تاریخ انتشار: ۱۳:۲۴ ۱۳۹۷/۵/۳۰ | کد خبر: 154001 | منبع: | پرینت |
>>> زنده باد ایسکریم هههههههههههه
>>> اسپین بولدک میدان سگ جنگی است
>>> Haroon Amirzada
فلسفه قربانی عید خونین "افغانیت"
فلسفه اسلامی عید قربان را هر مسلمان می داند و نیاز به تکرار آن نیست. اما فلسفه قربانی عید "افغانیت" را همه نمی دانند.
در فلسفه "افغانیت" بجای قربانی در راه خدا، مردم و وطن عزیزان ما مثل گوسفند در راه قدرت طلبی و جهالت قبیلوی قربانی میشوند و یا بخاطر کلید جنت ارگ همه هستی مادی و معنوی کشور برباد میشوند.
به گفته اشرف غنی،" فرزندان ما پارچه پارچه می شوند و خون آنها در سرک ها جاری میشود، این یک امتحان الهی است"
اما عید "افغانیت" تنها از عزیزان ما قربانی نمی گیرند، از فرهنگ، هویت و همه هستی مادی و معنوی و افتخارات ما نیز قربانی می گیرند.
عید "افغانیت" بجای بوی خون گوسفندان، بوی خون عزیزان ما می دهد. بوی خون همسایه ، هم شهری و هم وطن ما را می دهد. بوی تعفن طالب را می دهد.
عید "افغانیت" کشور را به مسلخگاه، کشتار گاه و قتلگاه تبدیل کرده است.
در عیدی "افغانیت" وجدان انسانیت مرده است.
این دیگر عید نیست. این دیگر مبارک هم نیست.
این عید نه در شریعت ما است، نه در آیین ما ونه در فرهنگ و اخلاق ما جای دارد.
عید آنست که با خود خوشی، سرور، مهر، محبت، همدردی و غم شریکی با همسایه، همشهری و هموطن بیاورد.
این چی عیدیست و در کدام آئین و فرهنگی است، که انسان تشنه خون انسان باشد؟
عید " افغانیت" صرف عید طالب، غنی و بی بی گل عیسوی است. این عید مسلمانان نیست.
اگر جای اشرف غنی طالب پرست بودم ، عید خونین افغانیت را، که هزاران هموطن در سوگ عزیزان شان
عزا دار اند بجای آتش بس با قاتلان مردم سه روز عزای ملی در کشور اعلام می کردم.
از طالبان وحشی بجای امتیاز دادن و آنها را فرزندان پشتون شمردن و بجای دعوت به آیس کریم خوردن می خواستم، که دست از انسان کشی و تباهی بکشند، در غیر آن آماده مرگ و نابودی باشند.
به جهان اسلام اعلام می کردم، که افغانستان عید ندارد. عید افغانستان در صلح است.
اما غنی سنگ دل اعتراف می کند، که" دل من مثل سنگ است، هیچ نوع
وحشت و تباهی بالای من کوچکترین تاثیری ندارد."
"تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی"
(سعدی)
>>> کاشکی سجده غنی را هم بنمایش میگذاشتی
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است