ازمورخین عرب ورود پشتون هارابه هرات درقرن شانزدهم وبه کابل درقرن چهاردهم تائید نموده است.([25])
نخستین حرکت های اجتماعی وسیاسی که پس از روستانشینی وجابجایی قبایل پشتون درجنوب خراسان صورت گرفت، توسط شخص روحانی بنام بایزد موسوم به "پیرروشان" بود. پیرروشان که مادرش ازشهرجالندهرپنجاب بود، درآنجا تولدیافت واین خانواده بایورش های کورگانیان بخصوص شخص بابربه هند به کانگرم مهاجرت کردند، اما بایزد مجدداً به هندبازگشت وخودمشکلات فراوان زندگی راتجربه کرد. بایزددراصل خودش ازلحاظ قومی پشتون نبود، وبه قوم اورمری(برکی) تعلق داشت که ازسکنه محلی خراسان بودند، ودرکنارتاجیک ها وپشتون های مسکون عمدتاً درجنوب کشوربسرمی بردند وزبان مستقل گویشی خودراداشتند. این قوم تدریجاً زبان محلی خودراز دست داده وبیشتردرمیان جمعیت تاجیکان منحل گردیدند.
درجنبش روشانیان، زبان وادب پشتودرکنارادبیات پربارفارسی تحت شرایط معینی به تشکل ورشدخود آغازکرد،که نمونه آنرامی توان درتالیفات بایزد روشان وملادرویزه جلال آبادی مطالعه نمود. دردنباله این روند مکتب نظمی خوشحال خان ختک، حمید مومند، رحمن بابا، عبدالقادرخان ختک، کاظم خان شیدابه شعروادب پشتوواردشدند. گویند بایزد روشان ازنخستین کسانی بود که برای نگارش خط درزبان پشتو دست به ساختارالفبازد. کتاب "خیرالبیان" که عمدتاً به زبان پشتو نگاشته شده ازنخستین کتب درین زبان دانسته شده است، که پیرروشان درآن اهداف خودرابرشمرده است. آثاردیگربایزد روشان کتاب های چون "صراط المستقیم" به زبان فارسی وعربی، "مقصودالمومنین" به زبان عربی، "فخرالطالبین" به زبان فارسی دری وعربی و"حالنامه" به زبان فارسی دری می باشد.([26]) ازین روشایسته است که بایزد روشان راموسیس کتابت وادبیات درزبان پشتو خواند.
پیرروشان باورود به هند باخانواده مغولان هند وحکومت های محلی آنها به مخالفت برخاست، هرچند حرکت انقلابی پیرروشان منجربه کوتاه ساختن دست مغولان ازخراسان نگردید، اما ازاو بحیث یکی ازمبارزین جنبش های خراسان نام برده می شود. ادامه جنبش سیاسی بایزدروشان درمبارزه علیه مغولان هند، به عناصرتازه دم پشتون به رهبری حاجی میرویس خان هوتکی غلجایی انجامید، که منجربه استقلال قندهاروتصرف اصفهان وبرخی ازمناطق ایران(فارس) توسط سلسله هوتکیان افغان شد.
تاریخ "حافظ رحمت خانی" ملتانی که ازرهبران روهیله(لقبی که مردمان شمال هند به پتهان ها داده اند) ملتان بود، توسط پیرمعظم شاه تالیف گردیده وازنسخه قدیمی بنام "تواریخ افغانیه" که به زبان های فارسی وپشتو درآمیخته ودر سال 1766تکمیل گردیده، نوشته است: "یوسف زایی هادراول به نشکی، وغوریابه خیلها خصوصاً عشیره خلیل درترنگ و...سکونت داشتند، پس ازآنکه میرزاالغ بیک درکابل 700 نفرازملکان آنهارادرخیانت به قتل رسانید، آنها بسوی پشاوروکوهات کوچیدند...یوسف زایی هامناطق مذکورراازدهقان ها(دهگان ها- تاجیک ها) گرفتند و رئیس دهقان ها نزد کفارپناه برد."([27])
درگزارش مونت استوارت الفنستون آمده است که "دربین یوسف زایی هاتعدادفقیران یاهمسایه گان، نسبت به تعدادپشتون هابیشتراست. اینان مرکب اندازسواتی ها که پیش ازآمدن پشتون هادرآنجاسکونت داشتند. دهگانان، هندکی ها، کشمیری ها، هندوهاوحتی اعضای قبایل پشتون."([28])
درکتاب "تاریخ مرصع" تالیف افضل خان ختک ازمهاجرت قبایل ازکوه سلیمان به قندهاردرعصرشاهرخ والغ بیک وازآنجا به کابل وپشاوروجانشین شدن شان درینجاها بحث نموده ومی نگارد که مومندها وافریدی هابعدترازیوسف زایی ها(درعصربابر)درشمال پشاور جا به جا شدند. ازقرن پانزدهم به بعد قبایل پشتون دراطراف قندهارجاگزین شدند، ازآن جمله غلجائیان درشمال شهردرقسمت غزنی وعشایرابدالی درجنوب وغرب شهرسکونت اختیار نمودند؛ درحالی که هردوبه وادی حاصل خیزارغنداب نظردوخته بودند.([29])
به هرحال، قیام میرویس خان هوتکی در سال1709 در قندهار که به حمایت جناحی در حکومت صفوی در اصفهان، وحصول فتوای جهاد برضد گرگین خان حاکم آذری صفوی ایران درقندهار در هنگام سفر حج میرویس خان از سوی علمای حجاز، وهمکاری متنفذین اقوام( پشتون، تاجیک، هزاره، ازبک وبلوچ)([30]) بر علیه مظالم گرگین صورت گرفت، وحکومت محلی قندهارازگرگین خان حاکم صفوی سلب گردید. هرچنددر راس این حکومت در دوام سی وشش سال درچارچوب یک امارت محلی منزوی که با کشمکش ها وسوقیات نظامی حکام ایران وکورگانی های مغول تبارهندی درگیر بودند، به تعداد پنج تن از سران قبایل پشتون(میرویس خان1121-1130، میرعبدالله1130-1131، شاه محمود1131-1137، شاه اشرف1137-1142 وشاه حسین1142-1151)هجری قمری، به عنوان رئیس قبیله خود حکومت کردند، اما به دلیل اختلافات شدیدبا قبایل ابدالی(غلزایی ودرانی) وقرار گرفتن سران آنها درخدمت حکام صفوی ایران وکورگانی هند، نتوانست ساحه نفوذ خودرا گسترش دهد وعنوان "دولت قندهار" را کمایی کند، ودر دوام همچو حالتی باحمله سنگین نادر افشار درسال1738 ساقط گردید.
درسال1735/1148 نادر افشارخراسانی فرزند امام قلی سلطنت ایران رادر خراسان(مشهد) احراز نمود، وبساط اقتدار هوتکیان افغان را از ایران برچید، وحکمرانی ابدالیان بر هرات رابرانداخت. نادرشاه شهر "نادر آباد" درجنوب قندهاررا بناء نهاد وشهر قدیم قندهار راتصرف ومنهدم نمود. موصوف در سال1737/1150 مناطق شمالی خراسان راتاجنوب دریای آمو از بدخشان تابلخ ومیمنه به تصرف خود در آورد.([31] )
اینکه جریده مشعل دموکراسی نوشته یکی ازاعضای رهبری افغان ملت رابه چاپ رسانید که درآن ادعا شده بود: که گویا "زبان دری رانادرافشار به زوربه مردم افغانستان تحمیل کرد."([32]) ازکم اطلاعی نویسنده مقاله گواهی میدهد. برعکس، برطبق شواهد تاریخی اززمان نادرافشاربود که شهر قندهاربه منطقه پشتون نشین مبدل گردید، وآن به ترتیبی بود که اهالی فارسی زبان قندهار(اعم ازهزاره، قزلباش وتاجیک) علی رغم تجانس های زبانی ومذهبی که بانادرافشار داشتند، دربرابرش مقاومت کردند. نادرپس ازاستیلابرقندهار، آنان راکوچ داد وپشتون هاراجانشین آنان ساخت...بخشی ازپشتون ها(قبیله الکوزایی به رهبری عبدالغنی خان خال یا (ماما) احمد شاه ابدالی)بانادرعلیه حاکمیت هوتکی همکاری کرد، نادردرازای خدمت عبدالغنی خان زمین های بسیاری رابه اوداد. علاوتاً نادر او را نایب الحکومه قندهار مقرر نمود.
نادرشاه پس ازاشغال قندهارزمین های واحه قندهاررا-که تاجیکان درآن ساکن بودند- ملک دولت اعلان نمودوبین جنگ جویان افغانی (منظورابدالیان)که درسپاه اوخدمت میکردند، به عنوان تیول تقسیم نمود. تعدادزمینی که درسال 1738م. در قندهار از کشاورزان تاجیک ساکن آن دیارگرفته شدوبه جنگ جویان افغان واگذارگردید شش هزارقلبه بود.([33]) پس ازنادر، طبق اعتراف آقای انورالحق احدی، احمد شاه ابدالی اراضی قندهار رابین عشایر درانی تقسیم نمود ومالیات اراضی خشکابه رادرقندهار ونواحی مجاور آن برای درانی ها تخفیف داد، درحالیکه مالیات مذکوربرای دهقانان غیرپشتون افزودگردید ووظیفه جمع آوری آن را به خانان درانی سپرد و"شاه(نادر)افغان ها رامی فرستاد تادرهمه جا مبالغ شاه گفته راازمردم بگیرند. نادر آنان رابه هوس غنایم جنگی علیه مردم خودشان به کارمی گرفت، وآنان رابدین وسیله به شرکت درمبارزه به نفع خویش وامیداشت.
این امربه خانان موقع داد تا به تدریج املاک دهقانان غیرافغان راتملک کنند. این اشراف قبایل- باغارت مردم شمال غربی هندوستان وافغانستان وآسیای میانه- ثروتمند شدند.([34]) ودرامراداره مملکت نیزبه قبایل افغانی توجه گشت، بدین معنی که نادرشاه افشار، اشراف نظامی قبایل افغان رابه مقام حکومت ایالات نیزمنصوب میکرد؛([35]) ملک های که به قلمرو دولت درانی ها شامل می گردیدند عمدتاً به سه دسته تقسیم می گردیدند:
- به دسته اول ولایاتی شامل می شدند که مستقیماً ازطرف شاه به واسطه حاکمان اداره می شدند وشاه درین ولایات مطلق العنان بود وساکنان آن ازمردمان غیرافغان بودند وشامل ولایات ذیل بودند: قندهار، هرات، فراه، غزنی، کابل، بامیان، غوربند، بلخ، میمنه، جلال آباد، پشاور، دیره غازی خان، دیره اسماعیل خان، شکارپور، کشمیر، ملتان، لاهوروسرهند.
- دسته دوم شامل: خراسان، سیستان، بلوچستان، سند، بهاولپور وغیره که والیان ایشان احمدشاه را به صفت حاکم اعلی اعتراف می کردند واز طرف نایب الحکومه ها مستقلانه اداره می شدند. آنها یک مقدار انداز (مالیه) می دادند ودرهنگام لشکر کشی های شاه یک قطعه عسکر سوار راعزام می کردند.
- دسته سوم به ایالات قبایل افغان تعلق می گرفت که ازجانب خان های آنهااداره می گردیدند وقانون آنها عرف قبیلوی بود وبه حکومت مرکزی تبعیت شفاهی(زبانی) داشتند، اماکاملاً خودمختاربودند وازامورقبایل غیرافغان نیزسرپرستی می نمودند.([36]) عزیزالدین وکیلی فوفلزایی این صلاحیت سران قبایل افغان راتائید نموده و معافیت مالیه راشامل حال تمام افغان ها (پشتون ها) می داند.([37])
به عقیده مورخان، نادر افشار دارای سیاست منحصربه خویش بود "همیشه ضابطه ودستوراو چنین بود که درمیان هرایل وطایفه ای که همیشه بزرگ وصاحب اسم واعتبارمی بوده اند، درنظرهای بی وقع وبی قرب ومنزلت داشته، مردم بی پا وسر وبی نام ونشان رابه میان کار آورده شاخص ومعتبرسازد که همیشه بزرگی خودرا ازدولت او دانسته سرازربقه خدمت وفرمان برداری نه پیچد.([38])
با حق بساز و سر ز کمند قضا مپیچ تدبیرکی موافق تقدیر آمده
درتاریخ سلطانی می خوانیم: "نادرشاه، خانی ایل ابدالی را به عبدالغنی خان الکوزی که مرد هوشیار واخلاص کیش بود، داد...واکثرروسای ابدالی رابروی بخشیده وسان دیده، به سرکرده گی اوملازم خودکرد، وعبدالغنی خان مذکور شش سال کامل درخدمت نادرشاه درکمال اخلاص شعاری بسر برد ودراکثرمحاربات جان فشانی هاکرده فتح به نام اوختم شد...چنانچه درداغستان قیام ضد نادرشاه افشاررا، همین ابدالیان بسرکردگی عبدالغنی خان خواباندند. و"خزینه ودفینه" سرخای خان لکزی داغستانی درسال1346 هـ ق به دست عبدالغنی خان افتاد وجمله رابغیر تعرض به خدمت نادرشاه رسانیده به تشریفات مناسب باجمعی ازاقربای خود سرفرازگردید.([39]) درادامه همین جانفشانی سرداران افغان به شاهنشاه ایران بود که ابدالیان سپاه "عثمانلو" راشکست داده وقیام برضد نادرشاه رادربغداد فرونشاندند. براثرهمین خدمات بود که ابدالیان قول وقرار نادررا درحمایت ازخویش دراستیلای قندهاربدست آوردند.
با این حال، پیدایش اولین حکومت فیودالی قبیلوی افغان ها با شکل گیری حکومت "ختک ها" درقرن شانزدهم به وقوع پیوسته است، که قلمرو اندکی داشت و نتوانست به مرکزیت سیاسی قبایل افغان مبدل شود. به قول ریسنردولت عمده فیودالی افغان ها(درانی ها)دوقرن بعدتر از "ختک ها" ویک دهه پس از "هوتکی ها"، در اواسط قرن هجدهم توسط احمد شاه درانی یکتن ازفرماندهان لشکرنادرشاه افشارخراسانی در1747 پدید آمد، وقلمرو حکومت خودرا نه تنهابه مناطق مسکونی افغان ها، بلکه به سرزمین های اقوام همسایه نیز گسترش داد.([40])
درمنابع تاریخی هرجا که نام "افغان" به ملاحظه میرسد، مراد پشتون ها است، هنوز در میان اقوام کشور، کلمه افغان به قوم پشتون افغانستان اطلاق می گردد، نه همه باشندگان کشور. این موضوع راسده هاقبل پیش ازنام گذاری افغانستان، خوشحال خان ختک باصراحت بیان نموده است:
دافغان په ننگ می وتلله توره
ننگیالی دزمانی خوشحال ختک یم
داکتر صاحبنظر مرادی
>>> مرد تاجیک en 3 anderen.
این شیادان تاریخ اصلاح ناپذیر هستند
خطاهای بشری اول رهگذر، بعد میهمان و چندی نمی گذرد كه صاحبخانه می شوند
ابله ای که خود را گم کند
کدخدای خانه مردم کند
این اشتباه بزرگ را نیاکان مان کرده اند که این کوچی های بی سر و پا و چوب سوخت تازی را در این سرزمین ما جا دادند ولی این نمک خرامان دعوای مالکیت سرزمین ما را دارند و به خاطر قدرت به هر کرادار تروریستی دست میزنند حتی چنگ به دامان بیگانه ها زده اند و عساکر هر بیگانه ( کس و ناکس ) را باخود آورده اند تا بالای گرده های مردم بالا شوند
این قدرت طلبان تروریست حتی پدر و کاکا و پسر کاکای خود را به خاطر قدرت به قتل رساندند و یا کور کرده در زندان انداخته اند
خود قضاوت کنید که پروای شما را هم ندارند و امروز قوم خود این اوغانه بیسواد و عقب مانده ترین غول ها هستند
تن فروشان دگر فردی نگوید فاحشه
تا که فاسد زاده گان میهن فروشی میکنند
اومردم بومی این سرزمین !
بیدار شوید .....
نگذارید این خاک فروشان مزدور بیگانه گان به مرگ تدریجی همه تان را نابود کنند
مرگ بالای همه امدنی است ولی مرگ با افتخار بهتر از مرگ نامردانگی است
اگر مایه زندگی بندگیبیت
دو سد بار مردن به از زندگیست
>>> افغان یا اوغان تنها نام یک قوم برادر ان ما در سرزمین افغانستان است
ظهور قبیله بنام افغان « پشتون » به علت خشکسالی طولانی در اطراف کوه های سلیمان در ( سال 1018 هجری , قمری ) , به دستور شاه عباس صفویی به سیستان در اطراف تالاب هامون هرمند سرزمین آبرفتی مسکن گزین شده اند و از اولاد شان در مقابل بقایای شاه طهماسب « شیعه دوازده امامی » سرباز میگرفت. کوه های سلیمان در شمال غرب پاکستان کنونی در مرگز شهر مستنگ در تاریخ یمنی محاربات سلطان محمد از سر زمین آبایی افغانان محل سکونت آنان در وادی رور سند و اطراف کوه های سلیمان از قبایل هندی الا صل ملتانی نام برده است و از توابع ایالت سند و از اجزاء پاکستان کنونی می باشد. در یا داشتهای تاریخی بعضی از نویسنده گان انگلیسی منجمله ( جنرال ادوارد فلینستون ) مولف کتاب افغانان نماینده انگلیس در در باره شاه شجاع نامهای تمام مناطق افغان نیشن با تفصیل آن در اطراف کوه سلیمان , خیبر پشتخوا و وپیش وژوب سرزمین آبایی افغانان می باشد و ذکر گرده است.
سید محمد یعقوب هروی در تاریخ نامه ی هرات، نیز این واقعیت را می نویسد زیستگاه اوغان« افغان » یکی از ولایات مکران بوده است. شهر مستنگ شامل دهات بسیاری بوده است چنانکه در حاشیهء کتاب تاریخنامه ی هرات هم ذکر شده است که: شهر مستنگ یا مستنج را استخری و مقدسی هر دو در آثار خود اسم برده اند.
وقتی تاریخ خراسان قدیم (افغانستان امروزی) را بررسی نماییم طایفه ی افغان و کشوری به نام افغانستان در تاریخ و جغرافیای کشور ما موجود نیست و مردم ما که امروز برخلاف صریح اسناد تاریخی افغان نامیده می شود هیچ گونه تعلقی به افغانستان دیروزی و مردم آن سرزمین که اوغان=افغانها بوده اند، ندارد.
ابوریحان بیرونی در کتاب تحقیق ماللهند نوشه است قبیل افغان در کوه های غرب هندوستان به سر می بردند وتابه حدود رودخانه سمندر میرسد.
مرحوم میرمحمد صدیق فرهنگ می گوید واژه ی پشتون و افغان در آثار نویسدگان وشا عران این قوم این قوم با مفهوم واحد به جای یکدیگر استعمال شده اند. بنا براین بطور کلی واجمالی میتوان گفت که خود پشتونها ترجیحاً خود را پشتون گفته اند، درحالیکه فارسی زبانان آنان را افغان وهندیان، پتهان نامیده اند وهرسه کلمه از سدۀ شانزدهم به بعد در کتابت راه یافته ودرمعنی واحد بکار رفته است.
دیگر کشور نیز به معنی واحد ویکسان هردو واژه ی پشتون وافغان تأکید میکند: «هنگامیکه زبان پشتو به مرحلۀ خط وکتابت رسیده است کلمات افغان وپشتون درآثار نویسندگان وشاعران این قوم با مفهوم واحد به جای یکدیگر استعمال شده اند. بنا براین بطور کلی واجمالی میتوان گفت که خود پشتونها ترجیحاً خود را پشتون گفته اند، درحالیکه فارسی زبانان آنان را افغان وهندیان، پتهان نامیده اند وهرسه کلمه از سدۀ شانزدهم به بعد در کتابت راه یافته ودرمعنی واحد بکار رفته است.»
هموطنان آگاه قلم بدست افغان تنها نام یک قوم از اقوام افغانستان است و افغانها نام ها تاریخ و فرهنگ و استوره یکسان با افغانستان ندارند بلکه بر ضد ان هستند و تلاش دارند هویت تک قومی خود را بردیگر اقوام تحمیل میکنند. آنها بتنهایی در افغانستان حکومت تک قومی دارند و دیگر اقوام را در معادله قدرت راه نمیدهند.
داشتن دوکتورای غنی فقط تفرقه بهتر و سیستماتیک تر بین تمام اقوام شریف سرزمین مان و جایگزین کردن فاشیست های قبیله و کوچی های متعصب بجای آزادیخواهان نو اندیش را به ارمغان آورد .
عزیزان اقوام مختلف با سیاست های متفاوت باید بکوشند در اطراف واژه های وحدت و همدلی که یگانه راه نجات از دست متعصبان فاشیست و سران به قدرت رسیده پوشالی طاغوتی است جمع شده و با وحدت و همدلی تمام برای ساختن سرزمینی آزاد و مستقل و متکی بخود و دور از فاشیست های زمان بکوشند .
تاجیک گرسنبل است
افغان بلبل است
هزاره شاخ گل است
ازبیک خوگل است
پشه ای ساقه است
ترکمن خودل است
هرکس گوید همه افغان است
نادان , جاهل و بی ایمان است
منابع و ما خذ :
1_ آکا دمیسین دکتر عبدالاحمد جاوید، مقاله کابل در گذار گاه تارخ ، مجله سباوون ، سال اول دلو1366.
2_ میر غلام محمد غبار، جغرافیای تاریخی افغانسان
3_ عبدالحی حبیبی ، مجله آریانا کابل 1348
4 -- میر محمدصدیق فرهنگ ، افغانستان درپنج قرن اخیر، جلد اول، ص 6
5 _ ولادمیربارتولد، تشریح جغرافیا تاریخ خلافت شرقی ، ترجمه عرفان چاپ تهران صفه 374
6 _ محمد امین زواری ، جغرافیای تاریخ بلخ، بنیاد موقفات افشار، تهران 1388 . 7- افغان ( گزارش سلطنت کابل ) , مونت اسوارت افنستون , ترجمه محمد آصف فکرت 1376. 8- اقوام کوچی مجموع مقالات به کوشش حسن پاپلی یزدی 1372 .
9—غفور روف باباجان . تاجیکان . تاریخ قرون وسطی و دوره نوین دوشنبه انشار وزرات
>>> خوبترین انسان در نزد. خالق یکتا پرهیزگارترین آنها است ،همه اقوام افغانستان برادران یکدیگر اند کسانیکه مریض اند وتفرقه ایجاد میکند ویکی را یهودی ودیگری را خراسانی وتاجکی وهزاره ومغولی مینامند از عذاب خ اوند بترسند که نفاق اندازی دربین مسلمانان از خصایص منافقین است ولو. هر که باشد بی تفاوت به کدام زبان تکلم میکند پشتو. زبان است فارسی زبان است ترکمن است هزاره است ،اگر این اشخاص تکلیف دارند وجدانآ خود. را پاک کنند ودر این ماه پر برکت از سخنان دروغین وناپسندیده که باعث نفاق وشقاق میشود. دوری کنند.
عبدالله ریحان
>>> لطیف پدرام:
زبان من فارسی است.
سرزمین نیاکان من خراسان نام دارد.
من از این دو ارزش به هیچ عنوانی نخواهم گذشت،
فروگذاشت نخواهم کرد.
>>> Habibi
درود بر دکتر صاحب گران ارج، نوشته هایت مانند الماس ارزش دارد، برایت افتخار و مباهات مینمایم، قلمت روان باد.
>>> ...
هشد ار ، هشدار قبیله افغان کوچی ناقل یک آدم هم روشنفکر ندارد ولی میلون تن فاشیست دارد مانند اشرف غنی کوچی نسل کشی می کند، حکومت قبیله ناقل با طالب وحشی هم دست است جوانان پولیس و ارتش مربوط به یک قوم خاص را اشرف غنی قصدا هر روز دسته دسته می کشد و یا به دست طالب می سپارد.
از اینکه هر روز تابوت عزیزانمان را با اجسادشان به زیر خاک دفن کرده خسته شدیم، هیچ بی وجدان و بی غیرت تاجیک نیست که تمام جوانان ما را از جنوبی جمع کرده بیاورد تا هر قوم امنیت ولایت و خانه و محل زندگی خود را بگیرد، ما هر روز از جنوبی محافظت می کنیم، با تاسف در بدل محافظت از خانه و منزل این بزرگواران تابوت جوانانمان را هدیه می گیریم.
افسر پولیس ملی سه ساعت قبل از کشته شدنش به خانه زنگ زده و آخرین خدا حافظی با فامیلش داشت او گفته مهمات ما تمام شده، از وزارت داخله و دفاع طیاره خواستیم تا اسلحه و مهمات برای ما بیاورد آنها گفتند تمام طیاره ها مصروف حمل و نقل مواد انتخاباتی و وکلا است پس از چندساعت خداحافظی جسد بی روحش را از زابل به کابل آوردند. در این نبرد ده ها جوان تاجیک کشته شدند.
وکیل زابل که از قبیله افغان است در پارلمان با تاجیک ها دشمنی دارد اما جوان تاجیک زن و دختر وکیل زابل را از اسارت طالب و داعش به بهای جانش حفاظت می کند.
قابل يادآوريست كه فاشيستانى مانند غنی احمدزی بجاى اينكه فكرى بخاطر إيجاد فرصت هاى كارى و فراهم آورى لقمه نانى به اين فقرا نمايند، تلاش دارند تا در پهلوى نان شان هويت شان نيز گرفته شود و مردم شریف را بى هويت شوند.
اولین گام درراه ازبین بردن تعصبات قومی وقبیلوی تخییر نام افغانستان است. زیرا این نام، علاوه بر اینکه درزبان انگلیسی به سگ شکاری ، اطلاق شده است، وهم در اروپا این نام از نظر مواد مخدربنام سورته افغان« جرس سیاه افغان » ! از نظر تاریخی متاسفانه یکی ازسه نامهای یک قوم واحد است، یعنی ، افغان؛ پتان، پشتون یا پختون، هرسه این نامها به یک قوم خاص اطلاق میگردد. بقیهء ملیتهای این کشور هرگز نه افغان استند ونه هم با افغان کدام پیوند تاریخی وفرهنگی ویا نژادی دارند.
افغانها مطابق تیوری پدر ژورنالیزم اوغانی، محمود خان طرزی، زبان قومی خودشان را دارند، که زبان اوغانی یا پشتو می باشد.
ازنظر تباری،افغانها یا پشتونها تعدادی ازقبایل هندی الاصل ملتانی بوده که سرزمینهای آبایی شان اطراف کوه سلیمان، خیبر پشتخوا و وپشین وژوب می باشد و این مناطق درتاریخ بنام افغانلند یاد شده است و دریاد داشتهای تاریخی بعضی ازنویسنده گان انگلیسی منجمله ( الفنستون) مولف کتاب افغانان نمایندهء انگلیس در دربار شاه شجاع نامهای تمام مناطق افغان نشین با تفصیل آن ذکر گردیده است.
درقرن بیست ویک برای ازبین تعصبات قومی وقبیلوی، یگانه راه حل در افغانستان کنونی، تغیر نام قومی افغانستان است که اساس تعصب های قومی پنداشته میشود.
ظهور قبیله بنام افغان « پشتون » به علت خشکسالی طولانی در اطراف کوه های سلیمان در ( سال 1018 هجری , قمری ) در دوران حکومت شاه عباس به سیستان سرزمین آبرفتی مسکن گزین شده اند. کوه های سلیمان در شمال غرب پاکستان کنونی در مرگز شهر مستنگ در تاریخ یمنی محاربات سلطان محمد از افغانان و محل سکونت آنان در وادی رور سند و اطراف کوه های سلیمان در هند نام برده است و از توابع ایالت سند و از اجزاء پاکستان کنونی می باشد.
سید محمد یعقوب هروی در تاریخ نامه ی هرات، نیز این واقعیت را می نویسد زیستگاه اوغان« افغان » یکی از ولایات مکران بوده است. شهر مستنگ شامل دهات بسیاری بوده است چنانکه در حاشیهء کتاب تاریخنامه ی هرات هم ذکر شده است که: شهر مستنگ یا مستنج را استخری و مقدسی هر دو در آثار خود اسم برده اند.
وقتی تاریخ خراسان قدیم (افغانستان امروزی) را بررسی نماییم طایفه ی افغان و کشوری به نام افغانستان در تاریخ و جغرافیای کشور ما موجود نیست و مردم ما که امروز برخلاف صریح اسناد تاریخی افغان نامیده می شود هیچ گونه تعلقی به افغانستان دیروزی و مردم آن سرزمین که اوغان=افغانها بوده اند، ندارد.
ابوریحان بیرونی در کتاب تحقیق ماللهند نوشه است قبیل افغان در کوه های غرب هندوستان به سر می بردند وتابه حدود رودخانه سمندر میرسد.
منابع :
افغانستان در پنج قرن اخیر نوشته میر محمد صدیق فرهنگ
مجملالتواریخ، ابوالحسن گلستانه، صص ۶۴
اقوام – کوچی نشینی، مجموعه مقالات، به کوشش محمد حسین پاپلی یزدی، ۱۳۷۲ شمسی
افغانان (گزارش سلطنت کابل)، مونت استوارت الفنستون، ترجمهٔ محمد آصف فکرت، ۱۳۷۶
— met پامیر سار پامیر سار en توریالی خاوری.
>>> درود بر داکتر صاحب بزرگ قلم تان سبز باد، متعاقباً گفتنیست که متن فوق با تحقیق دقیق و تعین نگاشته شده، سبز بمانید.
دکویی
>>> Warsajee
امان الله ونادروهاشم وظاهروداود همه پاکستانی هارا ازمناطق قبایلی شرق دیورند وارد افغانستان کردند تا نفوس اقلیت پشتون را زیادکنند؛نتیجه این شد که پاکستان آن ها را بنام های مجاهد وطالبان بسیج کرد وافغانستان را به تروریستتستان تبدیل کرد.خوب است که مردم به میدان سیاست آمده اند ودیگرقبایلی های نوکر استعمارهارا اجازه نمی دهند تا مانند گذشته دیوانگی کنند.ازاین سبب، حکومت های کرزی وغنی وآی اِس آی به کمک ناتو وامریکا درکابل مستقرنشد!
>>> افرین بر این قوم که با وجود اینقدر ظلم وستم مردم بیگانه ازین سرزمین توانست 800 سال بر این سرزمین حکومت کند ! نمرد و زنده ماند!افرین بر این قوم که 250 سال با در دفاع ازین سرزمین میرزمد و به هیچ ظالم تسلیم نشد!و در ّّپهلو خود اقوام مسلمان این سرزمین را نگزاشت مثل تاجیکستان تسلیم تزار شود و دوبارهبرنخیزد!
>>> عمرراوی:
ما تاجیکهای خراسان در یک وضع بسیار پیچیده و سخت گرفتار استیم. قدرتهای جهانی و منطقه یی، جنگهای نیابتی خود را درکشورما به پیش میبرند.همگی شان هم از هرطرف منافع خود را به بر و دوش پشتونها بسته اند.جنگجویان معاشگیرپشتون با دولت کابل دریک خط و در یک صف هستند و یک هدف اساسی دارند که قایم ساختن حاکمیت مطلقه قومی شان درسراسرخراسان است. اگر به نام طالب می آیند، اگربه نام داعش میآیند،اگربه نام گلبدینی میآیند، اگراز طرف امریکا کومک میشوند، اگراز طرف روسیه کومک میشوند،اگرازطرف پاکستان یا کدام کشوردیگر کومک میشوند،بازهم درهرحمله و تجاوز خود تاجیک میکشند.قریه ها را ازآدم تهی میسازند، چپاول می کنند، به آتش میسوزانند ومیروند.به فرمان هرکشوری که تفنگ برداشته اند، مرمی را به سینه تاجیک می زنند. وابستگی خارجی شان به چندین جهت است،اما هدف داخلی شان یکی میباشد.کار طالب و داعش و گلبدینی و ارگ ، تقسیم مرگ است به تاجیکان.
>>> نویسنده!
تاکه من تاریخ را میدانم شما بدون ریخ در تاریخ چیزی بیشتر ندارید!
این قصیده سرایی ات بجای نمیرسد! ما زنده ایم زنده خواهیم بود!ولی مرده گان زنده نمی شود!
>>> Shahiem
افغان ها هم وطن اصلی شان را دارند ، بقول عبدالهی حبیبی بزرگترین دانشمند پشتو زبان پسون ها باز مانده ها و قبیله گمشده یهود هستند و افغانستان اصلی و تاریخ هم یکی از ولایات خراسان بزرگ بود که امروز در پاکستان وجود دارد و وطن اصلی پشتون ها هم همانجا است .
>>> من از هیچ تاجیک تاجیکستان نشنیده ام که زبانش فارسی است و زبانش را تاجیکی و قوم خودرا تاجیک میداند! در حالیکه هیچ ایرانی نمی گوید که من تاجیک و زبانم تاجیکی است. خودرا از قوم فارس و زبان خودرا فارسی میگویند! و لی تاجیکهای افغانستان را ندانستم که خودرا تاجیک و زبانش را فارسی میداند ایا ایرانیان هم می ّزیرد؟ اگر نه ّس شما ؟
ایا تاجیک بدون سامانیان کدام مدرک سلطنت دارد؟ ایا سوریها غوریها خلجیها لودیها هوتکیان و.... را تاریخ فراموش کرده؟
ایا کدام حماسه تان در تاریخ یاد اوری کرده می توانی؟ در تمام نوشته ات سرگزشت راست و دروغت و هند و ایران سخن راندی مگر از قومت نشانه هم نبود چرا؟
افغان
>>> جنبش روشنایی آمد، گفتند یک مشت هزاره قوم پرستی می کند. جنبش رستاخیز آمد گفتند موضوع قومی است، لندغر هستند. اوزبیک ها بلند شدند و حق خواهی کردند، گفتند از ترکیه و اوزبیکستان حمایت می شوند. ولی جنبشی بنام پشتون ها آن هم در پاکستان برآمد، نامش را عدالتخواهی ماندند.. و همه کلاهی سرخ می پوشند و از یک مشت جاسوس، تروریست و پاکستانی حمایت می کنند. حالی می فهمید که پشتونیزم سرطانی یعنی چی؟
#احمد_شاه_فرید
>>> Homayoun Paiez
بخدا از دست پیروان ابوجهل، خیلی خسته شده ام. این ها، نه منطق می دانند؛ نه به علم اهمیتی قایل اند، و خدا وپیامبر را که اگر درجهت منافع شان یافتند که خوب؛ در غیر آن، آنان را هم به پشیزی نمی خرند... واقعن، بی درمان تر از درد جهل، در جهان نمی توان بیماری ای را سراغ کرد. حالا، حس مسیح پیامر را که علاج تمام ببماری ها بود و مردگان را می توانست زنده کند؛ واز جاهل چون تیر فرار می کرد را؛ خوب درک می کنم... ومحمد ص را که هیچ چاره ای به جاهل نیافت؛ فقط همینقدر گفت: به جاهل که رسیدید؛ سلام گفته بگذرید!
نماینده های هفتاد درصد این کشور، فریاد می زنند که راه عدالت و رفاه وصلح در این کشور، به رسمیت شناختن زبان ها، فرهنگ ها، هویت ها... تقسیم عادلانهء ثروت و قدرت و ... است؛ ولی، غاصبان، در برابر هر خواست معترضان هیچ منطق و دلیل عقل پذیری که نمی یابند؛ آخرین، حربهء شان فقط بر چسپ زدن های نا روا است؛ ازجمله، حریفان را به جاسوسی ایران متهم می کنند!
آقایان!
به قرآن، به خدا وبه هرچه که مقدسات است قسم، حاکمان ایران امروزی، به افغان ساختن کل نفوس کشور، نسبت به شما حریص تر اند. ایرانی های معاصر، از خراسان خواهی در این جا بیم و نفرت دارند؛ زیرا، آنها، وارث تمدن ایران کهن و خراسان قدیم، فقط وفقط خودرا می دانند و همه را در جغرافیای امروزی ایران خلاصه می کنند... گذشته از این، کاش ما مردم مثل شما، هنر جاسوسی و مزدوری را یاد می داشتیم؛ که نداریم!... اگر، معاندان فاشیست، یک کمی هم وجدان دارند، با منطق و دلیل وارد بحث وکنکاش شوند؛ نه با تهمت و افتراء و برچسپ های نا روا و دروغ های شاخدار...
دروغ آدمی را کند شرمسار
آری، دروغ در اخیر، فقط ندامت و شرمساری به بار می آورد و تمام!...
باور کنید،دل خونبار ما به حال شما هم می سوزد!...
>>> Lalzad
خطوط سرخ تاجیک ها!
=============
هر کسی که بنا بر هر دلیلی خود را تاجیک بنامد، می توان او را تاجیک گفت. اما آنچه ارزش واقعی دارد، «افکار و اعمال» آنهاست، نه «ادعای» آنها (یا گوشت و پوست و یا خون و استخوان آنها).
لذا تاجیک ها باید «خطوط سرخی» در راستای منافع قومی - ملی خویش داشته باشند که عبارت از باورمندی به «هویت و اقتدار» تاجیکان است. به این ترتیب، فقط پابندی به هویت و اقتدار تاجیکان می تواند بزرگ ترین معیار و محک شخصیت هر فرد تاجیک از نگاه اجتماعی - سیاسی باشد...
+ + +
وقتی این خطوط سرخ یا «هویت و اقتدار» تاجیک ها مورد حمله و تجاوز قرار می گیرد؛ باید با تمام قوت و توان در مقابل حمله کنندگان و متجاوزین ایستاده شد و مقاومت کرد...
>>> زیبا بود پس خراسان یعنی ایران فعلی نسل های تاجیک هزاره اوزبیک و بقیه مربوط خراسان یعنی نسل ایرانی ها استند پس غوغا یعنی چی این خراسان هم کدام تاریخ خو ندارد ولی این پشتون باز هم یک تاریخ دارند هرکس در این سر زمین ناقل است پس این نسل تاجیک هزاره یا اوزبیک بخیالم کدام تاریخ ندارند چطور
شغنانی
کابل
>>> AyarJij en 2 anderen beheren de lidmaatschappen, moderators, instellingen en berichten voor دانستن حق شماست.
اگر مهاجرت اقوام در نظر گرفته شود، پسینه ترین باشنده شدگان خراسان پشتونها اند. حضور شان در شمال کشور و کابلستان که مسالۀ دیروزی است و همه به یاد دارند. در جنوب کشور نیز اینها باشنده های اصلی نیستند. اگر به راستی مسالۀ پیشینۀ حضور در این کشور را دامن می زنند، بازنده خود شان اند.
پادشاهی کردن در یک ملک معنی باشندۀ اصلی آن ملک را ندارد. ورنه هندوستان باید سرزمین مغولها و کورگانی ها می بود نه سرزمین هندیان. حکومت پشتونها در خراسان نیز از همین مقوله است. سرزمین اصلی پشتونها اطراف کوههای سلیمان است، نه آنچه امروز افغانستان نام گرفته است
>>> مطمئین باشید که این مبارزه شما برضد پشتون هرگزبجائی نخواهد رسید
>>> طاهرپشتون:
متن زير حقيقت است:
نویسنده!
تاکه من تاریخ را میدانم شما بدون ریخ در تاریخ چیزی بیشتر ندارید!
این قصیده سرایی ات بجای نمیرسد! ما زنده ایم زنده خواهیم بود!ولی مرده گان زنده نمی شود!
>>> سلام علیکم برادران گرامی و مسلمان!
ماه مبارک و خجسته، ماه حرام، ماه برادری و برابری، ماه برکت وعبادت، ماه که ما همه مسلمانان مهمان زاد پاک الله سبحان تعالی هستیم.
اما متاسفانه در کشور که همه مسلمانند و خود را مسلمان هم میگویم اما اعمال و گفتار مان استغفرالله از ابلیس و کافران هم بدتر است. نمیدانم که این همه بهود گفتن، به مسلمان دیگر ناسزا گفتن، جنگ اندازی و منافقت کردن به شما چی میدهد به جز از تباهی تمام ملت مظلوم مسلمان افغانستان ما.ایا شما از ریختن خون عزیزان خود سیر نشدید که همه روزه مانند رهبران دوزد و مزدور ما به نفاق افگنی و منافقت ادامه میدهید اخر از خداوند متعال نمیترسید ترسم از انست که همه ما بی گناه و با گناه ما مانند گذشته گان خود که در جهل و نادانی زندگی میکردند نابود شدن. انسان باایمان و مسلمان واقعی تعصب قومی مذهبی یا فرق بین خود، غریب و ثروتمند را ندارد ما همه انسانیم و الحمدلله مسلمانیم. همه اجداد انسان ها از ابتدا قبل از اسلام عزیز مسلمان نبودن لعنت الله بر کسانیکه افتخار می کنند به گذشته اجداد شان که زردشتی یا بودایی یا به دین غیر از اسلام بودن. انسان های نادان به گذشته اجداد کافر خود افتخار می کنند نه انسان باایمان. امروز هرکی جواب ده خود نزد الله سبحان تعالی است نه بابا و اجداد ما اگر غیرت دینی داریم و مسلمان واقعی هستیم باید در روشنایی قرآن پاک و اعمال مبارک رسول اکرم خود رفتار و گفتار کنیم. این رهبران شیطان صفت دوزد و مزدور کفار همراه شیاطین دین فروش و قبیله پرستان خود همه ما را میخواهند مثل خود رسوا دنیا و آخرت نمایند، اگر واقعا مسلمان هستیم از این منافقین خود را دور بسازیم و ملت مسلمان افغان را به برادری و برابری طلب کنم نه آتش نفرت را دامن بزنیم.
ایا اینها مسلمان اند همه روزه برادران مسلمان افغان ما شهید می شود مادران و خواهران مسلمان ما بی عزت می شوند حرام خوری، چور چپاول، غارت ، انتحار، انفجار، قتل، زنا، رشوت منافقت، قوم پرستی در کجائ دین مبین اسلام است او با تمدنترین انسان توکه خراسانی با تمدن میگیری خود را در کجائ انسانیت است پس این ها نه انسان هستند دور از کلمه اسلام صدقه نام مسلمان میشوند. اینها همه منافقین هستند که در زمان مبارک رسول اکرم هم بودن در روز مسلمان اند در شب با هم کیشان منافق خود مانند ابلیس هستند، اگر مسلمان واقعی هستند پس چرا این همه بدبختی بالای سر مردم مظلوم مسلمان بی دفاع افغان اوردن و زشتترین اعمال را انجام می دهند.
امیدوارم که از شر همه منافقین، شیاطین دین فروشان معامله گران تیکه داران مذهب و قومگرا ها خلاص شوم انشاءالله مگر آنکه ما همه مانند برادر مسلمان دست به دست هم دهیم ور نه مانند آنها غرق خواهیم شد.
وسلام برادر تان قیس
>>> خراسان در تاريخ زبان از زمان رودکى: سامانيان تا به تيموريان يا و بابرشاهان بزرگ و قاجار زبان خود پارسى و شاهان پشتون تابه سال 1964 فارسى گفته اند و به سرزمين خود ايران و يا خراسان! نامهاى شهرهاى شاهنامه مظهر جغرافيه معنوى اسطوره هاى ايرانيان با بيست ويک تباران هندى و تورانى وايرانى و بلاخره عربهاى ايرانزمين به جزء پشتون ها ولى همه ديگران مانند
رودکى: 1 بار ايران و 6 بارخراسان؛
فرخی سیستانی: 16 بار ايران٬ 1 بار توران٬ 10 بار خراسان ؛
ابو سعيد ابوالخير: 1 بار ايران٬ 2 بار خراسان؛
فردوسی: 800 بار ايران٬ 150 بار توران٬ 25 بار خراسان؛
اسدی طوسی :51 بار ايران٬ 5 بار توران٬ ؛
مسعود سعد سلمان: 23 بار ايران٬ 2 بار توران٬ 13 بار خراسان؛
منوچهری دامغانی: 5 بار ايران٬ 3 بار توران؛
فخرالدین گرگانی: 15 بار ايران٬ 10 بار توران٬ 28 بار خراسان؛
ناصرخسروبلخى : 1 بار ايران٬ 1 بار توران٬ 79 بار خراسان؛
سنایی غزنوى :11 بار ايران٬ 1 بار توران٬ 13 بار خراسان ؛
مهستی گنجوی: 1 بار پارسى٬ 1 بار خراسان؛
انوری: 13 بار ايران٬ 3 بار توران٬ 20 بار خراسان؛
خاقانی: 2 بار ايران٬ 1 بار توران٬ 40 بار خراسان؛
عطار: ٬ ٬ 4 بار خراسان؛
کمالالدین اسماعیل: 6 بار خراسان؛
نظامی گنجوی: 37 بار ايران٬ 2 بار توران٬ 25 بار خراسان ؛
امیرخسرو دهلوی: 2 بار ايران٬ 7 بار توران٬ 13 بار خراسان؛
سعدی: 1 بار ايران٬ 1 بار توران٬ 9 بار خراسان؛
ظهیر فاریابی:3 بار خراسان؛
سلمان ساوجی: 4 بار خراسان؛
مولوی: 1 بار ايران٬ 1 بار توران٬ 6 بار خراسان٬ 29 بار پارسى؛
حافظ: 6 بار توران ؛
سیف فرغانی: 4 بار خراسان؛
عبید زاکانی:1 بار ايران٬ 1 بار توران٬ 1 بارخراسان٬؛
محتشم کاشانی:12 بار ايران٬ 9 بار توران٬ 4 بار خراسان؛
صائب تبریزی: 10 بار ايران٬ 7 بار توران٬ 5 بار خراسان ؛
جامى: 4 بار خراسان؛
هلالی جغتائی اَستَرآباد ی ا کنون گرگان- هروى: 2 بار خراسان
اقبال لاهوری: 19 بار ايران٬ 4 بار توران؛
پروین اعتصامی: 2 بار ايران ؛
در مجموع بزرگان ادبيات فارسى ايرانزمين بر پايه آثار شان در گنجور
ايران: 1013 بار
توران: 214 بار
خراسان: 308 بار
>>> پشتونان احمد خانى ابدالى که نام تغيير داد به درانى تقريبا يک قرن و ده سال از 1747 تا 1857 "خراسان کبير" گفتند "افغانستان" در همين سالها داشت توسط کمپنى هند برتانيه آرام آرام مروج مى شد. آفريدگار نام افغانستان مونت استورات الفنستون بود. اين نام از سوى "انگليس تفرقه به انداز و حکومت کن" گذاشته شد.
افغان به انگليس! ستان از ما!
>>> خراسان نامی است کهن تاریخی و پر از افتخارات ادبی و فرهنگی و چون نام قومی نیست میتواند نام بسیار مناسبی برای کشور مشترک چند قومی ما باشد و سبب اتحاد همدلی و وحدت بین اقوام مختلف کشور مشترک ما گردد.
افغانستان یا محل زندگی افغانها یک نام قومی است، چون افغان که معرب اوغان است نامی است که غیر پشتونها تنها به پشتونها اطلاق میکنند در حالیکه خود اوغانها یا پشتونها بخود پشتون یا پختون میگویند. بناعن افغانستان یک نام تک قومی و غیر عادلانه برای یک کشور چند قومی میباشد.
>>> هموطن های عزیز غیر پشتون یا غیر اوغان.
....و بیغیرتی نکنید، ماده چهارم قانون اساسی را که اوغانها به خیانت و تقلب بر همه تحمیل کرده اند باید اصلاح گردد.
هموطنان پشتون، شما حق دارید خود را افغان بنامید، چون در اصل اوغان هستید، و افغان نامی است که غیر پشتونها به پشتونها اطلاق میکنند، در حالیکه خود آنها به خود پشتون یا پختون میخوانند.
ولی یکتعداد هموطن های غیر اوغان، شما اگر صد بار هم از روی چاپلوسی ویا خوشباوری اوغان شوید، باز هم اوغانهای واقعی شما را به اوغان اصل و اوغان نا اصل تقسیم خواهند کرد، و بازهم ترور، تمامیت خواهی، و وحشت این گرو بنام طالب یا غنی کوچی بالای شما خاتمه نمیابد.
متعصب کیست؟
متعصب آنست که هویت قومی خود را بر دیگران تحمیل کند، نه آنکه از هویت اصلی اش مردانه دفاع میکند.
ما هویت خود را بر دیگران تحمیل نمیکنیم، و این اجازه را به دیگران هم در مورد خود نمیدهیم.
اوغانها فقط همان پشتونها هستند و این پروژه اوغان سازی مثل سابق بازهم ناکام میماند، و هیچگاهی موفق نمیشود، چون برحق نیست.
همچنان اگر درپاسپورت ما افغان نوشته میشود، ویاخارجی ها ما را ناگذیر بنام افغان یاد میکنند، آن همه نتیجه خیانت های گذشتگان و حاکمان قبلی هستند که همه باید اصلاح گردند.
ما همه اوغان نیستیم چون اوغان نام تنها یکی از قوم های مردم کشور ما است، نه نام ملی تمام شهروندان کشور ما.
>>> مقاله ای جامع و کامل در مشخص نمودن اصالت ریشه افغان (اوغان، پشتون، پختون، پتانه و ...)
>>> فکر نکنم مبازه علیه پشتون باشد هرچی است حالا در این سرزین زندگی میکنیم با هم . این نسخه برای ان کسانی است که از شیوه فاشستی برای کسب قدرت از نام پشتون اسفاده میکنند ولی برای پشتون ها در دوصد چند سال که قدرت دارند چی کردند بجز عقبماندهگی دیگر این پشتون بد بخت که پشت بزرگان فاشست صفت خود میروند چی حاصل کردند و مردم عام پشتون چرا با برادران خود تا امروز خوب زندگی کردن و حالا میخواهند که دیگر اقوام را بکشند
>>> فکر نکنم مبازه علیه پشتون باشد هرچی است حالا در این سرزین زندگی میکنیم با هم . این نسخه برای ان کسانی است که از شیوه فاشستی برای کسب قدرت از نام پشتون اسفاده میکنند ولی برای پشتون ها در دوصد چند سال که قدرت دارند چی کردند بجز عقبماندهگی دیگر این پشتون بد بخت که پشت بزرگان فاشست صفت خود میروند چی حاصل کردند و مردم عام پشتون چرا با برادران خود تا امروز خوب زندگی کردن و حالا میخواهند که دیگر اقوام را بکشند
>>> تازمانیکه هزاره اوزبیک تاجیک ترکمن پشه ئی بلوچ و بقیه غیر اوغانها باهم متحد نشوند این ظلم اوغانهای وحشی بالای همه آنها یکجا ویا جدا جدا ادامه خواهد یافت تا اولاد اولاد آنها را زبون کنند، هویت و اصلیت شانرا از بین ببرند، و همه را برده اوغان بسازند.
به هوش بیاید مردمان غیر اوغان و متحد شوید و قدرت را متحدانه در دست خود خود بگیرید و این اوغانهای تمامیتخواه و جاهل را سرجایشان بنشانید.
>>> احمد شاه درانی نام کشور را تغیر نداده۰
نام اوغانستان چه وقت و از کجا پیدا شد؟
احمد خان ابدالی که یکی از کارمندان دربار نادر افشار بود پس از آنکه نادر افشار بقتل رسیده بود در سال ۱۷۴۷ میلادی (حدد ۲۷۰ سال قبل) در قندهار اعلان سلطنت نمود و خودش را امیر خراسان اعلام کرد۰
او یک دیوان اشعار (شعر های فارسی و پشتو احمد خان درانی)، و یک کتاب تاریخ بنام تاریخ احمد شاهی دارد که زیر نظر خودش در دربارش نوشته میشدند۰
درهیچ یکی از این آثار تاریخی نامی از افغانستان نرفته و همیشه خراسان ذکر شده۰
شهاب ترشیزی شاعردربار تیمورشاه درانی در مورد انتقال پایتخت از قندهار به کابل در تجلیل از این عمل شاه آورده:
کابل امروز به آئین کیان جشن گرفت ء که نهد تاج بسرشاه خراسان تیمور
نام کشور تا زمان امیر محمد افضل خان، پدر عبدالرحمن خان هم خراسان بود۰ امیر محمد افضل خان بنام خودش بحیث امیر خراسان سکه ضب زده بود، وآن سکه ها در موزیم ها موجود هستند۰
سپاه مشرق و مغرب بهم مفصل شد
امیر ملک خراسان محمد افضل شد
نام افغانستان در ابتدا توسط یک انگلیسی بنام Mountstuart Elphinstone و شاه شجاع در مورد این کشور گرفته میشد۰
واژه افغانستان بصورت رسمی نخستین بار در معاهده مثلث لاهور میان شاه شجاع، مکناتن و رنجیت سنگه، توسط انگلیسها بکار برده شد.
سپس این واژه در نخستین قانون اساسی بنا برخواست انگلیس توسط امان الله تأیید گردید.
تعیین حدود افغانستان امروزی در حدود ۱۳۰ سال قبل در زمان امیر عبدالرحمن خان در نتیجه یک سازش بین برتانیه کبیر و روس تزاری آنوقت صورت گرفت۰
هردو دولت بزرگ استعماری دنیا این کشور جدید التاسیس را در بخشی از خراسان کهن بکمک دست نشانده های خود ایجاد کردند چون در آن زمان به یک منطقه حايل بین قلمرو هایشان ضروت داشتند۰
افغانستان یا افغانلند یک نام جعلی است که توسط انگلیس به این کشور داده شده۰ اسم اصلی این دیار خراسان است
>>> به هرحال شما هرچه فکرمیکنید ولی سه صد سال اخیربنام افغانستان مسماگردیده وتمامی باشنده گان ان افغان اند وماافتخاردارم که افغان هستیم ولی تعداد محدود که هم نظر پدرام ایرانی است میتواند به تاجکستان کشور ابایی شان برود مشکل حل است.
>>> افغان افغان است هرکس افغان شده نمیتواند ونه شود
>>> خداوند من را اوغان نسازد۰ من را تیر از این شرمساری و زبونی۰
>>> ۳۰۰ سال نه، ۱۳۰ سال
احمد شاه درانی نام کشور را تغیر نداده۰
نام اوغانستان چه وقت و از کجا پیدا شد؟
احمد خان ابدالی که یکی از کارمندان دربار نادر افشار بود پس از آنکه نادر افشار بقتل رسیده بود در سال ۱۷۴۷ میلادی (حدد ۲۷۰ سال قبل) در قندهار اعلان سلطنت نمود و خودش را امیر خراسان اعلام کرد۰
او یک دیوان اشعار (شعر های فارسی و پشتو احمد خان درانی)، و یک کتاب تاریخ بنام تاریخ احمد شاهی دارد که زیر نظر خودش در دربارش نوشته میشدند۰
درهیچ یکی از این آثار تاریخی نامی از افغانستان نرفته و همیشه خراسان ذکر شده۰
شهاب ترشیزی شاعردربار تیمورشاه درانی در مورد انتقال پایتخت از قندهار به کابل در تجلیل از این عمل شاه آورده:
کابل امروز به آئین کیان جشن گرفت ء که نهد تاج بسرشاه خراسان تیمور
نام کشور تا زمان امیر محمد افضل خان، پدر عبدالرحمن خان هم خراسان بود۰ امیر محمد افضل خان بنام خودش بحیث امیر خراسان سکه ضب زده بود، وآن سکه ها در موزیم ها موجود هستند۰
سپاه مشرق و مغرب بهم مفصل شد
امیر ملک خراسان محمد افضل شد
نام افغانستان در ابتدا توسط یک انگلیسی بنام Mountstuart Elphinstone و شاه شجاع در مورد این کشور گرفته میشد۰
واژه افغانستان بصورت رسمی نخستین بار در معاهده مثلث لاهور میان شاه شجاع، مکناتن و رنجیت سنگه، توسط انگلیسها بکار برده شد.
سپس این واژه در نخستین قانون اساسی بنا برخواست انگلیس توسط امان الله تأیید گردید.
تعیین حدود افغانستان امروزی در حدود ۱۳۰ سال قبل در زمان امیر عبدالرحمن خان در نتیجه یک سازش بین برتانیه کبیر و روس تزاری آنوقت صورت گرفت۰
هردو دولت بزرگ استعماری دنیا این کشور جدید التاسیس را در بخشی از خراسان کهن بکمک دست نشانده های خود ایجاد کردند چون در آن زمان به یک منطقه حايل بین قلمرو هایشان ضروت داشتند۰
افغانستان یا افغانلند یک نام جعلی است که توسط انگلیس به این کشور داده شده۰ اسم اصلی این دیار خراسان است
>>> شما که ازسال 1371 به این طرف نقش مرکزی درقدرت دارید چه کردید ملاربانی دزد مسعود بزچینی دزد مارشال ساختگی دزد
درحکومت سقاوی غیربچه بازی دزدی وندگیری کدام خدمت شمادرتاریخ به این کشورکردید شماصرف درشعر وشاعری ومودلینگ وکلتوراروپای پیشرفت دارید وغیرت ندارید متاسفانه نام افغانها را هم بد کردید.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است