از بحران اجتماعی آمریکا تا ظهور فاشیسم در افغانستان
 
تاریخ انتشار:   ۰۹:۳۹    ۱۳۹۷/۶/۸ کد خبر: 154212 منبع: پرینت

با خواندن كتاب "زوال و نظم سياسی" فوكوياما در اين چند روز و مطالعه "سامان سياسی در جوامع دستخوش تغيير" هانتينگتون در گذشته به اين نتيجه رسيده ام كه ظهور تماميت خواهان مثل اشرف غنی و خليلزاد در افغانستان يک امر تصادفي نيست بلکه ريشه در بحران علوم اجتماعي در آمريكا دارد.

اگر فوكوياما و هانتينگتون را دو بزرگترين و اثرگذارترين انديشمندان سياست در آمريكا بدانيم تاكيد اينها اين است كه ايجاد يک دولت مقتدر و كارآمد مقدم بر توزيع قدرت و محدودسازی دولت و دموكراتيزاسيون است. در نخست بايد دولتي ايجاد شود تا سپس قدرتش را محدود بسازيم.

از آنجاييكه آمريكا در 17 سال اخير حرف نخست را زده/می زند اين طرز تفكر برای كشور ما چند پيامد داشته است:
1) تصويب يک قانون اساسی كه همه تخم ها را در يک سبد گذاشته و قدرت دولتی را ملک طلق رييس جمهوري تعريف كرده است: نظام متمركز.
2) بی مهری نسبت به فرايندهای دموكراتيک و خروج دموكراتيزاسيون كشور از برنامه آمريكا در سال 2006.
3) حمايت از گروه هايی كه قدرت سياسی را متمركز می خواهند و خواهان حذف و طرد ساير اقوام و جناح ها از قدرت هستند.

نظام سياسی آمريكا يک ليبرال دموكراسی است. از بزرگترين افتخارات اين كشور يكی هم مبارزه عليه نازيسم و نژادپرستی هيتلر می باشد. اگر می بينيد كه در افغانستان از امكانات اين بزرگترين ليبرال دموكراسی دنيا چند فاشيست و تماميتخواه استفاده می كنند عيب را بايد در اين تفكر جست. بحران علوم اجتماعی در آمريكا كشور ما را بحرانی ساخته است.

البته اين را نيز بايد افزود كه آمريكا يک كليت يكپارچه كه فقط در نظريات هانتينگتون و فوكوياما خلاصه شود نظريات دگرانديشانه بسياری در دانشگاه های آمريكا وجود دارد اما آنچه به سياست خارجی آمريكا راه پيدا كرده و به مبنای تصميمگيری تبديل شده است همين نظريه است.

عبدالشهید ثاقب


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
بحران
علوم اجتماعی
آمریکا
فاشیسم
نظرات بینندگان:


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است