تاریخ انتشار: ۰۷:۰۴ ۱۳۹۷/۶/۱۴ | کد خبر: 154342 | منبع: | پرینت |
مورخ آلمانی: اگر اسلام نمیبود، دانش و دانشگاه امروزی وجود نمیداشت.
در روزگاری که اسلامهراسی در سطح اروپا رو به گسترش است، برند روک مؤرخ آلمانی نگاه متفاوتی به دین اسلام دارد. او به این باور است که اسلام مانند ادیان مسیحیت و یهودیت به آلمان و به اروپا تعلق دارد.
برند روک مؤرخ آلمانی از دانشگاه شهر زوریخ سویس در مورد امکان اصلاحات سریع در اسلام تردید دارد. او در مصاحبه ای با خبرگزاری کلیسای کاتولیک (کی.ان.ای) در زوریخ میگوید مشکل اصلی در ایجاد اصلاحات در اسلام این است که در این دین یک مقام تعلیمی واحد و با صلاحیت که بتواند تغییری ایجاد کند، وجود ندارد. او همزمان کشور های اروپایی را تشویق می کند که در های خود را به روی مسلمانان باز کنند. به قول وی اروپا در طول تاریخ همواره از افکار متنوع مسلمانان بهره مند شده است. مصاحبه کامل را بخوانید:
کی.ان.ای: آقای پروفیسور روک، تیلو زاراسین (نویسنده و سیاستمدار پیشین آلمانی) در کتاب جدید خود از ضعف و پس ماندگی فرهنگی اسلام سخن میگوید. شما در این مورد چه نظر دارید؟
برند روک: جهان اسلام از قرن هشتم تا دوازدهم میلادی نسبت به اروپای لاتین به مراتب برتری داشت. مسلمانان عرب نوشته های افلاطون و ارسطو را به اروپا آوردند. ابو علی ابن سینا عرصه طبابت را به گونه چشمگیری تکامل داد. محمد بن رشد (فیلسوف نامدار عربی) از اندلس اسپانیا در مورد تقریباً هر اثر ارسطو توضیحاتی نوشته است. تصویر او حتی در اثر رافائل (نقاش معروف ایتالیای در اوج عصر رنسانس) که در سال ۱۵۱۰ زیر نام "مکتب آتن" برای واتیکان روی دیوار و سقف نقاشی کرده بود، جاودانه شده است. این خود نشان میدهد که جهان مسیحیت به محمد بن رشد تا چه حدی ارزش قایل بود.
کی.ان.ای: اغلب چنین استدلال میشود که عرب ها گویا تنها واسطه های بوده اند که این دانش را از هند و یونان انتقال میدادند...
برند روک: چنین ادعایی اساس ندارد. عرب ها، چه فلسفه و طب و چه هم عرصه های نجوم، ریاضی و فزیک نور را همیشه به گونه سیستماتیک انکشاف داده اند. این مسأله به ویژه در مورد مراکز علم و دانش مثل بغداد و یا جنوب اسپانیا صدق میکند. کتابخانه ها در این مراکز چندین مرتبه بزرگتر از کتابخانه های کلیسا ها و صومعه ها در اروپای مسیحی بوده است. اگر اسلام نمی بود، هیچ دانشگاه، هیچ شیوه تعلیمی مسیحی (قرون وسطی) و هیچ علم و دانشی در شکل امروزی آن وجود نمیداشت.
تصویر خیالی ابوعلی سینای بلخی، طبیب، منجم، ریاضیدان، فزیکدان، کیمیادان، شاعر و فیلسوف قرن دهم میلادی.
کی.ان.ای: پس چرا چنین پیشرفت عالی ناگهان متوقف گردید؟
برند روک: دانشمندان از سالها به این طرف در این مورد بحث میکنند. یکی از عواملی که یقیناً نقش داشته، این بوده است که مراکز روحانی (اسلامی) در اندلس در جنوب اسپانیا و همچنان در بینالنهرین در نتیجه جنگ ها برای بازپس گیری اندلس و تجاوز مغول هااز بین رفتند. از آن پس مسلمانان دیگر قادر نشدند که یک سیستم علمی خودشان را رشد و انکشاف بدهند.
کی.ان.ای: آیا یک سخت گیری مذهبی سبب این عدم توانایی شد؟
برند روک: در این امر خود دین مستقیماً تعیین کننده نیست. در کتاب انجیل نیز فانتزی های نابودی و پاکیزگی وجود دارد که در تقابل با اندیشه های منتقدان و دگراندیشان قرار میگیرند. بیشتر از همه این مهم است که این متون در دست چه کسانی قرار دارند و آنها در امور روزمره چه قدرتی دارند.
کی.ان.ای: منظور شما از این سخن چیست؟
برند روک: در اروپای مسیحی، نیروهای مخالف دین از قرون وسطی به این طرف هرچه بیشتر قوی میشوند. دولت و کلیسا از هم جدا ساخته شدند، دانشمندان دیدگاه خود را انکشاف دادند، و همچنان در داخل خود مسیحیت جریان ها و سنت های فکری کاملاً متفاوتی وجود داشت. اما در جهان اسلام برعکس قدرت سیاسی و دین در پیوند بسیار نزدیک باقی ماندند. قدرتمندان از پژوهش ها و مفکوره های عامه حمایت نکردند و گاهی حتی مانع آن شدند. حتی به چاپ رساندن قرآن ممنوع قرار داده شده بود.
کی.ان.ای: در اروپا نیز برخی از عرصه های علمی ممنوع شده بود...
برند روک: اما راه های بیشتر برون رفت وجود داشت. طور مثال اگر یک نقاش و یا دانشمند در یک شهر با تهدید مواجه میشد، میتوانست به شهر دیگری برود. به ایتالیا بنگرید، به شهر های روم، فلورنس، میلان و ونیز. تنها رقابت میان این شهر ها کافی بود که تا این حد تنوع بین شان پدید آید. در آنجا همچنان جوامع آگاه مدنی و همچنان فرهنگ های گوناگون علم و دانش ایجاد گردیدند، که بیشتر از پیش راه را به جهان باز کردند.
کی.ان.ای: آیا از نظر شما جهان اسلام خواهد توانست به ابعاد پیشین برگردد؟ چه کاری در این راستا باید انجام داده شود؟
برند روک: من در این مورد بسیار تردید دارم. اروپای لاتین برای همچو هدفی به قرن ها نیاز داشت. و رسیدن به این هدف قربانی های زیادی به همراه داشت. کافیست که به ویرانی های جنگ سی ساله فکر شود، جنگی که در نهایت به سکولاریسم و همچنان مهار شدن دین منجر گردید. اما در این رابطه اسلام طور مثال نسبت به کلیسای کاتولیک، ساختار کاملاً دیگری دارد. در دین اسلام هیچ یک مقام تعلیمی واحد و با صلاحیت، که بتواند تغییری ایجاد کند، وجود ندارد. هر امام خودش صلاحیت تدریس دارد. از همین رو وارد کردن یک تغییر در ساختار اسلامی بسیار دشوار است.
کی.ان.ای: زاراسین در کتاب خود از یک تهدید خصمانه تصرف اروپا توسط مسلمانان سخن میگوید. به این ترتیب به ترسی که در گذشته های دور وجود داشت، اشاره میشود...
برند روک: ترس از تهاجم ترکیه (عثمانی) واقعاً اثراتی در اروپا بجا مانده است. چونکه ترک ها در سال ۱۶۸۳ به دروازه های ویانا رسیده بودند. اما باید یادآور شد که در آن زمان مسأله تنها برسر ترویج دین نه، بلکه بر سر سیاست قدرت عظیم ترک ها بود. در جبهات همیشه دین تعیین کننده نبود، چنانچه قدرت های مسیحی در کل با ترک ها همکاری میکردند تا رقبای خود را تضعیف کنند.
کی.ان.ای: اما این سناریوی تهدید چرا ظاهراً تا کنون قابل استفاده است؟ چرا زاراسین میتواند با این سناریو بازی کند؟
برند روک: به نظر من این ارتباط میگیرد به اینکه ما در عصری زندگی میکنیم که در آن مفکوره ها و آرمان های بزرگ وجود ندارد. بسیاری از انسانها خواستار وضاحت و وابستگی های روشن هستند. هویت های مذهبی مفهوم خود را از دست داده اند، اختلاف میان کاپیتالیسم و کمونیسم دیگر ابزارسازی نمیشود و ملیگرایی مدت طولانی هواخواه نداشت. و اروپا برای اکثریت شهروندانش به یک نماد بیوروکراسی و مذاکرات خسته کننده برای رسیدن به یک سازش مبدل شده است. در همچو وضعیتی میتوان از اسلام به عنوان یک تصویر خصمانه ابزارسازی کرد؛ بدین منظور نمونه های قدیمی تاریخی سودمند واقع میگردند.
کی.ان.ای: روی این سوال تا حال بحث های زیادی صورت گرفته است: آیا اسلام به آلمان و اروپا تعلق دارد؟
برند روک: طبعاً. اسلام، مانند یهودیت و بودیسم (به آلمان و اروپا) تعلق دارد. اروپا همواره از مفکوره های متنوع اسلام بهره مند شده و جریانات و دانش های جدید را با آن مدغم کرده است. افزون بر آن مسأله بر سر دین اسلام نیست، بلکه این گروه ها هستند که مطرح بحث اند. و اکثریت مسلمان های که در کشور ما زندگی میکنند، انسان های معمولی و بیغرضی اند که ما می توانیم از تجارب زندگی و ارزش های آنها بسیار سود ببریم.
گل امیری
>>> به همین سبب حالا همه مسلمانان به اروپا میروند ،هرکسی کودورماند ازاصل خویش ،
دانش ودنشگاه امروزی ازیرکت اسلام است به همین دلیل کشورهای اسلامی واولتراز همه عربی پیشرفته ترین کشورهای جهان استند ، درکشورهای اروپائی وامریکائی هرج ومرج است ، برعس درکشورهای اسلامی نظم عالی برخورداراست مثلا درکشورهای امریکائی واروپائی همه ساله سروصدای انتخابات است رفتن یکی وآمدن دیگری ، اما درکشورهای اسلامی هرکسی قدرت را گرفت دیگر تازنده باشد در راس قدرت است واگر کشته شد یا فوت کرد قدرت میراثی وبه فرزندش میرسد نوع حکومتش مهم نیست هرچه باشد خواه جمهوری خواه شاهی دراثل همه سلطنت مطلقه است ،
درکشورهای غربی بی ادبی بی احترامی مروج است مثلا یک جاروکش میتواند از رئیس جمهور امریکا انتقاد کند ونظرش را درمورد ابراز نماید اما درکشورهای اسلامی نظم و اداره حاکم است اگر کسی خلاف حکومت حرفی زد زبانش باید بریده شود ویا گردنش زده شود،
درکشورهای غیر اسلامی حرمت واحترام حاکم را حفظ نمیکنند مثلا راجع به ترامپ درمورد موضوع روابطش بازنان چقدر سروصداکردند اما در دنیای اسلام به فتوای یک عالم جید عربستان حاکم معاف است اگر شراب بخورد زناکند عیبی ندارد اگرکسی انتقاد کند گنهکار واز اهل دوزخ شمرده شده از دایره اسلام خارج است ،
پیشرفت های که در ظاهر غربی ها بدست آورده انددربخش های تکنالوژی ، فضائی ،نجوم علوم طبعی ، صحت همه اینهارا از قرآن استخراج کرده اند اگر اینطور نمیبود آنها مجبوربودند درین قرن 21 هم با پای پیاده سفرکنندچون اینها شتر هم ندارند
سید چمال الدین افغانی گفته بود:
دراروپااسلام رادیدم اما مسلمانرا ندیدم در آسیا مسلمان را دیدم املا اسلام را ندیدم
( ر )
>>> بیشترین مفادراازاسلام افغانستان پاکستان گرفته است وافغانستان است که بنام اسلام تباهشده صرف چند تاجر اسلامی زیرنام جهاد سود کلانی بدست آوردند
>>> رئیس صاحب جمهور برهین اساس میگوید:
دوهزار سال قبل درلغمان پوهنتون وجود داشته است ،
>>> اگر اروپانمیبود حالا داغش القاعده وترورستی وجود نداشت هرکس مصروف زندگی خود بود همین اروپائی ها هستند که برای دایم کشتن دیگران را تجویز میکنند وراه حل هرمشکل را فقط کشتن میدانند
>>> بهترین تعریف که برای حکومت موجوده افغانستان تاحال دیده ام این است
++++++++
«کلیپتوکراسی» یا دزدسالاری :
نوعی از حکومت است که بر پایه ٔ غارت اموال عمومی و تاراج منابع ملی بنا شده است.
این نوع حکومت بیشتر در کشورهای توسعه نیافتهٔ دارای رژیمهای دیکتاتوری، سرزمینهایی که مردمش از سطح آگاهی اندکی برخوردارند و به حقوق خود واقف نیستند و از بلوغ سیاسی و فرهنگی فاصله دارند و همچنین اقتصاد آنها دولتی است دیده میشود. همسنگ فارسی مناسب و رسا برای این مفهوم ، «دزد سالاری» یا «یغما سالاری» است.
از مشکلات و آسیبهای کلپتوکراسی یکی این است که در آن فساد از سطوح مدیریتی کلان به خُرد گسترش مییابد و در جامعه شایع میشود و هرکس که به منابعی دسترسی دارد، بسته به میزان نفوذ و توان و جایگاه خود دست یغما و چپاول بدان مییازد، پدیدهای که خود تباهی جوامع و سقوط اخلاقیات آن را به دنبال خواهد داشت.
دیگر این که چون مبالغی که توسط سردمداران و صاحبان پست و قدرت به تاراج میرود همه از منابع عمومی است که بایستی خرج پیشرفت و توسعه شود، بنابراین سطح و کیفیت زندگی و میزان برخورداری مردم به شدت رو به کاهش مینهد و رفاه و امنیت اجتماعی در سطح پایینی قرار میگیرد.
علاوه بر این به علت دست داشتن صاحبان اصلی قدرت در فسادها، اجازهٔ شفافیت در اقتصاد داده نمیشود تا به راحتی به سودجوییهای خود بپردازند و نتیجهٔ این است که اقتصاد در این کشورها انحصاری، مریض، فاسد، غیرشفاف و ناایمن است.
مشکل دیگر این است که به علت نبود سیستم بوروکراسی درست و مراجع بررسیکننده در این موارد و عدم وجود عدالت، کسانی که بر مشاغل دولتی مینشینند در هر جایگاهی که باشند بر گردهٔ مردم سوار شده و بر آنان ظلم میکنند و درعین حال وظایف خود را انجام نمیدهند.
برآیند همهٔ موارد یاد شده این است که در این جوامع فساد، دزدی، رشوهخواری و رانتبازی رواج مییابد و نیز طبقهای ناراضی بهوجود میآید که همان عامهٔ مردمند.
این طبقه براین باورند که حقوقشان ضایع شده و عدهای در کشور حقشان را میخورند و به ایشان ظلم میکنند.
بنابراین، این گروه هم در هر جا که بتوانند دست به تلافی زده و با تخریب کردن، دزدی، درست کار نکردن، کوتاهی در انجام وظایف، کمفروشی و احتکار خشم خود را فرو مینشانند و با این توجیه که «حق ماست، همه میخورند چرا ما نخوریم» خود و دیگران را قانع میکنند.
اینگونه است که اقتصاد یک کشور به سراشیب سقوط و تباهی میغلتد و دچار رکود میشود.
بدینترتیب فساد اقتصادی و سیاسی در این جوامع تبدیل به فرهنگ غالب شده و جزئی جدانشدنی از زندگی روزمرهٔ مردم میشود و فرهنگ و اخلاقیات از آن رخت میبندد. بزرگترین مشکل این نظامهای حکومتی «سقوط اخلاقیات و انسانیت» است
( ر )
>>> همچنان العیا ذا بالله اگر اسلام نبودی حکمتیار وداعش وطالب هم نبودی ایکاش اسلام میبود ولی نه جکمتیار و...میبود ونه هم پوهنتون و...زیرا با نبود دانشگاه وموسسات عالی اگرچه دشواری های فراوان میدشتیم اما لا اقل زنده می ماندیم و وطن ما ازاد ومستقل میشداما با بودن حکمتیار وطالب وداعش هم اسلام ومسلمان ودین وعقیده بدنام است وهم بسیاری ها حیات وجتنهای عزیز خودرا از دست میسدهند ودرین صورت بازار امریکا وپاکستان وانگلیس هم له کساد مواجه میشد وهم این جمهوری های بنام اسلامی هم که بخاطر غصب قدرت ودوام ان سوآ استفاده میگردد کم رنگ میشد ولی در نهایت با وجود همه مشکلات اسلام واقعی دین عزیز استوما معتقد به دین خالص الهی نه به دین حکمتیار والقاعده وداعش و طالب دین خدا ورسولش دین صلح وسلام است /دین را که خارجی ها واجنت هاشان می شناسند دین قتل وکشتار وخون ریزی
تبنگ چی
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است