عقبگرد به قومیت و واپسگرایی به بدویت
آمدن و نيامدن دوستم آنقدر مهم نبود كه ما را به عقبگرد قومى و واپسگرايى بدوى وادار كند. قوميت پديده فیودالى است كه با معيارهاى مدرن و مدنى جوامع پيشرفته امروزى همخوانى ندارد 
تاریخ انتشار:   ۱۰:۳۰    ۱۳۹۷/۵/۲ کد خبر: 153020 منبع: پرینت

با مرور تاريخ كشورهاى پساجنگ كه بحران هاى عميق اجتماعى را تجربه نموده اند به وضوح مى بينيم كه ملت هاى آگاه و وطندوست با چشيدن طعم تلخ بحران و عبرت گرفتن از گذشته به همبستگى ملى رو آورده، وفاق ملى را تحكيم و كشورشان را بازسازى نموده اند كه در نهايت به رفاه، توسعه و شکوفايى نایل آمده اند.

اما ارمغان جنگ و بحران در كشور ما، از هم پاشيدن وحدت ملى، رشد افراطى ناسيوناليزم و استخوان شكنى شديد قومى است كه حالا به اوج و ابتذال خود رسيده است ما نه تنها موفق به عبور از اين معضل نشديم و گامى بسوى تطبيق پروسه دولت - ملت شدن برنداشتيم بلكه حضور جامعه جهانى كه می توانست ممد آن باشد نيز بر پيچيده تر ساختن آن انجاميد.

در حال حاضر عقبگرد به قوميت و واپسگرايى به بدويت سلامت كشور و حيات مردم ما را تهديد مى نمايد. اين پديده ناميمون بدون استثنا و به درجات متفاوت در تمام اقوام و در ميان عوام و خواص كشور ما رخنه نموده و رسوبات خودش را در لايه هاى تفكر آنها بجا گذاشته است كه دست هاى مرموز استخبارات خارجى و عوامل مشخص داخلى را آشكارا در عقب آن مي توان ديد.

رويدادهاى زنجيره ى اخير كه با ظاهر مطلوب سركوب زورمندان محلى اما در اصل تصفيه و تهديد ساير اقوام كه حتى اعتراض برادر غنى را هم در قبال داشت باعث طغيان غير قابل كنترل قوم ازبک شد در نتيجه اعتراضات پيگير هواداران دوستم، ارگ از موضع كاذب سركوب زورمندان محلى عقب نشسته ظاهرا دوستم با خروش قومش از تبعيدى 14 ماهه به كشور آمد و قيصارى از زندان به مهمانخانه منتقل شد.

ورود اينگونه دوستم به كشور و بالتبع در صحنه سياسى ظاهرا اين پيام مثبت را در اذهان تلقين نمود كه يک قوم مي تواند با ايستارگى به مطالباتشان دست يابند چنانچه ارگ به اين واقعيت اعتراف تلخ و ناخواسته نمود. دوستم زور قومش را به روى همه كشيد و در اولين سخنرانى در جمع هوادارانش از اين حركت قومى تجليل نمود و به تركتباران با زبان خودشان گفت كه اين را حفظ كنيد. فعالان مدنى و سياسى تاجيک و هزاره هم با نيش و كنايه ها به گوش رهبران قومى شان اقدامات مشابه را زمزمه نمودند.

من در مغايرت با تحليل هاى كليشه اى و ذوق زدگى هاى عاميانه بسيارى اين رويدادها را محكوم مى كنم و سازمان دهندگان دو طرف را كه عمدا اوضاع را اينگونه قومگرايانه شكل دادند مذمت مى كنم. آمدن و نيامدن دوستم آنقدر مهم نبود كه ما را به عقبگرد قومى و واپسگرايى بدوى وادار كند. قوميت پديده فیودالى است كه با معيارهاى مدرن و مدنى جوامع پيشرفته امروزى همخوانى ندارد تمام آنانيكه ابزار قومى را وسيله اى براى رسيدن به اهدافشان مى پندارند عقبگرا و واپسگرا اند كه به اين عصر و نسل تعلق ندارند. نسخه مُسَكن قوميت ما را به آينده سالم نمى رساند.

زين پس به وفور خواهيم ديد كه بسيارى از اين شيوه و مدل براى دستيابى به امتياز و يا تضعيف حريفشان استفاده خواهند نمود و به ابزار كارآمدى مبدل خواهد شد. بهتر بود ورود مجدد دوستم مبناى قومى به خود نمى گرفت و در مورد وى قانون تصميم مى گرفت اما ارگ نشينان مكار و مغرض تلاش دارند تا اوضاع را الى رسيدن انتخابات هاى پيشرو قومى تر سازند تا از اين طريق به حاكميت ناميمون و ننگينشان تداوم بخشند. چه آنانيكه پيروز قومى در اين صحنه اند و چه كسانى كه بازنده ى قومى در اين بازى ها اند، طراحان و گردانندگان آينده دردناكى به اين كشور اند نبايد به نتايج مقطعى و زودگذر اين رويدادها دلخوش نمود بلكه بايد به پیامدهاى ناگوارش در حال و آينده انديشيد.

اين نوع نگرش به حاكميت و يا مشاركت سياسى و قدرت ناشى از آن نه تنها زير ساخت ها و پايه هاى اساسى دولت سازى را در افغانستان متزلزل مى سازد بلكه وفاق ملى را آسيب جدى زده، زمينه مداخله خارجى و استبداد داخلى را مساعد نموده است افزون بر آن فرصت هاى مساعد و مناسبى را از مردم ما گرفته، ما را از كاروان پيشرفت و تمدن جهانى عقب نگهداشته است. تفوق طلبى و برترى جويى قومى، سمتى، زبانى و نژادى همواره باعث ايجاد شکاف عميق اجتماعى و عدم مشاركت ملى در جهت اعتلاى كشور بوده است.

زيرا به قول يكى از فعالان مدنى كشور آنچه مسلم است اينكه نقش كليدى عنصر قوميت در نظام سياسى، ماهيت دولت ها را در افغانستان قوم محور نموده، زمينه واگرايى را در ساختار نامتجانس اجتماعى كشور قوت بخشيده است ضمنا قوميت زدگى سياست، سايه سنگين و ناميمونش را در ساير عرصه هاى زندگى اجتماعى مردم تعميم بخشيده است از سوى ديگر تعارض اجتماعى بر مبناى قوميت كه توزيع غيرعادلانه قدرت ثمره اجتناب ناپذير آن است نه تنها مانع توسعه كشور گرديده بلكه به روند ملت سازى صدمه جبران ناپذيرى هم وارد نموده است.

مسلما وابستگى و نياز رهبران سياسى بر حمايت و پشتوانه قومى آنان را نه تنها دنباله رو بزرگان قومى ساخته بلكه ملزم به برخورد محافظه كارانه در قبال سنت ها و عنعنات كهنه و دست و پاگير قبيلوى كه نتيجتا مانع تخصصگرايى فردى و رويكرد تحولگراى اجتماعى است نموده. گرايش افراطى به منافع قومى موجب كمرنگ شدن مصالح ملى و به هدر رفتن قابليت و پتانسيل كل جامعه در مسير پويايى و شکوفايى بوده است.

يگانه راه و چاره ى رفع اين معضل و عبور از اين وضعيت مبارزه ى آگاهانه و روشمند روشنفكران هر قوم بر ضد شوونيزم قومى خودشان است. نه شعارهاى ميان تهى ملى و نه هم تایيد و تبریه خود و مقصر و متهم دانستن ديگران. اين راهكار خردمندانه و اثربخش می تواند ما را در رسيدن به وفاق ملى مدد رساند.

در جهان معاصر كه بنياد جوامع پيشرفته بر اساس ارزش هاى پذيرفته شده ى انسانى، حقوق شهروندى و معيارهاى مدرن و مدنى بنا يافته قومگرايى بعنوان پديده ى فرسوده و كلاسيک رنگ باخته و از محتوى عارى گرديده است اين واقعيت در كشور ما نيز بعنوان يک اصل ذهنى پذيرفته شده طوريكه روشنفكران تمام اقوام بر اين نكته اتفاق نظر دارند كه زمان حكومت هاى تک قومى همچون نسل دايناسورها منقرض گرديده است و اما آنچه تا هنوز لاينحل باقيمانده به كار بستن آن در فعل و انفعالات سياسى و عملى و مكانيزم وداع با قوميت و رفتن به سوى ملت شدن است.

محمد عارف منصوری


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
دولت
اقوام
روشنفکران
نظرات بینندگان:

>>>   Paryani
با دورد جناب داکتر گرامی!
تاریخ بی رحمانه در باره ی این فرمایه گان و خود فروخته گان همین حالا قضاوت اش را کرده است !!! زیرا ما و شما خود شاهد عینی کار کرد های این شمکپرستان زر دوست را بوده و استیم و می بینیم که این ها چه معامله های ننگینی را انجام داده اند و به اطمینان گفته میتوانم که ان روز دور نخواهد بود که نسل جوان و آگاه و عدالتخواه گریبان این فرومایه گان خیانتکار را بگیرند زیرا به هر توانی که میشود باید این خود فروخته گان را از سر راه ی عدالتخواهی برداشت و این دلقکان خود فروخته را باید در زباله دان تاریخ افگند!

>>>   آنچه که بایدنسل امروزی پس ازجنگ بایدجستجوکندهنوزخیلی دورترازآن قرارداریم وزمان زیادی رابایدوقف آن کردتاباپای جان به آن هدف رسید،وتلاشهای فراوان وخستگی ناپزیری رابه خرج دادتابه آن دست یافت،چیزی که نویسنده ی محترم یادآورشده البته آرزوی هرافغان پس ازجنگ داخلی کشورهای همسایه درافغانستان است ،دوران که جهنم رابخاطرمی آورد،امایک نکته رابایدیادآورشدکه هنوزدرافغانستان نه دولت آزادی داریم که ازدردمردم آگاه باشدوازسری دلسوزی به مردم خدمت نمایندونه مردم به آن شعورآگاهی رسیده که همدیگرپزیری رامانندکشورهای پیشرفته ومترقی بیاموزدوجواب هرگونه بی مهری حکومت وکسانیکه اکثراقومی میندیشندرانسبت به خودبی زدایدفرهنگ جامع ومترقی غیرقومی راجای گزین اقلیتهای قومی کندتااکثریت ملی به وجودآید،تاجای که دیده می شوددراقصانقاط افغانستان حتا به همدیگرپزیری قومی نرسیده منظورم عوام نیست حتی معلم که عهده دارسرنوشت فرزندان این کشوراست استاددانشگاه که فرهنگ ونبوغ ازآنجاسرچشمه میگیردمراکزهاآموزشگاهاجای فرهنگ وشخصیت سازی است که یک بعدعمده ازجامعه رتشکیل میدهند،اینهاهمان چیزهای است که گاه تحقیرتوهین وتبعیض قومی ازآنجاناشی میگرددیک استاددانشگاه بی خیال هرچیزشخص راباآدرس قومش تحقیرمیکند،

>>>   از برگه کریمی:
«ناقلین قندهاری الاصل فاریاب، عاملین جنگ و وحشت درشمال، امروز در کابل به تحریک ارگ خواهان محاکمه صاحب خانه، قوماندان قیصاری، شدند.
از آن نهال نامیمونی که امان الله فاشیست غرس کرده بود کرزی- احمدزی- طالب دارند بهره می‌برند.
پس بی دلیل نیست که اینها امان الله لاتی را "یگانه" قهرمان ملی خود می‌دانند.»
آری؛ این راست روزگار ماست!


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است