محمد محقق نباید فراموش کند که بخشی از حکومت است و از همین رو خود نیز در قبال فجایعی که در دوره ی "حکومت وحدت ملی" از مردم هزاره قربانی گرفته/میگیرد مسوول است | ||||
تاریخ انتشار: ۰۸:۴۸ ۱۳۹۷/۵/۲۱ | کد خبر: 153637 | منبع: | پرینت |
محمد محقق معاون دوم ریاست اجرایی اخیرا ادعا کرد که از بسیاری از مسایل بشمول همکاری دولت با داعش در جریان نیست و پرسش های تند و تیزی از حکومت کرد.
او می گوید: مساله چنارتو قره باغ خواجه میری و جنگ در داخل غزنی کجا است؟ نیروهای امنیتی و نیروهای هوایی که هر روز لاف می زنند؟ همه اینها سوال هایی است که مردم دارند.
معاون دوم ریاست اجرایی در پاسخی به این پرسش که بعنوان سهمدار حکومت وحدت ملی چه نقشی در مسایل جاری کشور دارد می گوید که از بسیاری برنامه های امنیتی حکومت بشمول همکاری با داعش در جریان نیست. وی می گوید: بسیاری مسایل است که ما در جریان نیستیم از جمله همکاری با داعش این مورد را نه پارلمان تصویب کرده نه شورای امنیت و نه هم در کابینه مطرح شده این همکاری قاچاقچی رقم است.
وی می افزاید: چه اولویت داشت که 250 داعشی از جوزجان به منطقه راحت آورده شد؟ چه قرابتی است میان داعش و حکومت؟ این همه سوال است.
پرسشهای اعتراضی محمد محقق پرسشهای محکم و موردی است. نفس وارد شدن چنین پرسشهایی از سوی محقق به آدرس بازیهای سیاسی_تباری یک خودکامه نامشروع چون اشرف غنی برای من ارزشمند و قابل استقبال است. چه این پرسشها فقط گپ محقق نیست. گپ من و امثال من نیز بوده/میباشد.
هیچ تردیدی ندارم که آنچه از محقق به آدرس سیاستهای حذف اندیشانه اشرف غنی مطرح شده است گپ و پرسش تمام جامعه هزاره و پرسش بخش بزرگ انسان غیر هزاره کشور نیز میباشد پرسش جامعه تاجیک، جامعه ازبیک و پرسش بخش قابل ملاحظهای از جامعه پشتون کشور چون همه مردم دیگر میدانند که سیاستهای اشتباه، شرورانه و حذف اندیشانه اشرف غنی در چهار سال گذشته افغانستان را از کجا به کجا سقوط داده است. و چه قربانیهای وحشتناک و کمر شکن را روی دست و روزگار مردم افغانستان گذاشته است.
اما از آنجا که محمد محقق بخشی از بدنه اصلی "حکومت وحدت ملی" میباشد برای من نفس چنین پرسشهای اعتراضی شان نمیتواند به معنی رفع مسوولیتهای محقق در قبال جامعه هزاره و در قبال مسوولیت رسمی شان در بدنه "حکومت وحدت ملی" باشد. چه بحران امنیتی_سیاسی که افغانستان و بویژه جامعه بیدفاع هزاره با آن مواجه است یک شبه اتفاق نیفتاده است. این بحران ویرانگر و شرایط نابسامان دستکم از هشت سال پیش شروع شده است و تاهنوز مرحله به مرحله بصورت بسیار دقیق، حساب شده و آگاهانه از سوی یک طیف شناخته شده و معلوم الحال از الیت سیاسی هژمونی خواه جامعه پشتون کشور به اجرا گذاشته شده/میشود.
واقعیت امر این است که سیاسیون هژمونیخواه جامعه پشتون پس از انتخابات 2009 و 2010 به این نتیجه رسیدند که اگر روند نضج گیری ثبات و دموکراسی نوپا در افغانستان را به بحران نکشانند حفظ سلطه تباری_هژمونیک شان بعنوان یک داعیه تاریخی متلاشی میشود و قدرت از انحصار تاریخی شان خارج میشود. شرح بیشتر این مساله بماند برای زمان دیگر حالا این فراز را از باب مقدمه برشمردم که چند کلمه حرف حساب را با جناب محمد محقق در میان بگذارم.
همانگونه که در آغاز گفتم نفس پرسشهای اعتراضی محقق به آدرس بازیهای سیاسی_تباری اشرف غنی قابل استقبال و قابل حمایت است اما از آنجا که محقق بخشی از "حکومت وحدت ملی" است سویه دیگر این پرسشهای برنده تند و تیز بر گلوگاه شخص محقق نیز نشسته است. محقق نباید فراموش کند که بخشی از حکومت است و از همینرو خود نیز در قبال فجایع که در دوره ی "حکومت وحدت ملی" از مردم هزاره قربانی گرفته/میگیرد مسوول است.
چه تلخ تر از این ممکن نیست که یک آدم هم بخشی از حکومت باشد و با چماق قدرت حکومتی به فرق مردمش بکوبد و هم در کرسی قدرت هرازگاهی بیاید آخ و وایلا مسخره آمیز سر بدهد و اشک تمساح بریزد و بلند بلند گپ اپوزیسونی برند و بغض شکایت بترکاند تلخ تر از این ممکن نیست. یکی از پرسشهای اساسی این است که چه چیز سبب شده است محقق همزمان که بر کرسی حکومتی تکیه زده هرازگاهی در صحبتهای رسانهای نسبت به سناریوهای فاجعه بار که از مردمش قربانی میگیرد اظهار بیخبری بکند؟
از نظر من پاسخ این است که محمد محقق، کریم خلیلی، سرور دانش و سایر کسانیکه پس از بابه مزاری در عرصه رهبری سیاسی جامعه هزاره حضور دارند آدمهای بیگانه با گفتمان قدرت و بی باور به مبارزات سیاسی معطوف به داعیه عبور از انحصار قدرت سیاسی در کشور اند برای همین حضور شان در میدان سیاست و سکانداری رهبری سیاسی به باج خواهی و امتیازگیریهای حقیرانه سیاسی خلاصه میشود.
از نظر من درد بزرگ جامعه هزاره پس از بابه مزاری این است که یاران بابه مزاری گفتمان قدرت را از برنامه و کارنامه سیاسی شان کنار گذاشته اند و به امتیاز گیری های حقیرانه و زر اندوزی های خانوادگی متوسل شده اند. هر سیاستمداری که با گفتمان قدرت میانه نداشته باشد و در میدان سیاست در پی امتیازگیریهای حقیرانه و زراندوزیهای خانوادگی باشد نتیجه اش نمیتواند چیزی غیر از سرنوشت خلیلیها، محققها و سرور دانشها باشد.
برای من کسیکه بر کرسی قدرت و حکومت حضور داشته باشد و امتیازهای نمایندگی سیاسی یک مردم را به جیب بزند اما از مسایل مهم و تاثیرگذار بر سرنوشت کشور و مردم اش اظهار بیخبری کند قابل بخشش و قابل احترام نیست. این بحث محقق و خلیلی ندارد. سرور دانش و داکتر رسول طالب ندارد محقق، مشت نمونه خروار از خورندگان امتیازهای باد آورده از خرمن بزرگ مبارزات بابه مزاری است. بابه مزاری برای من، سیما و قامت استوار گفتمان قدرت برخواسته از متن جامعه هزاره است گتمان قدرت نه امتیازگیریهای حقیرانه ای خانوادگی و شخصی. بگذریم.
درست است که محقق پرسشهای تند و تیز و اعتراضی به آدرس سیاستهای قومی_تباری غنی مطرح کرده است اما از متن مردم که به ماجرا نگاه کنیم تک تک این پرسشها از سوی مردم به آدرس محمد محقق نیز وارد است.
اینکه وقتی شما در کرسی حکومت حضور دارید و از مهم ترین برنامه ها و رویدادهای سیاسی و از سناریوهای فاجعه بار که هرازگاهی از مردمتان قربانی میگیرد خبر ندارید پس چه میکنید و ما شما را کجای دلمان بگذاریم؟
آصف آشنا
>>> جناب آشنا این قدر بابه مزاری بابه مزاری نگویید و روضه مزاری نخوانید چرا که مزاری این آدم ها را به عنوان سالاران حزب وحدت مطرح کرد و بر گرده مردم سوار کرد اینان همانند شما و امثال شما دست پروردگان مزاری اند پس هر چه این مردم می کشند بر می گردد به بابه چون بچه ها میراث دار بابه اند.
خانه از پای بست ویران است خواجه در فکر نقش ایوان است.
>>> هزاره ها فرصت طلب اند اراده ملی شان مرده است در قدرت اگر باشند فقط به قوم خود توجه دارند
>>> خود اقای اشنا یک معامله گر و ابن الوقت میباشد یک زمان خود این اقا سخنگوی اقای اتمر بود ولی زمانیکه کدام چوکی مهم را برایش نداد از سخنگویی استعفاء داد و دهن علیه اتمر باز کرد این ....خود هرگز متعهد به منافع ما مردم هزاره نبوده ونیست فقط و فقط برای چوکی خود مبارزه میکند
حسینی
>>> اگر کسی باسواد باشد معلومات داشته باشد وعدالت خواهی وحق طلبی شهید مزاری رادرک نکرده باشد. عقل ومغز آن ....
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است