تاریخ انتشار: ۱۰:۰۹ ۱۳۹۷/۵/۳ | کد خبر: 153057 | منبع: | پرینت |
ارگ با همه توان و نیرو طالبان، داعش، حزب اسلامی و سایر گروه های مسلح را در چهارچوب یک برنامه راهبردی سنحیده شده در شمال کشور مستقر ساخته است. اینگونه برای باشندگان شمال بخاطر دفاع از جان و مال و ناموس شان راهی جز دفاع مسلحانه تا نابودی کامل این گروه های دهشت افکن نمانده است.
گزارش های رسیده از شمال گواه بر آن است که دسته های دفاع مردمی در حال تشکیل اند و در بسیاری از مناطق مردم تصمیم گرفته اند که زن و مرد و خرد و بزرگ مسلح شوند و خودشان امنیت خود را تامین نمایند زیرا دولت نه تنها از تامین امنیت شان عاجز است بلکه به قصد و عمد گروه های تروریست را به جان آنها می اندازد اینگونه مردم آخرین امیدهای خود را از دولت بریده اند.
از سوی دیگر به خطر افتادن قدرت به دست باندهای وابسته به پاکستان به رهبری حزب اسلامی با گذشت هر روز بالاتر می رود اینگونه باند مافیایی ارگ با تضعیف فزاینده نیروهای شمال خود را در معرض براندازی از سوی گروه های وابسته به پاکستان قرار داده است.
عزیز آریانفر
>>> این فق دزدان و غاصبان هستند که زوال قدرت خودرا میبینند و حال به هرطرف برای بی ثباتی کشور دست و پا میزنند، گاهی حرکت نارنجی و گاهی مسلح میشوند و گاهی هم هر کس را تحدید میکنند، شما خوب میددنید که ضیا مسعود یکی از حامیان دزدان سر گردنه به وضاحت گفت که این ماهستیم که در شمال میجنگیم
>>> تمام غیرپشتونها باید مصلح شون وبینی طالبان را به خاک بکشن وجلوی طالبان نوکررابگیرن وبه انها بفهمانن دیگران هم میتوانن سلاح دردست گیرن وبا ان ترس ووحشت به بارارن
>>> برای دولت چه آسان است،تفرقه انداختن در بین مردم مسلح شده.
همان طوری که رهبران شمال را با چوکی و مقام و پول و کرسی میخرد و طرفدار خود میکند،به همین منوال یک تعداد گروپ های مسلخ شده را نیز میخرد و با پول و چوکی و تطمیع طرفدار خود میکند و با دیگران جنگ می اندازد.
بدون آن که در مقابل آنها از داعش و طالبان کار بگیرد.
اولاً مردم شمال قصد خود را از رهبران فروخته شده که همه شان یک زمانی در پهلوی کرزی و اشرف غنی بودند ،بگیرند و آنها را به محکمه شخصی خود،نه محکمه دولتی بکشند و بعداً رهبر های دیگر برای خود انتخاب کنند و برایشان بگویند که در صورت معامله با دولت،مثل رهبران فروخته شده گذشته،محکمه صحرایی خواهند شد.بعداً در مقابل دولت و داعش و طالبان قیام کنند.
در غیر آنصورت همین آش است و همین کاسه.همین رهبران است و همین معامله.
>>> اگر ارگ چنین هدف شوم را ندارد پس چرا قیصاری که قوماندان پولیس قیصار بود و ساح خودش و افراد تحت امر اش سلاحهای دولتی و از جانب دولت برایشان داده شده و سد مستحکم در برابر ترورستان طالبان و داعشیان در منطقه تحت تسلط ساحه مسولیتشان بود قیصاری را بنام افراد مسلح غیر مسول با فریب جلسه امنیتی انرا گرفتار و بزندان امنیت ملی در شهر کابل میاندازند ام قوماندان قانت از قوماندانان گلبدین حکمتیار که نه وظیفه رسمی مانند قیصاری دارد و نه سلاح های ان دولتی است و تا دندان مسلح هم است در روز روشن مردم برای ادای نماز جمعه در داخل مسجد به خطبه نماز جمعه گوش داده بودند همین قوماندان قانت با افراد مسلح اش قصد کشتن ملای مسجد را داشت مردم نماز خوان که مانع کشتن ملای مسجد شان شد چندین تن از نماز گذاران را بشهادت رساند و چندین تن دیگر را زخمی کرد ازینکار خاینانه قوماندان قانت مردمتظاهرات دادخواهی را براه انداختند گلبدین حکمتیار ازین کار قوماندن قانت حمایت کردو ازادانه گشت و گذار میکند و جنایت انجام میدهد چرا ارگ دستور گرفتار و خلع سلاح ان خاین جنایت کار را در ولایت تخار نمیدهد اگر قوم پرستی و هدف شوم علیه مردمان غیر پشتون در جریان نیست .
>>> اين همه دروغ و شايعات است كسي مسلح نشده چون مجاهدين دولت اسلامي افغانستان و مردم شمال همه اسلحه خود را به هدايت مارشال فهيم به پروسه دي دي ار و پروسه داياگ تسليم نمودند تا به كار و غريبي مشغول شوند چون در چهار سال اول بعد از شكست طالبان توسط دولت مجاهدين همه افغانستان امن و امان بود و مردم سمت شمال دليلي براي نگهداري سلاح نميديدند و از جانب ديگر دولت را كه در راس ان كرزي و فهيم بود دولت ساخته شده توسط خود شان ميدانستند و با ان اعتماد داشتند. با مرگ مارشال فهيم كرزي دست باز پيدا كرد و شروع به مسلح نمودن پشتون ها و خلع قدرت تاجك و ازبك و هزاره و ترور بزرگان ايشان نمود و بعد از ختم دوره خودش اشرف غني را با تقلب ريس جمهور ساخت تا اين پروسه حذف غير پشتونها بيشتر ادامه پيدا كند . حالا هم مردم مسلح نشده و منتظر انتخابات بعدي اند. ولي اگر انتخابات بعدي هم مملو از تقلب باشد و كدام اشرف تقلبي ديگر را بخواهند ريس جمهور اعلان كنند ممكن است مردم اعتراض كنند ولي سلاح ندارند كه بجنگند .
>>> سلام دوستان خوبم اميدوارم هرجا كه باشين خوش باشين مقصير خود مردم ما هست چرا كه ما بايد با روسيه وارد جنگ نمشوديم امروز ما مردم داريم از بتبختياش لذت ميبريم روسيه دران زمان ب ساختار افغانستان ميپرداخت تا ب جنگ اين ما مجهادين بوديم كه از پاكستان دفاع كرديم در مقابل روسيه امروزه كشور ما تباع شده اما پاكستان داره لذتشو ميبره بايد ميذاشتيم روسيه در افغانستان پايگاه ميداشت تا دولت دكتر نجيب تقويت ميشد كه امروزه جلوه تروريستان پاكستاني گرفته ميشد كه اينقدر رنج عذاب نميكشيديم مردم ما تا كي اين بدبختارو تحمل كنه بنظر من بايد جلو فرزندامارا بيگيريم كه بايد تروريست شد ب پاكستان نرود روسيه صد درصد از امريكا بهترست براي مردم ما اگر ما با روسيه وترد جنگ نميشوديم الان حال اين نبود هم اقتصاد بهتر بود هم فرهنگ بهتر بود هم اهمينت بهتر بود..... تنها راه نجات افغانستان اينه كه روسيه راه در كنار خود داشته باشه تا بيتونه اهمينت را بياوره چون روسيه در پاكستان دسته بالارو دارد و ميتونه افغانستان رو نجات بده تا از روسيه خواسته شود اهمينت سراتاسري ب وجود بيايد بعد شروع ب بازسازي زيرساختا كند تا اين ملت رنج بده ما روي خوشي را ببيند فرهنگ سازي در جامعه مهم هست ما بايد كودكان حمايت جدي كنيم كه از درس و تعليم عقب نمانند دوم اولين كاري بايد انجام بيشه روي معادن افغانستان كارشود مردم ما ديگر نروند دنبال جنگ طالب داعش ... مردم از بيكاري ميفتن ب جان هم بخدا بايد روي گاز و نفت افغانستان كار كرده شود كه براي ميليونا جوان بيكار كار فراهم شود تا فكري ويراني وطن اين راهكار هاي هست دولت و مردم افغانستان انجام بده اند كشور از مشكلات ناشي در خواهد امد مردم ديگر مهاجر و پراكنده نمشود ما جوانان زيادي در جهان داريم كه هر كدام ميتوان افغانستان رو ب شكوفاي برساند جوانان تحصيل كرده و فوق العاده ما الان بهترين فرست را داريم كه افغانستان را ب سوي پيشرفت سوق دهيم بيايد يكبار ديگر ب تمام مسايل منطقه فكر كنيم افغانستان در منطقه چي جايگاي را داراست افغانستان ميتواند ب بهترين قطب تجارت تبديل شود چرا كه كشوري ما فوق العاده ثروتمند هست ميتواند مردم ما را از تمام بدبختيا نجات بده هر دوستي كه اين مقاله را ميخواند حتما جوان وطندوست من هست اروزي ابادي وطن را دارد در پايان يك شعر را ميگويم اينست كه (روزي مردي در جنگل تبر را برداشت رفت سمت درختهاي جنگل تن جنگل ها ب لرزه درامد مرد پرسيد چرا ميترسيد درختاها با گريه گفتن تبر دست تو جنسش از جنس ماست)يني بايد درخت رااز بچه گي تربيت سالم كرد كه امروزه بلاي جان ديگران نشود شما فكر ميكنيد طالب كي هست همه افغان هست اينا تربيت سالم جامعه نديدن ايست بدبختي ما تشكر كه حوصله ب خرج دادين جهان سپاس دوستان خوبم
>>> همسخن
قوت اتمر، غنی و استانکزی ناشی از ضعفهای لگام گسیختهی شماست؛
هنگامی که در مدیریت ضعفهای مان نا کام باشیم خیال میکنیم در پشت حریف ما رستم دست کشیده است- از قضا غنی معده ندارد، اتمر و استانکزی از پای آسیب دیده اند. تن و روان سالم جزء قدرت شخصی فاعل سیاسی است که متاسفانه این چهرههای بنام سیاسی محروم از نعمت صحت تن و روان اند. اما، چرا از این افراد در فضای مجازی فیسبوک و محافل سیاسی همچون فعال مایشاء یاد میکنند؟ هر اتفاقی که میافتد دست اتمر و استانکزی و غنی را دخیل میدانند- کم است بگویند دلیل گرمی هوای کابل غنی و اتمر و استانکزی است. سوگند میخورم همین آدمها ضعیفترین افراد جامعه اند. اما، ترس شما و وحشت پراکنی شما ناشی از تسلیم پذیری خودتان در برابر ضعفهای تان است. پدر تان را میکشند، فرزند و برادرتان را میکشند، خودتان را تبعید و منفک میکنند باز در برابر پول و یک چوکی پوشالی که ضعف شماست تسلیم میشوید بعد خیال میکنید آنها آدم خور اند. اگر این آدمان قوی و خطر ناک بودند حال مملکت جنین نبود. دست تان سالم، پای تان سالم، تن تان سالم ولی نفسهای تان که ضعیف است همچون مورچه شبنم را طوفان خیال میکنید.
>>> نام «افغانستان» از کجا آمده است؟
افغانستان , مکران و یا یکی از ولایات مکران بوده است.
سید محمد کاظم امام در توضیح بر کتاب روضات الجنات فی اوصاف مدینه الهرات، جلد دوم صفحه 111 می نویسد که: « افغانستان نام یک ناحیه ی کوهستانی است از استان مکران که از اقدم ازمنه در کتب تواریخ و جغرافیا به همین نام مذکور، موصوف و مشهور می باشد و در این عصر آن را پشتونستان می نامند که که از توابع ایالت سند و از اجزاء پاکستان کنونی می باشد.
سید محمد یعقوب هروی در تاریخ نامه ی هرات، نیز این واقعیت را می نمایاند که افغانستان یکی از ولایات مکران بوده است.
از متن جغرافیای تاریخ نامه هرات چنین استنباط می شود که مستنگ نام مرکز افغانستان است که شامل هیچ یک از سرزمین های کشور ما که امروز به نام « افغانستان» یاد می گردد، نمی شود. شهر مستنگ شامل دهات بسیاری بوده است چنانکه در حاشیهء کتاب تاریخ نامه هرات هم ذکر شده است که: شهر مستنگ یا مستنج را استخری و مقدسی هر دو در آثار خود اسم برده اند.
وقتی تاریخ خراسان بزرگ (افغانستان امروزی و ولایت خراسان ایران و جنوب ترکمنستان ) را بررسی نماییم طایفه ی افغان و طایفه افشار از اقوام پشتون بنا به روایت سه منبع اقدم، شاهنامه ی فردوسی، تاریخنامه ی هرات (تألیف سیف هروی) و روضةالصفا این طایفه مردمان شبرو، دزد، خونی و فتنه انگیز بوده اند، که البته این قلم این اوصاف را با وجود واقعیت آن در مورد یک طایفه بصورت کل موجه بهر حال واقعیت این است که افغان مردمان حوزه ی بلوچستان بوده و افغانستان یکی از ایالات سندو پنجاب بوده که مرکزش همان مستنگ میابشد که به گفته ی «مقدسی» دوهزار و دویست دهکده داشته است.
«البیرونی» هم مستنگ را مرکز افغانستان به شمار آورده و شامل حوزه ی «سند» می شمارد. واقعیت امر بنا بر ملاحضات تاریخی این است که این قبایل آنسوی مرز تورخم هستند .
زمانی که انگلیس ها بجای اعراب، علم تجاوز برمیدارند و طرف کشور های شرق، به ویژه هند، خراسان و پارس شمشیر استعمار از نیام بر می کشند در معاملات خویش از جمله مثلأ شاه شجاع را تربیه نموده و او را در کویته به حیث حاکم آنجا تحت تربیه خویش قرار میدهند.
در کتاب « بلوچ و بلوچستان – دوران تسلط انگلستان » نوشته شده: مستنگ و کویته به شاه شجاع داده شد، گویا این که انگلیسیان به اداره ی آن جا به نام وی ادامه دادند.
و حرف آخر:
همانگونه که در تاریخ از زمان کوشانیان تا به سلطنت امیر عبدالرحمن خان که کشور را «خراسان» می گفتند، اوغانیه در عصر امیر عبدالرحمن خان به کمک انگلیس دیگر خود را به پیچ و مهره هایی سیستم قدرت و جامعه تبدیل نمود که در اثر آن به پشتیبانی انگلیس و فتنه ی ایرانیان آن دوران توانستند نام «خراسان» را برای بی شخصیت و بی هویت نمودن جامعه ی ما در تاریخ از ما بگیرند.
بنأ به سراحت می توان گفت که نام «خراسان» یک نام بزرگ است که از زمان کوشانیان تا زمان امیر عبدالرحمن خان، چون آفتابی بر تارک سپهر کشور بود
>>> جانا بگـو که وعـده و پیمان ما چه شد
گل های سرخ باغ و گلستان ما چه شد
سوگ سیاوشان به خون عرب نشست
سیمرغ زال و رستم دستان ما چه شد
از نـوبهـار بلـخ خـزانی نمـانـده اسـت
جشن سـده و مهر زرافشان ما چه شد
مسلم وسیس وقارن ویعقـوب سیستان
حمـاســه بـزرگ خـراسـان ما چه شد
تندیـس هـای عـشـق خـدا را بسـوختند
غلغله شـهر و قصر نریمان ما چه شد
دار و نـدار عصر تمـدن بـه باد رفت
دودمان هـا و سلسله جنبان ما چه شد
از راه ابـریـشــم نـیـابی نـشــانــه ای
بافت هری و لعل بدخشـان ما چه شد
خاموش گشته بربط وقانون وارغنون
راگ وعراق وطبع غزلخوان ما چه شد
جام جم صداقـت عشـق و وفا شکست
ناهید و مهر و جذبه جانان ما چه شد
عشـق و شـراب حافظ و خیام شد کجا
آن های وهوی جنبش مستان ماچه شد
آواز مـولـوی ز خـراســان نشـد بلـنـد
شمس وسماع وشورنیستان ما چه شد
سیستان وغزنه غور و هریوا زیادرفت
گنجینه های دانش و عـرفان ما چه شد
جامی برفت و مکتب بهزاد شد خراب
فـرّ و شکوهِ طـرف خیابان ما چه شد
دل خسته ام زکینه و بغض ستمگران
انسانیت کجا شـد و وجدان ما چه شد
>>> نام افغان که اپگان مشتق شده اين را تقلبکار پته خزانه ساخته است. احمد شاه ابدالى که در هرات تولد 1722 شد از 16 سالگى در ارتش نادر افشار در مشهد پايتخت ايران که همزمان پايتخت خراسان بود . وى به عنوان سردار سپاه شاهى گزيده شد. پسر اش که نام نواده چنگيز يعنى تيمور نام داشت چشم را در مشهد به خراسان گذاشت.
احمد شاه ابدالى 1747 بعد از در گذشت شاهنشاه خود توسط يک نفر قزلباش نادرشاهى پادشاه خراسان بزرگ ناميده شد. و با تغير نام خود از ابدالى به درانى دولت و حکومت پشتونها را بنيادگزارى کرد. نام سلطنت اش درانى بود!
ولى نام مملکت و يا کشور افغانستان نبود. خى نامش چه بود?
"خراسان کيبر و مناطق وابسطه فرا رود" - (رود آمو و درشتى هاى وى بخوان - فراه رود نخوان چون رود در غرب است) فرق بين گرفتن قدرت دولت و تغير نام کشور را اوغان با فغ کرد دور.
ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺳﺎﺳﺎﻧﯿﺎﻥ کشور خور هنوز ايران ويا ارانشهر نام داشت.
بلى ... سمبول همه دوران ها از کاشغر تا به شام و از هند تا خجند. خورشيد در درفش امان خان نواسه عبدالرحمان خان براى مدتى درج بود.پدر نام افغانستان يک ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ بنام مونت استوارت الفنستون، 1779 – 1859. پيش از سال تاليف اين کتاب 1827 وچاپ آن نام افغانستان را در هيچ کتاب وهيچ نقشه اى دنيا ودر هيچ جغرافيه پيدا کرده نتوانستم.
البته که نام افغان بدين جهت منحوس است که از فغان گرفته شده است و معنى فرياد و داد و بيداد, غوغا. شور و مشغله . فغان که در وقت حادثه و بلایا نعره آوازهای بلند پی هم و درهم ، بانگ , هیاهو, هنگامه , واه ويلا و شکايت را مى دهد و اين نام ناشايسته براى پشتون هاى کشور زيبنده نيست.
تا هنوز شکر خدا و تشکر از حاکمان پشتون که کارت هويت بانام "افغان" توزیع نگرديده است.
دولت پشتون زنده باد! از توزیع تذکره ها جلوگیری با نام منحوس... جلوگیری کن
متعصبان زنده باد!
متعصبان از توزیع تذکره ها می کنند !
آزاد کن افغان از ستان
تا که خر آسان کند ستان
>>> زبان پهلوي هر کو شناسد
خراسان آن بُوَد کز وي خور آسد
خور آسد پهلوي باشد: خور آيد
عراق و پارس را خور زو برآيد
خراسان را بُوَد معني خورآيان
کجا از وي خور آيد سوي ايران
(ويس ورامين، ص128).قرن پنجم هجری
فخرالدین اسعد گرگانی
>>> زکرياي قزويني (در سدة هفتم.ه/ سيزدهم.م) «خراسان: سرزميني پهناور است. شرقش ماوراءالنهر، باخترش الجبال و شهرهاي مرکزش نيشابور و بلخ و مرو است» (آثار البلاد…، ص133).
حافظ ابرو (سدة نهم.ه/ پانزدهم.م): «صفت و صورت بلاد خراسان: خراسان نام مملکت است واين مملکت عرصة وسيع دارد. حدّ شرقي آن منبع آب آمويه و جبال بدخشان و کوههاي تخارستان و باميان و اعمال بلاد غزني وکابل، ماوراء جبال الغور که منبع هيرمند است. حدّ غربي آن بياباني که فاصله است ميان خوارزم و خراسان و حدود دَهستان و جرجان تا بحر خزر و بعضي از حدود قومس و بياباني که ميان خراسان و حدود قومس و ري افتاده است. حدّ شمالي خراسان منتهي ميشود به جيحون که آموی بر کنار آنست. و به جهت آن که گذر مشهور در زمان سلطنت سامانيان که تختگاه بخارا بوده، آن بوده است... آن طرف آب را بلاد ماوراءالنهر خوانند. جنوبي خراسان حدود سند است، کابل و غزني و اعمال سجستان تا آب آمويه، که تقريباً صد و پنجاه فرسنگ باشد»
(جغرافياي تاريخي خراسان، ص9).
>>> اصطخري: «ذکر اقليم خراسان: خراسان مشتمل است بر کوره و اين نام اقليم است. و آنچه محيط است به خراسان: شرقي خراسان نواحي سيستان و ديار هندوستان باشد... و غربي خراسان بيابان و نواحي گرگان... و شمالي خراسان ماوراءالنهر و بهري از بلاد ترکستان و خُتّل. و جنوبي خراسان بيابان پارس و قومس»
(مسالک و ممالک، ص 202).
>>> لسترنج (مستشرق انگليسي، 1854-1933) تقريباً با توجه به منابع فوق نوشته است: «خراسان در زبان قديم فارسي به معني خاور زمين است. اين اسم در اوائل قرون وسطي به طور کلي بر تمام ايالات اسلامي که در سمت خاور کوير لوت تا کوههاي هند واقع بودند اطلاق ميگرديد. و به اين ترتيب تمام بلاد ماوراءالنهر را در شمال خاوري، به استثناي سيستان و قهستان درجنوب، شامل ميگرديد... ولي بعدها اين حدود دقيقتر و کوچکتر گرديد... تا آنجا که از سمت شمال خاوري از رود جيحون به آن طرف را شامل نميشد. ولي همچنان تمام ارتفاعات ماوراي هرات را که اکنون قسمت شمال باختري افغانستان است، در برداشت.... ايالت خراسان در دورة اعراب، يعني قرون وسطي، به چهار قسمت يعني ربع تقسيم ميگرديد... کهعبارت بودنداز نيشابور و مرو و هرات و بلخ» (جغرافياي تاريخي سرزمينهاي خلافت شرقي، ص408).
>>> طاهر پشنون اسناد خراسان را برایت مینویسم تا ببینم باز هم خواستار گپ دروغ میشوی؟
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است