تاریخ انتشار: ۱۴:۳۷ ۱۳۹۷/۴/۲۴ | کد خبر: 152730 | منبع: | پرینت |
از کمپاین «تقلا برای نجات از مرگ» حمایت کنیم تا بتوانیم گوشهی از ابر مشکلات و بدرفتاریهای مسوولین صحت کشور را افشا نماییم.
حرفهایش را اینگونه آغاز کرد:
«صبح زود از خواب بلند و راهی «شفاخانه ملی معالجوی و تخصصی ستوماتولوژی» شدم. درد دندان برعلاوه نگرانیهای که بعد آمدن از خانه به کابل روانم را اسیر کرده بود به شدت اذیتم میکرد. دوری از خانه، مشکلات زندهگی دانشجویی و دیگر مسایل، همچون بحرانی سد راهم قرار گرفته بودند. وقتی از دروازه شفاخانه داخل رفتم تا کارت بگیرم، با سر و صداهای بسیار و شکایت مردم از بینظمی و رعایت نکردن نوبت بهاساس کارت گرفته شده از سوی کارکنان شفاخانه روبهرو شدم.
پس از گرفتن کارت و ساعتها انتظار، نوبت به من رسید. وقتی پیش داکتر رفتم، گفتم که تمام دندانهایم مشکل پیدا کرده. یک دانهاش را باید بکنید و چند دانه دیگر پر کردنی است. پس از حرفهای من، داکتر مخاطب در حالیکه با کفشهایش روی تختی نشسته بود با پوزخندی به دیگر همکارانش که همه بیکار دور هم نشسته بودند نگاه کرد و به من گفت: چه خوردی؟ ده کجا کلان شدی؟ جوان نشده خوده پیر کدی. ده کابل چه میکنی؟
پس از اینکه گفتم، چون دانشجو هستم و پول ندارم تا به یک شفاخانه خوب شخصی بروم اینجا آمدهام و خواهش میکنم دقت کنید تا درد دندانم گم شود.
در قدم اول وقتیکه یکی از دندانهایم را میکشید، این کار را با چنان بیرحمی انجام داد که برای یک لحظهای فکر کردم روز به شب تبدیل شده است. پس از کشیدن دندانم که خون زیادی از دست دادم سرم گیج رفت و بیاختیار به یک گوشهای تف انداختم. داکتر از بازویم گرفت و با خشونت و زور مرا به طرف دروازه انداخت. بعد این کارش حرفهای زشتی نیز پشت سرهم کرد.
در قدم دوم وقتی خواستند دندانم دیگرم را پر کنند، بدون اینکه پیچکاری کرختی بزنند یکی از داکترها شروع کرد به برمه کردن دندانم. این کار را با عجله انجام میداد. در هنگام برمه کردن حس میکردم تمام استخوانهایم خرد و خمیر میشوند و همه چیز دور سرم میچرخید. پس از برمه کردن بدون اینکه شستوشو بدهند، داخل دندانم مواد انداخت و با عجله گفت: برو به خیر، کارت تمام اس!
بعد آمدن از آن شفاخانه درد دندانم نه تنها که خوب نشد حتا بدتر از قبل درد پیدا کرد. من چون در آن دوران پولی نداشتم، تا مدتها نتوانستم داکتر بروم و مدتهای مدیدی را در کنار این درد دانشگاه میرفتم و... پس از آنروز هر وقتیکه به داکتر رفتن فکر میکردم، حرفهای داکتر شفاخانه ملی معالجوی و تخصصی ستوماتولوژی در گوشهایم طنینانداز میشد؛ چه خوردی؟ ده کجا کلان شدی؟ جوان نشده خوده پیر کدی. ده کابل چه میکنی؟ و...»
نویسنده: ریحانه رها
>>> خير است ، درد دندانت كه خوب شود، همه چيز از يادت خواهد رفت.
>>> درهمین استوماتو لوژی بعد از انتحار اشرار در ناحیه ششم ساجمه که از طریق سوراخ نمودن گوشه لب به دند انم اصابت وآنرا پرانده بود آن ساچمه به گوشت دندانم نشسته بود وقتی به شفاخانه استقلال رفتم ازدحام زیاد بود به شفاخانه شخصی درکوته سنگی رفتم کسی رهنمائیم کرد که به استوماتو لوژی بروم با تکسی آنجا رفتم بمجرد داخل شدن در مدت نیم ساعت با بهترین شکل آن ساچمه را از گوشت دندانم کشیدند راجستر کردند نسخه نوشتند رخصتم کردند من می خواستم بپاس گشامد خوب شان مقداری کمی پول به کارکنان کارگرش بدهم اما قبول نکردند
این اجرا ات شفاخانه استوماتو لوژی نسبت به شفاخانه های خصوصی خیلی ها بهتر بود
>>> قرار تحریر ی شما که واقعیت هم دارد باید نگاشت که متاسفانه در افغانستان انسانیت مرده است وگرنه یک داکتر واقعیی وظیفه دارد که در اداره ویا شفاخانه که کار میکند وظیفه خود را شناخته با مریض خویش طور رفتار کند
که وظیفه یک داکتر است اما بدبختانه بعضی داکتر ها است که دوره تحصیلی خویش را به پایان نرسانیده وتوسط پول ویا واسطه تصدیقنامه دریافت مینمایند
ودولت هم دراین جاه مقصر میباشد که چرا چنین داکتر های بداخلاق وبیسواد را به شفاخانه ها مقررمینمایند اما ناگفته نماند که در امریکاه واروپاه در شفاخانه ها وکلینک ها همه داکتران مثل یک فامیل است باور کنید وقتیکه به شفاخانه مراجعه میکنید همه کارکنان ان با پیشانی گشاده ومهر بانی با مراجعین رفتار میکنند خصوصا داکتران همه دارای انسانیت شرافت اند که انسان را گرویده خود میسازند اما نمیدانم چرا در وطن ما اینقدر ظلم و ناروا جریان دارد
باتقدیم احترام کریم عمر
>>> جالب است یکی بد میگوید ودیگری خوب کدام یک را بهتر بدانیم وکدام یک یاز این ها قابل تقدیر است
بلی همان داکتر که دندان ریحانه جان را کشیده باید تقدیر شود
خیانت
>>> این افتخاری هست برای وزیرصاحب صحت .
>>> داکتر واقعی کسی است که با برخورد سالم و انسانی اش با مریض روحن مریض را تداوی کند نه اینکه با برخورد نا سالم غیر انسانی درد مریض را دو چندان کند اما بر خلاف بیشتر داکتران افغان ما مریض را اسیر شده خودش فکر میکند حرکات ناسالم را در برابر مریض از خود نشان میدهند که گویی از علم و تحصیل و اخلاق انسانی بهره جندان نگرفته و حس انسانی ان مرده است اما بر خلاف هستند داکتران انسان دوست و با تعقل که روش انسانی و اخلاقی را در برابر مریضان اش انجام می دهند تداوی مریض را با وجه حسن از جمله وظایف اساسی خودشان میدانند امیدوارم که داکتر صاحبان کشور ما مریضی که برای تداوی نزدش مراجعه میکند با بر خورد که شایسته یک انسان است بر خورد و پیش امد کند تا مریض اش را بر علاوه از مداوا تجویز شده روحن انها را تپاوی نمایند نه اینکه با مریض شان برخورد های نا سالم و دور از اخلاق انسانی و مسلک شان درد مریض را دو چندان کنند .
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است