جمهوری خودکامه محمد داوود
نحوه‌ی قتل محمد داوود با خانواده‌اش و عدم تسلیم‌شدن او به کودتاگران و جنایات هولناکی که پس از او اتفاق افتاد، سبب گردید تا عده‌ای به محمد داوود خان به عنوان یک قهرمان نگاه بکنند و عملکردهای پیشین او را نادیده انگارند! 
تاریخ انتشار:   ۱۰:۴۲    ۱۳۹۷/۴/۲۶ کد خبر: 152789 منبع: پرینت

امروز برابر است با چهل‌ و پنجمین سالگرد کودتای نظامی سردار محمد داؤود خان، نخستین رییس‌جمهور کشور. محمد داوود خان، پس از آن‌که مدت تقریباً ده سال به حیث صدراعظم در نظام شاهی محمد ظاهرشاه، کار کرد، در دهه‌ی دموکراسی در حاشیه‌ی قدرت قرار گرفت و بیش‌تر از طریق نفوذی که در شورای ملی آن زمان داشت، به‌فعالیت سیاسی می‌پرداخت و همواره در تلاش بود تا حکومت‌های دهه‌ی دموکراسی را به چالش بکشاند.

او سرانجام در سال ۱۳۵۲ دست به یک کودتای بدون خون‌ریزی زد و قدرت را از پسر عم و برادر همسر خود، محمد ظاهر شاه، گرفت و برای نخستین‌بار نظامی را در کشور تأسیس کرد که خود آن را جمهوری نامید؛ اما این نظام فقط در حد نام جمهوری بود و محمد داوود خان قدرت را چونان یک نظام مطلقه قبضه کرد و افزون بر مقام ریاست جمهوری، در جایگاه صدراعظم، وزیر دفاع و وزیر خارجه نیز تکیه‌زد.

محمد داوود که کودتایش را با کمک افسران آموزش‌دیده در اتحاد جماهیر شوروی سازمان‌دهی کرده بود، کابینه‌اش را نیز فقط با آنان تقسیم کرد و از سیزده وزارت، هفت وزارت را به کمونست‌ها سپرد. این در حالی بود که رفتار وی، با اسلام‌گرایان خوب نبود. اسلام‌گرایان نه تنها که سهمی در دولت او نداشتند، بلکه مورد پیگرد شدید او نیز قرار گرفتند. محمد داوود خان، تعدادی از بنیان‌گذاران و رهبران نهضت اسلامی را یا به شهادت رساند و یا به زندان افگند و سایرین را چنان در مضیقه قرارداد که جز پناه‌جستن به بیرون از کشور، چاره‌یی نیافتند.

افزون بر این او آزادی‌های اجتماعی دهه‌ی دموکراسی را محدود و فعالیت احزاب سیاسی و مطبوعات آزاد را ممنوع کرد و تنها به حزبی اجازه‌ی فعالیت داد که خودش در رأس آن قرار داشت. محمد داوود خان در مدت پنج‌سالی که در رأس نظام کودتایی فرمان می‌راند، تلاش ورزید تا به برنامه‌ریزی‌های اقتصادی مهم عطف توجه کند؛ اما این برنامه‌ها پیش از آن‌که به بهره‌برادری برسند، نظام او توسط یک کودتای خونین از بین رفت. کودتاگران همانانی بودند که شاهی مشروطه را به نفع محمد داوود خان از بین بردند و خود در بخش مهمی از دولت جدید مسمی به جمهوری، شریک شدند.

عده‌ای از صاحب‌نظران بدین باورند که برنامه‌ها و پروژه‌های اقتصادی محمد داوود خان از همان ابتدا محکوم به شکست بود؛ زیرا این برنامه‌ها با منطق اقتصادی لازم هم‌خوانی نداشت. برخِ دیگر از تاریخ‌نگاران معتقدند که محمد داوود در پنج‌سال دوم دوره‌ی صدارت خود، در اجرای برخی از برنامه‌های زیربنایی به تناسب پنج‌سال نخست صدارت و پنج‌سال ریاست‌جمهوری خود، صاحب دستاوردهایی بوده است. هرچند او را به‌طور کل، شخصیتی خودرأی، مغرور، دارای عرق قوی قومی و ناعاقبت‌اندیش توصیف کرده‌اند.

سرانجام محمد داوود خان در ۷ ثور ۱۳۵۷ با یک کودتا روبه‌رو گردید و همراه ۱۸ تن از اعضای خانواده‌اش در جریان کودتا به قتل رسید و قدرت به دست کسانی افتاد که از جانب اتحاد جماهیر شوروی مورد حمایت همه‌جانبه قرار داشتند و روزگاری کودتای سفید را به نفع محمد داوود خان رقم زدند؛ اما اینبار دیگر از آن کودتای سفید خبری نبود و همه‌چیز رنگ خون گرفته بود.

نحوه‌ی قتل محمد داوود با آن تعداد از اعضای خانواده‌اش و عدم تسلیم‌شدن او به کودتاگران و جنایات هولناکی که پس از او اتفاق افتاد، سبب گردید تا عده‌ای به محمد داوود خان به عنوان یک قهرمان نگاه بکنند و عملکردهای پیشین او را نادیده انگارند!

سید مسعود حسینی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
مسعود حسینی
داوود
نظرات بینندگان:

>>>   از این معلوم می‌شود که از همان ....سر سخت و قسم خورده هستید که همه در نظر تان هیچ معلوم می‌شود و دزد پرستی تان از حد گذشته است

>>>   البته کشاری که در این مقاله به داود خان نسبت داده شده و اینکه مسلمانان را می کشت و ... قبولش مشکل است. زیرا در زمان داود خان هیچ گزارشی مبنی بر کشتن سران جنبش های اسلامی و غیر اسلامی وجود ندارد. و در زمان حکومتش نیز هیچ سخنی از نا امنی و فشار بر مسلمانان سیاسی و غیر سیاسی وجود نداشت. تنها چیزی که در حکومت داود خان خود را نشان می داد ممنوعیت تظاهرات از سوی گروه های سیاسی راست و چپ بود. که این ممنوعیت در تظاهرات تشییع جنازه میر اکبر خیبر شکسته شد که به سقوط دولت داود خان منجر گردید.

>>>   من همیش برایتان تذکر دادم و حالا نیز تذکر میدهم که کوشش نکنید برای قهرمان سازی تاریخ خویش، از تأثیرات حوادث خارجی، در مسیر تغیرات تاریخی کشور خویش چشم پوشی کنید و در نتیجه با خواندن تاریخ نا مکمل کشور تان، علم ناقص راهم برای مردم خویش عرضه کنید و هم برای سیاست مداران آینده کشورتان که مثل داود خان که تاریخ غبار افغانستان را خوانده بود و قهرمانی های افغان ها را در مقابل انگلیس ها خوانده بود و خود را نیز اولاده این قهرمان ها میدانست و فکر میکرد که ما قهرمان جهانیم، بدون آن که کوچکترین ذره یی ازین که چگونه انگلیس ها و روس ها، هردو بخاطر منافع خویش در منطقه، افغان ها را هم تجهیز میکردند و هم تمویل میکردند و از آنها منحیث وسیله نفوذ خویش در منطقه استفاده میکردند.
آیا گاهی فکر کرده اید در سه جنگ شما علیه انگلیس، شما را کی توسط سلاح و پول تجهیز میکرد؟
آیا گاهی فکر کرده اید که در زمان موجودیت قوای شوروی در افغانستان، این گروپ های مجاهدین را کی تجهیز و تمویل میکرد؟
آیا همین حالا دولت افغانستان و طالبان و داعش و دیگر گروپ های مسلح مخالف را کی تجهیز و تمویل میکند؟
پس از جنگ دوم جهانی و تجزیه قاره اروپا به دوبلاک شرق سوسیالستی و غرب کپیتالستی، هردو بلاک درصدد رقابت با یکدیگر از نظر نظامی و اقتصادی شدند و برای ضربه زدن به یکدیگر از دسایس جاسوسی و خبر پراگنی و مداخلات پنهانی در مقابل یکدیگر شدند.
آلمان شرق مجبور شد بخاطر جلوگیری از مداخلات غرب، دیوار برلین را احداث کند.
راکت های اتمی امریکا در خاک آلمان و راکت های اتمی شوروی در اروپای شرقی جابجا شدند.
هنگامی که امریکا میخواست راکت های اتمی خویش را در ترکیه که عضو پیمان ناتو و در همسایگی شوروی بود نصب کند، به عکس العمل شوروی مواجه شد و شوروی نیز میخواست راکت های خویش را در کیوبا در همسایگی امریکا نصب کند.
نزدیک بود که این عمل هردو طرف منجر به جنگ جهانی سوم شود، که بالاخره هردو طرف از نصب راکت هایشان در ترکیه و کیوبا منصرف شدند.
اما سیاست های توسعوی شان در مقابل یکدیگر تحت نام های انتقلاب های ملی و دموکراتیک و راه رشد غیر سرمایه داری در جهان از طرف شوروی ها و دموکراسی و آزادی و حقوق بشر وغیره از طرف غرب، همیش وجود داشت.
بعد از ختم موضوع راکت های کیوبا و ترکیه، ظاهرشاه یک سفر رسمی به واشنگتن داشت که با بسیار شان و شوکت از طرف جان کنیدی مورد استقبال قرار گرفت.
جان کنیدی که در رقابت با شوروی در فضای کیهان اعلان کرده بود که ظرف ده سال آینده ما فضا پیما همراه سرنشین به کره ماه میفرستیم، ده ها ملیارد دالر خرچ این پروگرام کرد و از طرف دیگر مصارف جنگ ویتنام نیز به آن اضافه شده بود و ایجاد سازمان اوپک و صادر کنندگان نفت نیز باعث قیمتی نفت شده بود، همه اینها باعث ایجاد پروبلم اقتصادی در امریکا شد و منجر به قتل او از طرف سی،آی،ای شد و بالاخره درسال ۱۹۶۹ یک فلم در یکی از ستدیو های هالیود ساخته شد که امریکا ادعا کرد که ما به کره ما رفتیم و چند توته سنگ را از دشت های نیوادا جمع کردند که این سنگ های مهتاب است.
زمانی که دانشمندان سنگ ها را دیدند که از مواد زمینی ساخته شده است، امریکایی ها ادعا کردند که چون چهار ملیارد سال قبل یک سیاره دیگر با زمین برخورد کرده است و مواد زمین و آن سیاره یکجا در دور کره زمین پاشان شده است و بعدآ این سنگ ها جمع شده اند و در دور زمین مهتاب را تشکیل کرده اند، ازین خاطر این مواد مشابه زمین هستند.
بعد از قتل جان کنیدی، در شوروی نیز تغیرات می آید و بریژنیف منشی عمومی کمیته مرکزی حزب مقرر میشود و او با سفری که با افغانستان داشت، از طرف ظاهر شاه سخت مورد استقبال قرار میگیرد و او به ظاهرشاه وعده کمک های اقتصادی میدهد و ظاهر شاه نیز در مقابل از آزادی احزاب و دموکراسی حمایت میکند و احزاب مختلف بشمول خلق و پرچم و اخوانی و شعله یی و غیره به فعالیت هایشان شروع میکنند و نظامیان افغان جهت آموزش به شوروی میروند و قوای مسلح افغانستان توسط شوروی تجهیز میشوند.
داود خان که از صدارت برطرف شده بود، با روابط نزدیک با حزب خلق و پرچم، پس از ده سال دوباره به قدرت میرسد.
در آغاز روابط داود خان با اعضای حزب خوب بود، اما آهسته آهسته روابط داود خان با اعضای حزب خراب شد و آنها را از دولت برطرف کرد.
با ایجاد اوپک و بلند رفتن قیمت نفت و بالا رفتن مصارف جنگی امریکا، دیگر پشتوانه طلا امریکا، کفایت مصارف او را نمیکرد و در نتیجه دیگر طلا معیار چاپ پول نبود، بلکه عواید نا خالص داخلی، بشمول تولیدات صنعتی و زراعتی و خدمات معیار چاپ پول بود.
این که در افغانستان یک نفر موی سر خود را با ده سنت امریکایی اصلاح میکرد و در امریکا با ده دالر، بنأ عواید ناخالص ملی افغانستان ده سنت حساب میشد و در امریکا ده دالر.
با ایجاد اوپک و بلند رفتن قیمت نفت عواید ایران و عربستان ازین مدرک زیاد شد و در سفری که او به ایران و عربستان داشت، هردو کشور به افغانستان قرضه های ملیارد دالری وعده دادند و خواهان پیشبرد پروژه های اقتصادی افغانستان توسط متخصصین غربی شدند.
داود خان که میخواست چند پروژه اقتصادی را در سمت شمال به متخصصین غربی بدهد، باعث تشویش شوروی شد و در ملاقاتی که برژنیف با داود خان داشت، از او خواست که او مخالف موجودیت متخصصین خارجی غربی در افغانستان نیست، اما از لحاظ امنیتی ما خواهان موجودیت آنها در سرحدات خود نیستیم، آنها میتوانند پروژه هایی را در جنوب و غرب کشور بگیرند.
اینجا بود که داود خان که تاریخ غبار را خوانده بود و قهرمانی های افغانها در سه جنگ در مقابل انگلیس ها پیش رویش مجسم شد، بدون آن که درک کند که این قهرمان ها توسط روسیه تزاری تمویل و تجهیز میشدند، دفعتآ اعصاب اش خراب میشود و مشت خود را محکم به میز میکوبد و به برژنیف میگوید که مردم افغانستان گرسنگی و مرگ را قبول دارند، اما باداری کس دیگر را نمی پذیرند، اما از چهل سال بدینسو هم گرسنگی را قبول کردند و هم مرگ را و هم باداری کشور های خارجی را.
بنأ کشور ها در سیاست میان یکدیگر با در نظر داشت مقام و موقف شان و با در نظر داشت منافع ملت شان برخورد میکنند، نه با برخورد احساساتی که سبب قتل و خونریزی میلیون ها هموطن شان شود.

>>>   خداوند باتمامی اعضای فامیلش غریق رحمت شان بگرداند آدم ترسو نبود تا اخرین قطره خون خود با رقیبان خود جنگیت روحش شاد باد
نظامی

>>>   محمدداود یک دیوانه خودخواه بود همه چیز را به خود وحزب خود میخواست قرار فرموده جناب شما که برنامه هایش با منطق اقتصادی لازم هم خوانی نداشت .
احمدازکابل

>>>   به محمد داؤد خان قهرمان بود، است و خواهد بود و هر وقت ضد افراط ګرايي بود. چپ و راست افراط کرا افغانستان را تباه کردند. داود افغانستان را از قرن هفدهم به قرن بيست آورد. افراطيون آن را واپس به قرن هفدهم بردن حال قضاوت به شما که داودخان قهرمان بود يا نه? به فکر من تمام صفات يک قهرمان را دارا و منحيث يک قهرمان دنياى فانى را با نور چشمانش وداع ګفت و درس عبرت تسليم نشدن به غير را، غيرت وهمت افغانى را به افغانها ى وطن دوست به ارمغان ګذاشت.

>>>   سلیمان لایق از طریق مخابره برای سربازان گفته بود :
داپرعون و وژنی ! ( این فرعون را بکشید)

>>>   محمد داود را باید بنام شهید بنامیم نه بنام تنهایی داود اولین رییس جمهور افغانستان ،او. شجاع بود با ایمان و. باغیرت بود صادق وباعزت بود اما یک پاینت منفی داشت که کمونستان خلقی وپرچمی را که مانند شیران درننده انتظار بلعیدن صید خودرا داشتندد و هر آن منتظر فرصت بودند تا به مقصد نزدیک شوند کمونستان همین خواص را داشت مانند. حیوانات درنده خود. را به داود خان نزدیک کرده بودند تا در وقت مساعد او را ببلعند و همین کار هم کردند. و اما داود خان مخالف با احزاب راستگرای اسلامی بود ،او تحت تاثیر تبلیغات کمونستان خلق وپرچم قرار داشت ،اما انسان آذاده با اراده و تسلیم شده به الله ورسولش بود.
عبدالله ریحان

>>>   تکبر و خودخواهی و قومگرایی و از خود راضی بودن تمام قدرت دولتی را بچنگ گرفتن داوود خان و عین خصلت داوود خان را داکتر غنی احمدزی دارا بوده و به عین رفتار داوود خان گرفتار است اینکار نه قهرمانی است و نه افتخار دارد بلکه هم بخودش و هم بکشور و مردم ضرر زیاد را در قبال دارد.

>>>   تازمانی که همه سیاستمدارن نخواهن دست ازقدرت طلبی برندارن وبه فکرمنافع ملی نباشن همیشه به هربهانه ای کشورهای دیگرازاین اب گل الوداستفاده میکنن وبه نفع خودشان ماهی میگیرن

درافغانستان جنگ برسردین نیست جنگ برسرقدرت است واین مردم هستن تاوان جنگ رامیدهن نه سیاستمداران
وعده ای ندان وجاهل جنگ را علیه دیگراقوام مشروع میدانن

اما نمیدانن که تمام اقوام به طورمساوی حق دارن دراین کشورسهم داشته باشن حالا چه دراموردولت چه اقتصادی وچه غیره

میلونها انسان اواره شد ایا ازیک قوم هستن خیر
هزاران نفرکشته شدن ایا ازیک قوم هستن خیر
هزاران زن بیوه شد هزاران کودک یتیم شد ایا ازیک قوم هستن خیر

حالا برنده واقعی کیست پشتون خیر
تاجیک خیر
ازبک خیرهزاره خیر
اما همه اقوام بازنده هستن
نه دینی ماند نه دنیای هردو راازدست دادیم منابع مان رادیگران غارت میکنن وفقط جنگ را خودمان تشدید میبخشیم
ای روستاییان جاهل ازخاب غفلت بیدار شویدتمام جنگ کشورراروستا نشینان رهبری میکنن
شهریاندعزیز ازخواب غفلتدبیدارشوید فقط دشمن شما روستاییان است دیگرانها رابه شهرها هم راه ندهید جمشیدی

>>>   Abdul Hai Khurasani
آقای حکمتیار، ما بی هویت هستیم که به تاریخ اسلام با تمدن خراسان هویت بخشیدیم یا تو بی هویت هستی که تمام تاریخ و هویت جعلی ات را مدیون امپراطوری تزاری روسیه و امپراطوری بریتانیا هستی ؟
ما بی هویت هستیم که ریشه فرهنگ و تمدن وهوبت مان از سپیده دم تاریخ اسطوره و مکتوب تا این دم در سپهر پنهاور مراکز علم و دانش می درخشد یا تو که تمام طول و عرض هویت جعلی ات را روانشاد عبدالحی حبیبی خداوند پته خزانه خلق کرده است؟
از عصبانیت حضرتعالی از نهضت احیاء مقدس خراسان فهمیده می شود که حق و عدالت در این خروش بی امان ورستاخیز عظیم متجلی و متبلور است.
اینکه می بینم یک رهبر بازمانده و مستأصل فراماسونری انجمن پیشاور از نهضت خراسان اینگونه عصبانی است که فحش می دهد،ثابت کنندهٔ این حقیقت می باشد که برای نخستین بار بعد از تأسیس افغانستان ( از عصر امیر عبدالرحمن خان ) ابتکار عمل را گفتمان خراسان از گفتمان افغانسیم ربوده است و مدعیان تاریخ جعلی در مقام دفاع برآمده اند.
آقای حکمتیار
نهضت احیاء خراسان مانند فاشیسم افغانی یک نهضت قومی نیست،بلکه یک نهضت تمدنی است و برای بازگشت به خویش و هویت اصیل خویش آغاز گردیده و حتی به شما نیز هویت می بخشد و حضرتعالی را از هویت جعلی به هویت تمدنی فرامی خواند.

>>>   علت اصلی عقب ماندگی افغانستان ، حاکمیت ۳۰۰ ساله رهبران قبیله ی پشتون تبار جمع دین زدگی مردم افغانستان است ؛ دیگردلایل بسیارکوچک و برامده از دوعلت اصلی اند .

>>>   چه طور وبه کدام شجاعت ومردانگی داخل بحث می شوید 40 سال است که کشور از دست شما فاشیست های نقاب پوش در خون وآتش می سوزد و هنوز هم شرم ندارید وبی شرمانه می آیند از دوره 300 ساله ننگین و شرم آور تان دفاع می کنید شما مردم بیگناه وجوانان وطن پرست را جوقه جوقه در زیر چوبه های دار و پلیگون های اطراف محبس پلچری خصوصا از اقوام غیر پشتون روان کردید وهنوز هم می خواهید که بازهم دوران های گذشته سیاه تان را تکرار کنید ولی حالا آن دوران سابق نیست مردم و جوانان اصیل ان سر زمین با مشت آهنین بر دهان کثیف تان می کوبد کوشش کن که ازین وظیفه جدیدت ( فیسبک چلوونکی حنیف اتمر) دست بکشی.

>>>   پیشرفت یک کشور ارتباط مستقیم به کسانی دارد که او کشور را رهبری و مدیریت می کنند پس برای من بگو که در این سه صدسال اخیر کی ها براین خاک حکومت کردند که نتیجه اش افغانستان امروزی است ؟
امان الله خان را قشرروشنفکر آنزمان که مشروطه خواهان نام داشتند از قبیل محمدولی خان درازی ، محمود طرزی و غیره مشوره میدانند و امان الله خان ساختند ولی متاسفانه امان الله خان به آنها پشت کرد ، قوم و قوم بازی کرد و بالاخره فرار را ترجیح داد .
لطفا یک مرتبه نامه محمدولی خان درازی را به امان الله خان بخوانید تا بدانید که این قوم پرستی ریشه در تاریخ دارد.
داود خان هم هرچه کرد قربانی پشتون ولی اش شد و همچنین داکترنجیب که می خواست کابل را تسلیم حکمتیار کند و خودش هم یک پشتوالی متعصب بود.

>>>   Saboor Raheel
درست و راست به خاطر نادرستی به کارگیری نام یک قوم در جایگاه صفت و منسوب باشندگان یک کشور است که می گوییم به جای نام قوم باید نام سرزمین صفت مردم ما شود.

آن مزدور مادرزاد و دایم العمر در راستای وظایف جدیدش باردیگر علیه عدالتخواهان و عاشقان آزادی و انسانیت در این سرزمین به یاوه سرایی پرداخته و سخن را به جایی رساند که می گوید حیوانات هم در این کشور تذکره ندارند.

دقیقاُ یاوه سرایی های این مزدور و مامور، دیگر هرگز هم معذور نیست، سبب می شود یک بار دیگر برجسته بسازیم که دلیل اصلی و برحق ما برای جدایی صفت انسان از حیوان است که ما مخالف به کارگیری «افغان» به عنوان شناسه ملی باشندگان افغانستان استیم.

مثلا کسی که از امریکاست و یا چیزی که منسوب به امریکاست امریکایی می گوییم؛‌
زن امریکایی
مرد امریکایی
خر امریکایی
سگ امریکایی
تکنولو‌ژی امریکایی
لجن و کثافت امریکایی

به همین ترتیب در مورد چینی و چاپانی و هندی و ایرانی نیز می شود چنین گفت. اما اگر این فورمول در مورد واژه افغان به کار ببریم چه می شود:‌

زن افغان
مردم افغان
خرافغان
سگ افغان
لجن افغان

به کارگیری این واژه برای نمایاندن انتساب به افغانستان از بنیاد،‌ از گرامر و از نگاه حقوق مردم که تحمیل نام یک قوم است نادرست، نابجا، مسخره و ریشخند.

باید علاوه کنم که چنین مسخره گی در صورت استفاده نام هر قوم دیگری می تواند درست باشد. اگر به جای افغان ما تاجیک و ازبیک و هزاره هم استفاده کنیم نادرستی و مسخره بودنش همان خواهد بود که به کارگیری افغان درین جایگاه به بار می آورد.

اینها را باید گفت تا پیروان این مزدور مادام العمر تصور نکنند که پیشوایش شان صاحب مغز و درایتی و درکی است. برای ما روشن است که او در خط وظیفه صحبت می کند. درست همان گونه که از اغاز کار سیاسی اش به فرمان آی اس آی سخن می گفت. امروز هم به فرمان غنی و برای پیشبرد برنامه های غنی و تیم فاشیست ارگ صحبت می کند.

از نظر من بهتر است راسا به رویارویی با ارگ و فاشیزم ادامه داد.

>>>   حبیب الله سقو وحبیب استالفی عیار هستند اما داود خان بد است !
اینست قضاوت شروپگساد !

>>>   ریحانه جان نگفتی. شما مثلی اینکه آنزمان آنجا حضور داشتید. .....نگو حالا اگر اززبان این وآن شنیده اید. سعی کن مطمئن شوید بعد بنویس کمی منصفانه صبحت بکن یک مسلمان باید واقعیت را بگويد. فقط یک چیزی که در ذهنم باقی مانده از دوران مکتب.متعلم صنف سوم مکتب بودم.بطرف مکتب روان بودم که دربین بازار یکنفر جوان که از اقوام پشتون بود ويکنفر غیری پشتون را با کارت به شهادت رساند درپیشی چشمان مردم درآن زمان تنها نفر بود که کشته شده بود سرتاسر شهر و ولایت ما را وحشت و ترس فراگرفته بود. تایک ماه خیلی بیمناک بود آن موقع پوليس آمد و این قاتل را با خودشان بردن بازداشت و زندانی کردند.همگي ميگفتن قاتل اعدام میشود.وبرعکس شد بعداز شش ماه از زندان آمد بیرون.چون بچه سرمایه دار بود و مهمتر از آن ازاقوام پشتون های دولت زهی بود.آزاد شد نصف مردمان شهر ما ازاینکه عدالت اجرا نشد.افسرده وروانی شده بودند حالا هم همان قاتل که سالخورده هم شده در کابل زندگی می کند.و قبل از آن در خارج از کشور.بسر می برد مدتی در پاکستان.بود ويک مدت در عربستان زندگی میکرد.گر چه پدر خدا بیامرز من هم از خان ها و سرشناسهای شهر ما بود.اما آدم باید واقعیت را بگويد.در آنزمان حق و حقوق انسان های ضعیف و فقیر بکلی پایمال میشد.بچه فقیر در مکتب دانش اش ازهمه بالا تر بود وازهوشي بالا برخوردار بود.فقط برای این که فقیر بود اول نمره صنف نمی شد.در ردیف پنجم و ششم قرار می گرفت.اول نمره.دوم نمره.3.4 برای بچه های که پدر شان خان و پول دار بود داده می شد.
(معلم غوث الدین

>>>   معلم صاحب غوث الدين ؛ از كدام زمان صحبت ميكني ؟ از دورهء شهيد سردار محمد داوود ؟! من در زمان داوود خان مرحوم ( كه بهشت برين نصيبش باد ! ) متعلم بودم. پدرم دوكاندار معمولي بود و با هيچ كسي شناخت هم نداشتيم . علاوتاً از نظر قومي نيز تعلقي به قوم شريف پشتون نداريم . اما... اما با اينهمه من در صنف خود اول نمره بودم. معلمان بزرگوار ما آنقدر شريف و مهربان و صادق بودند كه هيچگاهي ؛ هيچ ملحوظي را بجز لياقت شاگرد در نظر نداشتند. تازه صنف ششم را به پايان رسانده و صنف هفتم را آغاز كرده بودم. يك روز معاون صاحب مرا به ادارهء مكتب خواست. با كمي دلهره نزد شان رفتم . به من گفت : " بچيم ، خودت شش قطعه عكس و كاپي تذكره ات را برايم بيار ! " پرسيدم : معاون صاحب ؛ عكس ها و تذكره ام براي چه كاري ضرورت است ؟ گفت از طرف وزارت معارف ؛ بورسيهء تحصيلي امريكا براي شاگردان ممتاز در نظر گرفته شده است و از ما خواسته اند كه شاگردان واجد شرايط را با شهرت مكمل شان به ان وزارت ؛ معرفي بكنيم . خودت و چند اول نمرهء صنوف هفتم را به مركز معرفي و اسناد تان را هم به مركز ارسال ميكنيم. با كودتاي هفت ثور ٥٧ ، ان بورسيه ها لغو شدند اما خاطرهء شيرين ِپاك نفسي و صداقت معاون مكتب و شفافيت رژيم سردار داوود خان شهيد بعد از گذشت چهل سال هنوز در حافظه ام باقيست و به حق شان دعا ميكنم.
معلم صاحب ، تصور بكنيد كه حالا بورسيه هايي از طرف كدام كشوري براي شاگردان مكاتب ، تخصيص داده شود و از مسوولين مكاتب بخواهند كه واجدين شرايط را معرفي بكنند. چه واقع خواهد شد؟ اول اين بورسيه به داوطلبي و مزايده گذاشته ميشود و هر كه پول بيشتر داده بتواند حق اوليت دارد. در مرحلهء دوم از فاميل و اقارب نزديك " واجدان شرايط" را پيدا ميكنند. در قدم سوم ؛ كميشن كاران پارلمان ، رهبران جهادي و مسوولين دولتي و زورمندان و غيره ميكوشند كانديدا هاي خود را به اين بورسيه ها روان بكنند.
من با تمام احترامي كه به مسلك مقدس شما دارم ، فرمودهء شما را اصلاً قابل قبول نميدانم .

>>>   داود خان زیربنا های کشور را بنا نهاد و به صدها کارخانه ، اعماربند ها ، پوهنتون ها، استخراج معادن سمنت ، اعمار شفاخانه ها، اعمار سرک ها، توجه برای معارف ، انکشاف و بازسازی شهرها توجه باری زراعت ومالداری و هزاران پرژه بزرگ دیگر که تاکنون طرح های بزرگ آن در حال اجراء است . اما متاسفانه وطنفروشانی مانند کمونست ها از یک طرف و خود فروخته ای دیگر بنام مجاهد که از کلمه جهاد سوءاستفاده نموده و باعث ویرانی و شهادت هزاران جوان این کشور شدند . خدا وند همه این خود فروخته گان به عذابش گرفتارگرداند. کشور را ویران نمودند باعث توفق پیشرفت کشور شدند هزاران جوان این کشور بی سواد شدن . مجاهد نما ها به هزاران معلم این کشور را به شهادت رساند و باعث ویرانی هزاران مکلت شدند.
از سوی دیگر کسانیکه جیره خور ایران و پاکستان که دیروز مترسک های آن کشور ها بودند بنام استاد پوهنتون امروز خود را روشنفکر گفته و باعث نفاق وشقاق این ملت شده اند . اخر شما بجز تباهی این کشور چه به ارمغان آورده اید.شما نه مسلمانید و نه هم انسان حتی از حیوان پست ترید. حیوانها حتی در شب ها آرام دارند ولی این انسان های خود فروخته حتی در خواب هم بفکر ویرانی و نفاق و تعصب بین مردم هستند.
خدا از شما نگذره و بعذابش گرفتار تان کند.
اسماعیل هروی

>>>   نوشته هایی از این قبیل، علت اصلی عقب افتادگی این کشور است.

>>>   این را همگی قبول دارند انقلاب که در افغانستان بوقوع پیوست. تفکر شان با مردم مسلمان افغانستان سازگاری نداشت. ازنظری بنده اگر این انقلاب بدست صاحبان اصلی اش اداره میشد.باز هم کاری ما مردم افغانستان به این جاها کشیده نميشد افسوس که در بدنه انقلاب اشخاص کثیف.فاسد. جاسوس ووطنفروش جا گرفته بودند. همه چیز را به ویرانی مبدل نمودند. با ضربه زدن به خودی انقلاب.مردم ومملکت مفکوره پوچ خودرا به نمایش گذاشته بود مثلی حفیظ الله امین هم با شوروی دوست بود و هم جاسوس و تحصیل کرده آمریکا بود خیلی از جوانان تحصیل کرده که مخالف سیاست ها ومفکوره اش بوداز اجزاب و مخالفین خودش بود ازبین برد .و اعلام کرده بود.که دومیلیون.نفر برای حکومت داری من کافی است.بقیه باید کشته شوند. البته در مرحله دوم انقلاب خیلی تلاش کردند که حکومت ومملکت را به خواسته های مردم شهروندان که از طرف امین جنایت کار متضرر شده بود تنظیم و اداره شود .دیگر دیر شده بود چیزهای که از دست رفته بود امکان برگشت اش وجود نداشت.البته همان سرمایه داران خونخوار دراین گیرودار آرام ننشستن با تبلیغات زهرآگین خود که گویا اسلام درخطر است. دوباره ازاشخاص فقیر جوانان قریه و قشلاق های دوردست را برای منافع خودش استفاده کردن درصورت که خودشان باخانواده هایشان در بهترین جا های دنیا عيش و نوش میکردن
(سلطان محمد


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است