تاریخ انتشار: ۱۹:۳۷ ۱۳۹۷/۴/۱۰ | کد خبر: 152316 | منبع: | پرینت |
در جواب به جناب آقای امرالله صالح و تمام دوستانیکه مانند ایشان از نهضت احیاء خراسان اندیشه دارند.
سلام کن ز من ای باد مر خراسان را
مر اهل فضل و خرد را، نه عام نادان را
ناصر خسرو قبادیانی بلخی
هیچ نظریه و تئوری بدون طرح در بستر تعاطی آرا و تضارب اندیشه به قوام و قیام و کمال نمی رسد و به ثمر نمی نشیند.
طبیعی است که گفتمان رسمی و دولتی از زمان امیر عبدالرحمن خان مؤسس افغانستان، تا امروز بر محور افغانیت استوار بوده و تمام تلاش ها از آموزش و پرورش گرفته تا فرهنگ سازی و تاریخ نگاری در جهت تثبیت هویت افغانی و تکمیل احداث ساختمان ملت بر محور هویت افغانی استوار بوده و نظام و دولت ها دراین راه از هیچ تلاشی دریغ نورزیده اند.
من انتظار ندارم که به سادگی رسوبات ذهنی متأثر از آموزش رسمی و سیاسی گفتمان افغانی یک شبه فروبریزد و افکار عمومی در جهت بازگشت به خود و معرفت جمعی گام های عملی بردارند.
وقتی ما از نهضت احیای خراسان سخن می گوییم؛ این نهضت بر مبنای سه بعد (تمدنی، «فرهنگی- سیاسی» و جغرافیایی) استوار می باشد.
اگر تمدن خراسان را از تاریخ اسلام حذف کنیم، کمتر چیزی برای افتخار باقی می ماند، پایه گذاران؛ الجبر، ریاضیات، پزشکی ،هنر ، نجوم ، فلسفه ،فقه، تفسیر،کلام ،شیمی،شعر ،عرفان و ادب همه و همه برخاسته از همین سرزمین مقدس خراسان بوده اند.
عصر تمدن خراسان را عصر طلایی نامیده اند و عصر روشنگری و مدنیت.
این تمدن دستاورد تکثر گرایی،همدیگر پذیری،پلورالیزم مذهبی و دینی بوده است.
در نهضت ترجمه در کنار دانشمندان مسلمان، دانشمندان زردشتی، یهودی و مسیحیی به تحقیق و تتبع مشغول بودند و هیچ نوع تبعیض و تعصب حاکم نبود.
نخستین ضربهی مدهش هویت سیاسی افغانستان رها کردن این تمدن برای دیگران و به فراموشی سپردن تمام آن عظمت و تاریخ و افتخار بود و است.
لهذا زمانیکه ما از نهضت احیاء خراسان صحبت می کنیم به طور طبیعی از میراث مقدس و شکوهمند خود پاسداری و حراست می نماییم.
این تمدن متعلق به یک هویت قومی نیست، بلکه معمار این تمدن تمام هویت های ساکن چهار مرکز و پایتخت مهم خراسان بوده اند.
اینکه کسی مدعی شود؛ که خراسان متعلق به تاجیک هاست، سخنی سخیف و بیهوده ایست ، تمدن خراسان متعلق به تمام هویت ها و ساکنان این مرز و بوم از هریوا تا بخارا و ار نیشابور تا سیستان و طخارستان و فرارود بوده است.
نهضت احیای خراسان به منظور حذف پشتونها / افغانها نیست، بلکه دعوت پشتونها از محیط کوچک ذهنی و جغرافیایی به پهنای تاریخ و سپهر بلند مدنیت و تمدن می باشد.
برای پرهیز از اطاله کلام و فهم کامل ابعاد ، تمدنی، (ب-فرهنگی ، سیاسی و علمی خراسان) ،تمام دوستان را به مطالعه این اثر دعوت می نمایم.
آنچه در بالا آمد، نه شعار است و نه خیال شاعران، همه ای آنچه که من بیان کردم با بیش از یک هزار ریفرنس در این کتاب به همت دو دانشگاه معتبر جهان چاپ شده است، مراجعه نمایید.
Lost Enlightenment
Central Asia’s
Golden Age
S. Frederick Starr
Press: Princeton and Oxford
University
جغرافیای خراسان:
بزرگترین اشکال اصلی و اساسی مخالفان پیدا و پنهان نهضت احیای خراسان ظاهراً بر می گردد، به تعریف جغرافیا و مرز های کشور خراسان در فراز و فرود تاریخ.
نکته اصلی را که این دوستان متوجه نیستند؛ کانتکست دولتِ ملی یا ملت-دولت( Nation-State) یا کشور می باشد که از مفاهیم ویژهٔ جهان مدرن است،و برای جستجو و تعریف آن در تاریخ گذشته نباید رفت.
ما در تاریخ قدیم و قبل از تعریف دولت مدرن (و کشور ها با مرز های رسمی جغرافیایی)، امپراطوری های خاندانی داریم که پیوسته مرز های سیاسی آنها دچار تغییر و تحول بوده است، اما آنچه ایکه همواره و پیوسته تغییر ناپذیر باقی مانده است مرز های جغرافیای سیاسی خراسان در تمام طول تاریخ از عصر ساسانیان تا زمان ابدالیان می باشد.
معتبر ترين كتابی كه در باره جغرافيای خراسان با تمام جزييات بحث نموده است، مسالك و ممالك تأليف ابواسحق ابراهيم اصطخری می باشد که در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم نوشته شده است.
در اعتبار این کتاب همین بس که ایران در رابطه با بحث خلیج عربی و خلیج فارس با استناد به همین اثر قناعت بسیاری از مراکز معتبر علمی و سیاسی بین المللی را فراهم آورد تا قبول نمایند که نام خلیج فارس درست است و نه خلیج عرب.
هویت تمدنی و تاریخی خراسان با تمام تنوع و تکثر ؛ قومی، دینی،مذهبی،هویتی و جغرافیایی اش چنان روشن و شفاف است که هیچ خردمداری نمی تواند اندکی تردید روا دارد، مگر از روی جهل یا تعصب.
اما واقعیت تلخ هویت سیاسی افغانستان این نکته است که از هیچ بعدی منطق علمی، تمدنی ،تاریخی و سیاسی ندارد تا این نام مجهول ادامه یابد.
احمدشاه ابدالی از فرمانروایان بزرگ خراسان است و در تاریخ معتبر احمد شاهی که در عصر او و زیر نظرش نوشته شده است، هرگز برای یک بار هم این واژه افغانستان ذکر نشده و اینکه فاشیسم برای تثیبت هویت افغانی از احمدشاه ابدالی به عنوان مؤسس افغانستان نام می برد بزرگترین جعل تاریخ افغانستان می باشد.
اما بحث نظام فدرال و نهاد ریاست اجرایی:
حضرتعالی سه بحث را که دارای استیژ متفاوت و جغرافیای جداگانه اند در یک یاداشت به هم تنیده اید که منطقاً لازم و ملزوم هم نیستند و هر کدام شأن نزول خود را دارد.
بحث فدرال، نوع نظام سیاسی است که جای آن در کمیسیون با صلاحیت تغییر قانون اساسی می باشد و نیازمند مطالعات دقیق جغرافیایی، قومی، فرهنگی، اقتصادی، مذهبی و هویتی است و اینجا عجالتاً مورد بحث ما نیست.
همچنان بحث نهاد ریاست اجراییه، مشروعیت ،کارکردها ، موفقیت ها و ناکامی های آن از بحث خراسان جدا است.
بحث خراسان نه از نظر محتوا و نه از بعد دیدگاه استراتیژیک ارتباطی بهم پیوسته با دو بحث بالا ندارد.
این بحث که خراسان خواهی یک پدیده قومی است از شگرد های شیطانی و تمامیت خواهانهٔ اطاق تفکر فاشیسم می باشد که جهت ایجاد رعب و وحشت اقوام کشور مطرح شده است.
جناب آقای امرالله صالح!
من از هر نوع مناظره و آغاز گفتگو برای بسط و توسعه ای گفتمان نهضت احیای خراسان استقبال می نمایم و از هر نوع بحث علمی و سیاسی در این زمینه استقبال می کنم ، امیدوارم نظریه پردازان تفکر افغانی به جای تهمت و اهانت و بهتان وارد یک بحث جدی شوند.
جوانان عزیز!
من صفحات مهم مسالک و ممالک را که موقعیت جغرافیایی خراسان را تعریف می نماید، همراه با این متن ضمیمه نموده ام و شما خواهید دید که تمام جغرافیای افغانستان شامل این نقشه است.
از بامیان تا بدخشان و از هریوا تا بلخ همه و همه را شامل می شود.
عبدالحی خراسانی
>>> آقای صالح مامور رسمی سی ای ای است اوبیچاره مجبور است که به اشاره بادارانش حرف بزند تا معاشش بیشتر شود. ایشان یکی مهره های وفادار به قبیله است. گفته بود صالح اگر یک تار موی سیاه خایه کرزی صاحب بی جای میشد باز ان موقع میدید که در افغانستان جوی خون جاری می شد یانه. پس زیاد به حرف هایش اهمیت قایل نشوید.
>>> آقای امراله صالح برای خوش خدمتی به سی آی ای، این اظهارات سخیف را ابراز می دارد.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است