تاریخ انتشار: ۱۱:۴۰ ۱۳۹۷/۳/۲۶ | کد خبر: 151974 | منبع: | پرینت |
محکمه ای در مجارستان سرکرده باند مشهور قاچاق انسان را به ۲۵ سال زندان محکوم کرد.
یک قاچاقبر افغان با سه همکار بلغاریاش در مجارستان به دلیل دست داشتن در مرگ ۷۱ مهاجر در ۲۰۱۵ به ۲۵ سال زندان محکوم شدهاند.
پولیس مجارستان اجساد پوسیده شده قربانیان را در یک لاری کشف کرد که در لاریی در نزدیکی سرحد اتریش رها شده بودند.
این اتفاق در اگست ۲۰۱۵ در اوج مهاجرتها به اروپا رخ داد.
به گزارش آریانا نیوز، لاهو سمسور که منحیث سرکرده باند شناخته شده، به ۲۵ سال زندان محکوم شده است. سه همکار بلغاری او نیز به همین مدت حبس محکوم شدند. ده نفر دیگر، همه جز یک نفر از بلغاریا، به مدت زندان کوتاه تر محکوم شدند.
همه آنها به جرم قاچاق انسان محکوم شدند.
اعتقاد بر این است که ۷۱ قربانی در کمتر از سه ساعت پس از حرکت در لاری خفه شدند.
آنها در یک روز گرم و مرطوب جان دادند در حالی که لاری هنوز در مجارستان بود. سپس این لاری در نزدیکی سرحد اتریش یافت شد.
این باند چه کار کرد؟
مدعی العموم معتقد است که قاچاقچیان از وضعیت مرگبار این مهاجران در داخل لاری باخبر بودند اما هیچ اقدامی نکردند.
لاهو سمسور یامل که سرکرده این باند شناخته شده است، ۳۱ سال دارد. شواهدی که علیه وی ارایه شد شامل یک مکالمه تلفنی ضبط شده بود که در آن به دریور دستور میدهد که با وجود تقاضای کمک از سوی مهاجران در لاری به راه خود ادامه دهد.
لاهو و سه بلغاری – معاون او، دریور لاری و دریور موتری که آن را همراهی میکردند – به قتل مهاجران مجرم شناخته شدند.
در مجموع، ۹ بلغاری، یک افغان و یک لبنانی در محکمه حضور داشتند.
مدعی العموم میگوید که این باند قاچاقبران، از هر مهاجر مبلغ ۴۱۰۰ دالر میگرفت.
دادستان این پرونده میگوید این باند ۱۲۰۰ مهاجر را بین ماههای فِبریوری و آگِست ۲۰۱۵ از طریق مجارستان به اتریش انتقال دادند و حداقل ۳۵۰هزار دالر دریافت کردند.
کد (4)
>>> داکتر نجیبالله در روزهای پایان حکومتش وقتی عرصه بر او تنگ شدهبود، تلاش کرد طرح واگذاری حکومت را به مجاهدین طوری رقم بزند که قدرت از میان گروههای مجاهدین، به نفع تنظیم گلبدین حکمتیار سقوط کند و ازین طریق استاد ربانی شهید و احمدشاه مسعود (قهرمان ملی) را منزوی سازند. این تلاشهای نجیب ریشه در گرایش قومی و تباری داشت و از میان همه، او گلبدین را ترجیح داده بود. واگذاری بقایای قدرت کمونیستی به نفع گلبدین نه تنها طرح نجیبالله بود، بلکه خلقیهای پشتون اکثرا به این برنامه متفق گردیده بودند. داستان ایتلاف ناکام داکتر نجیب وحکمتیار و خلقیهارا حتمن شما در کتاب «رها در باد» به قلم بانو ثریا بهاء بهطور مفصل خواندهاید.
در انتخابات ۱۳۹۳ نیز سناریو در حال تکرار بود. بر بنیاد یک مقاله در «واشنگتن پست»، ازینکه قدرت در چنگال یک قوم حفظ بماند، حامد کرزی علاقهمند بود تا بهجای انتخابات، دست به ایتلاف با طالبان بزند و قدرت را از دست رقبای سیاسی (جبهه شمال)، به دامن گروه تباری طالبان سقوط دهد. این طرح با مخالفت جامعه جهانی مواجه شد و تحقق نیافت؛ اما کرزی با تمام وقاحت تلاش کرد تا قدرت را بعد از خودش به تیم اشرفغنی سقوط بدهد که موفق هم شد. کرزی میدانست که داکتر عبدالله پیروز قطعی انتخابات است و سعی کرد با بسیج طالبان، حزب اسلامی و دیگر گروههای قومی در تبانی با کمیسیون انتخابات، با مهندسی انتخاباتِ بحرانآفرین، اشرفغنی را به عنوان یک پشتونتبار که نه پایگاه مردمی داشت و نه رای- به قدرت رسانید.
در حال حاضر که انتخابات در پیشرو قرار دارد، سناریوهای ایتلاف قومی و کشانیدن پای طالبان به عنوان یک کارت قومی، یک بار دیگر روی میز ارگ قرار گرفته است. شعار «صلح و آتشبس» یک ستراتیژییی است برای تصاحب قدرت به دست یک گروه قومی و جلوگیری از پیروزی جبهه شمال. اگر انتخابات پیشرو بهطور شفاف و عادلانه برگزار گردد، نتیجهی آنرا هم ارگ میداند و هم جامعه جهانی، اما تنها کاری که میتواند معادله را به نفع استمرار قدرت غنی رقم بزند، کشانیدن پای طالب جمع حکمتیار و داعش در محور قدرت است. غنی دقیقن در همان وضعیتی قرار گرفته است که داکتر نجیب قرار داشت، اما با این تفاوت که نجیب زیر فشار مجاهدین قرار داشت و غنی زیر فشار سیاسی مردم. او در پیروزی مردم ضرر میکند و دراین میان علاقهاش میان دو انتخاب «مردم» و «طالب» طالبان است. پیروزی مردم به مردمسالاری و عدالت میانجامد، اما پیروزی طیفهای همچوطالب و حکمتیار، منافغ قومی و قبیلوی غنی را بر میتابد. بنابر از قرایین معلوم است که ارگ به جای مردم و دموکراسی، بر «طالبان» حساب باز کرده. دیده شود این هیاهوی «صلح و آتشبس» به کجا میانجامد و چقدر در آن صداقت نهفته است و چقدر آلوده است با شیطنتهای قومی، زمان پاسخ خواهد داد.
هارون معترف
>>> از هر مهاجر ۴۱۰۰ دالر میگرفت. در سال ۲۰۱۵ حد اقل ۱۲۰۰ مهاجر را انتقال دادند. ۱۲۰۰ ضرب ۴۱۰۰ میشود۴۹۵۰۰۰۰ یعنی تقریبآ پنج میلیون دالر.
حالا بین حد اقل ۳۵۰ هزار دالر و پنج میلیون دالر چقدر تفاوت است؟
فکر نمیکنید که همین رقم ۳۵۰ هزار دالر نه، بلکه سه و نیم میلیون دالر باشد؟
بنأ پیش ازین که ارقام را بنویسید، یک مرتبه آنها را دقیق مطالعه کنید که آیا این ارقام دقیق است و یا نه؟
گناه شما هم نیست. زیرا ارقامی که در دیگر کشور ها ثابت است، در کشور شما مطابق معیار های کلتوری شما است. مثل پاو و چاریک و سیر و غیره.
یک زمانی به مزار شریف سفر کردم و از یک نفر پرسیدم که کاکا ساعت چند است؟
در جوابم گفت: پاو کم توپ.
حالا هرکس فهمید که پاو کم توپ چند بجه است، جایزه دارد.
>>> پاو کم توپ : یعنی ساعت همان لحظه گرینویچ تقسیم چهار حاصلش هرچه بر آمد منفی 15 میشود حاصلش ساعت آن لحظه است
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است