تاریخ انتشار: ۱۲:۵۶ ۱۳۹۷/۴/۱۷ | کد خبر: 152450 | منبع: | پرینت |
نسلِ جدید با سادهسازیِ بازیهای پیچیده و درکِ سطحی از منازعاتِ تاریخی، از «جنبشِ روشنایی» یک «کلیشه» ساخت. کلیشهای برای فرار از مسوولیت، فرافکنیِ مدامِ مشکلات به عواملِ بیرونی، ماتمفروشی و فحش و دشنام بهرهبران.
واقعیت این است که نسل جوانِ هزاره ترسوترین نسلِ تاریخ هزارهها است. هر دهنکجی و تحقیری را تاب میآورد. پس از دهِ مزنگ و از زمانی که رهبران پا پس کشیدند، هیچکس حاضر نشد خطر کند و راه کشتهشدگان را ادامه دهند. حتی مصوبهٔ تغییر نام میدان ده مزنگ را که قرار بود به نام کشتهشدگان شود دنبال نکردند. ترسویی شان را با چند کلیشهٔ چون «حکومتِ فاشیست»، «تیکهدارانِ قومی» و امثالاینچیزها مدام توجیه میکنند و پیوسته به خود و مردم دروغ میگویند.
رهبران پیشین بیآنکه از کسی اجازه بگیرند و یا کسی را مانع سر راه خود دانند تفنگ گرفتند، جنگیدند و زمینهٔ حضور نسل جوان را در ساختار دولت فراهم و درهای بستهٔ دانشگاهها را به روی این نسل باز کردند. حالا که دورانِ زوالِ آنها فرارسیده دریغ و افسوسی نیز در کار نیست. تصور نکنید حضور در ساختار دولت و ورود به دانشگاهها بیهزینه بوده است. بیهزینهتر از تلاشِ ناکام برای تغییرِ خط برق. نسل جدید جز جیغجیغ و فحش و دشنام و دامنزدن به اختلاف درونی چهکار کردهاند؟
در این روزها که طالبان همهجا را فتح کردهاند و دولت با پارو این مردم را از نهادها و ادارهها پاک میکنند جز فحش و دشنام بهرهبران چه برنامهای دارند؟ چند نفر حاضر اند در برابر نیرویهای دولت فاسد که تلاشی خانهبهخانه را در دشت برچی آغاز کردهاند بایستند؟
پروندهٔ سیاه در تاریخ ما کم نیست ولی پروندهٔ سیاهتر از پروندهٔ از پروندهٔ نسل جدید وجود ندارد. آنقدر ترسو هستند که تصور هم نمیتوانند امکان همگانی سازی وضعیتِ استثنایی هست و تنِ دیگران نیز آسیبپذیر است. از کلیشهها برای خود پناهگاه ساختهاند و بر چشم مردم خاک میپاشند. از جهانیترین حرکتِ مردمی نتوانستند کوچکترین بهرهای سیاسی بگیرند.
جنبشِ روشنایی در ده مزنگ برای همیشه سلاخی شد. یارانِ اطلاعیهچی و شورای خودخواندهٔ که بر سر گورِ قربانیان دکان زدهاند نه تنها هیچ برنامهای ندارند، بلکه بسیاری آنها مجری برنامههای ایشچیگری و خلق تنشهای درونیاند و بخشی از پروژهٔ حذف و به حاشیهراندن مردم هزاره. در هرصورت، جنبش روشنایی بیهیچدستآوردی تمام شد و در حال حاضر چیزی بیش از یک کلیشه و مارک دکانداری نیست.
بهتر است این واقعیتِ زهراگین را بپذیریم که این امکان رهاییبخش نابود شد. حیف آن خونهای پاک که این گونه هدر رفتند و حیف آن همه تلاشهای مردمی و جمعی که این گونه دود و خاکستر شدند و بههوا رفتند!
اسد بودا
>>> بدترین حالت برایم زمانی بود که سران جنبیش روشنای را در ارگ ریاست خارجی ها مشاهده نمودم تا ان وقت همه امید ها وباور هابه انهابسته وقلب های فروانی به انها وابسته بود گویا ملت عزیز گمشده ای خودرا یافته واقوام متعددی باهم بافته اند شعار های روح بخش وجان افزا سرمیدادند وعده های استقلال وازادی ونداهای امید بخش وروشنای سر بلند میکردند چقدر عزیز های مارا بخاطر معروف شدن وقوت گرفتن خود قربان کردند وملیونها انسان سرگردان را به جاده ها کشیدند وتوجه وعواطف جمله را بسوی خود جلب نمودند ولی به مجرد استقبال کاذبانه ای ارگ نشین هااز سران جنبش ملت فراموش واهداف وارمانها به خاک یکسان گردید وبه این نتیجه رسیدیم که{المومن غر کریم} مسلمان همیشه به اسانی فریب میخورد تا یک زمانی ملت عزیز مارا وجهاد مقدس انها را تکه داران پیشاور به معامله گرفتند وتقریبا دو دهه باسم جنبش ملی !!!واسلامی!!! این توده ای بزرگ را جهت مقاصد مادی خود معامله کردند وخوب بود که چهره ای جنبش روشنای زودتر افشا گردید ومشتهای انها زودتر باز شد حال نوبت پدرام وهمراهان رسیده که صدای ازادی خواهی وخراسان را بلند کرده این همه تلاش ها برای ملت ما نات تمی دهد بلکه جان میگیرد این طرف هم اشخاص فاقد ایمان وعقیده قرار دارد وانسوی سنگر هم تکنوکراتهای بی ایمان ومزدور وخارجی ها صف کشیده اند در بین قربانی این نزاع وکشمکش های بی حاصل فقط ملت عزیز است وبس
تبنگ چی
>>> هزاره به این سیاست یا بگویم معامله کردنها اگر ادامه بدهد در روز روشن هزاره را بالای خر سوار کرده روی سیاه مجازات خواهد کرد
چرا که ثابت کردنکه نه ملت و نه و رهبران حاضر است حتا از خانه خود دفاع کنه حق وحقوق سیاسی و شهروندی که بماند سر جایش
فکر کنم اینبار تاریخ هزاره ها را وادر به خدا بیاموزی به عبدالرحمان خواهد کرد و اگر دقیق ببینم همش از بزدلی ساده گی و نفهمی خود ماست
که عبدالرحمان آنوقت امروز تشنه به خون ما و ما هیچ در مقابل کوه قرار داریم هنوز گناه کار هم استیم
>>> جناب اسد بودا،
جنگ راه حل نیست ورنه خودت هم افغانستان را ترک نمیکردی.
و تغییر نام دهمزنگ به نظر من نه جایز و نه هم گره گشا مشکلات میباشد.
هزاره تا که از تعصب دست نکشد همین حال و روز ما خواهد بود.
و این مشکل تمام اقوام است.
اگر مشکل قومی میبود جنگهای مزاری، حکمتیار، دوستم، مسعود و ... مشکل را حل و فصل میکرد.
اما انها و پیروانشان برای منافع شخصی و در انتها قومی (مزاری و مسعود) جنگیدند که نه تنها مشکل حل نشد لیک لایه دیگر (طالبان) به ان علاوه شد.
انسانی اندیشیدن در کارست.
جلال
>>> بودا صاحب لطفا تفرقه قومی را دامن نزنید
>>> اتش جنبش روشنایی خاموش و رهبرانشان به ذغال و خاکستر تبدیل شده!
من به ان تاجکان وهزاره حیرانم که هرکس سخن از شمشیر بزند همه شیر می شود اما نمیداند که افغان فیل از شیر ترسی ندارد و شیر به روبه تبدیل می شود!
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است