تاریخ انتشار: ۱۰:۳۷ ۱۳۹۷/۶/۳ | کد خبر: 154061 | منبع: | پرینت |
افغانستان نظام های متعدد شاهی، جمهوری، جمهوری دموکراتیک، اسلامی، امارت طالبی و رژیم به اصطلاح دموکراسی را تجربه کرده است اما همه این نظام ها یک مخرج مشترک به نام «نظام متمرکز» داشته که بر شالوده استبداد و خودکامگی پی ریزی شده و عدالت و آزادی قربانیان اصلی این ساختار متمرکز بوده که فقط چهره ها تعویض گردیده و ماهیت نظام همچنان دست نخورده باقی مانده است و هر حاکمیتی که با هرایدیالوژی که به قدرت رسیده است «ستم» را بعنوان اصل جدایی ناپذیر اقتدارشان اعمال کرده است.
اگر از زاویه ی دیگر دیده شود اصلا شکل نظام عوض شده ولی ماهیت استبدادی و انحصاری آن در این 300 سال همچنان سفت و محکم پابرجا بوده است. تغییر چهره ها هیچگاه به معنای تغییر نظام متمرکز نبوده و نمی باشد چنانچه همین اکنون احمدزی زیر نام دموکراسی از موضع اقتدار فاشیستی خود افغانستان را به سمت تباهی سوق می دهد.
عمده ترین پایگاه اقتدار او همین «نظام متمرکز» است. اگر فردا کرزی و یا داوودزی و یا هم کدام «زی» دیگر به قدرت برسد ساختار نظام متمرکز از لحاظ ماهیت خود آنها را به دیکتاتوران زمان خود تبدیل می کند ولو چهره های غیرپشتونی در چهارچوب همین نظام به قدرت برسند آنها نیز به مستبدترین چهره ها تبدیل می شوند زیرا نظام متمرکز خود مستبد پرور و خصم عدالت و آزادی است بنابراین نباید به انتخابات و هیاهوی دموکراسی فریفته شد تا وقتیکه این نظام متمرکز چند قرنه از ریشه واژگون نشود و بجای آن نظام عدالت محور فدرالی حاکم نگردد.
ما همیشه با چنین دیکتاتوران تاریخی سروکار خواهیم داشت که حتی برای حفظ نظام متمرکز با وحشی ترین تروریست ها آتش بس یک جانبه اعلان می نماید چون برای «زی های فاشیست» حفظ نظام مهم است نه ماندن و یا کنار رفتن خودشان از سمت های اقتدارمند؛ عمده ترین حساسیت حاکمان فاشیست افغان در قبال «نظام فدرالی» در این است که ماهیت و فلسفه وجودی چنین نظامی بر تکثیر قدرت و عدالت استوار بوده و این خودش چالش بزرگی برای کسانی است که همه کشور را ملک مطلق خود دانسته و تبارهای دیگر را به چشم برده و نوکر نگاه می کنند.
بارها این سوال مطرح می شود که « این همه انتقاد می کنید ولی راه رهایی از بن بست را ارایه نمی کنید؟» راه رهایی تغییر رادیکال نظام متمرکز و استقرار نظام فدرالی در افغانستان است که همه می توانند مطابق به قانون از ظرفیت های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود بهره گیرند و حق شهروندی، دموکراسی و عدالت اجتماعی تنها در جمهوری فدرال می تواند تامین شود و امروز بزرگترین کشورهای جهان و در واقع نیمی از دنیا با چنین نظام انسانی اداره می شود.
این را هم باید گفت که نظام فدرالی به گفتمان ملی کشور ما تبدیل خواهد شد چون فدرالیست های افغانستان در این راه با عزم استوار و ایمان راسخ به عدالت می خواهند که برای روشنگری و توجه دهی اذهان جمعی به اهمیت و مزیت چنین نظام ارزشی انسجام تاریخی شان را پی ریزی نمایند.
علی تقوایی
>>> Abdul Hai Khurasani
رجز خوانی غرزی لایق در دفاع از هویت جعلی و تحریف تاریخ رسمی فاشیسم افغانی،اهانت کوچه بازاری و گستاخی اوباشانه به نهضت مقدس احیاء خراسان .
از عصبانیت و هتاکی تمام اضلاع فاشیسم قبیله مشخص است که نهضت احیاء خراسان خواب از چشمان شان ربوده و جام بلورین و رویایی تثبیت افغانیسم را فروریخته است.
افغان ها/ پشتون ها، که می دانند از تأسیس این هویت سیاسی (از عصر امیرعبدالرحمن خان تا امروز)دستاوردی جز رنج و سیاه بختی و تیره روزی ارمغانی برای این کشور ماتمزده نداشته اند، در کمال حماقت و توهم زدگی مفرط سعی می نمایند تا دوران احمدشاه ابدالی آخرین فرمانروای ایرانشهر و خراسان را در تاریخ جعلی هویت سیاسی افغانستان گره بزنند تا نمدی آبرومندی از کارخانهٔ جعل تاریخ به دست بیاورند.
دروغ شاخدار و احمقانهٔ دیگر فاشیسم افغانی اهانت بزرگ به سپهسالار قندهار؛ شاهزاده میرویس بخارایی می باشد که در عصر او قندهار یکی استان های مهم امپراطوری صفوی بود و ظهور میرویس نه به عنوان یک شهروند افغانی، بلکه به عنوان یک سردار و سپهسالار ایرانی و به خصوص خراسانی در برابر ظلم و فساد حاکم قیام نمود.
جاعلان تاریخ و هویت در کمال دیده درایی،هویت افغانی را که صفت و نام یک قبیله در ماورای کوه سلیمان بوده را فراقومی و ملی می دانند و در اوج گستاخی تمدن خراسانی را قومی تعریف می نمایند، در حالیکه تمدن خراسانی معرف هویت جمعی بیش از یک صد خرده هویت قومی و فرهنگی می باشد.
خراسان،یعنی هویت یک تمدن، عظمت یک تاریخ ، عزت یک سرزمین و افتخار تمام اقوام و فرهنگ ها.
فاشیسم افغانی در هر هویت سیاسی و ائدیولوژیک که ظهور نموده، در یک استراتیژی وحدت نظر و اتحاد عمل داشته است و آن تثبیت افغانیسم و تحریف تاریخ و جعل هویت بوده است.
از امان الله خان (ظاهراً سیکولار و مدرن گرفته) تا حکمتیار (اخوانی و نهضتی )و از ترکی و سلیمان لایق تا پدر خوانده مافیا حامد کرزی، همگی یک هدف بنیادین و راهبردی را تعقیب نموده و می نمایند و آن چیزی نیست جز ؛ تضمین و تثبیت اقتدار سیاسی افغانیسم ،تحریف و نگارش هویت و تاریخ جعلی در تمام ابعاد و اضلاع ملی و منطقه یی کشور .
توهم ایجاد هویت افغانی و تحریف تاریخ جعلی،به هویت های سیاسی منطقه از جمله ایران، این فرصت استثنایی را داده است تا تمام تاریخ اساطیریو مکتوب و حتی تمدن خراسان را به نفع خودجعل و مصادره نماید.
چگونه است که شما مهاجران کوه سلیمان حق دارید، تاریخ ، هویت ، جغرافیا و زبان را تغییر بدهید و اما ساکنان اصلی خراسان مقدس حق نداشته باشند در جهت احیاء و تثبیت اقتدار ،هویت ،فرهنگ و تمدن خود گام بردارند؟
بیاد داشته باشید که این سرزمین قبل از آنکه شاهنشاه غزنین به شما اجازه مهاجرت در سرزمین های پهناور خراسان را بدهد و قبل از آنکه امیر عبدالرحمن خان براساس ضرورت استراتیژیک امپراطوری های روسیه تزاری و بریتانیای کبیر ،بر تخت فرمانروای کشور حایل تکیه بزند، دانشگاه علم و مدرسهی تمدن بود.
اگر شما اهل دروغ و فریب و نیرنگ نیستید، چرا به جای اینکه مانند اوباشان عربده بکشید و فحش نامه سیاه کنید، حاضر به مناظره نیستید؟
حرف ما روشن و صریح است :
افغانستان نام جعلی است.
تاریخ افغانستان جعلی است .
هویت ملی افغانستان جعلی است .
شما یعنی تمام پشتونها/ افغانها بیش از سی درصد کشور را تشکیل نمی دهید ، پس ادعای اکثریت یک دروغ بزرگ است.
اینجا سرزمین خراسان است و ما برنامه ای ریفرندوم برای انتخاب خراسان و افغانستان را در چشم انداز آینده داریم.
زبان ملی خراسان ربان فارسی است و زبان فارسی یک زبان فراقومی و تمدنی می باشد.
سیستم متمرکز ریاستی، ارمغانی جز تثبیت فاشیسم افغانی، عدم توسعه نامتوازن و فقدان تقسیم عادلانه ثروت،نداشته است.
هر شهروند و جریان سیاسی افغانستان،حق دارد در باره همه چیز؛ نام ،تاریخ،نوع نظام،تفکر سیاسی،دین،مذهب و هویت نظر و تفکر خود را آزادانه بیان نماید و هیچ محدودیتی جز تخطی از حق دیگران نیست.
چه تیورسین های فاشیسم افغانی مانند؛ آقای سلیمان لایق، قصاب کابل حکمتیار و متفکر ساکن ارگ کابل، بپذیرند یا نه ؟ ما امروز در سطح کشور دو گفتمان داریم :
گفتمان قومی و فاشیسم افغانی
گفتمان تمدنی و فراقومی خراسانی
پس بهتراست به جای عربده کشی های احمقانه و فحش نامه و چرندیات، به منطق دموکراتیک بحث و رویکرد به دموکراسی به عنوان یک تفکر تعهد داشته باشید.
یادداشت
لینک نوشته آقای غرزی لایق در کامنت نخست در اختیار شماست .
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است